دنیای راهزنان مسلح در دشت پلنگ
باند سارقان خشن که با سد کردن راه خودروهای درحال حرکت جادهای اموال آنها را به تاراج میبردند در شبیخون پلیسی در بنبست قانون گرفتار شدند.
سرکرده این باند که نمیدانست چه مجازاتی در انتظارش است در اعترافاتش ادعای عجیبی را برای وارد شدن به دنیای جنایتکاران پیش روی پلیس قرار داد.
چندی پیش پسر جوانی به نام محمدقلی با تشکیل باندی مسلحانه اقدام به سرقتهای خشن و سرقت بار خودروها درجادههای جنوب کشور میکرد که در آخرین اقدام مجرمانه خود پس از سرقت یک دستگاه خودرو پرادو از شهرستان فراشبند فارس و یک دستگاه خودرو پراید در شهرستان دشتی، در تور عملیاتی پلیس قرار گرفت. در این عملیات پلیسی ٢ سارق به شدت زخمی و ٨ نفر دیگر دستگیر شدند.
گفتوگو با سرکرده باند
با دستگیری ١٠ عضو از این راهزنان مسلح که همه آنها بین ٢٣ تا ٢٥سال سن داشتند، بازجوییهای پلیسی آغاز شد. اما سرکرده این باند که تنها ٢٥سال سن داشت داستانسرایی عجیبی را برای وارد شدن به دنیای تبهکاری پیش روی پلیس قرار داد.
انگیزهات از تشکیل باند سارقان مسلح چه بود؟
چندی پیش در برخی روستاهای دشتستان و جم زمین کشاورزی اجاره کردم و به همین خاطر مبالغی را از افراد مختلف قرض کرده بودم. اما وقتی برای بازپرداخت آن ناتوان شدم، به همراه دوستانم تصمیم گرفتیم دست به سرقت از خودروها در جادههای جنوبی استان و راهزنی از خودروهای ترانزیتی بزنیم.
چطور خودروها را متوقف میکردید؟
با تهدید اسلحه رانندهها را مجبور به توقف میکردیم و سپس بارشان را به سرقت میبردیم.
نمیترسیدید دستگیر شوید؟
در چند ماهی که سرقتهایمان را در جادههای خلوت شهرستانهای دیر و جم آغاز کردیم، مخفیگاه خود را در کوههای پلنگ دشتی انتخاب کردیم. مخفیگاهمان با محل حادثه فاصله داشت و راه دسترسی به آنجا دشوار بود، با توجه به شبانه بودن اغلب سرقتها، فکر نمیکردیم پلیس بتواند مخفیگاهمان را ردیابی کند.
چطور دستگیر شدید؟
پلیس از مدتی قبل به دنبال رد پایی از ما بود. چند شب پیش در آخرین سرقتمان به مخفیگاهمان رفته بودیم که ناگهان متوجه نزدیکی پلیس به پناهگاهمان شدیم، بلافاصله در کوهها پناه گرفتیم و به ماموران تیراندازی کردیم تا مانع نزدیکیشان شویم، اما وقتی ٢ نفر از ما به دام افتادند پلیس توانست بقیه اعضای باند را هم دستگیر کند.
میدانی مجازات سرقت مسلحانه چیست؟
شاید حبس، شاید تبعید، شاید هم اعدام؛ واقعا نمیدانم، چون اصلا قرار نبود ما به اینجا برسیم و دستگیر شویم که به آن فکر کرده باشم.
ارسال نظر