جزئیات جدید از ارتباط امامی با صندوق فرهنگیان
صندوق ذخیره فرهنگیان قصه پرغصهای دارد. سال ۷۴ بود که مطابق مصوبه هیاتوزیران دولت سازندگی، این صندوق تاسیس شد.
روزنامه فرهیختگان: صندوق ذخیره فرهنگیان قصه پرغصهای دارد. سال ۷۴ بود که مطابق مصوبه هیاتوزیران دولت سازندگی، این صندوق تاسیس شد. بعدها جبار کوچکینژاد که عضو هیات تحقیق و تفحص مجلس دهم از این صندوق بود، گفت: «متاسفانه مبنای صندوق را از همان بدو تاسیس کج گذاشتهاند و آن را ملک شخصی خود کرده بودند. بهگونهای که در همان اوایل فعالیت صندوق، برخی وزرا ۴۰ درصد صندوق را جزء سهام خودشان قرار دادند و بقیه را میان شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان تقسیم کردند.»
اما قبل از استعفای فانی و قبل از تشکیل کمیسیون تحقیق و تفحص مجلس در اینباره، یک اتفاق دیگر رخ داده بود که میتوانست توجهات عامه مردم را به ماجرای صندوق بیشتر جلب کند. شانزدهم مهرماه سال ۱۳۹۵ بود که برای اولینبار خبر دستگیری محمد امامی منتشر شد. امامی یکی از سرمایهگذاران کلان سینمای ایران و همینطور شبکه نمایش خانگی بود که به اتهام پولشویی و اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان مدتی را در بازداشت به سر برد.
بعد از این اتفاق، از غلامرضا موسوی، رئیس کانون تهیهکنندگان سینمای ایران گرفته تا امیر خجسته، رئیس کمیسیون مبارزه با مفاسد اقتصادی مجلس، افراد بسیاری درباره فعالیتهای محمد امامی اظهارنظر کردند. موسوی به مواردی از پولشویی محمد امامی اشاره کرد و گفت که این شخص عضو رسمی کانون تهیهکنندگان نیست و امیر خجسته هم گفت: «تخلفات این تهیهکننده در فراکسیون مبارزه با مفاسد مجلس موردبررسی قرار گرفته و مواردی مربوط به پولشویی او اثبات شده است که مجلس برای بررسی بیشتر، این موضوع را به دستگاههای نظارتی و قوهقضائیه ارجاع داده است.» اما ماجرا به همین سادگی نبود، چون فساد اقتصادی در صندوق ذخیره فرهنگیان، نهتنها با مقوله هنر و افراد مشهور آن ارتباط پیدا میکرد، بلکه این افراد مشهور هم با سیاست و یکسری باندهای جناحی مرتبط بودند.
چهار روز پس از تشکیل هیات تحقیق و تفحص مجلس از صندوق ذخیره فرهنگیان، محمد امامی که همزمان با آغاز ساخت سری دوم سریال شهرزاد بازداشت شده بود، چنانکه در خبرها آمده با ارائه زمین پدریاش بهعنوان وثیقه آزاد شد. امیر خجسته روز ۱۷دیماه در اظهارنظری جدید و متفاوت به خبرگزاری خانه ملت گفت که اتهام پولشویی تهیهکننده سریال «شهرزاد» به اثبات نرسیده است و اضافه کرد که این تهیهکننده، یعنی محمد امامی، حق قانونی دارد تا از رسانههایی که به دروغ خبر اثبات جرم وی را بدون هیچ مستنداتی منتشر کردهاند، شکایت کند. لحن خجسته بهطور واضحی تغییر کرده بود.
مدتی پس از بازداشت محمد امامی، کمپینی در فضای مجازی به راه افتاد با نام «نه به شهرزاد». اعضای این کمپین خواستار توقف فیلمبرداری سریال شهرزاد تا زمان روشن شدن منابع مالی آن بودند. کمپین نه به شهرزاد که از شهروندان عموما عادی جامعه تشکیل میشد و ابزار رسانهای خاصی به جز اکانتهای مجازی نداشت، نتوانست جلوی تولید شهرزاد ۲ و ۳ را بگیرد؛ اما هشدار بزرگی به جامعه ایران داد که بعدها تاثیر عمیقی روی افکار عمومی گذاشت.
پشیمانی کسانی که در دوره اولیه اعتراضها نسبت به ابهام در منابع مالی شهرزاد، سرگرمی را مقدم بر حقجویی داشته بودند، بعدها با واکنشهای کوبندهای به سلبریتیها از یکسو و حساسیتهای شدید نسبت به مساله پولهای مشکوک در سینمای ایران از سوی دیگر خودش را نشان داد. این اتفاق در جوی رخ داد که پس از انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم ایجاد شد و «نه به شهرزاد» تبدیل شد به ندایی که قدرش را بهموقع ندانستیم و حالا جامعه برای جبران مافات، لحن خیلی شدیدتری به خود میگرفت.
انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم که برگزار شد، تقریبا تمام بازیگران سریال شهرزاد و البته کسان دیگری که در سایر فیلمهای محمد امامی بازی کرده بودند، به کمپین حامیان یکی از نامزدها پیوستند. حالا بهتر میشد ارتباط مثلث «اقتصاد، سیاست و هنر» را در بانک سرمایه فهمید. پس از آن انتخابات، جو جامعه بهطور کل تغییر کرد. دیماه 1396 هم گذشت و در شرایط غافلگیرکنندهای که حال و روحیه جامعه ایران را نمیشد با چند ماه قبل آن مقایسه کرد،
دیری نگذشت که دادگاههای بانک سرمایه برگزار شدند و نامی که مرتب به میان میآمد، بله! محمد امامی بود. او نقشی بسیار بزرگتر از یک آدم مایهدار که میخواست چندتا عکس یادگاری با هنرپیشههای سینما بیندازد، داشت. از امامی بارها در قرائت کیفرخواستها بهعنوان کانون مفاسد و تخلفات اقتصادی نام برده شد ولی او طی تمام این مدت در بازداشت بود و تحقیقات گستردهای روی تخلفاتش درحال انجام بودند. امامی که از نام او چند سال پیش با پیشوند یا پسوند «پل سینمای ایران به بخش خصوصی» یا «دروازه فیلمسازی مستقل از بودجه حکومتی» پردهبرداری شده بود، حالا به نماد جوفروشی و گندمنمایی تبدیل میشد.
پدیده پولشویی در سینمای ایران چیزی است که بحث آن با محمد امامی به راه افتاد. پیش از او بابک زنجانی در دولت قبل روی چند فیلم سرمایهگذاری کرده بود اما اینها بیشتر پولپاشی ابرثروتمندی یکشبه بودند تا پولشویی و درضمن، قابلیت هیچگونه بهرهبرداری سیاسی برای دولت وقت را پیدا نکردند؛ چنانکه اسفندیار رحیممشایی هنگام ثبتنام برای انتخابات ریاستجمهوری یازدهم، به قدری دستش از حمایت هنرمندان خالی بود که ناچار شد با حقهبازی مرحوم عزتالله انتظامی را به بهانه ثبت موزه انتظامی از خانهاش بیرون بکشد، سوار اتومبیل کند و به مرکز ثبتنام نامزدها در وزارت کشور ببرد. اما امامی داستان دیگری داشت.
تا قبل از بازداشت او و برده شدن نامش در چندین دادگاه بانک سرمایه، خیلیها اساسا وجود چنین فسادی در اقتصاد سینمای ایران را بهطور کل منکر میشدند؛ اما این همه اتفاقات در کمتر از هفتسال رخ داد؛ از ظهور محمد امامی در عالم هنر تا حضور او در دادگاه. او شخصیت محوری در داستانی بود که عبور جامعه هنری ایران و مخاطبانش از یک امتحان بزرگ را روایت میکرد و حالا که به پرده آخر نزدیک میشویم، خیلیها سربلند شدهاند، خیلیها متنبه شدهاند، عدهای هنوز اصرار دارند که مردود شوند و عدهای هم خودشان را در صف جماعت سربلند یا لااقل متنبه جا میزنند و باید منتظر باشیم تا قصه به فصل آنها برسد.
آنچه در ادامه میخوانید، بخشی از یک گفتوگوی چندساعته با شهابالدین غندالی، مدیرعامل برکنار شده و بازداشت شده صندوق ذخیره فرهنگیان است که چند وقت پیش در دفتر ما انجام شد.
با شـــهابالــدین غنــدالـــی که در ادامه میخوانید، جزئیات قابل بحث دیگری هم دارد که هرکدام میتوانند سررشته یک قصه بلند باشند. هنوز دادگاه درباره محمد امامی رای خود را صادر نکرده اما ادعای مدیرعامل پیشین صندوق ذخیره فرهنگیان که محمد امامی در ارتباط با این صندوق و بانک سرمایه، ابدا هیچ جرمی مرتکب نشده، بهقدری بزرگ است که پیش از برگزاری دادگاه هم باور آن سخت به نظر میرسد.
پیامک به دیار باقی
زن من یک معلم بازنشسته است و نه یک روز در صندوق آمده و نه کارمند بوده و نه حقوقبگیر بوده و نه کارهای است. جرم او این است که با خواهرهای امامی رفیق است. این را معاونت در اخلال عمده در نظام اقتصادی کشور زدند. میگویم چرا این را میزنید؟ آقای سمیعی میگوید آقای امامی دو پیام به ایشان داده است. گفتم چیست؟ میگوید گفته به شوهرت بگو «پ»، فلانجا رئیس شعبه شود. میگویم از کجا معلوم توطئه نبوده است؟ آقای امامی با «ب» هماهنگ کرده و نیرو را گذاشته تا رد گم کنند، بعد به زن من پیامک کرده است. در ثانی اینطور نیست.
زن من میخواهد ثابت کند روی من نفوذ دارد. 3-2 بار دعوا کردیم که در کارهای من حق دخالت ندارد، جلوی اینها میخواهد کم نیاورد که هرچه بگویم شوهرم انجام میدهد. امامی هم فهمیده بود این بلوف میزند و یک چیزهایی میگفت که روی این را کم کند. پیامهایی میداد که مثلا نشود و بعد بگوید دیدید نشد؛ درحالیکه مدعی هستید روی شوهرم نفوذ دارم. یک کریخوانی بچهگانه منتهی به این شده است. میگویم اولا پیام قابلاستناد نیست و در ثانی از کجا معلوم پاپوش نباشد.
این را صادقانه بیان میکنم که کل ارتباط همسر بنده و بنده با سریال شهرزاد و امامی در ارتباط با این امر، فقط دو جاست. یکبار پشتصحنه شهرزاد است که دعوت کرد و رفتیم. در شهرزاد یک بود. یکبار هم وقتی کار تمام شد و مجلس میهمانی گرفتند، خانهای بود که فیلم را در آنجا تهیه کردند. سمت شهید محلاتی و بلوار ابوذر بود. دعوت کرد و ما شرکت کردیم. آدمهای دیگر هم بودند. بیش از 300 نفر آدم در آنجا بود. چهرههای اقتصادی، هنری و... بودند. کمال تبریزی بود، مجید مجیدی بود، محسن تنابنده بود، خیلی از هنرپیشهها بودند. آقای ذاکری مدیرعامل موسسه همشهری بود. اینها را به یاد دارم. ما هم رفتیم یک ساعت نشستیم و آمدیم. این کل ارتباط ما با شهرزاد بود.
نظر کاربران
ملت نادان !== همیشه ویران
پاسخ ها
بازسروکله توپیداشد
وای به حال ملت ساده مظلوم چه بخور بخوریه