تیپ شناسی ایرانیان در مواجهه با خبر توافق
در بروکسل، لندن یا استانبول نشسته است. ایرانی است اما از شرایطی که باعث مهاجرتش شده کینه دارد. با رسانه های فارسی زبان همکاری می کند. در نگاهش توافق امکان نداشت. این نگاه طبیعی است. خیلی ها در حتی مراکز سیاسی داخل کشور هم به توافق خوشبین نبودند اما خب توافق حاصل شد.
روزنامه هفت صبح - پریا داوری: در بروکسل، لندن یا استانبول نشسته است. ایرانی است اما از شرایطی که باعث مهاجرتش شده کینه دارد. با رسانه های فارسی زبان همکاری می کند. در نگاهش توافق امکان نداشت. این نگاه طبیعی است. خیلی ها در حتی مراکز سیاسی داخل کشور هم به توافق خوشبین نبودند اما خب توافق حاصل شد.
1- در بروکسل، لندن یا استانبول نشسته است. ایرانی است اما از شرایطی که باعث مهاجرتش شده کینه دارد. با رسانه های فارسی زبان همکاری می کند. در نگاهش توافق امکان نداشت. این نگاه طبیعی است. خیلی ها در حتی مراکز سیاسی داخل کشور هم به توافق خوشبین نبودند اما خب توافق حاصل شد. او با موج اول شادمانی حاصل از توافق، ناخواسته همراهی می کند. در کلماتش ته رنگی از حسرت برای حضور نداشتن در این شادمانی ملی به چشم می خورد...
اما بلافاصله به خودش مسلط می شود. پس بی وقفه شروع می کند به انتشار پست هایی که: این موفقیت چیزی را عوض نمی کند و شادی کنندگان باید حواس شان به ادامه مشکلات باشد. به ادامه مشکلات. و اینکه خواسته های اصلی شان چیزهای دیگری است و این توافق ایران را بهشت نمی کند و ...
2- در خارج از کشور نشسته است. دور از فضای ایران. وقتی نتانیاهو می گفت در ایران نمی شود شلوار جین پوشید به نظرش درست می گفت. برای او تا همین چند ماه پیش امکان توافق هسته ای صفر بود. حالا شوکه شده. به داستان نگاه می کند. ترجیح می دهد طرف غربی و همه آن 6 کشور را نادیده بگیرد و این توافق را توطئه ای از سوی حکومت ایران بداند. در ذهن او همه چیز توطئه از سوی حکومت ایران است.
3- در داخل کشور است. فعال در شبکه های اجتماعی. چند سالی است که با کنش سیاسی و شرکت در انتخابات قهر کرده است. با شک و تردید به امکان توافق هسته ای نگاه می کرد اما حالا در شرایط غریبی گیر افتاده است. پس داستان را به شکل دیگری پی می گیرد. با ضرباهنگ مداوم این نکته که در مذاکرات هسته ای ایران باخته است و آمریکا به هر چه خواسته رسیده است. ساعت ها در متن قرارداد غور می کند و فکت های مورد نظر خود را پیدا می کند و منتشر می کند. از فکر کردن به پیروزی ملی هم هراس دارد.
4- اصولگرای واقعی است. جوان و آتشین مزاج. از همان ابتدا به مذاکرات هسته ای بدبین بود. آن را توطئه ای می داند از سوی قدرت های جهانی برای دستیابی به سایت های نظامی ایران و ترمز کشیدن به پیشرفت های هسته ای کشورمان.
سرمقاله های کیهان را با دقت می خواند و به رجانیوز و جهان نیوز سر می زند و در میتینگ ها هم شرکت می کند. دلش خون است. او هم از صبح زود متن مذاکرات را بالا و پایین می کند تا نشانه های منتهی به توطئه را پیدا کند تا ثابت کند ایران بازی را باخته است اما چون گرمیم متوجه نیستیم. شیوه اش با گروه قبل به رغم اختلاف دیدگاه قرابت نزدیکی دارد.
5- در پوست خود نمی گنجد. شاد از نتیجه مذاکرات است. نه به خاطر گشایش اقتصادی و دور شدن سایه جنگ و به وجود آمدن فرصتی برای تقویت هر چه بیشتر موضع ایران. نه. بریا او مهم آمریکاست. از اینکه با آمریکا دست تفاهم داده ایم خوشحال است. بریا این اتفاق حاضر است تی شرت آی لاو ان وای بپوشد و در زیر پل پارک وی، ریز و فلفلی کمرش را دوران دهد. آه آمریکا ... آه آمریکا. او این روزها شیفته و شیدای محمد جواد ظریف است. کاش می توانست با ظریف دست بدهد. با همان دست ظریف که با جان کری دست داده بود.
6- با دلخوری به شادمانی پس از توافق نگاه می کند. بلافاصله مطالباتش را با غیظ اعلام می کند. دلار باید به 1500 برگردد. سکه به 300 هزار تومان و یارانه بازی هم همین امروز جمع شود. از نظر او اگر این نتایج بلافاصله حاصل نشود، همه این مذاکرات کشک است. آماده است در محافل خانوادگی این نکته ها را به شکل بیانیه به داماد و باجناقش تفهیم کند.
7- در صفحه اش فخر می فروشد. از این که به روحانی رأی داده است. از این که در انتخابات شرکت کرده است. خبرها را بلند بلند برای بقیه می خواند. این که بنز و پژو برای برگشتن به ایران صف کشیده اند و جنرال موتورز و اپل در شادمانی بیکران و بی حساب غوطه ور است. احساس می کند عضوی از جامعه جهانی شده است.
8- در مغازه اش نشسته است. در خیابان سعدی خبرهای مذاکرات را دنبال می کند. از توافق خوشحال است اما بدبین. تورم سال های 90 تا 92 به رکود سال های 93 و 94 پیوند خورده و او را به هر اتفاق سیاسی بدبین ساخته است. تلویزیون را نگاه می کند و قبل از افطار مغازه اش را می بندد و می رود. آیا او رونق را لمس خواهد کرد.
ارسال نظر