دولت روحانی سرتیپ زیاد دارد، سرلشگر کم
باهنر گفت: دولت یازدهم در زمینه اقتصاد کلان شاید ۱۰ تا ۱۱ سرتیپ دارد، اما یک سرلشکر ندارد که همه را با هم مدیریت کند. در برخی مواقع تعدد فرماندهان مضر است. این از جمله مواردی است که باید هرچه زودتر در دولت به آن رسیدگی شود.
ایلنا نوشت: برخی معتقدند اگر این سوابق را در کنار کاندیداتوری وی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ قرار دهیم، میبینیم که این سیاستمدار اصولگرا در سالهای اخیر به شکل پرتحرکتری در عرصه سیاسی کشور وارد عمل شده است.
بخشهایی از مصاحبه محمدرضا باهنر، نایب رییس مجلس شورای اسلامی و دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری:
-اصولا دولتها و مجلسها وقتی کارشان را شروع میکنند عموما یک سری ایدهآلها، برنامهها و توقعات دارند. آنها فکر میکنند وقتی سر کار میآیند، میتوانند آزادانه کار خود را شروع کنند و موقعی که با هم به گفتوشنود مینشینند و تعامل میکنند، میبینند که بالاخره یک سری ضروریات برای همکاری وجود دارد که ممکن است اول کارا ین ضروریات مقداری برای آنها نامانوس باشد.
-اول ازدواجها هم معمولا همینطور است طرفین یکسری تیزبینیها نسبت به یکدیگر دارند که ممکن است طرف مقابل را آزار دهد اما بعد از مدتی این تیزیها نرم میشود. توصیه من در این جریانات به همکارانم این بود که خیلی سخت نگیرند توصیه دیگرم هم به وزرا این بود که خیلی دل نازک نباشند.
-در این خصوص که مثلا وزیری میگوید من وقتم برای پاسخگویی به سوال نماینده گرفته میشود این وزیر باید بداند که پاسخ دادن جزو وظایف او است و فوق برنامه نیست که وفتی کارهایش را انجام داد برای پاسخگویی بیاید.
-مسئول شدن در نظام جمهوری اسلامی یعنی پاسخ دادن به سوالات؛ همه ما مسئولیم اول در مقابل خدا و شهدا و بعد در رابطه با قوانین موضوعه کشور. بنابراین اول ممکن است کمی تندیها باشد اما به تدریج نرم میشود و مشکلی نخواهد داشت.
-رسانهها اگر میخواهند یک قضاوت عادلانه داشته باشند که مجلس در مقابل دولت یازدهم تندرو است یا محافظه کار،باید کار تطبیقی کنند؛ مثلا ۶ ماه اول دولت احمدینژاد را بررسی کنند که در مجلس چه تعداد سوال مطرح شده و چه کسانی کارت زرد نشان دادهاند.
-این مساله در مورد دولتهای گذشته هم قابل بررسی است. مثلا در مجلس هفتم و هشتم خیلیها مدعی بودند که مجلس چهارم و پنجم در مقابل هاشمی خیلی نرم بود در حالیکه واقعا در آن زمان هم اینطور نبود. در آن زمان آقای هاشمی سیاستهای اعتدال اقتصادی را آورده بود و به جایی رسید که قدری سرعت تعدیل اقتصادی زیاد شد، مجلس محکم ایستاد و آقای هاشمی ازمسیر خود برگشت حتی در خطبههای نماز جمعه هم گلایه کرد که من میخواستم جلو بروم، اما مجلسیها نگذاشتند من هم چارهای نداشتم.
-برای رسیدن به قضاوت عادلانه برای بررسی تعامل مجلس و دولت باید کار تطبیقی کرد. این هم ساده است چون ما حتی در مجلس سرفه هم کنیم در مذاکرات مجلس ثبت میشود.
-بنده یک زمان در دولت نهم و دهم متهم به وکیل الدوله بودم و یک زمان هم متهم بودم که بیشترین کارشکنی را در مقابل دولت دارم که البته هیچ کدام درست نبود ، بالاخره باهنر که همان بود و فرقی هم نکرده بود.
