۱۸۵۱۳
۱۸ نظر
۵۰۳۳
۱۸ نظر
۵۰۳۳
پ

ازدواج با دختر همسایه کار دست مرد داد

مردی در دادگاه خانواده حضور پیدا کرد و مدعی شد که با اصرار پدرش تن به ازدواج با همسرش که همسایه قدیم آنها بود،‌ داده است ولی امروز...

فارس: مردی در دادگاه خانواده حضور پیدا کرد و مدعی شد که با اصرار پدرش تن به ازدواج با همسرش که همسایه قدیم آنها بود،‌ داده است ولی امروز بعد از ازدواج دو فرزندش، خواهان جدایی است.

مرد میانسالی با مراجعه به دادگاه خانواده شهید محلاتی دادخواست جدایی خود را به قاضی شعبه ۲۴۵ این مجتمع قضایی خانواده ارائه کرد.

۳۲ سال از زندگی مشترکمان می‌گذرد

این مرد در حضور قاضی این شعبه با بیان اینکه اسفند سال ۱۳۵۹ با همسرش ازدواج کرده است، اظهار داشت: طی ۳۲ سال زندگی مشترک در کنار همسرم تمام مشکلات را تحمل کردم تا فرزندانمان ازدواج کنند.

وی با اشاره به اینکه رفتارهای همسرم عذابم می‌دهد، ادامه داد: من و همسرم در همسایگی یکدیگر بودیم که بعد از گذشت ۲ سال با رفت‌و آمد‌های زیاد با یکدیگر ازدواج کردیم و حاصل زندگیمان ۴ فرزند است که تا امروز برای آنها چیزی کم نگذاشته‌ام.

مدت طولانی است که یکدیگر را تحمل می‌کنیم

مرد در حضور قاضی با بیان اینکه من و همسرم مدت طولانی یکدیگر را تحمل کردیم، اظهار داشت: در حال حاضر که فرزندانمان ازدواج کرده‌اند، می‌خواهم از همسرم جدا شوم.

وی ادامه داد: ما به خواسته پدرا‌نمان با یکدیگر ازدواج کردیم و در آن زمان سن زیادی برای درک امر ازدواج نداشتیم و به مرور در زندگی مشترک متوجه عدم تفاهم و ناهماهنگی با یکدیگر شدیم.

همسرم حاضر نیست قبول کند که با یکدیگر تفاهم نداریم

مرد بیان کرد: همسرم حاضر نیست این واقعیت که با یکدیگر تفاهم نداشته و باید از هم جدا شویم را قبول کند به همین دلیل امروز در دادگاه حضور ندارد.

مرد عنوان کرد:‌ می‌خواهم از همسرم جدا شده و باقیمانده عمرم را با آرامش و بدون او زندگی کنم.

قاضی این شعبه بعد از شنیدن اظهارات مرد او را به مصالحه و مراوده با زن دعوت کرد و از او خواست که در خصوص درخواستش بیشتر فکر کرده و با زن کنار بیاید و جلسه را بعد از چند دقیقه پایان داد.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • فاران

    سلام به همه ی دوستان :
    در خصوص این ماجرا و برنامه های مشابه آن چه نظری دارید ؟
    دختر یا پسر بعد از ازدواج متوجه نقایصی در طرف مقابل خود میشوند اما به دلایلی از جمله ( گذشت زمان - صحبت و نصیحت - گفتگو با پدر و مادر و ریش سفیدان - بچه دار شدن و تأثیر آن بر روند زندگی و ... ) نمیتوانند از یکدیگر جدا شوند و هر دو تا پایان عمر به سختی یکدیگر رو تحمل میکنند .
    دوست دارم راه حل مناسبی در این خصوص ارائه نمایید : متشکرم

  • آسیه

    اگر خانم و آقایی به نکات مثبت زندگی با هم نگاه کنن و خصلت های خوب همدیگرو مد نظر داشته باشن و کمتر توجه به خصلتهای بد هم کنن و خصلتهای بد خودشون رو سعی کنن کمرنگ کن قطعاً بعد از مدتی علاقه به هم پیدا میکنن و حس تحمیلی بودن ازدواج از بین میره.و هیچکدوم از افراد نباید برای خود و طرف مقابل این تحمیلی بودن ازدواج رو تکرار کنه.در مواردی زن باید از خواسته اش کوتاه بیاد و در مواردی هم مرد باید سطح توقعاتش رو کم کنه.قطعاً اگه هر 2 طرف گذشت کنن و در زندگی صبور باشن تنش های زندگی کمتر میشه و تحمل طرفین نسبت به هم راحت تر و بیشتر میشه.

