بیمها و امیدهای آمریکای دموکرات برای اروپا
حسین مفیدی احمدی؛ پژوهشگر مسائل اروپا در دیپلماسی ایرانی نوشت: برای اروپا، انتخاب جو بایدن به عنوان رئیسجمهوری آمریکا از چند منظر واجد اهمیت است. منظر نخست بعدی ژئوکالچر در معنای دمیدن روحی تازه به لیبرال دموکراسی دارد.
حسین مفیدی احمدی؛ پژوهشگر مسائل اروپا در دیپلماسی ایرانی نوشت: برای اروپا، انتخاب جو بایدن به عنوان رئیسجمهوری آمریکا از چند منظر واجد اهمیت است. منظر نخست بعدی ژئوکالچر در معنای دمیدن روحی تازه به لیبرال دموکراسی دارد.
میدانیم که در نگاه اروپا، پدیدارهایی چون برآمدن دونالد ترامپ و در سطحی پایینتر برگزیت، ضربهای مهلک بر لیبرال دموکراسی بودند. در این چارچوب، پیروزی بایدن نمیتواند خبری خوب برای پوپولیست های راستگرای اروپایی باشد (البته اروپا تحولات پس از انتخابات آمریکا ازجمله ادعای تقلب در انتخابات را به معنای تضعیف لیبرال دموکراسی میداند).
منظرهای بعدی امید اروپا، ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک است از جمله، سطحی از گشایش در روابط تجاری دو سوی آتلانتیک؛ کنار گذاشته شدن سیاست و رتوریک تضعیفکننده پروژه اروپا از جانب آمریکا؛ نزدیکتر شدن سیاستهای دو سوی اقیانوس در حوزه مسائل عمده نظام بینالملل (از جمله در حوزه مسئله ایران) و در حوزه حکمرانی جهانی بهویژه در استفاده از رژیمهای تحریمی، جایگاه رژیمهای اقلیمی و اهمیت رژیمهای حوزه خلع سلاح و سرانجام تضمین حداقل در سطح رتوریکِ امنیت اروپا از جانب آمریکا.
با وجود گشایشها و امیدهای مورد اشاره، اروپا به خوبی واقف است که سطح انتظارات خود را از آمریکا باید محدود نگاه دارد. این ادراک متأثر از تعینات و عواملی ساختاری چون نیاز آمریکا به سطحی از نگاه به درون و خیزش چین است که روندی را شکل داده که تقریباً از اوایل قرن جدید، دو سوی اقیانوس را از هم دور کرده است و روسای جمهور آمریکا فقط قادر بوده و خواهند بود این روند را تندتر یا کندتر کنند. در واقع، به نظر بسیاری از ناظران اروپایی و آمریکایی، در دو دهه اخیر، رویکردهای یورو آتلانتیکی آمریکا ناکارآمد بوده و/ یا تضعیف شده است. به عنوان مثال این دیدگاه مطرح شده که توجه و ابتکارات آمریکا در دوره زمامداری اوباما برای کمک به اروپایی که در حوزه همسایگی خود در شمال و جنوب یعنی از جانب کشورهایی چون روسیه و یا کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه با تهدیداتی عمده مواجه شده، ناکافی، غیر مؤثر و یا همراه با نتایجی معکوس بوده است. در این چارچوب است که امروز، درکی در اروپا شکل گرفته که نباید به ترامپ به عنوان یک عارضه و یک انحراف زودگذر نگریست و روزهای عالی روابط یورو آتلانتیکی به سر آمده است.
دلایل بسیاری برای این نگرانی وجود دارد. نخست آنکه در نگاه اروپا، پایان ترامپ به معنای پایان ترامپیسم و یا ناممکن شدنِ روی کار آمدن رهبران جدیدی که تجسم تعینات ساختاریِ سپهر هویتی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آمریکا باشند نیست. در ضمن، جامعه آمریکا به عنوان مرکز لیبرال دموکراسی در جهان، بهشدت دوقطبی شده است و بایدن برای راضی نگاه داشتن تعداد زیادی از شهروندان آمریکایی، احتمالاً سطح قابلتأملی از حمایت گرایی را در سیاستهای خود جاری خواهد کرد. در این نگاه گرچه بایدن بهاحتمالزیاد تعرفههای تجاری عصر ترامپ را به کنار خواهد گذارد، ایجاد یک تحول سریع و بزرگ در روابط تجاری آمریکا با اروپا بعید به نظر میرسد.
دوم آنکه در نظر اروپا، این قاره همچنان تحتفشار پیکار و رقابت آمریکا و چین و در رتبهبندیهای بعدی توجه و تمرکز ژئوپلیتیکیِ آمریکا خواهد بود. در این نگاه، جدا از تغییر لحن احتمالی آمریکا در مواجهه با چین و دیپلماتیک تر شدن احتمالی کنشهای آمریکا در این حوزه، نگاه به چین به عنوان یک دشمن و یک رقیب استمرار خواهد یافت و حتی شاید در برخی حوزهها شدت یابد.
سوم و از همه مهمتر آنکه، بایدن بههرروی در موقعیت انتخابی سخت بین ایفای نقش رهبری جهانی و رسیدگی به مشکلات و چالشهای داخلی آمریکایِ قطبی شده و نیازمند احیای اقتصادی (بهویژه در عصر مواجهه با پاندمی کرونا) قرار دارد. در این چارچوب، حتی اگر بایدن قائل به ایفای سطحی از نقش جهانی خود و احیاء روابط یورو آتلانتیکی باشد، بازگشت به دوران پیشاترامپ زمانبر است. این واقعیت واجد پیامد امنیتی و ژئوپلیتیکی مهمی برای اروپاست و آن اینکه اروپا بههرروی گریزی جز حرکت به سمت خوداتکایی راهبردی نخواهد داشت.
ارسال نظر