چرا تعداد نمايندگان روحانی مجلس کم شد؟
از هنگامي که مجلس شوراي اسلامي تشکيل شد تا امروز که هشتمين دوره آن، روزهاي پاياني خود را پشت سر ميگذارد، تحولات گسترده اي را شاهد بوده ايم.
بدين معنا که نه تنها محل مجلس از ساختمان قديم به ساختمان جديد در ميدان بهارستان منتقل شد، بلکه ترکيب آن نيز تغييرات گسترده اي کرده که در جاي خود قابل تامل و تعمق است.
يکي از اين تغييرات، کاهش شديد تعداد نمايندگان روحاني در مجلس است که اين کاهش در طول ۳۲ سال پس از پيروزي انقلاب، به اندازه اي محسوس بوده که نيازمند بررسي در همه ابعاد آن است. اگر به دوره اول مجلس نگاه کنيم ۱۵۳ نفر از نمايندگان مجلس روحاني بودهاند در حالي که اين ترکيب در دوره هشتم مجلس به ۴۴ نماينده روحاني کاهش يافته و سوال برانگيزتر اينکه تعداد نمايندگان روحاني که قرار است بر کرسي مجلس نهم تکيه بزنند، به ۲۷ مورد کاهش يافته است.
اکنون سوال اين است که آيا بايد منتظر بمانيم تا تعداد نمايندگان روحاني در ادامه روند کاهش به صفر برسد؟ با حجت الاسلام سيدعلي حسيني که به نمايندگي از مردم نيشابور در کميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي حضور دارد و عضو فراکسيون روحانيون مجلس است، در رابطه با کاهش تعداد نمايندگان روحاني گفتوگو کردهايم.
چرا تعداد نمايندگان روحاني مجلس روز به روز کمتر ميشود؟
آن چيزي که واقعيت دارد اين است که هر چقدر از اول انقلاب فاصله ميگيريم رويکردهاي ارزشي کم رنگتر ميشود. مثلا اينکه کار بايد از باب رضايت خدا باشد، کار از باب ايمان و اعتقادمان به خدا و روز قيامت و خدمتگذاري براي مردم باشد، کلا کمرنگ ميشود. البته نميخواهم بگويم اين بياعتقادي به ارزشها فقط در مجموعه اداري و نظام پديدار شده، بلکه اگر در فرهنگ عمومي نيز نگاه کنيد، اين روند کمتر شده است.
در بين مردم نيز روحيه ايثار، فداکاري و از خودگذشتگي روز به روز کمرنگتر ميشود و اين از پديدههاي مدرن و پست مدرن است. متاسفانه اين گرايش در ادارات هم وجود دارد. اگر به روند موجود مديريت و انتخابات در کشور نگاه کنيم، هر چقدر از اول انقلاب فاصله ميگيريم، انتخابات ما دگرگون شده و موضوعات «لابي گري»، «سياسي کاري»، «مصلحت کاري»، «پول خرج کردن»، «استفاده از اموال بيت المال» و موارد اين چنيني فراوان ميشود. البته با توجه به اينکه اصالت حوزه و روحانيت در ايمان و تقوي بوده چنين رويکردي را در بين روحانيون مشاهده نميکنيم.
اما در بين روحانيون هم مواردي داشته ايم که پول خرج ميکنند و سياسي کار هستند. اين را قبول نداريد؟
البته قبول دارم که در بين روحانيون نيز مواردي بوده و نمونههايي را سراغ داريم که پايشان را از دايره ايمان و تقوي فراتر گذاشته اند، اما در مجموع سعي روحانيون اين گونه نبوده که از امکانات سوءاستفاده کنند. از سوي ديگر اين را نبايد فراموش کنيم که کسوت روحانيت و اصالت حوزه متکي بر ايمان، تقوي و رعايت معيارهاي مذهبي و اسلامي است.
بنا بر اين اگر ديده ميشود تعداد نمايندگان روحاني مجلس کمتر شده، به همين دلايل بوده است. از سوي ديگر در مجلس نگاههاي جديدي به وجود آمده است. بدين معنا که يک نماينده حتما بايد پول خرج کند، يک نامزد مجلس بايد وعده وعيد بدهد، يک نامزد که ميخواهد به مجلس راه يابد، بايد خيلي از معيارهاي اخلاقي را زير پا بگذارد و اين اتفاقات در بين روحانيت کمتر انجام ميگيرد.
چرا اين اتفاقات در فضاي سياسي و انتخاباتي رشد کرده است؟
من فکر ميکنم به دليل تغيير فرهنگ عمومي، تغيير ديدگاهها نسبت به انتخابات و تغيير نگاه مردم که آنرا عرف عمومي ميدانيم، بوده است. همين دلايل نيز باعث شده تا روحانيت از حضور در انتخابات کمتر استقبال کند. از سوي ديگر اکنون که آمار کاهش تعداد نمايندگان روحاني را ميگيريد، بهتر است آماري هم بگيريد که تعداد روحانيون داوطلب نمايندگي مجلس چقدر است؟
اگر در اين مورد کار کنيد، با نگاهي به آمارها متوجه ميشويد که تعداد داوطلبان نمايندگي نيز در هر دوره چهار ساله، کمتر ميشود، درنتيجه درصد راه يافتگان به مجلس هم به همان نسبت کمتر ميشود.
چرا روحانيون حضور خودشان را در عرصههاي انتخابات کمرنگ تر کرده اند؟
عرض ميکنم که به خاطر تغيير نگاههاست. وقتي من روحاني ميبينيم ورود به مجلس نيازمند برخي کارهايي است که بايد از دايره ايمان و شرع خارج شوم، اين ديگر خيلي سخت است که براي رسيدن به صندلي مجلس، از مرزهاي ايمان و اسلام بگذرم. از سوي ديگر امروزه ميبينيم که درخواستهاي مردم دهه به دهه فرق ميکند. استنباط من اين است که در دهه اول انقلاب وقتي يک نامزد چه براي مجلس و چه براي رياست جمهوري، وقتي در بين مردم ميرفت، مردم ميگفتند که ما براي انقلاب خون و شهيد دادهايم، از انقلابمان محافظت کنيد.
هواي امام خميني(ره) را داشته باشيد و خلاصه اينکه نگاه مردم در دايره نظام و ارزشهاي انقلاب و اسلام بوده است. در دهه دوم، منافع مناطق پيش ميآيد و دفاع از کشور، منافع ملي و منافع منطقه اي بيشتر مطرح ميشود و تلاش نمايندگان هم اين است که منافعي هم براي شهرستان خودشان ببرند. اما در دهه سوم که به پايان رسيده، درخواستها کاملا شخصي شده است. امروزه مردم از نمايندگان ميپرسند براي من چه کار کرده ايد؟ من وام ميخواهم. بچه من بيکار است، کار ميخواهم. مردم ميگويند کار و زندگي داريم، دولت چقدر به من کمک کرده است؟
يا اينکه از نامزدها ميپرسند شماي کانديدا ميخواهيد براي من چه کار کنيد؟ بنا بر اين نگاه ملي و حتي ديني به کار نمايندگي مجلس به کار شخصي تبديل شده است. وقتي اين گونه شده است، يک آدم عاقل بررسي ميکند و ميبيند که نميتواند نيازها و در خواستهاي يک ميليون مردم شهرش را تامين کند.
بنا بر اين کساني که از يک وزن و نگاه کلي نگر برخوردار هستند، عقب نشيني ميکنند و آنهايي هم که در انتخابات شرکت ميکنند بايد وعده وعيد بدهند و کاري کنند که توجه راي دهندگان را به خودشان جلب کنند و اين اتفاق ناميموني است که در انتخابات دوره نهم مجلس هم ديديم. بنا بر اين هر انساني که ميخواهد واقعا خدمت کند و منصف هم باشد، براي حضور در عرصههاي سياسي نگران ميشود.
آيا در حوزه انتخابيه شما نيز مشکلاتي در اين زمينه پيش آمده است؟
شک نکنيد که توقعات مردم واقعا زياد شده که البته بخشي از آن برحق و بخش ديگري ناحق است. شايد هم ما نمايندگان مجلس کم کاري کرده باشيم که وظيفه نمايندگي را به طور کامل تشريح نکرده ايم. امروزه مردم يک توقعاتي دارند که يک نماينده واقعا نميتواند از عهده تحقق آن بر بيايد. بنا بر اين نماينده اگر ميخواهد راي بياورد، بايد به مردم حوزه انتخابيه اش بله بگويد و کاري هم نداشته باشد که پس از آنکه به مجلس راه يافت، از عهده اجراي آن بر نيايد. لذا براي من هم به وفور پيش ميآمد.
آن دوره که شما راي آورديد، وعده وعيد داديد؟
در آن دوره که راي آوردم، بدون وعده وعيد بود و در تمام دوره ۴ سال نمايندگي و حضور در مجلس هم بدون وعده وعيد با مردم رو به رو شدم. تا آنجايي که توانستم، کار مردم را پيگيري کردم و آنجا هم که نتوانستم، با مردم صادق بودم و وعده ندادم. شايد يکي از دلايلي هم که باعث شد راي نياورم، همين بود که وعده ندادم و خرجهاي مالي آنچناني هم نکردم.
آيا مردم خواستههايي دارند که ميدانند به آنها نميرسند اما دوست دارند نامزدها به آنان اميدواري بيهوده بدهند؟
متاسفانه برخي مردم به اين روال نامناسب عادت کرده اند. البته از هر کس بپرسيد پاسخ ميدهد که وعده وعيد را دوست نداريم، اما در عمل اين گونه نيست. براي من بارها پيش آمده که در دوره نمايندگي يا در دوران انتخابات به روستايي ميرفتم و هنگامي که با مردم صحبت ميکردم، به ما ميگفتند که روستا گاز ندارد، يا آسفالت ميخواهد و ميگفتند که آقاي نامزد انتخابات به ما قول بده که سال آينده ۱۰۰ درصد به روستاي ما گاز ميآوريد يا جاده را آسفالت ميکنيد تا ما هم به شما راي بدهيم!
در واکنش به اين درخواستهاي غير منطقي، بنده اعلام ميکردم که وظيفه من پيگيري است و نميتوانم قول تحقق آنرا بدهم. اما مردم ميگفتند به ما قول بدهيد يا بهتر بگوييم وعده بدهيد، در حالي که من مطمئن بودم کسي که قول ميدهد توان اجراي آنرا ندارد. حتي در برخي موارد نامزدهايي قسم خورده اند که يک کار ناممکن را بکنند در حالي که نميتوانند.
نمونههايي از آن وعدههاي غير عملي را ذکر ميکنيد؟
براي اجراي يک خواسته در کشورمان معيار و شرايط داريم. بايد روستا کمتر از۱۵ کيلومتر از خط لوله اصلي گاز فاصله داشته باشد تا به آن گاز رساني شود. قوانين را ما در مجلس تصويب ميکنيم و ميدانيم چه خبر است. من چگونه ميتوانم به مردم قولي بدهم که ميدانم انجام شدني نيست؟ چگونه ميتوانم به مردم روستايي که ۲۰ کيلومتر از خط لوله اصلي گاز فاصله دارد، قول بدهم که سال آينده براي آنان گاز رساني ميشود؟ حتي نميتوانم قول چهار سال آينده را بدهم چون قانون را ميدانم. شايد در اول مردم از اين قولها خوشحال شوند و بابت وعدهها راي هم بدهند، اما در نهايت اتفاق خوبي نميافتد.
به راستي تکليف وعدهها چه ميشود؟ آيا مردم مطالباتي را که وعده تحقق گرفته اند، پيگيري نميکنند؟
برخي مردم فراموشکار هستند و متاسفانه قولهاي غير واقعي نامزدها را فراموش ميکنند. نکته تاسف آورتر اينکه اکنون نامزدهايي داريم که خيلي حرفه اي هستند و دايم وعدههاي بزرگ و غير عملي ميدهند. البته به مرور زمان امکانات به آن مناطق برده ميشود و نماينده مربوطه، آن امکانات را به حساب خودش ميگذارد. بنا بر اين در يک فضاي بشود يا نميشود ميمانيم . اما در مجموع نامزدهاي انتخاباتي دو راه بيشتر ندارند و البته بايد موضع خودشان را روشن کنند. يا بايد به مردم حقيقت را بگويند و منتظر آن باشند که شايد هم راي نياورند، يا اينکه وعده بدهند و راي هم بياورند.
رفتارهاي غير اخلاقي را چگونه تفسير ميکنيد؟
من تعجب ميکنم وقتي ميشنوم يک نامزد براي پيروز شدن در انتخابات ۵۰۰ ميليون، يک ميليارد يا چند ميليارد تومان خرج کرده است. اگر آدم بخواهد تمام درآمد دوره نمايندگي اش را پس انداز کند و چيزي هم خرج نکند، مگر چقدر ميشود؟ من در اين مجلس صرفا يک حقوق ميگرفتم که حدود يک و نيم ميليون تومان بود و تازه ۲ ميليون تومان شده است. اگر ۲ ميليون تومان را در ۱۲ ماه ضرب کنيد، سالي ۲۴ ميليون تومان و در پايان ۴ سال حدود ۱۰۰ ميليون تومان دريافتي از مجلس داريم.
در مجموع يک ميليون تومان اين درآمد را خرج خانه و خانواده ميکنيم که البته خرجهايي از جمله خرج دفتر، ديدارهاي مردمي و سفر به حوزه انتخابيه هم روي دست نماينده هست که هزينهها را بالا ميبرد. در اين صورت چگونه ميشود حتي بتوان ۵۰ ميليون تومان براي انتخابات هزينه کرد؟ واي به اينکه ۵۰۰ ميليون يا چند ميليارد تومان براي انتخابات هزينه ميکنند!
با اين حساب و کتابي که تشريح کرديد، اين پولها از کجا ميآيد؟
من مطمئن هستم که اغلب اين پولها از راه صحيح به دست نيامده و ميتوان ادعا کرد که از همان وعده دادنها به دست آمده است. من فکر ميکنم اين روند درست نيست. البته اين مسايل در مورد تمام نامزدها صادق نيست، اما ميتوان ادعا کرد جو غالب اين گونه است و اکنون ديگر به عرف تبديل شده است. من فکر ميکنم رفتن نامزدها به اين سو بسيار خطرناک است و البته هم براي نظام و هم براي تک تک نامزدها خطرناک است و بايد کار درست انجام داد.
درطول مدتي که در مجلس بوديد، چرا به فکر اصلاح قانون انتخابات و بررسي هزينه انتخابات نامزدها نبوديد؟ آيا در تمام اين مدت ۴ سال اين موارد را نميدانستيد؟
قانون به هيچ کس اجازه نميدهد به مردم وعده غير عملي بدهد. قانون به هيچ کس اجازه رانت خواري نميدهد. ولي مساله اينجاست که بر خلاف قانون، عدهاي از اين کارها ميکنند. بايد بپذيرم که قانون خلائي ندارد . اما نميشود که براي همه اجزاي ريز، قانون گذاري کرد و براي هر قانون هم يک پليس گذاشته شود. آن چيزي که اکنون وجود دارد اين است که قوانين طبق سنت پيامبر، احکام اسلام و عرف جامعه وجود دارد، اما متخلفاني هستند که پا را فراتر از قانون ميگذارند و تخلفهاي بزرگ و کوچک مرتکب ميشوند.
آيا نبايد قانوني باشد که اين نوع هزينه کردنها و استفاده از رانت دولتي يا استفاده از توان برخي دستگاهها را مورد ارزيابي قرار دهد؟
اين وظيفه شوراي نگهبان است و قرار بوده شوراي نگهبان اين رفتارهاي نمايندگان را رصد کند. اما مساله اينجاست که همه اين موارد با استفاده از ابزارهايي اتفاق ميافتد که قانون را دور ميزنند يا با واسطهها انجام ميگيرد. اگر انسان وجدان نداشته باشد و هدفش رسيدن به کرسي مجلس يا رساندن شخص يا اشخاصي خاص به مجلس باشد، خيلي از اين کارها انجام ميگيرد و حتي با واسطه انجام ميگيرد که در بين مردم و در نگاه مسوولان ديده نشود. اما باز هم تاکيد دارم که هر چقدر قانون محکم و ناظر هم محکم باشد، بازهم نميتواند همه اين موارد را بررسي کند. من فکر ميکنم به لحاظ قانوني مشکل نداريم اما به لحاظ اجرا، واقعا مشکل داريم.
ميگويند وجدان تنها محکهاي است که نياز به قاضي ندارد، آيا به لحاظ اخلاقي نبايد نماينده اي که ميخواهد وارد مجلس شود، اين موارد را رعايت کند؟
همه اينها منتج به اخلاق است و تمام سوءاستفادهها ناشي از بي اخلاقي است. اما آنچه که نبايد فراموش شود اين است که همه مسوولان و کساني که ميخواهند براي نظام اسلامي کار کنند، بايد در مسير اخلاقي حرکت و کار کنند که متاسفانه بعضا اين گونه نيست. حالا اگر شما راهکاري براي رعايت اخلاق داريد ارايه دهيد..
ارسال نظر