ایوبی: واهمه ای از هجمه ها ندارم
فتنه خطقرمز نظام است. باید به این خطقرمز احترام بگذاریم. اما بهطور کلی میتوان مسایل را با گفتوگو و تعامل حل کرد. ما با اینکه سنمان اقتضا نمیکند، اما در صندلی پدر نشستیم. بههرحال مشکل دیگر این است که برخی چیزها آنقدر تکرار شده که به یک باور تبدیل شده، مثلا اینکه هرکس در خارج از ایران جایزه بگیرد، حتما سر و سری با بیگانگان دارد.
با انتقادهایی که اینروزها علیه سینما میشود، چه میکنید؟ چون زمانی که شما به سینما آمدید سعی کردید همدلی ایجاد کنید تا دعواها ختم شود. سینماگران با دولت آشتی کردند. اما متاسفانه هرچه جلوتر میرویم، برخی منتقدان، چالشهای جدیدی به وجود میآورند. تحلیلتان از این اتفاقات چیست؟
اگر بخواهم مثبت و خوشبینانه نگاه کنم، باید بگویم این اتفاقات، بیانگر این نکته هستند که سینما خیلی مهم است. اهمیت بخشهای مختلف سینما روزبهروز بیشتر درک میشود. این درحالی بود که بخشی از مدیریت سیاسی کشور نسبت به سینما آنقدر بدگمان بود که شاید داشت به این نتیجه میرسید که عطایش را به لقایش ببخشد! اما خوشبختانه الان احساس میشود سینما آنقدر مهم است که هرلحظه باید درباره آن فکر کرد و حرف زد. به همین دلیل در مجموع من این حساسیتها را مثبت ارزیابی میکنم. یادم میآید شما که سال گذشته در چنین روزهایی اینجا آمدید، سوال کردید که سالنهای سینما دارند تعطیل میشوند و سینماهای شهرستانها از بحران مخاطب رنج میبرد. اما امروز با خوشحالی به شما میگویم که الان سینمای کشور در یکهفته، ۵/۲میلیاردتومان میفروشد.
روزی داشتیم در این سال که تقریبا تمام سالنهای کشور مملو از تماشاگران شد. در روز «سینما سلام» که بلیت را «نیمبها» اعلام کردیم، تمام سینماهای کشور تقریبا پر شد و حتی فیلمها در سانسهای فوقالعاده به نمایش درآمدند. فکر نمیکنم خود تهیهکنندگان یا کارگردانان چنین انتظاری داشته باشند. خوشبختانه امروز سالنهای خوب دارد ساخته میشود و بخش خصوصی در میدان است. همه اینها نشان میدهد که سینما امری جدی است. پس بگذارید ناراحت نباشیم که عدهای هجمه میکنند. باز اگر بخواهم خوشبین باشم - امیدوارم من را متهم نکنید که خوشخیال هستم - باید بگویم که جامعه سینمایی کشور یعنی خود اهالی سینما بعد از گذران دوران سخت و ناهموار، بیش از یکسال است که دارند در فضایی آرام کار میکنند و ثمره این آرامش را کل سینمای کشور دارد میبیند.
بخشی از موفقیتهای گیشه و موفقیتهای فیلمسازان بهدلیل دیجیتالشدن سالنهای سینماست و بخشی دیگر برمیگردد به این فضای آرامی که در سینما وجود دارد و مردم احساس میکنند همه سینماگران دارند کار میکنند. چون جامعه سینمایی لذت این آرامش را چشیدهاند و میدانند که این آرامش بهنفع همه است، دیگر نمیگذارند این آرامش برهم بخورد. بنابراین هرازگاهی که ویروسی به بدنه تا اندازهای ضعیف و نحیف سینما حمله میکند، تمام نیروهای دفاعی خود سینما بسیج میشوند که آن ویروس را از بین ببرند.
بنابراین من از این هجمهها هیچ نگرانیای ندارم. ضمن اینکه باید یادآوری کنم گویی عدهای که دستشان از برخی امکانات کوتاه شده به کمتر از نابودی کل سینما، راضی نیستند. اما پرسشهای مجلس محترم و برخی از نهادها و دستگاهها چون از سر صداقت و اخلاص است حکمی دیگر دارد و کار با کریمان دشوار نیست. مرادم از ویروس آنهایی هستند که از این پرسشها و فضاهایی که درست میشود میخواهند سوءاستفاده کنند. آنها نمیدانند که ما با مجلس مشکلی نداریم. ویروسگون گمان میبرند که در سیستم دفاعی سینما خللی پدید آمده و عزم حمله میکنند.
شاید صحبتهای خوشبینانه شما به این مربوط میشود که در دورهای تلاش میشد، سینما بهعنوان «سفیر فرهنگی» معرفی شود، اما حالا شاید آنقدر جا افتاده که مدعی زیاد پیدا کرده! با این حال این سوال مطرح است که چرا آقای ایوبی اخیرا در حال واکنش نشاندادن است؟ در صورتی که در روزهای نخست بیشتر در موضع کنشگرانه قرار داشتید؟
واقعیت این است، اگر بخواهم به حال خودم برگردم، حال امروزم نسبت به روزهای اولی که آمدم، خیلی بهتر است. برای اینکه روزهای اول تا اندازهای فهمیدم که چه ماجراهایی در سینما در حال وقوع است. بهویژه اینکه اولین جلسهای که با حضور آقای وزیر و گروههای مختلف هنری برگزار شد، هر یک از گروههای هنری نمایندهای را معرفی کردند و در مورد مسایل کلی حرف زدند الا سینما! در چنین فضایی میدانستم راه سختی در پیش دارم که وزنکشیهای عجیبی در هفتههای اول حضورم اتفاق افتاد. فشار زیادی روی آقای وزیر و بنده بود. برای اینکه جریانهای مختلف سینما احساس میکردند باید به اصطلاح گربه را دم حجله بکشند و از او زهرچشم بگیرند. شاید عبارت خوبی نباشد، اما چنین حسوحالی بود.
هیچ نقطه اتفاقی وجود نداشت و درگیری «خانه سینما» نماد این اختلافات بود. بههرحال یکسال گذشت و در این سال پرتلاطم و پرماجرا بیش از ۳۰ انتخابات صنفی برگزار شد. اصناف آرام گرفتند. «شورایعالی سینما» تشکیل شد. «شورای پروانه ساخت و نمایش» با نیروی جدیدی کارشان را شروع کردند. موتور تولید دوباره راه افتاد. «انجمن سینمای جوانان» و «سینمای مستند»، ماموریت اصلی خود را دنبال کردند. ضمن اینکه سایه سینمای حرفهای آنقدر سنگین هست که سینمای خانگی از یاد رفته بود، «انجمن سینمای جوانان» و «مرکز گسترش سینمای مستند» هم هست. حال امروز با یکسال قبل، قابل مقایسه نیست.
یکی از وعدههایی که آقای جنتی در زمان گرفتن رای اعتماد از مجلس شورای اسلامی به آن اشاره کردند، این بود که مجوزهای هنری را به گونهای صادر میکنیم تا بتوانیم از آن دفاع کنیم، اما ظاهرا در عمل تحقق این امر چندان ساده به نظر نمیرسد. اختلافات کمیسیون فرهنگی مجلس با سازمان سینمایی تا کجا ادامه خواهد داشت؟
ما مجلس رفتیم و خواهیم رفت. کلا برای مدیریت فرهنگی کشور دو نگاه وجود دارد؛ یکی نگاه سختگیرانه، یعنی تا جایی که مدیر میتواند ایجاد محدودیت بکند، با این امید که با وجود سختگیری و محدودیتها، مدیران بتوانند فیلترهایی درست کنند تا در عرصه مدیریت فرهنگی کشور نمره قبولی بگیرند. نمونه بارز آن را در عرصه سینما دیدیم.
اگر چهارسال دوم دولت قبلی را دوران سختگیرانه تلقی کنیم که مدیریت سینمای کشور مقابل بخش عمدهای از سینما ایستاد، نتیجه این شد: خیلی از فیلمسازانی که فیلمهای خوب و شریف متناسب با ارزشهای نظام جمهوری اسلامی ایران فیلم ساختند، این سختگیریها را تاب نیاوردند. اگر اکران فیلمهای دو، سهسال گذشته را مرور کنید، خواهید دید سینما به چه وضعیتی افتاد و چه فیلمهایی ساخته شد که کمیسیون فعلی فرهنگی مجلس ناراحت و نگران این شیوه مدیریت بودند. شیوهای که در آن اعتماد به اهالی فرهنگ و هنر هیچ جایی ندارد و ما خود را از آنها بالاتر و بهتر از آنها بدانیم. اما شیوه دیگر مدیریت این است که بنا را بر اعتماد بگذاریم.
اهالی فرهنگ و هنر که به درجات مختلف، دلبسته ایران هستند و نظام را قبول دارند امکانات بهتری برایشان وجود داشت که کشور را ترک کنند ولی ماندند. بههرحال در هر رشتهای برخی هستند که با کلیت نظام مخالفاند و معاند که من بحثم آنها نیست، اما من به شخصه هرجا که بودم دغدغههای نظام و منویات مقاممعظمرهبری را در عرصه فرهنگ راهحلی مناسب دیدم. من هفته گذشته مجموعه فیلمهایی که برای امسال در حال تولید هستند را دیدم، حتی یک فیلمی که اسمش را «فیلم سیاه» میگذاریم، ندیدم. تعداد فیلمهای دینی بسیار قابل توجه است.
فیلمهایی با بودجه کم و درباره دفاع مقدس ساخته شده. چند پروژه خوب درباره تکفیریها و «داعش» کلید خورده است. در حوزه کودک و نوجوان ۱۴،۱۵ فیلم ساخته شده است. البته بگویم من تلخی را با سیاهی یکی نمیدانم. چون یاد گرفتهام که تلخی هم مزه است. چون ما ایرانیها فکر میکنیم همهچیز باید شیرین باشد. حالا کدام بهنفع نظام جمهوری اسلامی است؟ آن شیوه مدیریت یا این؟
آقای شرفالدین، رییس انجمن انقلاب و سینمای دفاع مقدس تعبیر جالبی در رونمایی فیلمهای مقاومت داشت. گفتند ما معتقد نیستیم فقط طیفی، بهخصوص فیلمهای دفاع مقدس بسازند. همه سینمای ایران، سینمای مقاومت هستند. شما هم چنین نظری دارید. با وجود همگرایی این ایده چرا برخیها، وارونه تحلیل میکنند؟
من از کسانی که با عنوان دفاع از ارزشها به مدیریت فعلی سینما حمله میکنند، چند سوال دارم چون فقط آنها سوال میکنند. این سوالها را اگر امروز نپرسم، فردای قیامت خواهم پرسید و آنها باید جواب این ملت را بدهند. مدیریت سینمای کشور را با گذشته مقایسه کنید و اگر چیزی نمیگوییم، معنیاش این نیست که نمیدانیم. ما میدانیم اما نمیگوییم! آنها که سوابق و اعتقادشان را به آرمانهای نظام ثابت کردهاند، قلم و کاغذ بیاورند، مقایسه کنند. اگر ما واقعا به «دفاع مقدس»، باور داریم تعاملی که بنده با همه بخشهای سینما از جمله عرصه سینمای دینی و دفاع مقدس و حوزه هنری دارم، آیا در گذشته هم بود؟ ما تمامقد کنار جشنواره مقاومت بودیم. میخواهم بپرسم چرا عدهای دچار نگرانیهای بیجا و نادرست میشوند؟ آقای شرفالدین، حرف درست و مهمی زدند.
من از روز اول گفتم همه سینمای ایران باید «سینمای دینی» باشد و هست. همه سینمای ایران، «سینمای مقاومت» است. چرا یک عده قصد دارند سینمای ایران را دوقطبی کنند؟ یک قطب کوچک که بگویند اینها «سینمای ارزش گرا» و «سینمای دفاع مقدس» هستند و بقیه سینمای کشور ارتباطی با این مفاهیم ندارند. بههرحال، من احساس میکنم اینها جماعت بسیار کوچکی هستند که میخواهند این مفاهیم و ارزشها، حیاط خلوتی باشد برای خودشان و کسی وارد این حیاط خلوت نشود. انتهای آن، هم سیاسیکاری است و هم سیاسیبازی و البته پای منافع اقتصادی هم در میان است.
برای اینکه تلقی این است که پول این وسط هست و بدهیم فیلمهایی ساخته شود که اگر کسی دید، دید و اگر ندید که هیچی! بنده از مقاممعظمرهبری خواندم و شما هم حتما شنیدید که گفتند سینمای دینی حتما این نیست که در آن نماز خوانده شود. هر سینمایی که کرامت، آزادگی و اخلاق را ترویج کند، سینمای دینی است. اگر ما مقاممعظمرهبری را فصلالخطاب میدانیم، با همین تعبیر چند فیلم دینی داریم؟ خیلی از این فیلمهایی که مورد عتاب واقع میشوند، فیلمهای دینیاند، برای اینکه اخلاق و عدالت را ترویج میکنند.
با این وجود این روزها وزارت ارشاد دارد هزینه میدهد؟
خب؛ عدهای میخواهند سینما نباشد. آقایانی که در بیرون نشستند و سایت برای فشارآوردن به سینما راهاندازی میکنند، دیده نمیشوند. ببینید چندهزارم مردم اصلا در جریان وجود چنین سایتهایی هستند؟ ما حلقه کوچکی درست کردیم و گمان میکنیم آخر دنیا همین جمع محدود و کمشمار ماست. خیلی از این حرفها ارزش خواندن ندارد چه رسد به اینکه بخواهیم پاسخ بدهیم. مر الکرام بهترین پاسخ است. در این مملکت پاسخ اینها همین است که سینما موفق پیش برود که میرود. کسانی هستند که میخواهند این تجربه و سازمان سینمایی شکست بخورد، اما موفقیت سازمان سینمایی بهترین جواب برای آنهاست.
به نظر شما واقعا این چند فیلم به پیکره سینما آسیب میرساند؟
متاسفانه فکر میکنیم مسایل سینما چهار تا فیلم است. من نمیگویم که مهم نیستند. اکران فیلمها گاهی سمبلیک میشود، گاهی هم این اکرانها در کشاکش قدرتهای سیاسی میافتد، ولی اگر یک پله بالاتر بایستید، میبینید آیا اکران یا اکراننکردن فیلمها مساله مهم فرهنگ این کشور هستند؟ من از شما میپرسم که آیا مساله سینما این است که «عصبانی نیستم» یا «عصبانی هستم» اکران بشود یا نشود؟ ما باید صنعت سینما و زیرساختها را درست کنیم. باید کاری کنیم که سینما بهعنوان یک «نهاد» بتواند روی پای خود بایستد. از سیصدسالن به هزارسالن برسیم. مساله سی.جی.ای. را حل کنیم. به سینمای هنروتجربه رونق دهیم. مدرسه سینمایی در کشور داشته باشیم و کارهای زیربنایی در سینما انجام دهیم.
اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس بعد از اینکه مساله «خانه سینما» حل شد، چه سوالات مشخصی درباره سینما داشتند؟
آن زمان نمایندگان کمیسیون فرهنگی سوالات خاصی درباره سینما نداشتند. سینما موجب نگرانی آنها نبود. در این مدت اولین حضورم در کمیسیون فرهنگی مجلس طبیعتا مساله خانه سینما بود. رییس محترم کمیسیون فرهنگی مجلس به من گفتند، باید جلسهای تشکیل شود و اهالی سینما بنشینند و گفتوگو کنند. آنجا متوجه شدم بخش قابلتوجهی از اهالی سینما با کمیسیون فرهنگی هیچ ارتباطی ندارند.
غیر از کسانی که دنبال بستهشدن «خانه سینما» بودند و با مدیریت قبلی تماس زیادی داشتند. وقتی در این اتاق جلسه گذاشتیم، یکی از نمایندگان فعال کمیسیون فرهنگی با هیاتمدیره خانه سینما جلسه طولانی داشتند و احساس کردم خیلی از این حرفها برایشان تازگی دارد. یکی از خلاهایی که وجود داشته و الان هم هست و شاید به بنده هم برمیگردد، این است که باید سعی کنم طیفهای مختلف سینمایی کشور جلسات متعدد و جداگانهای با کمیسیون فرهنگی داشته باشند. کمیسیون فرهنگی حرف بخشی از سینمای کشور را رودررو هیچوقت نشنیده و فقط بهواسطه سایتها و خبرگزاریها و مطبوعات شنیدهاند. اگر این ارتباطات رودررو شود فکر میکنم خیلی از مسایل حل شود.
البته همیشه اینطور نیست که اعضای کمیسیون فرهنگی با ما کار داشته باشند، گاهی نمایندگان خارج از کمیسیون هم سوالاتی مطرح میکردند. بعد رسیدیم به جشنواره فجر و سوالاتی درباره سیستم دیجیتالی مطرح کردند. درخصوص جشنواره فجر هم گزارشی ارایه دادیم و از آقای جنتی سوالات متفاوتی شد. اما در مورد سینما خیلی سوال جدیای وجود نداشت. به هر شکل رفتوآمد داشتیم تا اینکه الان مساله فیلمهای توقیفی مطرح شده است. چیزی که همیشه دغدغه کمیسیون فرهنگی بود.
در زمان جشنواره نگرانیهایی درخصوص فیلمهای «قصهها» و «عصبانی نیستم» در رسانهها مطرح شد. بعد از جشنواره فجر آقای پژمانفر به نمایندگی از کمیسیون فرهنگی پیگیری جدی کردند و فیلمها را دیدند. در همان سالن سینما فکر میکنم آقایدرمیشیان هم حضور داشتند و مفصل حرف زدند و آقایپژمانفر هم علاقهمند به سینمای کشور هستند. بعد از جشنواره فجر وقتی گزارش دادیم فیلم «عصبانی نیستم» هم مطرح شد، در حاشیه جلسه ایشان گفتند اگر اصلاح مختصری در فیلم انجام شود، نسبت به فیلم مساله ندارند. بحثشان سر ستارهداربودن دانشجوی فیلم بود. در آن جلسه احساس کردم فیلم با اصلاحاتی که انجام شده، نظر کمیسیون فرهنگی مجلس را جلب کرده. ضمن اینکه آقایدرمیشیان این آمادگی را دارند که اصلاحات دیگری انجام دهند.
ما در کشوقوس نهاییکردن اصلاحات بودیم که در کمیسیون اصل۹۰ موضوع مطرح شد. فیلم را از ما خواستند تا ببینند. ضمن اینکه فیلم «قصهها» را دیدند و منتظر نظر کمیسیون اصل۹۰ مجلس هستیم. حس ما همان حس گذشته است که با تعامل و گفتوگو مسایل حل شود. حرفم این بود از حاشیهها عبور کنیم. چون عمر مدیریت آنها محدود و عمر ما و اصلا عمر انسان محدود است. عمر امانتی است که به ما داده شده و بهتر است به اولویتها بپردازیم.
باید ببینیم اولویتهای نظام جمهوری اسلامی و مقاممعظمرهبری چیست. مجلس سهمش چه خواهد بود و چگونه میتوانند کمک کنند تا مشکلات معیشتی سینماگران حل شود. وقتی فهمیدیم امثال ثریا حکمتها که سالها تلاش کردند و اینطور میشوند یا افرادی که سر سریال آقایدهنمکی به شهادت رسیدند، باید به این مسایل بپردازیم.
باید با کمیسیون محترم فرهنگی مساله امنیت شغلی و کرامت سینماگران را حل کنیم. ما کشور اسلامی هستیم و اسلامیبودن آن را در کجا باید حس کرد؟ در فرهنگ و رفتار با مردم اهالی فرهنگ و هنر. من در درجه اول دانشآموخته دانشگاه امامصادق و شاگرد آیتاللهمهدویکنی هستم. فقه خواندم و خوب هم خواندم. میفرمایند اگر کسی شأن انسان مرکب اوست، باید از خمس و زکات استفاده شود تا برای او مرکب خوب تهیه کرد. این دین ماست. آیا الان واقعا بازنشستگان ما در فرهنگ و هنرشان شأن رعایت میشود؟ کی باید به آنها توجه کند؟
منتقدان معتقدند این فیلمها درباره حوادث ٨٨ است. آیا این مساله مناقشهبرانگیز نیست؟
فتنه خطقرمز نظام است. باید به این خطقرمز احترام بگذاریم. اما بهطور کلی میتوان مسایل را با گفتوگو و تعامل حل کرد. ما با اینکه سنمان اقتضا نمیکند، اما در صندلی پدر نشستیم. بههرحال مشکل دیگر این است که برخی چیزها آنقدر تکرار شده که به یک باور تبدیل شده، مثلا اینکه هرکس در خارج از ایران جایزه بگیرد، حتما سر و سری با بیگانگان دارد. شما ببینید در این یکسال گذشته فیلم «هیس...» چقدر جایزه گرفت. تعداد جایزههای آقایمیرکریمی و آقایمجیدی را مرور کنید. ما پس از انقلاب اسلامی چندهزارجایزه از جشنوارههای جهانی گرفتیم. چرا بهجای اینکه به آن افتخار کنیم، آنها را بهعنوان مشکل معرفی میکنیم؟
چرا کسی که از ونیز جایزه میگیرد و با سربلندی از ایران دفاع میکند، پس از بازگشت به او به دیده متهم نگاه میکنیم و به نام حساسنشو همه را علیه او حساس میکنیم؟ بنده وقتی که یقین دارم این رفتار علیه مصالح نظام جمهوری است، چه کنم؟ همرنگ جماعت شوم یا به یقین خود عمل کنم؟ من از اصول فقه آموختهام که یقین حجیت دارد، مِن ایطریق ماکان. من نمیتوانم علیه یقین خود اقدام کنم. حجت شرعی ندارم و حاضر نیستم به قیمت زیر پاگذاشتن اصولم رییس باشم. من اصولگرای اعتقادیام نه سیاسی. من این مشی را از استادم آیتالله فقید مهدویکنی آموختم و به آن پایبندم. بلغ ما بلغ......!
همانگونه خود سینماگران پیشقدم شدهاند واقعا باید بررسی کنیم فیلم سیاه چه فیلمی است؟ آیا هر فیلمی که از مشکلات بگوید سیاه است؟ من وقتی که روحیه و فرهنگ خارجیها را میشناسم و بدون مترجم با ملتهای مختلف میتوانم ارتباط برقرار کنم و میدانم که فیلم «قصهها» برای آنها سیاهنمایی ایران نیست چه کنم؟ چه بگویم؟ با کسانی همآوا شوم که میدانم یا نمیدانند یا دنبال بهانه میگردند؟ با وجدانم چه کنم؟
پس با این نگاه فیلم« بچههای آسمان»، «فیلم سیاه» محسوب میشود؟
یا فیلم «آواز گنجشکها»؟ اتفاقا اینطور نیست. نشاندادن فقر، سیاهنمایی نیست، بلکه نحوه برخورد با فقر مهم است که یک ملت با فقر چگونه رفتار میکنند. اگر نشان دهیم که شرافتمندانه با فقر برخورد میکنند این میشود الفقرفخری. در این مورد باید بحث و گفتوگو شود. من وقتی که یقین دارم حضور بزرگان سینما در عرصه سینما چهره درخشان و پرامیدی برای نظام جمهوریاسلامی و برای ایران است برای لقمهای نان چربتر و چندروزی بیشتر بر صندلی سستریاستماندن، وجدانم را زیرپا بگذارم و دروغ بگویم و نان ریایم را بخورم؟ نمیتوانم. یکی را بیاورید که میتواند... به همین دلیل معتقدم به گفتوگو. باید کسانی را که از سر صداقت و اخلاص نگرانند متقاعد کرد.
خود سینماگران باید با آنها بنشینند. بنده هم با همه وجودم این کار را انجام خواهم داد. اما آنها که خود را به خواب زدهاند با آنها چه کنیم؟ شما سایتهای مخالف با سینما (نمیگویم با سازمان سینمایی) را ببینید. پیامکهایش را هرروز مرور کنید. آیا واقعا در این یکسال یک کار مثبت در این سینما انجام نشده؟ این است عمل به توصیههای مقاممعظمرهبری؟ شما با این مطالبی که هرروز علیه سینما مینویسند چه میکنید؟
برخی از سایتها بهویژه از نوع عصبی آن را حرامالورود میدانم و تا امروز حتی یکبار هم از آن بازدید نکردهام. مطالبی که ارزش خواندن ندارد را نمیخوانم. چون وقتم را متعلق به نظام میدانم. توکلم به خداست و مطمئنم خداوند کمک کار و یار خواهد بود.
دیپلماتبودن شما چقدر به سینما کمک میکند؟ و چقدر در موفقیت شما موثر است؟
بنده اگر دیپلمات هم بودم، دیپلمات و سفیر فرهنگی بودم. رایزن فرهنگی، رییس موسسه بینالمللی «اکو». عمرم در مدیریت فرهنگی گذشته. کتاب دولت و هنر نوشتهام. اگر منظور از دیپلماتبودن حل مشکلات با گفتوگو و تعامل است، قطعا دیپلماتم.
اگر منظور سیاسیکاری است، اهلش نیستم. لبخند تصنعی بلد نیستم. دوست دارم اگر میخندم از تهدل بخندم. درغیراینصورت ترجیح میدهم نخندم. راست میگویم حتی اگر به زیانم باشد. خلاصه من هرجایی که بودم با بخشی از سرمایههای اندکم آنجا را اداره میکردم. اینجا هرچه دارم که البته هیچ ندارم همه را گذاشتهام روی میز. از تجربه دیپلماتیک گرفته تا آموختههای دانشگاه، تا فقه و اصول و علوم سیاسی و دو، سه کلمه شمس و مولانا. توکلم به خداست و مطمئنم خداوند کمک کار و یار خواهد بود.
ارسال نظر