ازدواج همکلاسی ها بعد از شصت سال!
دو تن از شهروندان ایالت تنسی آمریکا، بعد از شصت سال آشنایی تصمیم گرفته اند با هم ازدواج کنند.
برترین ها: دو تن از شهروندان ایالت تنسی آمریکا، بعد از شصت سال آشنایی تصمیم گرفته اند با هم ازدواج کنند.
به گزارش برترین ها ، پگی شاستر و هنری فروید، که هر دو در دهه هشتم زندگی خود هستند، در اوایل دهه ۱۹۵۰ در دانشگاه با هم آشنا شدند و به هم علاقه پیدا کردند.
به گفته هنری فروید، این دو همکلاسی با هم نقاط مشترک زیادی داشتند، گاهی همدیگر را می دیدند و با هم صحبت می کردند، اما شرایط زندگی راه آنها را از هم جدا کرد. فروید می گوید "هر یک از ما با شخص دیگری ازدواج کردیم. گویا زمان مناسب برای بودن ما با هم هنوز فرا نرسیده بود و زندگی هر یک از ما در مسیر جداگانه ای ادامه پیدا کرد."
در یکی از جلسات کلیسا در سال ۲۰۰۱، هنری که همسر خود را از دست داده بود، خبر بیوه شدن پگی را شنید و در نامه ای با او ابراز همدردی کرد. ۱۰ سال بعد، هنری از طریق ای میل از پگی خواستگاری کرد.
هنری می گوید "آتشی که بیش از شصت سال زیر خاکستر مانده بود حالا شعله ور شده است و ما تصمیم داریم روزهای باقیمانده عمرمان را در کنار هم بگذرانیم."
نظر کاربران
عجب
akhe nazi aziZam
چقدر بانمکن. من عاشق پدربزرگ ها و مادربزرگهام.
این یعنی هیچوقت برای با هم بودن دیر نیست.
پاسخ ها
(+)موافقم دوست عزیز
با این که آدم رمانتیکی نیستم.....ولی باهات کاملا موافقم!
kheili jomle zibae.
raha afarin kheyli ziba gofti aziZam
آنا ، ترانه و تبسم عزیزم قابل شما رو نداشت.
خواهش می کنم ملودی جان قابل تو رو نداشت عزیزم.
آتشى كه بعد از ٦٠ سال...."
عجب "اتش"پر دوامى بعد از اين همه سال شعله ور شد!!!
خیلی جالب بود اما بذارید مختصر داستان عشق استاد شهریار رو براتون بگم و شاید هم خونده باشید :
استاد شهریار در سن 26 سالگی به نیشابور تبعید میشود ، بعد از شنیدن خبر فوت پدرش به شدت افسرده و بیمارمیشود و اجازه دادند به تهران برگردد . پری ، معشوقه او برای عیادتش به بیمارستان میرود و همدیگر را در آغوش میگیرند و اشک میریزند :
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بى وفا حالا که من افتادهام از پا چرا؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر مى خواستی، حالا چرا؟
این شاعر جوان متوجه میشود که امیر اکرم پسر عموی رضاشاه پری را خواستگاری کرده است و پری هم تمایل داشته و پاسخ مثبت میدهد :
بُرو ، ای تُرک که تَرک تو ستمگر کردم
حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دیگران
ساده دل من که قسم های تو باور کردم
شب عروسی پری با تیمسار امیر اکرم بود شاعر جوان چنین سرود :
بنال ای نی که من غم دارم امشب
نه دلسوز و نه همدم دارم امشب
به دل جشن و عروسی وعده کردم
ندانستم که ماتم دارم امشب
پس از چند سالی امیر اکرم میمیرد و پری با دخترش به خانه پدر میرود اما همچنان دل به شهریار بسته است پس به سراغ او میرود :
یار و همسر نگرفتم، که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من، با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بُریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
خون دل می خورم و چشم نظربازم جام
جُرمم این است که صاحبدل و صاحب نظرم
من که با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانی است به پیرانه سرم
پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
و... !!!
پاسخ ها
مرسی فاران
kheyli shere khubo mani darie... khub bud merC
فاران جان مرسی
داستان تو بهتر بود
مرسی آقا فاران، داستان قشنگی بود، خدا رحمت کنه استاد شهریار رو.
ممنون از همه ی دوستانی که حوصله به خرج دادن و کامنت طولانی ام رو خوندند ( آسمان - نیلی - مرضیه - برف و ... ) .
شنیدن داستان شهریار برای بارها و بارها باز جذاب و دوست داشتنیه. مچکرم از خلاقیتت آقای فاران
mersi faran (+)
خیلی قشنگ بووود
وا!!!!!60سال پیش ازدواج میکردین.نه بابا اینا جدیدا گفتن از تنهایی در بیایم.
فاران جون خط اخر از همه باحال تر بود ... پدر ملتى رو اين داستان دراورده،موافقى؟؟!!!!!!
پاسخ ها
خب این نظر شهریار بود ولی بی ربط به کامنت شما هم نیست ، موافقم .
مرسی0(+)
خیلی خیلی زیبا بود فاران عزیز+
پاسخ ها
ممنون باران جان ، درود برشما .
چه جالب و بامزه !!
الهی به پای هم پیر بشن !!!!!!! :)
من نه مثبت و منفی میتونم بدم نه پاسخ. اما مثل همیشه متن فاران عالی بود. ممنون
پاسخ ها
لطف دارید عسل جان . ( + )
میگن دل به دل راه داره...
الهی که خوشبخت بشن :)
پیرمرده چه خوشحاله..!!!!
یادم باشه شماره تلفن ها،شماره ایمیل های .... را دور نندازم شاید یک روز به کار بیاد.
اگه قرار به نرسیدن باشه بهتره که هیچوقت نرسن جوونی وشادابیشون از بین رفته ......
چرا همون ده سال پیش که فهمید خانم بیوه شده ازش خواستگاری نکرد در ضمن فاران عجب حوصله ای داری