    پاسخ ها

    • فاران

      آسیه جان سلام :
      ممنون از کامنت زیبایت ، اگه موافقی این موضوع رو کمی گسترش بدیم ، چکیده ی نظر شما این است ( مثبت اندیشی - کوتاه آمدن از خواسته ها - دور کردن خصلتهای بد - کم کردن توقعات - صبور بودن و همچنین گذشت کردن )
      زندگی تو هر قاره یا تو هر کشوری تعریف خاص خودش رو داره ، این احساس نیاز است که مرد و زن رو به سوی یکدیگر میکشونه ( غیر از بحث همجنس بازی که قوانین آن هم تو ینگی دنیا به تصویب رسید ) اما یک چیزی که اونجا از اهمیت کمتری برخوردار است و اسلام به آن بسیار اهمیت داده است جدایی زوجین است ( طلاق ) و حتی حدیث داریم که خانه ای که در آن طلاقی صورت گرفته برکت نازل نمیشود ، شما که رشته تحصیلی تان بی ارتباط با این موضوع نیست میدانید که در بسیاری از مواقع جدایی راه حل مناسبی برای زندگی است و حتما" کسانی را سراغ دارید که پس از جدایی زندگی موفقی را آغاز نمودند و اگر گاهی به بن بست منتهی شده به نوع بینش دینی ما برمیگردد نه نوع زندگی !
      شما تو همین مجله بارها دیدید که زنان و مردان خیلی راحت از همدیگر جدا میشوند که خب البته دلایل زیادی هم وجود دارد ، شاید بگید زندگی آنها فاقد یک روح و روان منسجم ، عدم وجود اخلاقیات ، نبود بینش دینی و سایر مسایل باشد اما من منظورم این است که چرا نباید راه جدایی آسانتر باشد ؟ چرا سازمانی نیست که پس از جدایی حمایت زنان را برعهده گیرد ؟ آیا زنی که ادامه زندگی برای او سخت است باید در جامعه مهجور باشد ؟ چرا مردان برای جدایی باید به زندان بروند به دلیل نداشتن مهریه ، تو کدوم کشور مرد برای جدایی طعم زندان رفتن رو می چشه ؟ چرا این سرنوشت تلخ باید روح مرد و زن رو حتی پس از جدایی آزار بده ؟ پس چرا شاهد این فرسایش روح در کشورهای دیگه نیستیم ؟
      چگونه است که ما هزاران سازمان بی برنامه و در عین حال دهن پرکن تو کشورمون داریم اما سازمان یا اداره ای برای پوشش زنانی که به دلایل مختلف از همسرشون جدا شدند تو کشور نداریم ؟ وقتی زندگی ناخواسته ای شکل بگیرد و تفاهم و دلدادگی و همفکری در زندگی نباشد معلوم است که به بن بست میرسد ، تحمل کردن چیزی نیست که سبب ساخت بنای از هم گسیخته ی زندگی شود بلکه نوعی آزار درونی است که مرد و زن دهها سال باید با آن بسوزند و بسازند که نمونه اش تو کشورمون کم نیست و فاجعه آنست که در این بین هم فرزندی متولد شود که عاقبت این فرزند رو هم باید تو بخش حوادث و سوانح و قتل و کشتارها دنبال کنیم ، منتظر ایده های بهتر از سوی شما و دیگر دوستان هستم .

    • آسیه

      سلام فاران جان.
      ممنون از لطف شما.من در اولین فرصت جواب گوی شما دوست عزیز هستم.

    • amir

      با تمامی نظرات فاران موافقم اما بطور کلی مطلبی را در حد اشاره عرض میکنم شاید قابل توجه باشد
      آدمی زاد خیلی زود و با تاکید زیاد خیلی زود عادت میکند و تکرار را می پذیرد
      این پذیرفتن گاه از تحمل وگاه از آرامش شروع شده اما فقط و فقط تا قبل از بدل شدن به عادت لذت بخش است چه تحمل باشد که شما اشاره کردید و چه آرامش که اغلب انسانها در پی آن میباشند حداقل در آمال و آرزوهایشان

  • تبسم

    فاران عزيز، سلام راستش رو بخواى من به موضوع سوختن و ساختن چندان اعتقادى ندارم، در فرهنگ ما جا افتاده كه معمولاً زن ( و به ندرت شوهر) با شرايط پيش امده بسازد و اميد و ارزوهاى خود را به خاك بسپرد ، چرا كه پاى عرف و ابرو و خانواده و بچه وسط است!
    گفتم بچه، بايد بگم در اكثر خانواده هاى پر تنش ، بچه ها به هيچ عنوان سلامت روحى روانى ندارند و طلاق شايد گشايشى باشد به سوى يك زندگى ارامتر در كنار تك والد.
    از اون گذشته ازدواج براى رسيدن به ارامش هستش، پيامبر(ص) به اين علت فرموده دين مسلمان بدون ازدواج كامل نميشه كه امتش ارامش و عشق رو در كنار نيمه ى كامل كننده شون احساس كنن ، نه اينكه دائم تو ميدون جنگ باشن!!!
    به علاوه ما « يك بار» زندگى مىكنيم و بايد بهترين استفاده را در حد خودمون از زندگى بكنيم، ازدواج نامناسب علاوه بر اينكه تمام استعداد هاى يك انسان را خفه ميكنه، شايد حتى اون رو به گناه بندازه، اكثر افرادى كه خيانت ميكنن، يا حتى دست به قتل همسر شون ميزنن اونهايي هستن كه مشكلات غير قابل حل دارن...
    البته ادمها متفاوتند و بايد فاصله ها رو كم كرد ولى در مواردى كه واقعاً بعد از مراجعه به چند مشاور به اين نتيجه ميرسند كه در اكثر موارد با هم توافق ندارند و حاضر به تغيير خودشون نيستن بايد جدا شد.
    مشكل اينه كه اكثر زوجها ميخوان اون يكى رو تغيير بدن در صورتى كه به قول بزرگى: تو قسمت كوچيكى از دنيا رو ميتونى تغيير بدى، و اون هم خودتى!
    اين بحث برام جالب بود و خوشحال ميشم نظر شما و بقيه دوستان رو بدونم 

  • فاران

    تبسم جان سلام و درود بر شما ، منتظر بودم که شما هم این بحث رو دنبال کنید از شیوه ی کامنت گذاشتن شما در صفحات دیگر مجله به خوبی مشخص است که اطلاعات جالبی باید داشته باشید .
    بخش اول صحبت شما رو کاملا" قبول دارم که متأسفانه در کشور ما ساختن و کنار آمدن با شرایط سخت زندگی رو بیشترخانمها به دوش میکشند که واقعا" یک معضل است و جای سئوال که چرا باید اینچنین باشد ؟ آیا این همان آمال و آرزوهای دوران تجرد است که امروزه به این شکل اسفبار دامنگیر یک زن شده است ؟ البته ناگفته نماند که مردها هم به شکل دیگه ای این مشکلات ناخواسته را تحمل میکنند ولی به نظر آمار زنان در این زمینه بیشتر است .
    بخش دوم صحبت شما در خصوص خانواده پر تنش و فرزندان رشد یافته در چنین خانواده ای رو کاملا" قبول دارم و بحثی در این زمینه ندارم .
    بخش سوم صحبت شما ازدواج و رسیدن به آرامش از دیدگاه اسلام است که درست و صحیح است اما مسایل حاشیه ای زیادی را به دنبال دارد که از دید اسلام پنهان نیست گاه این آرامش را تبدیل به جهنمی پر از آتش التهاب میکنیم که علت اصلی آن هم معلوم است ( عدم تفاهم ) .
    در قسمت دیگر صحبت تان گفتید ما یکبار زندگی میکنیم و باید بهترین رو انتخاب کنیم اما این بهترین ، اگر اونی نبود که در ذهن میپروراندیم چی ؟ دختر دنبال پسر رویایی خود است و بالعکس ، اگر از خواسته های غیر اصولی خود چشم پوشی نکنند چی ؟
    1- مجبورند با همدیگر زندگی کنند حتی به تلخی نوشیدن زهر بصورت روزانه .
    2 - راه جدایی را پیش بگیرند که اگر یک نفرشان راضی نباشد سختی های خاص خودش رو در پی دارد .
    و بحث آخر شما که که بسیار زیبا و منطقی و درد بزرگ اجتماع کنونی ما است عدم تغییر پذیری است که کاری بس سخت و دشوار نزد زنان و مردان ایرانی است که به دلیل طولانی شدن بحث ، ادامه آن را بر عهده شما و آسیه و دوست عزیزم امیر که اطلاعات خوبی هم در این زمینه ها دارد و سایر عزیزان خوب و محترم این مجله میگذارم .

  • تبسم

    فاران عزيز، با سلام
    وممنون از لطفى كه داشتى و دارى، و نگاه دقيق شما به مسائلى كه شايد بسيارى به سادگى از آن رد ميشوند، در حالى كه شايد ريز شدن در اين مسائل از بروز اشتباهات جبران ناپذير در زندگى اجتماعى جلوگيرى كند.

    در رابطه با سوالات شما نازنين ، من براى اينكه از حوصله ى مطالعه ى ساير دوستان خارج نباشد مطلب را مختصر گفتم اما؛
     
    ١- بهترين از نظر هر انسانى متفاوت است،ايده آليست بودن معمولاً در سنين كمتر و زمانى است كه زندگى را از نزديك لمس نكردهايم ، اما در واقع زندگى بيرون از كتابها همان صدا را نمى دهد و واقعيت چيز ديگرى است.
    علاوه بر ان، حد و حدود اين ايده اليستى را خطوط قرمزى مثل دين ، عرف ، نوع تربيت خانوادگى و اجتماعى مشخص ميكند كه باز در خانواده هاى مختلف متفاوت است.
    در هر صورت از درخت سيب ، نمى توان گلابى چيد....و اين امرى اجتناب ناپذير است.
    اما منظور من اين بود كه بايد قبل از ازدواج جوانب را بررسى كرد ، در هيچ خانواده اى هيچ دو فرزندى را نمى توان پيدا كرد كه از نظر شخصيتى و اجتماعى و طرز تفكر درست مثل هم باشند( شبيه نه، كاملاً مثل هم) پس ما نميتوانيم همسرى پيدا كنيم كه درست مثل ما فكر كند و حرف بزند و...
    اما ايده ال هاى غير واقعى را بايد كنار گذاشت ، در عين حال زندگى با همسرى كه تماماً در " هپروت" به سر ميبرد كار بسيار وحشتناكى است چون اين همسر ، اصلاً طرف مقابلش را نمى بيند و فقط خودش و خواسته هاى خودش را ميبيند و به آنها اهميت ميدهد ، يا اينكه ميخواهد طرف مقابل را انقدر تغيير دهد كه چيزى از " من" ان ادم ، باقى نماند!
    زندگى با ادمهاى مريض، مريضترمان خواهدكرد....
    ٢- جدايي هميشه اولين راه نيست ، اخرين راه هم نيست، بايد در مورد درست و براى حل مشكلات غير قابل حل استفاده كرد
    به نظر من بايد ديدگاهمان را نسبت به ازدواج تغيير دهيم....

    اميدوارم تا حدى توانسته باشم پاسخگو باشم( خوب شد موضوع سياسى نبود وگرنه نصف اين زياده گويى من طبق معمول حذف مى شد!!!)

    منتظر پاسخ شما عزيز خواهم بود

  • ABAS

    بعد از هرسختی آسانی است

  • فاران

    تبسم جان سلام مجدد :
    بسیار خوشحال شدم که ایده های زیبایی در تحلیل و بررسی در خصوص چگونگی سامان دادن و استحکام بخشیدن بنای یک زندگی دارید ، هوش و ذکاوت شما را تحسین میکنم یک جمله بسیار زیبا گفتی که حیفم آمد در کامنت خودم نیارم ( علاوه بر ان، حد و حدود اين ايده اليستى را خطوط قرمزى مثل دين ، عرف ، نوع تربيت خانوادگى و اجتماعى مشخص ميكند كه باز در خانواده هاى مختلف متفاوت است. )
    درود بر شما ، ما مسلمانان اعم از شیعه و سنی ضمن اعتقاد راسخ در دین ما ، دارای خطوط قرمز نیز هستیم که در گذران زندگی باید ضمن توجه جدی به آن مراقب رفتار و کردارمان باشیم ، با بسیاری از سخنان شما موافقم و اما در بعضی قسمتها هنوز ابهام وجود دارد :
    شما در قسمت دیگری از نظر تون این جمله را گفتید : ( ٢- جدايي هميشه اولين راه نيست ، اخرين راه هم نيست، بايد در موارد درست و براى حل مشكلات غير قابل حل استفاده كرد ) بله درست است طلاق و جدایی اولین راه نبوده و آخرین راه نیست اما :
    مرد و زنی که سالها کنار همدیگر زندگی کردند تمام خصوصیات اخلاقی و رفتاری یکدیگر رو میدانند و چیزی برای کتمان کردن ندارند و چیز جدیدی رو نمی توانند از خود بروز دهند مگر اتفاقات و حوادث ناخواسته تغییر کوچکی در زندگی آنها دهد که اثر آن هم موقتی خواهد بود حتی مشاوره نیز تأثیر زیادی در ادامه این زندگی سخت و پر التهاب نخواهد داشت یا بسیار کم رنگ خواهد بود .
    ما در بسیاری از مواقع از کلمه ( تحمل ) استفاده میکنیم میدانید که تحمل در کوتاه مدت ، رنج و مشقت فراوانی را به دنبال دارد حال اگر این کلمه بیش از 50 سال ورد زبان ما شود و تکرار کنیم که ( چاره چیست باید تحمل کرد ) ضمن اینکه بهترین زمان حیات خود را از دست داده ایم عواقب ناگواری نظیر ناراحتی های روحی و روانی - افسردگی ها و حتی بیماریهای قلبی و گوارشی به سوی انسان یورش می آورد ، آیا جدایی در این بین گزینه ی مناسبی نخواهد بود ؟
    و باز همان سئوال تکراری من :
    چرا جدایی نوعی بدبینی و شاید نفرت رو به دنبال دارد ؟
    این بدبینی و نفرت چرا بیشتر گریبانگیر خانمها میشود ؟
    آیا هیچ راهی برای تغییر دید و شاید هم فرهنگ و طرز تفکر اقوام و دوستان وجود ندارد ؟
    چرا هیچ سازمانی وجود ندارد که ضمن حمایت از خانمها در اینگونه مواقع ، همزمان شرایط ازدواج مجدد آنها را فراهم آورد ؟
    و آخرین سئوال : آیا این منطقی است که مردی به دلیل عدم توانایی در پرداخت مهریه ( حتی مبلغ جزئی ) عمر خود را در زندان سپری کند ؟
    منتظر دریافت پاسخ از سوی شما و دیگر دوستان عزیز هستم .

  • تبسم

    فاران عزيز ، با سلام
    خوشحالم كه اينقدر ريز بين و تيز بينانه عرايض مرا دنبال كردى، در واقع براى من به شخصه جالبه كه اينقدر دقيق و موشكافانه مطالعه مى كنى ، تو اين سايت كمتر كسى را ديدم كه دقت نظر شما رو داشته باشه و جداً جاى تبريك داره، (در حالى كه اكثر دوستان دنبال حل مسئله نيمرو و كفش اقايون و خانمها هستن(شوخى كردم)!!))
    در واقع شما كاملاً درست ميگيد، متاسفانه طلاق در جامعه ى ما به عنوان يك" تابو" مطرح است، و اين بيشتر ريشه در فرهنگ ما دارد به چند دليل:
    ١-عدم حمايت خانواده در هنگام جدايى و بعد از ان
    ٢-عدم داشتن تحصيلات و شغلى كه كفاف معاش زن رابدهد( كه در قديم پر رنگ تر بوده)
    ٣- قطع روابط اجتماعى با زنان به علت داشتن مهر طلاق و عدم امنيت مكفى اين افراد در جامعه( ندادن شغل، اجاره ندادن خانه...)
    ٣- وجود فرزند يا فرزندان و احساس گناه فردى و اجتماعى در رابطه با انها
    ٤- عدم داشتن اميد به اينده و ازدواج موفق تر از قبلى
    ٥- تكيه به مرد به عنوان سكان اصلى زندگى ودر حاشيه بودن زن

    من سالهاست كه در فيلدهاى مختلف روانشناسى كلاس مى روم و مطالعه ميكنم( بگذريم كه اصلاً تحصيلات اكادميك من هيچ ربطى به ان نداشته و ندارد!!!!) و در اين سالها زنان زيادى را ديدم كه بالاخره به دليلى از دلايل فوق ، در يك سيكل معيوب به نام" زندگى زناشويى" مانده ، چرا ميگويم سيكل معيوب چون:
    زن فكر ميكند فداكارى كرده، از خودش و ارزوهايش گذشته، بچه ها را به سرانجام( البته از نظر خودش!) رسانده ولى حالا چه ميبيند؟ به قول شما دوست عزيز، انواع بيماريهاى روحى ، روانى، جسمى-يك همسر كه بايد او را تحمل كند در حالى كه قدرت تحملش تمام شده- فرزندانى كه از تشكيل خانواده مى گريزند يا ازدواجى ناموفق مانند مادر( يا پدر) دارندو....
    و بار ديگر همه چيز در خانواده جوان تر تكرار مى شود....

    همه پيش نويس زندگى ما در سنين زير هفت سال، نوشته ميشود. در واقع طلاق ويا برعكس زندگى پر تنش زيانبار ترين تاثير خود را روى كودكان خانواده ميگذارد
    و اين كودكان، همان مهره هاى شطرنج اينده يك جامعه هستند...

    من در كامنت(چند شاخه نبات...)گفتم كه مهريه بايد عند الاستطاعه باشد،
    يعنى يك مرد در كمال خلوص و عشق و علاقه وميل ، ان را حق همسر خود بداند، متا سفانه اين مسئله جنبه چشم و هم چشمى پيدا كرده، در حالى كه سنت پيغمبر(ص) بوده و هست.

    زنان هم از اين قضيه استفاده ابزارى ميكنند و همين به بغرنج بودن قضايا مى افزايد.
    ولى همان طور كه قبلاً گفتم ماندن در يك چنين شرايطى به ضرر هر دو طرف دعوا است، وبدتر از انها بچه ها كه ناخواسته قربانى اين جنگ بى برنده شده اند، به نظر من طلاق در چنين شرايطى اثرات كمترى دارد.
    فاران جان ، از نظر روانشناسان حداقل فاصله بين جدايي و ازدواج مجدد، ٣ سال بايد بايد باشد وگرنه از چاله به چاه افتادن است.
    جايگزين كردن يك فرد به سرعت، باعث ميشود تمام خلائى كه در فرد قبلى
    بوده را به دقت در فرد جديد دنبال كنيم، و اگر ان عيب را نداشت باور كنيم كه فرد ايده آل را يافته ايم و متأسفانه به ساير كاستى ها ى موجود بى توجه بوده و اين بار فاجعه بدتر از قبل تكرار خواهد شد!

    در مورد بدبينى و نفرت، زن و مرد هر دو حق دارند ايده آل ها و ارزو هاى بر باد رفته بر اثر ناآگاهى انسان را در موضع " من بدم، تو بدى" قرار ميدهد و وادار به درون فكنى ميكند، احساسات سركوب شده و تمبر هاى خشم و حقارت جمع شده از شرايط زندگى ، نتيجه اى جز همان كه شما دوست عزيز خاطر نشان كردى، نخواهد داشت...

    زنان به علت ناتوانى در تغيير شرايط قانونى ضربه پذير تر هستند، چرا كه اين مسئله را باور دارند كه" قوانين جامعه را مردها، براى مردها نوشته اند و هنگام نوشتن كسى از زنان نظر نخواسته است!!!"
    بنابراين ، عدم اطمينان به سيستم حقوقى باعث بدبينى بيشتر انها خواهد شد.