-باید اولین بودجهای که دولت احمدینژاد به مجلس داد با بودجه روحانی مقایسه کنیم و ببینیم آیا مجلس نهم با دولت روحانی نرمتر برخورد کرد یا مجلس هفتم با دولت احمدینژاد. دولت احمدینژاد در مجلس هفتم کلافه شد و شکایت خود را به شورای نگهبان و حتی رهبری برد که این مجلسیها بودجه ما را به هم میریزند. به هر حال روزهای اول است؛ وزرا باید ضمن دل نازک نباشند و به وظایف خود هم مسلط باشند.
-مجلس هم یک مشکل دارد. به هر حال بنده هم ۷ دوره در مجلس بودم به کسانی در دوره نهم وارد مجلس شدند گفتم که شما بدشانسترین نمایندهها هستید چون زمانی آمدید که نه بودجه و نه امکانات است.پروژههای نیمه تمام هم مانده از طرفی گرانی و بیکاری آزار دهنده است، تنها کاری که میتوانند در این شرایط انجام دهند سوال از وزیر است حتی من به برخی نمایندگان گفتم کار شما فعلا در حوزههای انتخابیه گفتار درمانی است، تا مردم را با صحبت قدری آرام کنید.
- مگر میتوان از آقای ظریف سوال غیر سیاسی هم داشت. ممکلت مشکلاتی دارد؛ اما آیا نمایندگان باید از وزیر امور خارجه سوال کنند که چرا اشتغال ما این وضعیت را دارد؟ از هر وزیری بابت مسئولیتهایی که دارد سوال میشود. الان برای فرهیختگان جامعه و مسئولین مساله مذاکرات بسیار حساس و خطیر است.
-این مساله طبیعی است، آنها هم به ما اعتمادی ندارند. جنگ، جنگ جدی دیپلماتیک است. آنها میخواهند سر ما کلاه بگذارند و ما هم میخواهیم سر آنها را کلاه بگذاریم. جنگ دیپلماتیک همین است.
-باید به مساله ساختار مجلس توجه کرد که برخی حاضر نیستند آن را درک کنند. در دولت رئیس جمهوراگر بخواهد کاری نشود؛ در جلسه هیات دولت ابلاغ میکند که در این مورد مشخص؛ دیگر کسی حرفی نزند وزرا هم باید تبعیت کنند، اما رئیس مجلس مگر میتواند به نمایندگان بگوید که شما در فلان مورد اجازه اظهارنظر ندارید؟
-حرفهای قدوسی علیه ظریف خشنتر از حرفهای پارلمان آمریکا علیه جان کری نیست. این اساسا اشکالی ندارد باید چند صدایی باشد. البته برخی از صحبتها برای منافع ملی ما مضر است گاهی بعضی از نمایندگان این مسائل را رعایت نمیکنند. ما این موارد را در جلسات غیرعلنی میگوییم و از آنها خواهش میکنیم و گاهی هم آنها را توجیه میکنیم در آخر هم ممکن است یک نفر به حرفهای ما توجهی نکند در اینصورت باید فکر دیگری برای آن کرد.
- چند صدایی در کشور اشکالی ندارد و اصلا خودش میتواند یک سیاست راهبردی باشد. نکته دوم اینکه نباید حرفهایی که میزنیم برای امنیت ملیمان مضر باشد.
-کسانی که تلاش میکنند این مساله را القا کنند که ما علاوه بر بیاعتمادی به غرب به مذاکرهکنندگان خودمان هم اعتمادی نداریم، در اشتباه هستند. البته باید نسبت به مساله هستهای هشدار داد و مراقبت کرد.حتی در بازی فوتبال هم مربی از کنار زمین گاهی سر بازیکنان خود فریاد میزند معنای این مساله این نیست که بازیکنان خود را قبول ندارد؛ چراکه او بهترین بازیکن را برای خود انتخاب کرده است پس شما هم اجازه بدهید که ما به اندازه فوتبالیستها کار کنیم.
-مملکت ما ۸ سال دچار یک افراطیگری شدید اصلاح طلبی و ۸ سال هم دچار یک تندروی اصولگرایانه از نوع احمدینژاد بود. البته او خودش بارها اعلام کرد که من اصولگرایی را که برخی اعلام میکنند، قبول ندارم اما به هر حال به عنوان اصولگرا شناخته میشد.
