به نظر من ضعف اصلي اين فيلم، فيلمنامه آن است؛ چيزي كه چشم اسفنديار اكثر فيلمهاي ايراني است و فيلم تبريزي را نيز قرباني كرده است.
ونداد الوندی پور در اعتماد نوشت: برخي فيلمسازان، متاسفانه، هرچه از تجربه كاريشان ميگذرد، به جاي اينكه آثارشان سير تكاملي داشته باشد، گاهي برعكس ميشود. در ميان فيلمسازان ايراني چنين افرادي كم نيستند.
فيلمسازي كه آثار موفق و تحسينبرانگيزي مثل «پايان كودكي»، «مهر مادري»، «ليلي با من است» و به ويژه «مارمولك» را ميسازد، مسلما انتظارات از خودش را بالا ميبرد؛ به همين دليل است كه منتقدان و اهالي رسانه مشتاقانه دو سالن اصلي و فرعي سينماي ميلاد را پر كردند و منتظر شدند آخرين ساخته تبريزي يعني «امكان مينا» را ببينند؛ اما آنچه اكثر آنها در پايان فيلم حس ميكردند، با حس اوليهشان كاملا متفاوت بود و اين از واكنشهاي منفي مختلف اين تماشاگران در طول نمايش فيلم و پايان آن، مشهود بود...
به نظر من ضعف اصلي اين فيلم، فيلمنامه آن است؛ چيزي كه چشم اسفنديار اكثر فيلمهاي ايراني است و فيلم تبريزي را نيز قرباني كرده است.
اگر بخواهيم با جزييات به ايرادات اساسي فيلمنامه، كه نوشته آقاي فرهاد توحيدي است ، بپردازيم بايد داستان را لو بدهيم كه اين كار درستي نيست. فقط تا همين حد ميگويم كه ماجراي فيلم در اوايل دوران جنگ ايران و عراق ميگذرد و درباره شوهري عاشق است كه به شكلي تصادفي متوجه ميشود همسر جوانش مخفيانه عضو يكي از سازمانهاي اصلي شبهنظامي ضد نظام است.
اكنون به شكل گذرا به برخي ايرادات اصلي فيلمنامه كه كل كيفيت فيلم را ضايع كرده اشاره ميكنم؛ ايراداتي كه متوجه منطق روايي اثر است: ماموران اطلاعات چرا به مهران كه شديدا دلشكسته است و در يك وضعيت عاطفي بهشدت تخريبشده قرار گرفته، موضوعي را كه آنقدر برايشان از نظر امنيتي مهم است بازگو ميكنند و او را در جريان امور ميگذارند؟ آيا در دنياي واقعي، چنين صداقت مخاطرهبرانگيزي، يا درستتر بگوييم، چنين سادهانگاري از يك تيم اطلاعاتي كه طعمه را تقريبا در دام انداختهاند، سر ميزند؟
آيا آنها نميتوانستند به طريقي ديگر، مثلا فرستادن مهران به سفري كاري كه صحبتش هم ميشود و قصد اوليه آنها نيز بود ولي به شكلي ناگهاني كنسل ميشود (!) يا طرقي ديگر كه البته شكبرانگيز نباشد، موقتا مانع پيگيريهاي او شوند؟ نكته مهمتر و غيرمنطقيتر اما به سكانس اكشن اواخر فيلم مربوط ميشود... مهران خبرنگار است يا كماندو؟ اصولا حركت تهاجمي عجيب او به خانه تيمي، چه توجيهي از نظر منطقي دارد؟ مگر هدف او نجات دادن مينا نبود؟
آيا آنچه در انتهاي فيلم ميبينيم، يعني عملي كه مينا انجام داد و طعمه مورد نظر را به دام انداخت و عملا خود او را هم از مجازات نجات داد، نميتوانست بدون عمل قهرمانانه و البته عجيب و غريب مهران عملي شود؟!
فيلم در اجرا هم نواقص واضحي داشت كه مهمترينش به نظرم همان سكانس اكشن پاياني است كه آماتورگونه از كار در آمده و با آن حركات اسلوموشن، بيشتر حالتي طنزآميز پيدا كرده تا اكشن و رزمي...
فيلم قبلي تبريزي، «طبقه حساس»، فيلمي بود با فيلمنامهاي خوب كه در اجرا چندان خوب از كار درنيامد، ولي «امكان مينا» اساسا فيلم خوبي نيست. شايد بتوان اميدوار بود كه آقاي تبريزي با آثار بعدي، سير نزولي كيفيت آثارش را معكوس كند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر