حماسه کرمانجی اسباب لودگی در صدا و سیما
«شارهجان» یک قطعه بسیار سوزناک محلی است؛ تم آهنگ بدون آنکه معنای واژههای کرمانجی سهراب بخشی را بدانید به قدری سوزناک است که تنها شنیدن آوای اثر، حس اثر را به مخاطب القا میکند و به اصطلاح، موسیقی جدای از کلام و حتی بسیار بیشتر از آن حرف میزند و تاثیر میگذارد. طبیعا کجسلیقگی محض است که در این برنامه از یک اثر هنری با این مشخصات برای اسباب خنده استفاده شود. از فرم آهنگ که بگذریم به محتوای آن میرسیم؛ اینکه اصلا سهراب بخشی چرا در این اثر اینهمه سوز و غم دارد.
اعتماد نوشت: اوضاع هنر موسیقی در کشور ما حکایت تلخ و عجیبی شده است. هنری که فارغ از انواع و ژانرهایش، نفوذ و حضور گسترهای بین مردم جهان و البته ایران دارد، در کشور ما در یکی از دشوارترین دورههای تاریخی خود به سر میبرد. البته این شرایط تنها مختص موسیقی نیست و دامن هنرهای دیگر را هم در این سالها گرفته است؛ اما مصیبتهای موسیقی در ایران خاصند.
مشکلاتی که سالهاست در رسانهها و از سوی هنرمندان مطرح میشود؛ از جنسیتزدگی و محدودیتهای ارایه آثار زنان هنرمند، مافیای قدرتمند، تعددِ نهادهای تصمیمگیرنده و تاثیرگذار، بیاعتنایی گفتمان رسمی حاکمیت و تریبونهای آن به اهمیت و جایگاه این هنر و موارد مختلف دیگر؛ اما اینها کلیتی را تشکیل میدهند که بارها دستمایه مقالات، گزارشها و گفتگوهای رسانهای بوده است.
موضوع ما در این گزارش پرداختِ غیرقابلدفاع و غیرقابلتوجیهِ صدا و سیما به موسیقی است. دستگاهی که عنوان «رسانه ملی» را یدک میکشد، اما به جای صدا و سیمای ما ملت ایران، صدای «گفتمان رسمی» و حاکمیتی را منعکس میکند؛ در این میان، موسیقی نیز از گزند نگاه رسمی صدا و سیما و بیاعتنایی - و خیلی از مواقع بیاطلاعی- دستاندرکاران آن به جایگاه هنر مصون نبوده است.
پیش از اینبارها موضوع حق کپیرایت آثار هنرمندان موسیقی مطرح شده و از سوی کارشناسان بارها تاکید شده که صدا و سیما بزرگترین ناقض این حقوق است. مصداقها آن قدر بسیارند که اشاره به آنها جز تکرار مکررات نیست. چه بسیار بوده و هستند هنرمندانی که به خاطر نقض حقوق مالکیت فرهنگی خود از این سازمان شکایت داشتهاند. از نمونههای معروفی که افکار عمومی به خوبی به یاد دارند میتوان به فرهاد مهراد و محمدرضا شجریان اشاره کرد؛ اما میدانیم که دامنه نقض حقوق فرهنگی هنرمندان موسیقی محدود به این نامبردگان نیست و شاکیان بسیارند.
با این وجود، این سازمان هیچگاه روند نقض حقوق فرهنگی هنرمندان را متوقف نکرده است و هرگز خود را به پاسخگویی ملزم ندانسته است. در میان مسوولان، نهادهای نظارتی و کسانی که نمایندگی مردم را در نهاد قانونگذاری عهدهدار بودهاند نیز هیچوقت واکنش راهگشایی برای توقف این نقض محرز ندیدهایم. اجحافی که طبق موازین قانونی و شرعی، مصداق نقض حقالناس است.
این سازمان که در اصل و اساس باید اشاعهدهنده فرهنگ و هنر ایرانی باشد با سیاستهای اشتباه خود، ساز را از چشم مخاطب پنهان میکند که مبادا مخاطبانش فرق بین تار و سهتار و سنتور را بدانند! از هنرمندان موسیقی دعوت میکنند و سازهایشان را پشت گل و بلبل پنهان میکنند که چه؟ هیچگاه نفهمیدیم... که صدایش حلال است و دیدنش محال؟ در هر حال به همه اینها که عادت کردهایم و از تکرارِ مکرر آن نیز خسته شدهایم، اما توهین و لودگی نسبت به فرهنگ و هنر یک خطه را دیگر نمیتوان برتابید.
این یاد کردن نیست، لودگی است!
حالا دیگر صدا و سیما کار را از اشاعه ندادن فرهنگ و هنر و نقض حقوق هنرمند گذرانده و کمکم به مرزهای لودگی و تمسخر نزدیک میشود. اخیرا در یکی از برنامههای شبکه ۳ تلویزیون به نام «خودمونی» -که نتوانستم گوشهای از علایق و جهانم را در این خودمانی با اجرای فلان بازیگرِ کمدیهای سطحی ببینم- بخشی از ترانه فولکلور «شاره جان» با صدای زندهیاد سهراب محمدی معروف به سهراب بخشی در استودیو پخش شد؛ از یک شرکتکننده در این برنامه خواسته شد صدای خواننده را تقلید کند و تا به این واسطه بخندند!
این رفتار با یک اثر موسیقایی جدی و واجد اهمیت هنری واکنشهای بسیاری را خصوصا از سوی اهالی هنر و موسیقی برانگیخت؛ اما بیایید موضوع را از زوایای مختلفی ببینیم. جدای از انتقادهای شدیدی که به این رفتار تلویزیون شد، شاید بعضیها این واکنشها را یک حس متعصبانه بدانند و بگویند شوخی است دیگر! چرا سخت میگیرید! اما چرا این موضوع تاسفانگیز است؟ و چرا میگوییم این یاد کردن نیست بلکه لودگی است؛ اول اینکه مشخص است عوامل یک برنامه تلویزیونی که مجوز پخش از صدا و سیما میگیرند و قرار است اسباب خنده و سرگرمی مردم شوند، حتی آن قدر سواد هنری ندارند که بدانند چه اثری را برای اسباب خنده شدن انتخاب میکنند.
شارهجان چه میگوید؟
«شارهجان» یک قطعه بسیار سوزناک محلی است؛ تم آهنگ بدون آنکه معنای واژههای کرمانجی سهراب بخشی را بدانید به قدری سوزناک است که تنها شنیدن آوای اثر، حس اثر را به مخاطب القا میکند و به اصطلاح، موسیقی جدای از کلام و حتی بسیار بیشتر از آن حرف میزند و تاثیر میگذارد. طبیعا کجسلیقگی محض است که در این برنامه از یک اثر هنری با این مشخصات برای اسباب خنده استفاده شود. از فرم آهنگ که بگذریم به محتوای آن میرسیم؛ اینکه اصلا سهراب بخشی چرا در این اثر اینهمه سوز و غم دارد.
شارهجان نام معشوق است؛ این اثر اشاره دارد به داستان یک عشق؛ بیان دردهای یک عاشق جنگاور است در حمله ازبکها و ترکمنها به سرحدات شمال خراسان. آن طور که گفته میشود عاشق در حال جنگیدن بوده که خبردار میشود دشمن از راه دیگری خودش را به برج زنگلانلو رسانده است؛ جایی که معشوقش «شاره» در آنجاست و انتظار او را میکشد.
سهراب بخشی با سوز صدایش روایت میکند و با واژگان شیرین کرمانج اینطور سوز آواز سر میدهد: «من که امروز غمگین و ناراحتم،ای جان، شاره جان» در بخشهای بعدی راوی خود را مثل مار زخمخورده میبیند که از درد به خود میپیچد و شاره را صدا میکند که میخواهد یک بار دیگر معشوق را ببیند و با او درد دل کند و بعد از تشویش و نگرانیاش میگوید که دشمن به برج زنگل رسیده است؛ برج زنگانلو روستایی در شهرستان مانه و سملقان استان خراسان شمالی است؛ جایی که معشوق در آنجاست... حالا روایتی تا این اندازه تلخ، چطور میتواند اسباب خنده شود؟ نمیدانیم و جالب اینکه گویا این برنامه نه ناظر کیفی داشته و نه یک نفر از عواملش از این داستان و آنچه میگوید سر در میآورده است که هیچکدام اعتراضی به انتخاب این آهنگ نکردهاند! این حد از ناآگاهی یک تیم درباره اسطورهها و موسیقی نواحی نباید شگفتزده شویم؟
آیا اجازه پخش گرفتهاید؟
برگردیم به موضوع تکراری حقالناسی که صدا و سیما سالیانی است آن را زیر پا میگذارد و همیشه هم در برنامههایش سعی دارد بگوید که مردم باید حقالناس را رعایت کنند. سازمانی که خود را مروج این فرهنگ میداند خودش پایبند به آن نیست و دایما حق کپیرایت را زیر پا میگذارد.
روزنامه «اعتماد» سال ۹۹ گفتوگویی با فرزند سهراب بخشی با عنوان «سوزِ شرزه «شاره جان» بعد از مرگ سهراب» منتشر کرد که در آن به زندگی و هنر او میپرداخت. اگرچه در آن شماره به تفصیل درباره این هنرمند صاحبنام صحبت شد، اما بد نیست اشارهای کنیم به جایگاه سهراب بخشی؛ سهراب محمدی معروف به سهراب بخشی در سال ۱۳۱۷ در آشخانه واقع در شهرستان مانه و سملقان به دنیا آمد. او از کودکی نواختن دوتار و خواندن شعرهای محلی را آغاز کرد؛ سهراب بخشی از آخرین بخشیهای خودبند کرمانج شمال خراسان بود و مدرک درجه یک هنری داشت.
توضیح اینکه «خودبند» به بخشیهایی میگویند که هم بتوانند ترانهسرایی کنند و شعر بگویند، هم مهارت آهنگسازی داشته باشند و هم در نوازندگی و خوانندگی چیرهدست باشند. سهراب محمدی در ۲۲ مرداد ماه سال ۱۳۹۹ درگذشت. آثار فاخری، چون شاره جان، آهنگ توفان، شهید، لیاره، گُلا مِن از آثار این هنرمند است.
حالا صدا و سیما به جای آنکه درباره هنرمندی با این جایگاه هنری مستند بسازد و آثارش را پخش کند و هنر او را پاس دارد، در یک برنامه اثر جانسوز او را برای خنداندن پخش میکند! زمانی آثار بزرگان موسیقی پخش میشد و در نیمههای اثر آهنگ قطع میشد و پیام بازرگانی میآمد که این مساله دوستداران موسیقی را برمیآشفت که چرا آهنگ را نصفه میگذارید و احترام یک اثر هنری را نگه نمیدارید. حالا چند ثانیه از یک اثر را، آن هم بدون مجوز پخش میکنند و بعد سعی میکنند ادایش را دربیاورند و دور هم بخندند.
با فرزند سهراب محمدی تماس گرفتم، از او پرسیدم آیا برای پخش این اثر صدا و سیما از شما اجازه گرفته است، میگوید نه برای این اثر و نه برای هیچ اثر دیگری در هیچ جا از ما اجازه نگرفتهاند. او هم مانند پدرش متواضع است و عنوان میکند که برای دلجویی از سوی صدا و سیما با او تماس گرفته شده و او هم تاکید کرده که شما نباید از من دلجویی کنید بلکه باید از مردم دلجویی کنید. رضا محمدی در گفتوگویش با «اعتماد» همچنین از اینکه ادارات ارشاد شهرستان و استان هیچ واکنشی نسبت به این ماجرا نشان ندادهاند گلهمند بود.
او این طور توضیح میدهد که حتی ما اگر به عنوان وارث، هنرجو و فرزند این استاد از این مساله بگذریم، این ارگانها نباید از چنین مسائلی به راحتی عبور کنند. فرزند استاد میگوید که از او خواسته شده در این برنامه شرکت کند و به او گفتهاند که همین امشب راه بیفت و به تهران بیا تا کاری را ضبط کنیم و...، اما او این موضوع را منوط به مشورت بامردم و نمایندگان آنها کرده است. او همچنین تاکید میکند: «کاری که نباید بشود، شده است.»
پیش از این عنوان کردیم که این حرکت صدا و سیما به چند دلیل تاسفبرانگیز است؛ مورد اول بحث این بود که عوامل این برنامه هیچ آشنایی با فرم و محتوای این اثر نداشتهاند و مورد دوم هم همانطور که در بالا اشاره شد بحث اجازه نداشتن پخش و مساله کپیرایت است. اما مساله بعدی این است که مگر کل مجموعه صدا و سیما چه قدر به صورت جدی و درست به موسیقی و معرفی آن میپردازد که حالا اگر در یک برنامه به شوخی به این موضوع بپردازد، باید سخت نگیرند؟
واکنشهنرمندان و دوستداران هنر
پس از این رخداد واکنشهای بسیاری نسبت به این ماجرا اتفاق افتاد. از جمله دفتر موسیقی وزارت فرهنگ با انتشار متنی از دستاندرکاران برنامه «خودمونی» خواست تا نسبت به اشتباه مرتکب شده درباره اجرای یکی از قطعات مرحوم محمدی توسط یکی از شرکتکنندگان اعلام برائت کند. به گزارش خانه موسیقی ایران، دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با انتشار متنی خواستار این موضوع شد.
در متن منتشر شده از سوی دفتر موسیقی آمده است: «اقدام نسنجیدهای که در یک برنامه با ماهیت سرگرمی نسبت به هنر یگانه یکی از اساتید موسیقی رخ داد، خاطر بسیاری از دوستداران فرهنگ و هنر فاخر کشورمان را مکدر کرد.
دفتر امور موسیقی، تکلیف خود میداند به متولیان این برنامه و دوستان دلسوز برنامهساز یادآوری کند، گرچه طنز و شوخی در فضایی موجه و به دور از توهین میتواند موجب نشاط و شادابی جامعه شود، لیکن آنچه رخ داد نه شوخی، بلکه توهین به یکی از مفاخر ارزنده موسیقی نواحی ایرانی بود که پژوهشگران و فعالان موسیقی کشور با تمام وجود برای بقای آن تلاش میکنند. این اساتید گرانمایه با ساز و نوای جانسوزی که دارند از عشق میگویند و آنچه بهصورت سهوی رخ داد، نسبتی با وقار و ادب ایرانی اسلامی فرهنگ ما ندارد.
دفتر امور موسیقی ضمن اینکه انتظار دارد تولیدکنندگان برنامه در همان فضا نسبت به این اشتباه برائت جویند، به اهتمام ویژه نسبت به حفظ کرامت بزرگان موسیقی نواحی ایران که هویت و شمایل فرهنگ این مرز و بوم را شکل دادهاند، یادآوری و تاکید مینماید. فراموش نکنیم که اساتید موسیقی نواحی ایران تمام عمرشان را در راه اعتلای موسیقی گذاشتهاند و تا واپسین لحظات عمر خود دمی از تلاش نمیایستند.»
اگرچه این واکنشها از سوی نهادها و اصناف باید شکل جدیتری به خود بگیرد و نباید تنها به یک بیانیه ساده ختم شود، اما به هر روی شاید از سکوت و بیتفاوتی بهتر باشد.
جمعی از فعالان موسیقی نواحی نیز در یادداشتی که در اختیار روزنامه اعتماد گذاشتند از این رخداد انتقاد کردهاند. در متن این یادداشت آمده است: «موسیقی نواحی ایران بخش جداناپذیری از فرهنگ و تاریخ ایران عزیز است و هنرمندان موسیقی نواحی همواره از هزار توی تاریخ گذشتند، بیادعا و دور از هرهیاهو و فارغ از دغدغه چهره شدن آمدند تا امانتدار میراث ناملموس کشورمان باشند. خنیاگران اعم از: بخشیها، عاشیقها، شعرخوانان، بیتخوانان، شاهنامه خوانان و... راوی نقلهای موسیقایی ملی و قومی هستند. اغلب این نقلها هرکدام روایتگرحماسهها و دلیریهای قهرمانان ملی و قومی هستند. گستردگی و تنوع موسیقایی در نقاط مختلف ایران بیبدیل است و به جرات میتوان گفت در هیچ جای دنیا چنین تنوع و گستردگی وجود ندارد که این تنوع چشمگیر موسیقایی به خاطر تکثر قومی است.
موسیقی نواحی موسیقی ریشههاست و پیشکسوتان و راویان هرکدام گنجینهای ارزشمند از فرهنگ شفاهی محسوب میشوندکه متاسفانه در سالهای اخیر اغلب این گنجینههای فرهنگی که جزءآخرین راویان محسوب میشدند در انزوا و غریبانهدار فانی را وداع گفته و دانستههای ارزشمند خویش را با خود به خاک سپردند.
اما جای تاسف است که صدا و سیمای ملی کشورکه باید بازتاب ذوق و سلیقه زیباشناسی فرهنگ فاخر موسیقایی این مرز و بوم باشد و این هنرمندان را به همگان بشناساند طی سالیان متوالی نه تنها بر خلاف شعارهای همیشگی مبنی بر حمایت از هنرهای آیینی و ملی و ثبت و ضبط موسیقی فاخر ایرانی عمل نکرد بلکه اغلب شاهد انتشار آثار شنیداری بیهویت و غیر اصیل بودهایم. این رسانه به تازگی طی حرکتی وقیحانه و جلف و زننده در برنامهای تلویزیونی با مجریگری مهران رجبی شاهد اهانت و هتک حرمت به صدای بیبدیل استاد بخشی فقید شمال خراسان مرحوم سهراب محمدی بودیم که این حرکت غیر منتظره نهتنها قلب ملت ایران به ویژه مردم شریف شمال خراسان را به درد آورد بلکه اهالی موسیقی به ویژه ما هنرمندان مهجور موسیقی نواحی ایران را نیز خشمگین و آزرده خاطر کرد. هنرمندانی که در گوشه و نقاط کشور پاسدار بخش عظیمی از فرهنگ و هویت قومی و ملی خویش هستند همیشه مورد بیلطفی و بیمهری صدا و سیما قرار گرفتهاند.
ما اهالی موسیقی نواحی ایران این حرکت زشت و ناپسند را محکوم کرده چند پرسش از مسوولان صدا و سیما داریم: آیا هدف چنین برنامههایی این است که به هر قیمتی فقط مخاطب را بخندانند؟ وقتی مجری برنامه نسبت به شناخت فرهنگ کشور و مفاخر فرهنگی ناآگاه و غریب باشد آیا کارشناس یا کارشناسانی وجود ندارند که به ایشان گوشزد و یادآوری کنند که بزرگانی، چون مرحوم سهراب محمدی جزو مفاخر فرهنگی و ملی این مرز و بوم است و چنین حرکت سخیفی برای آن سازمان عواقب جبران ناپزیری به بار خواهد آورد؟ آیا اگر به جای موسیقی نواحی و صدای بخشی سهراب محمدی نمونههای دیگر که جزو خط قرمز شما محسوب میشود در این برنامه پخش و مورد تمسخر قرار گرفته میشد باز هم چنین عادی برخورد میکردید؟»
این نامه به امضای هنرمندانی از جمله پیمان بزرگنیا، ابراهیم عالمی، احسان عبدیپور، کورش اسدپور، ایوب سعیدی، صلاح خضری، طواق سعادتی، فاروق رحمانی، زهرا همتی، رضا دیوسالار، محمود فرضی نژاد، نایب علی صحرا روشن و... رسیده است.
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی استاد برجسته زبان و ادبیات فارسی نیز در واکنش به این موضوع، یک پست اینستاگرامی منتشر کرد. او در این پست از زندهیاد سهراب محمدی یاد کرده و ضمن انتشار تصاویری در بخشی از این متن نوشته: «روشنفکرانِ ما ازین نکته غافلاند که سه عنصر از عناصرِ فرهنگِ ایرانزمین، همواره، در طول تاریخْ میدانِ گسترشِ اعتبار و حیثیتِ ملّی ما در جهان بوده است: ۱) شعرِ فارسی ۲) موسیقی ایرانی ۳) عرفانِ ایرانیما امروز در پی شکار سایه مدرنیسم به ویران کردنِ این سه بنیاد برخاستهایم و خیال میکنیم که دنیا عاشق چشم و ابروی ماست و منتظر است که ما یک جیغِ بنفش بکشیم و تمام جوایزِ ادبی دنیا را به درِ خانه ما روانه کنند...»
آریا عظیمینژاد آهنگساز که داور ۲ فصل برنامه عصر جدید شبکه سه نیز بوده در واکنش به این ماجرا در صفحه اینستاگرامش استوری منتشر کرد و نوشت: «وقتی از بد روزگار افسار کار به دست نااهلان و نابلدان برسد، کار به خودزنی و تخریب ریشههای محکم و غنی فرهنگ و هنر این آب و خاک میرسد. از آقای نویسنده مسابقه که این فکر بکر به مغز پر از نوآوری شما تراوش کرده اگر بگذریم، بدون شک انتظاری هم از مجری برنامه نمیشود داشت، اما جناب ناظر، جناب مدیر گروه، جناب مدیر شبکه، جناب مدیر سازمان صداوسیما از شما نمیشود گذشت که در کار تخریب سنتها و سرمایههای فرهنگی این مرز و بوم کاهلی کنید. ما از شما انتظار ترغیب و تشویق مردم به خصوص جوانان به هنر و رسوم کهن و غنی ایران زمین را نداشته و نداریم ولی در مقابل اینگونه تخریبها سکوت نخواهیم کرد.»
سعید آقاخانی، کارگردان و بازیگر تلویزیون و سینما هم با انتشار یک استوری نوشت: «نمیدونم این برنامه کارشناس نداره؟ تهیهکننده نداره؟ ناظر کیفی نداره؟ چطور به خودتون اجازه دادید همچین کار احمقانهای بکنید؟ صدای اسطوره کورد کورمانج رو پخش میکنید و اینطور به سخره میگیرید؟ آقای رجبی از شما انتظاری نیست، چون اطلاعی از اتفاقات دور و برتان میفتد نداشته و ندارید ولی مگر این شبکه صاحب ندارد؟»
عذر بدتر از گناه
پس از آنکه افراد مختلفی از جمله کسانی که با همین سازمان همکاری داشتهاند، نیز نسبت به این ماجرا واکنش نشان دادند نوع عذرخواهی مجری برنامه نیز جالب توجه است که در آن خود را دوستدار این استاد هم معرفی میکند؛ او پس از واکنشهای بسیاری که صورت گرفت در ویدئویی عنوان کرد: «سلام به حضور مردم خوب خراسان شمالی و کرمانجیهای مرزدار گرامی که عمرشان دراز باد، در یکی از قسمتهای برنامه «خودمونی» خواستیم یادی کرده باشیم از استاد بلامنازع موسیقی کشورمان مرحوم سهراب محمدی، اما ظاهراً این یادآوری و عشق ما برای برخی دوستان ما دلخوری فراهم کرده، اگر چنین است از طرف خودم و تمامی عوامل «خودمونی» عذرخواهی میکنیم و انشاالله که رفاقت ما تا «خودمونی»های دیگر برقرار و برمدار باشد.»
او در ادامه این ویدئو افزود: «حدود ۱۷ سال پیش برای صرف ناهار یکبار خدمت استاد سهراب محمدی رسیدم و از ابراز علاقه خود به این هنرمند عزیز گفتم. اول به دلیل اینکه علاقهمند به موسیقی نواحی هستم؛ دوم به این دلیل که همنام پدرم هستید و سوم اینکه خیلی شبیه به مرحوم موذنزاده اردبیلی هستید و اینکه شما در شمال شرق و مرحوم موذنزاده در شمال غرب قرینه جغرافیایی هستید باید به فال نیک گرفت. به هر حال اوقات خوشی بود که سپری شد.» ایشان از سوی عوامل این برنامه این موضوع را یاد کردن از استاد بلامنازع میداند و گویا از دلخوری افراد هم متعجب شده است. اما سوال اینجاست شما از همه بزرگان این طور یاد میکنید.
مساله اینجاست که این موضوعات تنها مصداق هستند وگرنه اینگونه مسائل به وفور در صدا و سیما اتفاق میافتد و متاسفانه به دلیل آنکه هیچ کس در این سازمان با بودجه کلان، خود را موظف به پاسخگویی صحیح نمیداند آب از آب تکان نمیخورد!
نظر کاربران
خندوانه . عصر جدید . دورهمی . کنار گذاشته شد این هم باید کنار گذاشته بشه. بخصوص مجری نالایق و مسخره