قاتل به جاي دو مقتول اطلاع رسانی ميكرد!
پيامكهاي مرموز، راز قتل دو مردي را كه قرباني نقشهاي مشابه شده بودند بعد از ماهها برملا كرد.
خانواده مردي به نام هاشم يك سال قبل به پليس تهران خبر دادند او گم شده است. برادر هاشم به پليس گفت: «هاشم براي وصول طلبي به كرج رفته بود اما ديگر خبري از او نشد البته او روز حادثه همراه خواهرزادهام محمد بود.»
وقتي ماموران محمد را مورد بازجويي قرار دادند او ادعا كرد از دايياش خبر ندارد. وي گفت: «هاشم سر قراري كه با من داشت حاضر نشد. او به من تلفن زد و گفت كاري برايش پيش آمده و نميتواند بيايد.»
از آنجايي كه مدركي عليه محمد وجود نداشت اين جوان آزاد شد و پس از آن تحقيقات پليس براي پيدا كردن ردي از هاشم ادامه داشت تا اينكه برادر مرد مفقودي بار ديگر نزد ماموران مراجعه كرد و گفت برادرش پيامكي فرستاده كه نشان ميدهد زنده است.
هاشم در اين پيامك مدعي شده بود براي گرفتن طلبش نزد يكي از دوستانش رفته است و بهزودي برميگردد. به اين ترتيب خانواده هاشم شكايت خود را پس گرفتند و تحقيقات متوقف شد تا اينكه چند ماه بعد برادر هاشم دوباره به پليس آگاهي رفت و گفت: از وقتي برادرم به طور ناگهاني گم شد، ديگر برنگشت.
او در اين مدت فقط براي خواهرزادهام پيامك ميفرستد و محمد هم اين پيامكها را نشان ما ميدهد. هاشم با شخص ديگري ارتباطي ندارد. ضمن اينكه هرچه با تلفنش تماس ميگيريم جواب نميدهد و به نظر ميرسد موضوع مشكوك است.
وقتي پرونده ناپديد شدن هاشم بار ديگر روي ميز كارآگاهان قرار گرفت آنها فهميدند پرونده مشابه ديگري نيز مطرح است. در آن پرونده مردي جوان به طور ناگهاني گم شده بود و با ارسال پيامكهايي به خانوادهاش گفته بود براي كاري به شهرستان رفته است و مدتي برنميگردد. مرد مفقودشده به نام حسن در پيامكهايش تاكيد ميكرد نبايد با او تماس بگيرند.
بنابراين فرضيه ارتباط بين اين دو پرونده براي ماموران مطرح شد. ضمن اينكه پليس احتمال ميداد خواهرزاده هاشم با اين ماجرا ارتباط دارد چراكه حسن با محمد اختلافات مالي داشت. بنابراين محمد بار ديگر تحت بازجويي قرار گرفت. او سعي داشت واقعيت را از ماموران پنهان كند، اما در نهايت به قتل هر دو نفر اعتراف كرد و گفت: اولين كسي كه كشتم حسن بود.
با او اختلاف مالي داشتم بايد به من ۸۰۰هزار تومان ميداد اما اين بدهي را قبول نداشت و ميگفت من قصد باجگيري دارم. روز حادثه با او قرار گذاشتم و به سمت شهريار رفتيم. مقداري آبميوه آلوده به سم به او دادم. وقتي حسن آن را خورد به فاصله چند دقيقه جانش را از دست داد. جسد را داخل چاهي در بيابان انداختم و پول و تلفنهمراهش را برداشتم و فرار كردم.
متهم در مورد اينكه چرا تلفن مقتول را برداشت، گفت: براي اينكه مشخص نشود حسن كشته شده تلفنش را برداشتم تا با خانوادهاش در تماس باشم. هرچند روز يكبار از طرف حسن پيامك ميدادم كه حالم خوب است و مشكلي پيش آمده و آن را حل ميكنم و برميگردم. با اين كارها توانستم مدتها جلو شكايت خانواده حسن را بگيرم.
ماموران، محلي كه محمد مدعي بود جسد را آنجا انداخته است، بازرسي كردند و متوجه شدند ماموران پليس شهريار قبلا جنازهاي را در آنجا يافته و در فهرست اجساد مجهولالهويه قرار داده بودند و جسد پس از مدتي به دليل شناسايي نشدن خانوادهاش دفن شد.
خانواده حسن عكسهاي گرفتهشده از جسد را شناسايي كردند و با انجام نبش قبر و آزمايش دياناي، هويت اين مرد مورد تاييد قرار گرفت. اعتراف به قتل حسن تازه اول كار بود. محمد بعد از به نتيجه رسيدن اين قسمت پرونده دوباره مورد بازجويي قرار گرفت تا در مورد قتل دايياش هاشم هم توضيح دهد. او گفت: هاشم تازه خانهاش را فروخته بود و مبلغ زيادي پول داشت. وسوسه شدم از او پول بگيرم. هاشم فكر ميكرد پولش را پس نميدهم براي همين ميگفت نميتواند به من پول بدهد.
من هم از همان روشي كه حسن را كشته بودم استفاده كردم. آبميوه مسموم به هاشم دادم و او را كشتم. هفتميليون تومان پول داشت آن را برداشتم و جسد را پنهان كردم. محمد ابتدا ادعا كرد جسد را در چاهي انداخته اما وقتي ماموران به محل رفتند و جنازه را پيدا نكردند يكبار ديگر او را بازجويي كردند. محمد اينبار اعتراف كرد جسد را در صندوق عقب ماشينش جاسازي كرده و آن را به يكي از شهرهاي شمالي برده است.
متهم گفت: پدرم در آن شهر باغي داشت. چالهاي در باغ كندم و جنازه را داخل آن گذاشتم و رويش را پوشاندم. تلفن همراه هاشم را برداشتم و براي اينكه خانوادهاش شك نكنند مرتب از طرف او پيامك ميدادم. خيلي از اين پيامكها را به گوشي همراه خودم ميفرستادم و به خانواده نشان ميدادم تا شكايت نكنند.
چندماهي هم توانستم آنها را اميدوار كنم اما در نهايت دايي كوچكم شكايت كرد. با اعتراف اين مرد و كشف جسد از باغي كه او اعتراف كرده بود بازجويي از متهم به پايان رسيد.
با بازسازي صحنه جنايت و اخذ آخرين دفاع، پرونده تكميل و كيفرخواست به اتهام دوفقره قتل صادر و اين پرونده براي محاكمه متهم به شعبه ۷۱ دادگاه كيفرياستان تهران فرستاده شد و متهم بهزودي براي دفاع از خود در برابر اتهام دوفقره قتل مورد محاكمه قرار ميگيرد.
ارسال نظر