انتقاد جنجالی رضا عطاران از مسعود فراستی
رضا عطاران در گفتگویی با مجله بیست و چهار نسبت به حضور و روش نقد مسعود فراستی در برنامه «هفت» واکنش نشان داده است.
رضا عطاران در گفتگویی با مجله بیست و چهار نسبت به حضور و روش نقد مسعود فراستی در برنامه «هفت» واکنش نشان داده است.
بخشهایی از صحبتهای او در این مصاحبه بدین شرح است:
نقد فراستی
الان نماینده منتقدان در تلویزیون کسی شده که فکر نمیکنم هیچ کسی راضی باشد از شرایطی که او درست کرده. ولی هیچ کس چیزی نمیگوید و همه کوتاه میآیند. شکل عجیبی پیدا کرده این ماجرا.
وقتی در تلویزیون میگویند این فیلم اصلا مزخرف است، قابل دیدن نیست، قصه ندارد و هیچی ندارد، این حتما روی مردم تاثیر میگذارد و میگویند اصلا نرویم ببینیم، دارند میگویند این قابل دیدن نیست.
به هم میگویند این آقاهه توی تلویزیون گفت فیلم آشغال است. خب نرویم بیخودی پولمان را خرج کنیم.
الان برعکس شده. الان دیگر یکی از افتخارات این است که توی برنامه هفت به یک آدم فحش بدهند.
کارگردانی ریشم را سفید میکند
«بازیگر مسئولیت بقیه بخش ها را ندارد. کارگردانی را دوست دارم ولی این بخش از ریشم که سفید شده مال کارگردانی است، نه بازیگری!
اگر فقط بازی کرده بودم الان همه ریشم سیاه بود! واقعا هر کاری که کارگردانی کردهام دیدهام که اینها دارد دانه دانه سفید میشود. دقت به جزئیات آدم را اذیت میکند.»
الان شدهام هیتلر!
خیلی وقتها از رفتن به بیمارستان برای ملاقات بیمار و رفتن به مراسم تشییع جنازه و درگیر شدن در یک سری مسائل اجتماعی و این جور کارها دوری میکنم چون قبلا بابتش ضربه خوردهام. زیادی حساس هستم. الان سعی میکنم نگذارم ضربه بخورم.
شاید خیلیها هم پشت سرم بگویند عجب آدم مزخرفی است، دوست صمیمیاش فوت شده، نمیرود در مراسمش شرکت کند ولی من اصلا نمیتوانم حسن حامد را فراموش کنم. کارهایی را هم که میسازم تقدیم میکنم به او.
دوران همکاریمان آنقدر رویم اثر گذاشت که وقتی حامد مرد به این فکر میکردم که اصلا نباید در زندگی به کسی اینقدر وابسته شوم. نباید بگذارم کسی به من هم اینقدر وابسته شود. چون من هم رفتنیام. الان دوست خیلی صمیمی ندارم… الان شدهام هیتلر! احساسات تعطیل!
از شعر نو متنفرم
به نظرم باید حتما خیلی غمگین باشی تا بتوانی شعر نو بگویی. هیچ مفهوم با نشاطی در شعر نو نیامده. همهشان میگویند هیچ کس سلامت را پاسخ نمیدهد و هوا بس ناجوانمردانه سرد است و دستهایم را در باغچه میکارم و …
حتما باید داغان باشی و وضعیت اسفباری داشته باشی تا به چنین احساسی برسی و آن را بنویسی. کسی هم که میخواند همین تاثیر را خواهد گرفت. از یک دورهای خواندن شعر نو را گذاشتم کنار.
منبع: خبرآنلاین
باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir
نظر کاربران
تا به حال مصاحبه ای باهاش نخونده بودم چقدر تلخه، ولی ادم با ارزشیه بخصوص وقتی خودش کارگردان هم هست گرچه خیلی وقته سریالی ندیدم ازش
من باهاش موافقم .... این فراستی خیلی به خودش جرات میده راجع به هر چیزی بد حرف بزنه....
ولی با تکه ی آخر مصاحبه اش مخالفم...
من که عاااااااااااااااشق شعر نو هستم مخصوصا کارهای فریدون مشیری....
(( توکیستی که من اینگونه بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم.
تو چیستی که من از موج هر تبسم تو
به سان قایق سرگشته ، روی مردابم...
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه!
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین ، آه!
مدام پیش نگاهی،مدام پیش نگاه....))