-مردم بعد از ۱۶ سال تندروی خسته شدند و به اعتدال پناه بردند. برخی امروز میگویند اگر اصولگرایان تفاهم کرده بودند، رای داشتند حتی در بعضی جلسات عنوان میکنند که اگر پوستر تبلیغاتی فلانی رنگ دیگری بود پیروز میشد، اما اینها علت تامه نیست به نظر من مردم به اعتدال روی آوردند و بهترین گزینه مردم برای انتخاب یک فرد معتدل، روحانی بود. به نظر من هم در مجموعه کاندیداها معتدلترین فرد او بود و مردم هم درست انتخاب کردند.
-البته شعارهای انتخاباتی روحانی هم صرفا برای مصرف انتخاباتی نبود. بنده حداقل ۱۶ سال با روحانی در مجلس کار کردم و ۸ سال مشترکا عضو هیات رئیسه مجلس بودیم و میدانم که ذات او همین است. روحانی اساسا معتدل، خردگرا، اهل مشورت و فراجناحی است پس صرفا برای انتخاب شدن در ایام تبلیغات شعار نمیداد.
-ما معتقدیم در این انتخابات هر فردی که به دنبال افراط بود، شکست خورد و یک چهره اعتدالی رای آورد. البته بارها گفتهام این یک اشکال است که کشوری که ۳۵ سال است مردم سالاری دینی را تجربه میکند باید به جایی از پیش بینی رسیده باشد که بداند در دور آینده چه کسی رئیس جمهور میشود یا حداقل بین دو نفر به این نتیجه برسد. در همه جای دنیا این روال وجود دارد.
-در دوره نهم و دهم ریاست جمهوری اسم احمدینژاد اصولگرا بود؛ اسم بنده هم اصولگرا بود. اما من هرگز حاضر نبودم پاسخگوی کارهای احمدینژاد باشم و او هم همینطور. در حالیکه اگر از یک حزب بودیم آن حزب میبایست پاسخگو باشد و مردم با احزاب طرف میشوند. در غیر اینصورت مثلا هم اکنون که احمدینژاد به برخی وظایف خود عمل نکرده یک نفر دیگر را انتخاب میکنیم؛ فرض کنیم اگر روحانی هم به تعهدات خود عمل نکند مردم فرد بعدی را انتخاب میکنند در حالیکه روش آزمون و خطا را نمیتوان ادامه داد.
-باید تلاش کنیم که احزاب فراگیر، شناسنامه دار و متعهد به مبانی حقوقی و قانونی داشته باشیم؛ که مردم با اینها سر و کار داشته باشند.
-حتما رای عمده روحانی از جانب اصلاح طلبان معتدل بود. اما اگر فکر کنیم اصولگراها به روحانی رای ندادند، این هم اشتباه است. میتوان گفت حداقل آن ۳۰۰ هزار آرایی که موجب پیروزی روحانی شد را اصولگرایان دادند. یعنی اگر اصولگرایان رای نمیدادند، شاید انتخابات به دور دوم کشیده میشد.
-بارها گفتهام قالیباف و مسجد جامعی هر دو با ۱۶ رای شهردار تهران و رئیس شورای شهر تهران شدند. پس تک تک آن ۱۶ نفر میتوانند ادعا کنند که شش دانگ شهرداری شما مال ماست. چراکه اگر حتی یک نفر از این افراد به آنها رای نمیدادند، قالیباف و مسجد جامعی شهردار و رئیس شورای شهر تهران نمیشدند. آدمهایی که به این شکل و به عبارتی دم نبش انتخاب میشوند، خیلی گرفتار هستند.
- معتقدم حضور آیت الله هاشمی در انتخابات و رد صلاحیت وی در نتیجه انتخابات موثر بود و حتما عمده رای روحانی از رای هاشمی بود و تردیدی در این نیست. اما اینکه شما فکر کنید هنجارشکنان دوره اصلاحات هم از روحانی راضی هستند، باید بگویم که اصلا اینطور نیست. همین الان هم عارف چندی پیش اعلام کرد که اگر من ناچار باشم مجبورم داستانهای زمان انتخابات را بگویم. یعنی آقای عارف هم در اینکه چرا روحانی انتخاب شد، مساله دارد،حالا ما امیدواریم که چیزی نگوید و علیه خودشان افشاگری نکنند.
-منظورم این نیست که عارف هنجارشکن است؛ اما گفتم اگر عارف عصبانی شود آنچه درون اصلاح طلبان اتفاق افتاده است را لو میدهد، البته اگر این کار را کند به نفع ماست ولی من میگویم خدا کند که این کار را انجام ندهد.
-به نظر من در مجموع اتفاق خوبی نبود، ولی در انتها به نفع روحانی شد. بارها گفتم که آقای هاشمی جزو هیات امنای انقلاب و جنگ و دفاع مقدس بوده و در دوران سازندگی خدمت زیادی کرده است، اما آدمهای بزرگ حتی اگر یک اشتباه هم داشته باشند معلوم نیست که برای اشتباه دوم اجازه پیدا کنند. من معتقدم آقای هاشمی نه تنها سال ۹۲ بلکه سال ۸۴ هم اشتباه کرد که در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرد. اما به هر حال برخوردی که با آقای هاشمی شد را هم تایید نمیکنم.
-سال ۸۴ من شخصا چند روز قبل از ثبت نام رفتم به آقای هاشمی گفتم شما در نظرسنجی ۳۵ درصد رای دارید و نفر اول هستید (در آن زمان نفر دوم قالیباف بود) ظاهرا مطمئنا رای میآورید اما اینکه شما در آرای منفی هم نفر اول هستید و ۵۲ درصد رای منفی دارید. من یادم است که به آقای هاشمی گفتم با این وضعیت حتی اگر یک چوب هم کاندیدا شود در مقابل شما رای میآورد.
-اصلا نمیخواهم بگویم که این رای منفی به حق بود؛ شاید بسیاری از آنها هم به ناحق بود، اما به هر حال ۵۲ درصد بود و مشخص بود که این، آدم را میشکند و همین هم شد ۷۰ درصد آرای احمدینژاد در سال ۸۴ رای منفی به هاشمی بود. اصلا احمدینژاد را کسی نمیشناخت و اگر جای احمدینژاد فرد دیگری هم بود رای میآورد.
- حتما یک عدهای هم به روحانی دادند که هاشمی را قبول نداشتند در عالم سیاست ما صفر و صد نداریم، بلکه طیف وسیعی از خاکستری داریم. هر یک از آرای روحانی ممکن است دارای تحلیل مجزایی باشد. در سال ۷۸ که من آن را دوره افراط اصلاحات میدانم و کاریکاتوری از فتنه ۸۸ بود، روز ۲۴ تیر که ۹ دی امروز محسوب میشود روحانی سخنران آن روز بود. سخنان وی هم موجود است به عبارت دیگر حتی یک برگ اقدام اصلاح طلبی در کارنامه گذشته روحانی ثبت نشده است. او اصولگرای معتدل و یا گاهی منتقد به اصولگرایان بود، اما روحانی هیچگاه موضع اصلاح طلبانه نداشته است.
-اقدامات روحانی در سمت دبیری شورای عالی امنیت ملی هم مواضع اصلاح طلبانه محسوب نمیشود. او قبل از خاتمی هم دبیر شورای عالی امنیت ملی بود. اینها پروندههای سیاسی نیست، بلکه پرونده کارشناسی است. روحانی همان گزینه معتدلی بود که مردم او را درک و انتخاب کردند.
-باید فضا طوری طراحی و مدیریت شود که کسی نتواند به این شکل «بزن و برو» کار خود را پیش ببرد. احمدینژاد در سال ۸۴ همین کار را کرد. ما در یک مجموعه با یکدیگر در حال کار و صحبت بودیم که او یک دفعه سرش را پایین انداخت و گفت ما رفتیم.
-من دوره مشترک دولت یازدهم و مجلس نهم را یک مقطع طلایی برای انقلاب میدانم و معتقدم که همدلیهای زیادی در این دوره میتواند ایجاد شود. برای همین هم به دوستان دولت و مجلس مدام گلایه میکنم، که چرا از حالا بحث انتخابات مجلس دهم و اینکه آیا دولت روحانی در دور آینده هم رای میآورد را پیش میکشید این واقعا ظلم به انقلاب در وضعیت فعلی کشور است.
-امروز باید همه دست به دست هم دهیم و کار را جلو ببریم، حتما ما هم از دولت روحانی حمایت میکنیم، البته این مشروط است به همان حرفهایی که خود او زده است. یعنی به شرط اعتدال و خردگرایی حمایت میکنیم. اما هم اکنون برای بحث در مورد انتخابات زود است. در ۶ ماه آخر مجلس با هم سخت رقابت خواهیم کرد، ممکن هم هست که در جبهههای رقیب یکدیگر قرار بگیریم.
-یکی از اشکالات کار احمدینژاد این بود که تمام ۸ سال را ملت فکر میکردند که در کشور انتخابات است. یعنی طی این ۸ سال رقبای گذشته و آینده هر شب خواب یکدیگر را میدیدند.
-وقتی دانش جعفری را از وزارت برداشتند در جلسه خداحافظی خود میگفت مشکل ما این است که باید با رقبای گذشته و آینده احمدینژاد مخالفت کنیم، در غیر اینصورت نمیتوانیم کار کنیم. این فضا، فضای بدی است که باید کنار گذشته شود. همه باید مساعدت کنیم. اصلا نباید در این مساله بحثهای جناحی را مطرح کرد، مملکت مشکلاتی دارد. من قبول دارم که یک عده در مجلس تندروی و سنگ اندازی میکنند اما باید ساختار مجلس را متفاوت از دولت دید.
-در دولت یک نفر میتواند بگوید چه کار باید انجام گیرد و از چه اقدامی باید جلوگیری شود اما در مجلس اینطور نیست. این اتفاقا حسن مجلس ما است. بارها اتفاق افتاده است که وقتی من مجلس را اداره میکنم یک نماینده اعتراض میکند و اگر جواب او را درست ندهم، میگوید که من تو را آن بالا فرستادهام و میتوانم تو را پایین بیاورم ممکن است به من بر بخورد، اما اصل این حرف درست است. در مجلس هیچ کسی نمایندهتر از دیگری نیست.
-احمدینژاد به هر حال صاحب یک فکر و اندیشه است. و افکار و اندیشهها را هم نه میشود و نه باید خفه کرد، اما در خصوص اینکه آیا این تفکر برای اداره امور کشور یک تفکر پسندیده است، باید بگویم که من چنین تفکری را نمیپسندم ولی معنایش این نیست که باید با آن برخورد کنیم. باید تا جایی که ممکن است اقناعی کار کرد، اما این تصور که فکر کنیم جریان احمدینژاد میتواند به یک جریان قوی در کشور تبدیل شود، اشتباه است و به نظر من این تفکر تمام شده است.
- شروع دولت خوب بوده است و البته باید یک مقدار دولت سرعت بیشتری به کارهای خود بدهد و اما دولت یک مشی تعریف شده و راهبردی در برخی از مسائل هنوز از خود بروز نداده است. مثلا دولت یازدهم در زمینه اقتصاد کلان شاید ۱۰ تا ۱۱ سرتیپ دارد، اما یک سرلشکر ندارد که همه را با هم مدیریت کند. در برخی مواقع تعدد فرماندهان مضر است. این از جمله مواردی است که باید هرچه زودتر در دولت به آن رسیدگی شود.
-من معتقدم در دولت افراد استراتژیک، مجرب، قدرتمند با تدبیر زیاد داریم، اما در برخی مسائل باید زودتر به جمع بندی رسید و حرکت کرد در رابطه با کنترل تورم دولت موفقیتهایی داشته است، اما در راهاندازی چرخ تولید هنوز موفق نبوده، البته خیلی هم نباید انتظار داشت که ظرف ۶ ماه این کار صورت گیرد. امیدواریم که در سال ۹۳ با توجه به ابلاغ سیاستهای اقتصاد مقاومتی این اتفاق بیفتد.
ارسال نظر