    در هر صورت در حد بضاعتم ، سعى كردم پاسخگو باشم . اگر زياد وقت دوستان را گرفتم ميبخشند.
    شايد پس از مدتها حس خوب همفكرى و مباحثه ى جهت دار را تجربه كردم و بسيار لذت بردم.
    از اقاى امير و اسيه عزيز هم ممنون، باهاشون تا حد زيادى موافق بودم.

    ممنون از تو و پيشنهاد خوبت براى بحث، اميدوارم در همه صفحات شاهد چنين تحليل هايي باشيم....
    ( بريم صفحه ى نيمرو درست كردن و يه بحث هم اونجا علم كنيم، نظرت چيه؟؟؟؟!!!!!!!!) 

  • آسیه

    سلام فاران جان.
    ممنون از نظرات خوب شماو نکته سجی که دارین.
    در جواب این سوالات شما جواب هایی هست که بعضی از اونها نتیجه تحقیقات هست وبرخی هم نظرات و عقاید من هست که نمیدونم تا چه اندازه مورد قبول و صحیح باشه.
    1)چرا جدایی نوعی بدبینی و شاید نفرت رو به دنبال دارد ؟دلیل بد بینی و تنفری که بعد از طلاق بین طرفین بوجود میاد به دلیل سختی ها و مشقت هایی هست که طرفین در زندگی متحمل شدن.این سختی خاطرات و ذهنیت بدی برای افراد به جا میذاره.در بعضی مواقع بعد از جدایی نه تنها در طرفین تنفری به وجود نمی یاد بلکه طرفین به این نتیجه می رسند که کسی بهتر از فردی که ازش جدا شده براش وجود نداره.که در این صورت زوجین مجدد رجوع میکنند و زندگی بهتری نسبت به زندگی اول خود تشکیل میدن.و با دید بهتر و مثبت تری به شخص مقابل خود نگاه میکنن.پس دلیل تنفری که زوجین نسبت به هم بعد از جدایی پیدا میکنن برای سختی هایی هست که از تحمل آنها خارج بوده و در بیشتر موارد به دلیل درک نکردن موقعیت های فرد مقابل، درک نکردن صحبت ها و افکار طرفین هست که باعث به وجود آمدن سوء تفاهم در هر یک از طرفین میشه وطرفین رنجیده خاطر میشن و همین زمینه نفرت رو بوجود میاره.
    2)این بدبینی و نفرت چرا بیشتر گریبانگیر خانمها میشود ؟اینکه اکثر مردم فکر میکنن تنفر و بد بینی در خانم ها بیشتر از آقایون هست این تفکر اشتباه هست.چون تحقیقاتی صورت گرفته که نتایج این تحقیقات نشون میده که بعد از طلاق مردها بیشتر متحمل ضربه و شکست میشن و افسردگی در مردان بیشتر از زنان در بعد از طلاق می باشد.اگه کمی دقت کنیم میبینیم که بعد از طلاق یک خانم راحت تر به یک مرد دیگه ارتباط برقرار میکنه و زندگی جدیدی رو شروع میکنه و در زندگی جدید مثل گذشته و چه بسا بیشتر از گذشته از احساسات خود نسبت به طرف مقابل استفاده کنه.ولی در مردها اینگونه نیست و مردها تا مدت ها بعد از طلاق به زن دیگری فکر نمیکنن و اگر بعد از مدتی هم تصمیم به ازدواج مجدد بگیرن خیلی محافظه کار تر از قبل برخورد میکنن و کارهای بسیاری را که در ازدواج اول انجام میدادن دیگه انجام نمیدن و همین طور از نظر احساسی در ازدواج دوم سخت گیر تر عمل میکنن و خیلی احساسات خرج نمیکنن.
    3)آیا هیچ راهی برای تغییر دید و شاید هم فرهنگ و طرز تفکر اقوام و دوستان وجود ندارد ؟برای تغییر طرز تفکر افراد و فرهنگ آنها اول باید از خود شروع کرد و بعد به مرور بر تفکر و فرهنگ دیگران اثر مثبت گذاشت.
    4)چرا هیچ سازمانی وجود ندارد که ضمن حمایت از خانمها در اینگونه مواقع ، همزمان شرایط ازدواج مجدد آنها را فراهم آورد ؟سازمان هایی بود که زمینه ازدواج افراد را فراهم میکرد به صورتی که اینگونه افراد با مراجعه به این مراکز و اعلام مشخصات خود و مشخصاتی که از طرف مقابل خود میخواست رو به مرکز میداد و در صورت پیدا شدن مورد مناسب او، به طرفین اعلام میشد و در صورت مثبت بودن شرایط، ازدواج افراد صورت میگرفت.بعد از مدتی به دلایلی که شاید خلاف عرف یا قانون ما بود تعدادی از این مراکز جمع آوری شدند و تعدادی نیز هنوز کما بیش فعالیت دارند.
    5)آیا این منطقی است که مردی به دلیل عدم توانایی در پرداخت مهریه ( حتی مبلغ جزئی ) عمر خود را در زندان سپری کند ؟ اینکه مهریه امروزه باعث شده تعدادی از افراد به معنای واقعی آرامش خود و زندگیشون رو از دست بدهند شکی نیست.این مهر حقی هست که قانون برای زن قائل شده و هدیه ایی است که از طرف مرد به زن داده می شود.اینکه افراد ما در زمان قبل از عقد مهریه تعیین میکنن باید به نکاتی توجه داشته باشن که متأسفانه هیچ توجهی به این نکات ندارن.اینکه میگن کی مهریه داده و کی مهریه گرفته حرفی هست کاملاً غلط و اگر واقعآ مرد نیت پرداخت مهریه را نداشته باشد این عقد باطل هست.ونیز آقایون باید مد نظر داشته باشن که زن جزء اولین طلبکاران محسوب مشه یعنی در صورت فوت مرد اگر زن مهریه را نبخشیده باشد اول مهریه زن کنار گذاشته می شود و بعد تقسیم ارث صورت میگیرد همچنین در صورت وجود دیگر طلبکاران برای مرد مهریه زن مقدم بر دیگر بدهی های مرد نسبت به دیگر افراد می شود.پس بهتره که مردها در موقع ازدواج سنجیده عمل کنند که دچار مشکل نشوند.نه مهریه آنقدر ناچیز باشه که مرد به کوچک ترین مشکل مهریه را پرداخت و زن را طلاق دهد و نه اینکه مهریه مثل این دوره که نجومی در نظر گرفته میشه باشه.در حال حاضر فکری شده که برای مهریه حکم زندان صادر نشود ولی در بعضی مواقع که مرد هیچگونه اقدامی برای پرداخت مهریه نمیکند حکم زندان صادر میشود.
    ببخشید اگه مطالب زیاد شد . از حوصله شما خارج.

  • بدون نام

    واقعا بیکارید!!!!!!!!!!!!

  • فاران

    سلام و عرض ادب حضور شما تبسم خانم و آسیه خانم :
    کامنت بسیار زیبایی از شما خانمهای محترم دیدم که جای تقدیر و سپاسگزاری دارد .

    + در خصوص ایده های تبسم خانم عرض کنم که پاسخ جامع و کاملی رو دریافت کردم و دقت و کنجکاوی شما نشان از مطالعه و درک زیبای شما از مسایل روز جامعه و خصوصا" خانواده و مشکلات گریبانگیر آن میباشد و جای هیچ حرفی را باقی نگذاشته اید ، اینکه ارکان طلاق و پیامدهای آن را در 5 اصل بیان کردید جای تعمق و کنکاش دارد و برای خودم بسیار جالب بود ، در بخشی دیگر فاصله بین طلاق و ازدواج مجدد رو طبق نظر کارشناسان حداقل 3 سال عنوان کردید که کمتر از آن مخاطرات زیادی را به همراه دارد که این قسمت کامنت شما نیز برایم بسیار جذاب بود و بالاخره بحث ضربه پذیری زنان در اثر ناتوانی در تغییر شرایط قانون نیز از ایده های مثال زدنی شما بود که ضمن مطالعه چند باره این کامنت ، درس بزرگی برای خودم و دیگر دوستان این مجله خواهد بود .

    + در خصوص ایده های آسیه خانم که با دقت و ظرافت خاصی عنوان کردند و در واقع چند پرسش مطرح شده ی من رو به شکل زیبایی پاسخ دادند جالب و ستودنی بود و امیدواریم که بتونیم بهره کافی از این نظرات زیبا را بگیریم .
    تنها چیزی که شاید نیاز به توضیح بیشتر باشد این است که در بخش دوم پاسخ شما در خصوص بدبینی و نفرت چگونه گریبانگیر خانمها میشود و توضیح شما که این تفکر کاملا" اشتباه است , عرض کنم که وقتی جدایی بین همسر به هر دلیلی شکل میگیرد ایده های مردم عامی مطابق دانش و شاید هم عرف و فرهنگ و به گونه ای قضاوت یک جانبه که تو کشور ما کم هم نیست نمود پیدا میکند ، عده ای به راحتی به خود جرأت میدهند که در باره ی یک زن مطلقه ، ذهنیات خود را به عنوان یک اصل و شاید هم یک باور در ذهن سایر مردم القا کند به نحوی که با بزرگنمایی و آب و تاب دادن همراه با حاشیه های جانبی اینگونه تظاهر میکند که خانم ... با این خوی وخصلت نمیتواند یک همسر خوب باشد و دلایل واهی آن که مطمئنا" برای همه روشن نخواهد بود و بسیاری از مردم به شنیده ها اکتفاء میکنند سبب مهجور ماندن زن در جامعه میشود
    وقتی صحبت از یک زن مطلقه میشود دنیایی از سئوالات بی پاسخ در ذهن یک مرد جاخوش میکند و متأسفانه یک جمله مانند ویروسی نهفته در ذهن او آنقدر بدون فعالیت میماند تا زمانیکه مانند تیری در یک اسلحه به سوی زن نشانه رود و آن جمله اینست ( اگر خوب بودی همسر اول تو طلاقت نمی داد ) .
    آسیه جان :
    تا آنجایی که به ذهن من میاد زنان مطلقه و بدون سرپرست در جامعه ما بیشتر از مردان سرپرست خانوار هستند و شاید هم مطابق آمار قابل قیاس هم نباشد و این نشان دهنده اینست که بعد از صدور حکم طلاق مردها راحت تر دنبال همسر بعدی خود هستند و شاید تجربه تلخ اول زندگی را خیلی زود به دست فراموشی می سپارند و زنان در این زمینه دقت و موشکافی بیشتری به خرج میدهند و حاضر نیستند آن دوران سخت زندگی در ازدواج بعدی برای آنان تکرار شود که منطقی هم بنظر میرسد ، بر همین اساس تردیدی نیست که بیشترین آمار سرپرست خانوار ( مطلقه ) مربوط به زنان است و از سویی چون دیدگاه منفی عامه مردم در اینگونه مواقع زنان جامعه ما را نشانه رفته است و تفکر اینچنینی در باره مردان کمتر دیده میشود لذا متصور است که درصد زیادی از بدبینی ها در این خصوص دامنگیر زنان جامعه ما شده است .
    یکبار دیگر از شما و تبسم خانم و دوست عزیزم امیر جان که ما را در ادامه این بحث صمیمانه یاری کرده اند سپاسگزارم ، چنانچه ایده های جالب و نظرات شایسته ای دارید منتظر خواندن و بهره گیری از آن هستم .

  • آسیه

    سلام فاران جان ممنون از لطف شما.
    کاملاً با صحبت های شما و دیگر دوستان موافق هستم.
    در این مورد که فرمودین زنان مطلقه در جامعه ما بیشتر است درسته و اینکه مردان راحت تر ازدواج میکنن نیز به نظر عام مردم درست هست ولی طبق تحقیقات صورت گرفته مردان سخت تر تن به ازدواج دائم میدهند ودلیل اینکه به نظر میرسه مردان بیشتر از زنان سرپرست خانواده هستن اینه که مردها در این موارد بیشتر رو به ازدواج موقت میارن تا ازدواج دائم،که اگر مجدد با مشکلی بر خورد کردن مسئولیت سنگینی بر دوش نداشته باشن و راحت تر از این زندگی کناره گیری کنن.ولی اکثر زنها تمایلی به ازدواج موقت ندارند و ازدواج دائم رو مد نظر دارن چون از بلا تکلیفی و موقتی بودن یک زندگی بسیار رنج میبرن .برای همین مورد هست که زنان مطلقه و بدون سرپرست در جامعه بیشتر به چشم میاد.
    در خصوص بدبینی و نفرت چگونه گریبانگیر خانمها میشود، این مطلبی که فرمودین صحیح هست ولی یک مسئله هست که ما باید مد نظر داشته باشیم اینکه چرا دید جامعه ما نسبت به اینگونه افراد خوب نیست؟جامعه ما از چه افرادی تشکیل شده؟خود ما هستیم که یک جامعه رو تشکیل میدیم و فرهنگ اون جامعه رو میسازیم.اگر ما از خودمون شروع کنیم به فرهنگ سازی و بعد این فرهنگ درست رو به خانواده منتقل کنیم قطعاً این فرهنگ از خانواده ایی به خانواده دیگه منتقل میشه و کل جامعه رو فرا میگیره و اون دید غلط و اشتباهی که افراد جامعه ما به این گونه اشخاص دارن کم کم کمرنگ میشه و از بین میره.

  • تبسم

    فاران عزيز، سلام، و ممنون از پاسخ پر لطف شما، باعث افتخارم بود كه از نظر شما و ساير دوستان فرهيخته در اين صفحه كمال استفاده را ببرم.
    اميدوارم موفق و مؤيد باشيد.  

  • فاران

    از همه ی دوستانی که لطف کردند و این بحث رو پیگیری کردند بسیار ممنون و سپاسگزارم هرچند دوست داشتم که عزیزان بیشتری این بحث رو دنبال میکردند و نظرات متفاوتی در این خصوص ارائه میکردند و و ایده های یکدیگر رو نقد و بررسی میکردند اما همین اندازه هم بذل عنایت کرده و توجه نمودند تشکر میکنم .
    از تبسم خانم و آسیه خانم که با صبر و حوصله و با دست پر و اطلاعات زیبا و جالب خود تزیین دهنده ی این صفحه بودند تشکر ویژه دارم .
    از امیر عزیزم هم سپاسگزاری میکنم
    + بدرود +

    پاسخ ها

    • آسیه

      ممنون از لطف شما و دیگر دوستان.
      خدا پشت و پناهتون باشه.موفق باشید.

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج