چهرههایی که از بازی در این نقشها پشیماناند
تصمیم گیری کار ساده ای نیست؛ ما همیشه انتخاب های درستی نداریم و این بدان معنی است که بعداً با عواقب تصمیم نادرست خود رو به رو خواهیم شد.
روزیاتو: تصمیم گیری کار ساده ای نیست؛ ما همیشه انتخاب های درستی نداریم و این بدان معنی است که بعداً با عواقب تصمیم نادرست خود رو به رو خواهیم شد. این مسأله در مورد بعضی بازیگران هم صدق می کند که از بازی در یک فیلم یا یک نقش احساس پشیمانی می کنند. جالب آنکه اغلب این فیلم ها و نقش ها، آن هایی هستند که بیشتر ما دوست شان داریم.
در ادامه از بازیگران هالیوودی ای خواهیم گفت که از بازی در نقش های معروف خود پشیمان هستند.
دنیل رادکلیف: هری پاتر و شاهزاده دورگه (Harry Potter and the Half-Blood Prince)
تنها ما نیستیم که تحمل دیدن خود در یک ویدئو یا شنیدن صدای ضبط شده مان را نداریم. دنیل رادکلیف هم همینگونه است. او در اینباره گفته: «هیچوقت دوست نداشتم خودم را در فیلم ببینم اما خودم را مجبور به تماشا می کنم.» و این نکته به ویژه در خصوص حضورش در فیلم ششم «هری پاتر» صدق می کند چرا که معلوم شده خود رادکلیف چندان از بازی اش در این فیلم راضی نیست.
او در اینباره گفته: «دیدن فیلمی مثل “هری پاتر و شاهزاده دورگه” برایم سخت است چون خیلی خوب در آن بازی نکردم. از بازی ام متنفرم. خیلی یکنواخت است و می توانم ببینم که از خود راضی شده بودم و بازی ام آن چیزی نبود که سعی داشتم انجام بدم. بهترین بازی ام در فیلم های “هری پاتر”، در فیلم پنجم (هری پاتر و محفل ققنوس / Order Of The Phoenix) بود چون می توانم پیشرفت را در بازی ام را ببینم.»
کیت وینسلت: تایتانیک (Titanic)
«تایتانیک» از آن فیلم هایی است که انگار هیچوقت قدیمی نمی شوند و همیشه در قلب مان جای دارند. اما شاید برای کیت وینسلت اینگونه نباشد. او گرچه خود فیلم را دوست دارد اما از نقش خودش در آن، به ویژه لهجه و بازی اش چندان راضی نیست.
او در اینباره گفته: «با هر سکانس به خودم می گویم: “واقعاً؟ واقعاً؟ این منم؟ خدای من”… به لهجه ی آمریکایی ام حتی نمی توانم گوش دهم. وحشتناک است.»
هالی بری: زن گربه ای (Catwoman)
با آنکه «زن گربه ای» را یک ابرقهرمان و فیلمی عالی می دانند که بیشتر از ۸۲ میلیون دلار فروش و چند جایزه هم دریافت کرد، اما این فیلم نظر مثبت منتقدان را چندان جلب نکرد و هالی بری نیز از نتیجه ی کارش در این فیلم راضی نیست.
بیشتر به این خاطر که او نحوه ی به تصویر کشیدن این ابرقهرمان زن را دوست نداشت. او در اینباره گفته: «یادم است که این بحث پیش آمد که: چرا زن گربه ای نمی تواند مثل بتمن و سوپرمن دنیا را نجات دهد؟ چرا او زن ها را فقط از یک کرم صورت نجات می دهد که مخل تغییر چهره شان می شود؟»
زک افران: دبیرستان موزیکال (High School Musical)
زک افران با فیلم «دبیرستان موزیکال» به شهرت رسید اما بلافاصله پس از فیلم اول متوجه شد دقیقاً همان چیزی نبود که او می خواست. او در اینباره گفته: «وقتی فیلم اول تمام شد من ۱۷ سالم بود و به بقیه گفتم: “بچه ها می دانید این اصلاً آن چیزی نیست که دلم می خواهد انجام بدهم؟” آن ها هم گفتند: “واقعاً؟”»
رابرت پتینسون: گرگ و میش (Twilight)
با آنکه رابرت پتینسون عملکرد بسیار خوبی در نقش ادوارد کالن در مجموعه فیلم «گرگ و میش» داشت، اما او در واقع علاقه ای به این شخصیت نداشت. پتینسون وقتی کتاب «گرگ و میش» را می خواند، اول با خود فکر کرد ادوارد کالن پسری زیبا اما در عین حال، مضحک ترین آدم دنیا است که از همه چیز هم شگفت زده می شد. پتینسون در اینباره گفته: «هر چه بیشتر متن را می خواندم، بیشتر از این پسر بدم می آمد. به همین خاطر او را اینگونه بازی کردم: یک افسرده ی روان پریش که از خودش بیزار است.»
جسیکا آلبا: چهار شگفت انگیز (Fantastic Four)
بعد از ساخت فیلم «چهار شگفت انگیز: قیام موج سوار نقره ای» (Fantastic 4: Rise of the Silver Surfer) جسیکا آلبا حتی به فکر کنار گذاشتن بازیگری افتاد. دلیل اصلی اش آن بود که از او انتظار می رفت حتی هنگام گریه کردن هم «زیبا» باشد. او در اینباره گفته: «کارگردان به من می گفت: “زیاد از حد رئال است. خیلی ناراحت کننده است. می توانی قشنگ تر گریه کنی؟… قیافه ات را آن شکلی نکن. بی حرکت نگهش دار. ما خودمان با جلوه های ویژه اشک اضافه می کنیم.”»
این امر توانایی های بازیگری آلبا را برای خودش زیر سؤال برد. او در اینباره گفته: «همه اش به این فکر می کردم که: “نکند به اندازه ی کافی خوب نیستم؟ نکند غریزه و احساساتم به قدر کافی خوب نیستند؟ یعنی دیگران آنقدر از آن ها بیزارند که دلشان نمی خواهد یک آدم واقعی باشم؟”»
رایان رینولدز: گرین لنترن (Green Lantern)
رایان رینولدز با آنکه بیشتر از ۱۰۰ فیلم در کارنامه ی حرفه ای خود دارد اما از یکی از این فیلم ها یعنی «گرین لنترن» چندان راضی نیست. او در اینباره گفته: «آن زمان فرصت بزرگی برایم بود به خاطر همین هیجان زیادی داشتم و برایش تلاش کردم و در آن بازی کردم.» اما وقتی آن را با نقش دیگرش، «ددپول» (Deadpool) مقایسه کرد، به نتیجه ی دیگری رسید. او دراینباره گفته: «ددپول همیشه معلوم بود که چیست. اما فکر نکنم کسی تا به حال فهمیده باشد که گرین لنترن دقیقاً چه بود.»
رینولدز گرچه از نقشش در «گرین لنترن» راضی نیست، اما این فیلم یک چیز داشت که از آن خوشحال باشد؛ در همین فیلم بود که او با همسرش، بلیک لایولی آشنا شد.
ارسال نظر