۱۲۹۲۴۷۹
۵۰ نظر
۲۲۴۴۵
۵۰ نظر
۲۲۴۴۵
پ

اسراری حیرت‌انگیز که از دختران دهه ۶۰ لو رفت

مدت‌هاست در ادبیات شفاهی و مکتوب ایران، از فرزندان دهه ۵۰ و ۶۰ به عنوان نسل سوخته یاد می‌شود. به همان میزان بچه‌های دهه ۷۰، ۸۰ و ۹۰ را به شوخی گودزیلا می‌نامند! منشا چنین مقایسه‌ای، احتمالا به رفتار متفاوت والدین با فرزندان در دهه‌های مختلف برمی‌گردد.

برترین‌ها: مدت‌هاست در ادبیات شفاهی و مکتوب ایران، از فرزندان دهه ۵۰ و ۶۰ به عنوان نسل سوخته یاد می‌شود. به همان میزان بچه‌های دهه ۷۰، ۸۰ و ۹۰ را به شوخی گودزیلا می‌نامند! منشا چنین مقایسه‌ای، احتمالا به رفتار متفاوت والدین با فرزندان در دهه‌های مختلف برمی‌گردد. مثلا این طور گفته می‌شود که والدین در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ سخت‌گیری‌های فراوانی در تربیت فرزندان داشتند اما از دهه ۷۰ به بعد هر چه که جلوتر آمدیم مدل تربیتی فرزندان متفاوت شد.

اسراری حیرت‌انگیز که از دختران دهه 60 لو رفت

در این دوره‌ها والدین خیلی بیشتر هوای فرزندان‌شان را داشتند و با تمام توان در رفع نیاز بچه‌ها کوشش می‌کردند. خیلی کم پیش می‌آید که مخالفتی با خواسته‌های بچه‌ها داشته باشند. این مقایسه همچنان ادامه دارد و متولدین دهه‌های 50 و 60 همچنان از سختی‌های دوران کودکی‌، نوجوانی و حتی جوانی‌شان می‌گویند. این بحث به تازگی و با توئیت کاربری به نام دلفین به این شکل آغاز شد: «در راستای آزار پدر مادرها و مظلومیت بچه‌های دهه ۵۰ و ۶۰ انقدر بگم که دانشجو بودم!! خونمون شهرک غرب بود و بالای شهرک، کنسرت شهرام ناظری. منِ واله و شیدای ناظری با دوستای دانشگاهم بلیط گرفتیم. اون موقع هم کنسرت رفتن مثل الان روال نبود. شیک و پیک کردیم و دختر و پسر با کلی ذوق رفتیم.»

اسراری حیرت‌انگیز که از دختران دهه 60 لو رفت

کاربری به نام میثم به والدین درباره سخت‌گیری‌های‌شان هشدار داده است: «والدین کنترل‌گر, فرزندان پربغضی خواهند داشت! و یه چیزی در گوشتون بگم؟ فرزندان‌تون تنهاتون میذارن و در بی‌خبری شما تبدیل به چیزی می‌شن که خودشون می‌خوان! سعی کنید با فرزندانتون رفیق باشید!»

دختر جوکر دل پری از این داستان دارد: «من که دهه هفتادی‌ام خون گریه میکنم با یادآوری تمام زجرهایی که بهم دادن سر هر چیزی. قشنگ‌ترین لحظه‌های عمرم رو زهرمارم کردن و چنان آبروهایی ازم رفته که یادآوری‌شون باعث می‌شه آب شم برم تو زمین. مسافرت که هیچ، واسه یه سینما رفتن یه ماه باید گریه می‌کردم...هنوزم همینن، رهام نمیکنن :)»

Hotchocolate هم از باب گلایه نوشته است: «من تا سال دوم دانشگاه هنوز موبایل نداشتم. کس دیگه‌ای رو نمی‌شناسم که تو اون دوران موبایل نداشته و حرفشون این بود که چه معنی داره دختر موبایل داشته باشه.»

GHAZAL خاطره تلخی را روایت کرده است: «اولین باری که توی عمرم بعد کلی التماس تونستم اجازه بگیرم با دوستای دانشگاهم بریم کنسرت وقتی کنسرت تموم شد دیدم مامانم ۱۰ بار میس کال انداخته وقتی زنگ زدم فقط شروع کرد داد زدن که دیگه لازم نیست بیای اصلا. منم با کلی استرس و خجالت رفتم خونه‌ی خالم کنسرتم کوفتم شد…»

وسط درددل‌های خانم‌ها یک پسر هم نوشته است: «کنسرت؟ اینا که قرتی بازی بود و اشد مجازات داشت. اما تو اگر جیگر میکردی تو خونه ما، مایکل جکسونی، کریس‌دی برگی، مدرن تالکینگی چیزی می‌شنیدی... واویلا بود...»

کاربر دیگری به شوخی درباره انتقام از پدر و مادرها نوشته است: «به خدا منشنای این توییت فقط منو مجاب می‌کنه یه کمپینی راه‌ بندازم تحت عنوان [بیاید مادر و پدر و فامیل‌هایمان را آتش بزنیم] ... چه وضعیتیه جدی؟ همه خانواده‌ها به یه طریقی دیوونه‌ان!

این یکی انگار واقعا دوران سختی در کودکی داشته است: «تمام عمرمون با استرس و سرکوفت و تحریم و فشارِ خانواده گذشت، بعد این همه سال که اون استرس‌ها  زده بیرون و بهشون می‌گیم استرس داریم و باید تحت نظر باشیم براشون عجیبه. میگن: چرا؟چی کم داری تو زندگی مگه؟ چی کم داریم؟ جوانی، زندگی، شادی، آرامش، احساس امنیت، نداشتن احساس گناه برای کوچکترین چیزی...

یک کاربر که گویا از نسل جدیدتر است هم گویا با قدیمی‌ترها درد مشترک دارد: «دهه پنجاه و شصت؟ چیه من صبح پاشدم کلی لباس پوشیدم با دوستام برم بیرون. بابام گفت حق نداری بری. گرفت خوابید! هنوز هم اجازه نمی‌ده. دروغ می گم دانشگاه دارم، میرم بیرون!»

کاربر دیگری هم با نظرات بقیه به شدت همزادپنداری کرده است: «بابا هیچ‌وقت سخت‌گیر نبود. به جز مواقعی که مامان پرش می‌کرد. مامان هم جدا از بعد مذهبی خونواده‌اش بسیار سنتی هست و بیشتر از مذهب نگران حرف مردمه، نگران آبروی بابابزرگم که۳۰ ساله مرده و دایی‌هام. به خاطرهمین با بسیاری از این توییت‌ها همزادپنداری کردم. یه دل سیر گریه کردم، به خاطرجوونی و نوجوونیم.»

اسراری حیرت‌انگیز که از دختران دهه 60 لو رفت

این یکی دیگر واقع نوبر بوده: «تک تک کوتا منو یاد اون تایم مزخرف زندگیم انداخت. هیچ وقت تولد دخترا نمی‌رفتم. بدترینش یه سال بود که تولد دعوت شدم. اینقد اصرار و گریه کردم مامانم زنگ زده بود به ناظم که چرا دخترا تولد می‌گیرن؟ ناظم هم کف دست دختره گذاشته بود. یادمه دختره می‌گفت فقط بفهمم کار مامانِ کی بوده...»

آخرین نفر داستانش با همه فرق می‌کند: «حالا بذار من یه جور دیگه‌شو بگم! ما تقریبا هیچ‌وقت هیچ محدودیتی برای جایی رفتن، جایی ماندن، با کسی بودن و اینا نداشتیم. چون پدر و مادرمون به آزادی ما اهمیت می‌دادن؟؟ خیر! چون زیاد براشون اهمیت نداشت!! مثل خیلی چیزهای دیگه‌ی زندگی ما، این هم چیزی بود که خودم یاد گرفتم مدیریتش کنم.»

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • فاطمه

    من که حتی اجازه نداشتم در حیاط رو باز کنم از بس که پدرم بد دل بود

    پاسخ ها

    • فامیل دور

      من خودم متولد سال 61هستم و این سختی ها رو نداشتم .. هم استخر میرفتم و هم بیرون رفتن مشکلی نداشتم.. البته خیلی اهل تولد رفتن نبودم.. ولی اینکه همچین مشکلاتی داشته باشم رو نه.. به نظرم بیشتر از اینکه تو چه دهه ای باشی این مهمه که چه پدر و مادری داشته باشی.. همین الان تو نسل جدید هم هستن پدرمادرایی که الکی به بچه ها شون گیر میدن و سخت میگیرن البته به خود بچه ها هم بستگی داره.. بچه سالم باشه و کار یواشکی نکنه پدر و مادر بهش اعتماد میکنن..

  • ناشناس

    همش حق بود

  • ناشناس

    به نظر من همه این چیزا دروغه در دهه ۵۰ و۶۰ تربیت فرزندان اهمیت داشت وحتی لباس پوشیدن ورفتار وگفتار انها از دهه ۸۰ و۹۰ خیلی بهتر بود

  • یعنی اینا پدر مادر بشن بچه هاشون ول میکنن عرق سگی بخورن و اراذل بشن گانگستر شهر آمل بشن قاتل سریالی بشن بدبخت و بیچاره بشن ! اره ؟!!!!!

  • ناشناس

    الکی.من دهه 60 کاش الان مثل اون موقع بود ماحیا داشتیم.

  • اندکی صبر سحر نزدیک است

    اگه کمی دقت کنی میفهمی منظور از نسل سوخته ربطی به رفتار والدین نداره نسل سوخته یعنی ...

  • ناشناس

    ماکه ازتراشیدن سروکتک خوردن و مردودی و این واون رو توسرمان زدن چیزدیگه ای یادم نمی آید. چون توهنرستان تاساعت یک ونیم ظهرسرکلاس بودیم. تازه بماندکلاس فوق العاده. ریاضی. شیمی. ولاغیر

  • کوروش کبیر

    من ی دهه شصتی هستم زمان ما پوشیدن آستین کوتا وجهه خوبی نداشت و من برای پوشیدن پبرهن آستین کوتا از پدر و مادر اجاز گرفتم و آنها مخالفت میکردن و بلخره آخرش با سماجت موفق شدم آستین کوتاه ب پوشم.
    قابل توجه دهه هشتادیها دارین صفا میکنین؟؟.

  • علی

    در عوض خانواده ها پایدار و ازدواج ها ماندگار بود و چیزی به اسم طلاق یا خیانت وجود نداشت

    پاسخ ها

    • رسولی

      درود بر شما

  • ناشناس

    خاک بر سر همه این افراد که به خاطر کنسرت و دختر بازی و این مزخرفات خلاف شرع تمام محبتها و زحمات پدر و مادراشون رو منکر شدن. حالا مثلا الان که بچه ها هر غلطی میخوان میکنن خیلی موفق خوشحالن؟ ما که خیلی از بچه های الان شادترو سرزنده تر و فعال‌تر بودیم

  • سانیا

    مثلا الان که بچه ها ولن خیلی تربیت خوبی دارن ی مشت بچه وقیح و پر رو و بی ادب بار اومده دیگه احترام بزرگ کشکه.

  • ناشناس

    دهه پنجاهیها بخاطر پوشیدن همون مانتوهای وحشتناک در اوج جوانی سوخته ترین نسل ایرانند بقیه بدبختیها بماند .از جمله مصادره رنج‌های ما توسط نسل پر صدای شصتی

  • ناشناس

    زشت ترین لباسهای تاریخ ایران و جهان رو به دخترهای دهه پنجاهی پوشوندند پدرها و برادرها غیرتی بودند مدارس سازمان امنیتی بود از فلاکت‌های خودمون هر چی بگم کم گفتم

  • ناشناس

    کسی که نوجوانیش در دهه هشتاد و جوانیش در دهه نود بوده اصلا حق ندارد در مورد محدودیت با یک متولد سال ۵۸ حرف بزنه.نسبت به دهه هشتادی ها حتما محدود بودید نسبت به ما هرگز.همین که مجبور نشدید اون مانتوهای هولناکو بپوشید و اینترنت و ماهواره در نوجوانیتون بوده و همه از جوانها حرف می زدند ده هیچ جلویید

    پاسخ ها

    • ناشناس

      آی کیو دختر متولد ۶۰ و ۶۱ همون مانتوها رو که میپوشید و محدودیتها رو داشت کنکورش هم سالهای ۷۸ و ۷۹ اوج جمعیت پشت کنکوریهای دهه ۵۰ بود مخصوصا شصت و یکیها دوره نوجوانی ۶۰ و ۶۱ ها هم دهه ۸۰ نبود تو همون محدودیتها بود

  • ناشناس

    هیچکس به اندازه یک پنجاه و هشتی بدبختی نکشید و همه بحرانها با مراحل مختلف زندگیش منطبق نبود.چند روز پیش چهل و سه ساله شدم و هیچ.

  • ناشناس

    هیچکس به اندازه یک پنجاه و هشتی بدبختی نکشید و همه بحرانها با مراحل مختلف زندگیش منطبق نبود.چند روز پیش چهل و سه ساله شدم و هیچ.

  • ناشناس

    دختر دهه شصتی به دلم نشستی

  • آرش

    معلومه خیلی سرزنده هستی !!! وقت نکردن یک کم تربیت نشونت بدهند

  • لوک

    نسل هفتاد نسل برباد الان نه مسکن نه کار نه دلخوشی نه دوست نه یه جای خلوت واقعا دومتر جاهم نداریم که سه روز تنها بمونیم اونجا آرامش پیدا کنیم بمیریمم روحمون تو عذاب که دفنمون میکنن

  • غزل

    به قول فرانتس فانون : مخالفت باسختگیری «کورکورانه »نه مخالفت «کورکورانه » با سختگیری....

  • میلاد گلچین

    اینا که چیزی نیست ، من از دوم دبستان واسه یه پلی استیشن کلی دعا و گریه میکردم ، عاقبت چهارم که بودم به مامانم گفتم(به بابام که نمیشد حرف زد) رفت به بابام گفت ، بابام برگشت گفت اوکی اگر تا اول دبیرستان تمام معدلاش بیست بشه واسش میخرم...

  • ناشناس

    دهه شصتیها یک نفسی کشیدند پنجاهی هانه ازقبل بودند نه ازاینده فقط زنجیرپدروبعدهم چوب کمیته رامیخوردند

  • آزادی

    دهه پنجاهیم نه خوشی دیدم نه آسایش مثل تراکتور کارکردم الانم باید پدر مادرو نگهداردارم و کلی به بچه ها خدمات بدم

  • حقگو

    ما مردمی روانی هستیم.خودمان خودمان را روانی میکنیم.این چرخه معیوب را هم اصلاح نمی کنیم.نفهمی بیداد میکند.چرا باید ازدواج کرد؟ چرا باید فرزند آورد؟ وقتی نمی دانی آموزش و پرورش فرزند یعنی چی؟ اما نکته مهم آنکه کسانی که در محیطهای مذهبی پرورش پیدا میکنند آدمهایی بشدت افسرده و غمگین هستتد. خودم نمونه آنها هستم

    پاسخ ها

    • ناشناس

      دقیقاً

  • ناشناس

    دلیل پدر و مادرها درست بود. شاید بشه راجع به شیوه اش بحث کرد. منتها بنظرتون همون چیزی که خانواده ها اونموقع نگرانش بودن در مورد ده هشتاد و نودی ها پیش نیومده؟ روابط بسیار باز شده و حتی عادی شده که نشون میده دلیل پدر و مادرهای دهه شصتی درسته. جامعه ایرانی به سمت روابط باز جنسی میره و تا یک دهه آینده شرایط ما فرقی با انقلاب جنسی اروپایی نخواهد داشت.

  • ناشناس

    برای من که خوب بود. واقعا بچگی کردم. اگرم نتونستم برم سینما اردو ... فقط بخاطر بی پولی بود. ولی جوونی نکردم فقط کار کردم کمک خرج خونواده باشم. زندگی منم اینجوری گذشت

  • ناصر

    درسته سختی داشتیم ولی من حاضرم به اون دوران برگردم. از این زمونه که خیلی بهتره

  • مل آگر... ملایرجایگاه آتش

    دقیقا..... افرین به اصل قضیه اشاره کردی

  • ناشناس

    من یه ده شصتی هستم تا زمان نوجوانی خوب بود همچین بعدش یه دفعه از زندگی عقب موندم اطرافم رو که نگاه کردم بیشتر دخترهای هم سن من عروسی کردند.گفتم. عیبی ندارد اونها دختر هستند.ولی بعدش عاشق هر دختری شدم ازدواج کرد.دو سه دختر همین طور از دستم رفتن شاید بخاطر خیلی خودم بود که پا جلو نمی گذاشتم .الان سن من رسیده به ۳۷سال وضعیت مالی هم نه بده نه خوبه خوبه ولی امان از توقع دخترا

  • ناشناس

    سخت گیریها شاید نسبت به الان بیشنر بود ولی نه تا این حد که افراد نظر دادند. اما ما بچه های ساده تر وشادتری بودیم همبشه خنده به لب داشتیم به چیزهای الکی میخندیدیم. اون زمان خیلی خوب بود من که خیلی راضی بودم و الانش هم دوست دارم برگردم به قدیم .

  • ناشناس

    احسنت......درود بر شما

  • بیهمتا

    اخدگل گفتی دقیقا شرایط منم این بودبعدمواقعی میشدک من تنهاتوخونه بودم داداشای بزرگترم زنگ میزدن تلفن خونه ک ببینن من توتنهایی گوشی تلفن رودست میزنم یان اینقدرک بددل وبداخلاق بودن حتی نمیزاشتن بایه همکلاسیمهام دوستی کنم الان هم ک مادردوتابچه و39سالمه هیج دوستی ندارم😢😢

  • دهه شصتی

    تو هر دوره ای باید اعتماد پدر مادرو جلب میکردین مگر اینکه دیگه دور از جون مشکل روحی روانی داشته باشن که اجازه ندن من سخت گیر ترین پدر یکی از دوستامو واداشتم دخترشو با من فرستاد سفر سفری که میگفتن حتی نمیذاشت مادرمون با دختراش بره بسکه پدر دوستامو شوهراشون و خانواده خودم بهم اطمینان داشتن

  • دینا

    ما سه تا خواهر میبایست جلوی بابام وداداشام هم شلوار میپوشیدیم هم دامن بلند تاز قد و هیکل گنده هم نداشتیم طریف مریف بودیم نگم از سختیهای صدتا چیز دیگه

  • ناشناس

    ماهم دقیقا این شرایط رو داشتیم تو حیاط جرات ندارم زیر آسمون خدا باشم بازم شک میکنن مجبورم خلوتم با خدا رو داخل اتاق داشته باشم

  • ناشناس

    لااقل گازسمی توحلقشون نمیکردن

  • ناشناس

    کلا از همون اول زندگی رو کوفتمون کردن . نه بچگی کردیم نه جوونی

  • ناشناس

    بچه های اون موقع سالم تر بودند، و این همه آسیب اجتماعی و خودکشی و... نبود.

  • م

    ما نسل پنجاه و شصت حالا درک میکنیم نسل طلایی بودیم و چه اهمیت و دقتی که خانواده‌ها برتی فرزندانشان که داشتند ، نسل ارزشه نسل امید نسل محبت نسل واقعیت و حقیقت و تلاش و ... بودیم
    سعی کنید ارزش های والای آن روزگار را روشن کنید
    حالا هشتادی ها نسل سرخورده و ول هستند

  • سعید دین محمدی

    من ابتدای دهه شصت متولد شدم اول همه باید شرایط دهه شصت را در نظر بگیرند بعد نظر بدهند متاسفانه دهه شصتی ها همیشه با کمبود مواجه بودند چرا ؟ چون که جمعیت کشور در یک دهه از ۳۵ میلیون نفر به هفتاد میلیون نفر رسید متولدین این دهه در همه چییز کمبود داشتند. لباس ، روغن، نان ، غذا ، مدرسه ، نیمکت ، دانشگاه ، شغل ، و ....

  • سجاد پیرحیاتی

    بخدا من دهه ۶۰
    پسرم هستم
    مادرم تلفن خونه و میبرد و در قفل میکرد که نکنه با ی دختر صحبت یا نگاهشکنیم

  • ناشناس

    من دهه ۶۰هستم، معلمم از گوشام بلندم میکرد یه روز از گوشم خون اومد بعدها فهمیدم گوشم پردش پاره شده نمشنیدم اون زمان وقتی به پدرم گفتم جریان رو گفت میخاستی درس بخونی! به همین راحتی
    ۳۶سالمه هر روز لعنت میکنم اون معلم و پدرم رو که این نعمت بزرگ رو ازم گرفتن

  • بی نام نگبن

    شخصیت و شعور و متانت و تحصیلات دهه 50و60 خیلی خیلی بیشتر از دهه های دیگر است اونم لخاطر تربیت خانواده ها بود

  • من

    فشاری که گذشته رو بچه ها بوده درست نبوده ولی فرزند سالاریه الان هم کار درستی نیست . فقط تعادل در هر چیزی درسته . پدرو مادرها باید با فرزندانشان رفیق باشند ولی در کنارش اقتدار هم داشته باشند

  • ناشناس

    پدرم خیلی زود جوش می‌آورد و بیشتر از همه مرا تنبیه میکرد .جالبه که فقط به من پول سینما میداد و برام همان لباسی که دوست داشتم می خرید .من با همه ترسم ازش،همیشه همه اتفاقات روزمره ام رو بهش می گفتم.و گاهی سرزنش شدم .کتک هم وقتی عصبی بود من تنبیه میشدم .دلم ازش گرفته بود با وجودی که خیلی دوستش دارم .یه بار ازش پرسیدم پدرت چطور مردی بود؟گفت پدرم مرد خوبی بود خیلی دوستم داشت اما برا هر مشکلی تنبیه م میکرد و ازش ناراحتم .همان موقع فهمیدم تربیت غلط پدرش از پدرم مردی تندخو ساخته .بخشیدمش .راستش فهمیدم از بعد شخصیت پدرم خودش رو در من می دیده و خشمی که از خودش داشته سر من بینوا خالی میکرد . میگه پیر شدم فقط و فقط با تو راحتم .جالبه اگر به بچه هام سختگیری کنم نصیحتم می کنه که اخلاقت خوب نیست . البته پدرم واقعا دلسوز و بچه دوست بود .برخلاف خیلی از پدران مرا پشتش سوار میکرد و موهام رو شونه میکرد .موقع بیماری دارو میداد .حتی کارهایی برام کرد که من مادر برا دخترم نکردم.

  • ناشناس

    دهه هشتادی ها جسورتر و فهمیم تر هستن .اونا یاد گرفتن خودشون رو دوست بدارن و بی جهت بله قربان گوی کسی نباشند .با همه مشکلات من فرزندانم رو می بینم از سطح اگاهیشون و جسارتشون خوشحال میشم .و اینکه قدر داشته هاشون رو می دونن .حاضرجوابیشون هم واقعا به حقه .گاهی میشینم و بهشون میگم ضعف مرا بگید تا بلکه رفتارم بهتر بشه .اونا نکته های می گن که خودم متوجه نیستم .

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج