بازی ۱۴۰۰، از یاریگری تا بازیگری
در حالی کمتر از هشت ماه دیگر به انتخابات ریاستجمهوری در خرداد ۱۴۰۰ باقی مانده است که افکار عمومی متأثر از وضعیت بد اقتصادی و شرایط سخت معیشتی است.
روزنامه شرق: در حالی کمتر از هشت ماه دیگر به انتخابات ریاستجمهوری در خرداد ۱۴۰۰ باقی مانده است که افکار عمومی متأثر از وضعیت بد اقتصادی و شرایط سخت معیشتی است.
در این وضعیت سخت و دشوار اما جریان اصولگرا خیلی زودهنگام به این انتخابات ورود کرده و حتی برخی کاندیداهای این جریان در فضای غیررسمی، حضور خود را جدیتر از همیشه اعلام کرده و برخی دیگر از آنها نیز درصدد فراهمکردن زمینه برای حضور در رقابتی هستند که وضعیت آن چندان قابل پیشبینی نیست.
از یک سو اصولگرایانی قرار دارند که در فضای سخت اقتصادی این روزهای کشور به این دل بستهاند تا با متهمکردن دولت روحانی در بهوجودآوردن وضع فعلی و برخورد سرد مردم، از رأی ثابت بدنه حامی خود بهره برده و با رأی پایین اما مطمئن به پاستور راه پیدا کنند.
وضع فعلی کمرغبتی بدنه حامی اصلاحطلبان و میانهروهای اعتدالگرا این اطمینان را برای اصولگرایان حاصل کرده است که تحت هر شرایطی برنده بازی نه چندان سخت خرداد سال آینده خواهند بود و شاید از این رو باشد که هر فردی در این جریان، خود را مستعد و محق برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری و جلوس بر کرسی سیزدهم رياستجمهوري بداند.
این جریان البته در درون چالشهایی دارد؛ اصولگرایان به چند دسته تبدیل شدهاند اما جریان تندروتر به نظر میرسد از معتدلین و سنتیهای اصولگرا در چینش بازیکن برای بازی ۱۴۰۰ دست بالاتر را داشته باشد.
در مقابل اما شرایط چندان برای طیف اصلاحطلب هموار نیست؛ این طیف دستکم با سه چالش جدی مواجه است. این طیف در اولین چالش با مردمی مواجه است که بیش از آنکه چشمانتظار انتخابات ریاستجمهوری آینده باشد به فکر این است که چگونه از صبح تا شب تلاش کند تا در شرایط سخت اقتصادی، شکم خانواده خود را سیر کند.
بدون تردید اقناع مردم به حضور در انتخابات ریاستجمهوری کاری بسیار دشوار برای اصلاحطلبان خواهد بود، این جریان البته چالش دیگری نیز دارد و آن اینکه اجازه پیدا میکند با بازیکنان اصلی وارد میدان انتخابات شود یا نه و دست آخر نیز یک چالش دیگر وجود دارد و آن اینکه به فرض اقناع مردم و پیروزی در انتخابات؛ آیا بناست به همان شکلی که خاتمی و روحانی در ۱۶ سال غیرمتوالی در پاستور حضور داشتند همچنان با محدودیتها، این بار دولتی دیگر را تشکیل دهند که شاید حتی در چینش کابینه مطلوبشان نیز توفیقی نداشته باشند تا چه برسد به پاسخگویی به مطالبات مردم آن هم در شرایط کنونی!
مشابه چنین فضایی در انتخابات ۱۳۸۴ شکل گرفت و در چنین فضایی که دلسردی بر آن بیش از هر چیز دیگری سایه افکنده بود، احمدینژاد آمد که همه دستاوردهای دولتهای قبل از خود را به باد داد. تکثر و تعدد کاندیداها و رویکرد اصلاحطلبان به انتخابات ۸۴ و عدم شناخت دقیق مطالبات مردم باعث شد تا احمدینژاد با بهرهگیری از پوپولیسم و احساس پوپولیستی جریانی را به نام مبارزه با اشرافیگری بنا کند.
مهدی کروبی، مصطفی معین و محسن مهرعلیزاده. سه نامزد اصلاحطلب به ترتیب ۱۷، ۱۴ و سه درصد آرا را کسب کردند و هاشمیرفسنجانی میانهرو و احمدینژاد اصولگرا به ترتیب با ۱۹ و ۲۱ درصد آرای مأخوذه به مرحله دوم راه یافتند. دوگانه هاشمی و احمدینژاد همان دوگانهای بود که به فقر و غنا تبدیل شده بود.
فراموش نکنیم که با وجود همه دستاوردهای مثبت و تاریخی دولت خاتمی اما اصلاحطلبان راه برونرفت از وضع موجود آن دوران را در توسعه سیاسی و معطوفکردن نگاه و توجه خود به طبقه متوسط به عنوان حاملان پروژه دموکراسیخواهی تعریف کرده بودند و آنقدر بر طبل آزادی کوبیدند که لایههای زیرین جامعه (که آرایشان به لحاظ کمی بسیار چشمگیر است) فراموش شدند و صدایشان به گوش نرسید.
در پروژه تدوینی اصلاحطلبان، طبقه پایین یا جایی نداشت و نقشی برایش تعریف نشده بود، یا اینکه به آینده موکول شده بود و در نتیجه در بستری تاریخی بین سالهای ۷۶ تا ۸۴ همین طبقه پایین و لایههای فرودست (به لحاظ اقتصادی و معیشتی) در تعیین سرنوشت انتخابات ۲۷ خرداد و سوم تیر نقشی بنیادین ایفا کردند و آنهایی که باور به فرااصلاحطلبی و شتاب در روند اصلاحات در ایران داشتند، سیاست تحریم را در پیش گرفته و مجموعهای از آن همه اشتباه، پاستور را تقدیم اصولگرایان کرد و جالب اینجاست همان افرادی که نسخه تحریم را تجویز کردند در سال ۸۸ راه را در مشارکت در انتخابات و شکست رئیسجمهور مستقر جستوجو میکردند؛
غافل از اینکه جریان مقابل بهراحتی این مجال را دیگر به اصلاحطلبان نخواهد داد تا پروژهای جدید را در اواخر دهه ۸۰ پیریزی کنند و در نتیجه دلسرد و مغموم از اتفاقات ۸۸ و حوادث تلخ آن چاره همان شد که برای جلوگیری از تندروی، کشور روی ریل عقلانیت قرار گیرد و حتی عارف اصلاحطلب نیز مستعد برای حضور در میدان سخت اما متکثر از رقبای اصولگرایش تلقی نشود و با کنارهگیری او و حمایت اصلاحطلبان از روحانی و پیوستن عقلای راستگرا به این ائتلاف، نسخه شفابخش هاشمی و خاتمی، درمان آن برهه قلمداد شود.
۱۵ سال پس از ۸۴ امروز همان فضا در حال شکلگیری است با همان شرایط و مؤلفهها، اینبار برای جلوگیری از چنین تراژدی مشابهی شاید اصلاحطلبان دیگر یاریگر مؤتلفین میانهرویشان نباشند و خود بازیگری کنند. نباید از این نکته غفلت کرد که همین جریان بهعنوان جلوگیری از اتفاقات تلخ گذشته عنصر بازدارنده اصلی تلقی نشوند اما با تجربهاندوزی از فرصتها و حسرتها، دستکم میتوان با یک تدبیر درست و درک صحیح از مطالبات مردم از تلخیهایی که ممکن است برای قرارگرفتن این جریان در باتلاق طراحی شده است، اجتناب کرد.
نظر کاربران
بخدا یک نفر در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نخواهد کرد