چرا باید «درجستجوی فریده» را تماشا کرد؟
فیلم مستند «درجستجوی فریده» ساخته مشترک آزاده موسوی و کوروش عطایی، شرح حال زنی ایرانیتبار است که ۴۰ سال پیش در دوران نوزادی در حرم امام رضا (ع) در مشهد رها میشود و پس از مدتی در شیرخوارگاه آمنه تهران، خانوادهای هلندی وی را به فرزندخواندگی پذیرفته و با خود از ایران خارج میکنند.
روزنامه قانون - حامد شجاعی: فیلم مستند «درجستجوی فریده» ساخته مشترک آزاده موسوی و کوروش عطایی، شرح حال زنی ایرانیتبار است که ۴۰ سال پیش در دوران نوزادی در حرم امام رضا(ع) در مشهد رها میشود و پس از مدتی در شیرخوارگاه آمنه تهران، خانوادهای هلندی وی را به فرزندخواندگی پذیرفته و با خود از ایران خارج میکنند. در آستانه ۴۰ سالگی، این زن میانسال که از زمان شیرخوارگاه، فریده نامیده شده، درصدد بازگشت به سرزمین مادری و جست و جوی خانواده واقعی خودش برمیآید.
نکته قابل توجه این بازگشت و تقلا آن است که بین فریده و پدر و مادر و برادر هلندی او، ساختار و ارتباطات عاطفی یک خانواده طبیعی واقعی وجود دارد و تلاش فریده بیش از آنکه ناشی از خلأ یا کمبود عاطفی باشد، نشأت گرفته از میل به دانستن حقیقت و یافتن ریشه واقعی او است. تمسک فریده به فضای مجازی و انتشار سرگذشت وی در روزنامه خراسان، ارتباط وی را با سه خانواده خراسانی که تقریبا در همان مقطع زمانی، نوزادانی را در حرم امام رضا(ع) رها کرده بودند، برقرار میسازد و وی برای آشنایی با این خانوادهها و انجام آزمایشهای ژنتیک به منظور کشف خانواده واقعی راهی ایران میشود.
سرزمینی که اگر چه زادگاه او است، اما برای وی کاملا ناشناخته و در تمامی سال های گذشته، حتی تا حدی خوفانگیز بوده است. تصوری که او از سرزمین مادری داشته، با آنچه که در واقعیت میبیند گویا چندان هم منطبق نیست. از همین رو، عاشق خندیدن بودن ایرانیان برایش جالب توجه میشود اگر چه به همان میزان درگیر چالش نگهداشتن شال روی سرش در مکانهای عمومی است و البته با تناقضات روزمره ناشی از تفاوت سبک زندگی ایرانیان در فضاهای عمومی و خصوصی هم از همان بدو ورود به کشور درگیر است.
سه خانواده با خاستگاههایی سنتی و مذهبی از دیار خراسان، در ایستگاه راهآهن مشهد به استقبال او میآیند و چون واکنششان بر مبنای غریزه و عاطفه انسانی و نه ملاحظات ایدئولوژیک است، همه اعضای این خانوادهها، به نوبت و بدون در نظر گرفتن تفاوت جنسیت، فریده را در آغوش میکشند تا یک سکانس کاملا انسانی پیش روی مخاطب به تصویر درآید.
صرفنظر از آنکه پایان ماجرای فریده در فیلم چگونه است و تلاش او برای یافتن خانواده ژنیاش، چه سرانجامی پیدا میکند، هسته اصلی فیلم «در جستجوی فریده» به تصویر کشیدن تقلای طبیعی هر انسانی برای یافتن ریشههایش است. این عنصر کلیدی، فیلم را تبدیل به روی دیگر سکه فیلم «والدراما» ساخته عباس امینی میکند. اگر «والدراما» فیلمی داستانی مبتنی بر مستندات در رابطه با تلاش یک نوجوان برای ساختن هویت و دریافت شناسنامه بود،«در جستجوی فریده» فیلمی مستند از داستان واقعی یک زن برای یافتن منشأ هویت و شناسنامه واقعی است.
گویا فریده میتواند نوعی امتداد والدرامای گریخته از شهر و دیار باشد که شناسنامه در دست به دنبال پدر و مادر واقعی خود به سرزمین مادری بازگشته است. تفاوت در آنجاست که فریده با آنچه در 40 سال گذشته به نام هویت برای وی ساخته شده است، مشکلی ندارد اما میخواهد حقیقت را هم بداند. فریده و خانوادههایی که به استقبال وی آمدهاند، به تعبیر خود فریده در فیلم «همه یک گمشده مشترک دارند» و گویا مصداق عینی همان شعر معروفند که میگوید:
«گلی گم کردهام میجویم او را
به هر گل میرسم میبویم او را
گل من یک نشانی در بدن داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت»
از این رو خانوادهای موهای فرفری فریده را دلیل انتساب وی به خودشان میداند و پیرزنی نگاهی به مچ دست فریده میاندازد و میگوید که روی دستش نشانی گذاشته بود و این همان نشانی است. یکی فریده را همان اقدس گمشده میداند و دیگری نام دیگری برای وی به ذهن دارد .اگر جای سه پایه دوربین عوض شود و سه خانواده و سرگذشت آنها از درونشان دیده شود نیز خالی از لطف نیست.
سه خانواده که تقریبا در یک مقطع زمانی یک عضو نوزاد را از خود جدا و وی را رها کردهاند و حالا بعد از ۴۰ سال تشنه یافتن و بازگرداندن اوهستند. به قول فریده:«تصمیمی که ۴۰ سال پیش گرفته شده است». یکی مادر نوزاد را زنی بدکاره و بیمسئولیت میداند که فرزند را رها کرده است و دیگری درگذشت مادر در زمان زایمان و ناتوانی پدر در اداره امور نوزاد شیرخوار را علت جدایی میداند و سومی بیمسئولیتی پدر معتاد را دلیل این جدایی ۴۰ ساله میخواند اما ریشه و دلیل هر چه بوده است، نتیجه آن همان گمشده مشترک سه خانواده است:نوزاد دیروز که امروز تصویرش و رنگ و بویش را در سیما و وجود فریده میجویند.
نگارنده در فیلم مستند «در جستجوی فریده» در زیر لایه یک روایت مستند، تصویر و شرح حال بیشمار انسانهایی را میبیند که گویا فراتر از پیوندهای فیزیکی و ارتباطات عاطفی، درگیر نوعی سرگشتگی و تقلای بیپایان برای دست یافتن به ریشهها هستند. هر یک از مخاطبان فیلم میتواند بالقوه فریده باشد. یکی به عنوان مهاجر در سرزمینی دیگر، حتی اگر در بهترین سطح از رفاه و تنعم، روزگار بگذراند، دلتنگی زادگاه و دیار رهایش نمیکند و میخواهد ولو برای چند روز، در هوای سرزمینش نفس بکشد و دیگری اگر چه ساکن سرزمین مادری اما متاثر از نوعی احساس غربت و دلتنگی غریب که آنقدر هست که به هر بهانهای چشم را تر میکند اما ریشهاش به چشم نمیآید. سازندگان «در جستجوی فریده» تماشاگر را با هنرمندی تمام، بیش از ۹۰دقیقه در برابر پرده سینما مسحور و مخاطب ماجرای فریده میکنند اما شاید حرف دل خودشان و تماشاگرانشان را در بخشهای پایانی نیمه نخست فیلم، جایی در میانههای کویر در مسیر راهآهن تهران به مشهد از زبان سیمابینا جاری میسازند که با همان سوز معروف و با نوای دوتار خراسانی فریاد میزند:
«جوونای قلعه داد
چه بد میسوزونه بیداد
ستم از پا درافتاد
گلاب از گل بگیرید
بهاران را خدا داد
برق شمشیر نقرهکار
شیر بیشهزار، شیر بیقراره
جوونای قلعه شاد
همه یاران فرهاد
هزاران تیشه بر دست
شکسته کوه بیداد
و الخ...»
فیلم «در جستجوی فریده» با وجود همه فراز و نشیبها و التهاباتی که دارد، مخاطب را شیرینکام بدرقه میکند. چرا که فریده، فریده را در خودش پیدا میکند و آنگاه با نغمهای آرامبخش متن آن ترانه معروف را زمزمه میکند که«خانه جاییاست که قلبت آنجا باشد».
دستاورد مهم و چشمگیر آزاده موسوی و کوروش عطایی در تجربه مشترک فیلمسازی درباره یک سوژه ناب، مستندی دیدنی از آب درآمده است که علاوه بر علاقهمندان به سینمای مستند، برای تماشاگران عام سینما نیز تماشایی است. روایت بیتکلف ماجرای فریده و ترسیم واقعی و بدون سانسور هر آنچه که در این مقطع خاص از زندگی قهرمان داستان رخ میدهد، موجب خلق اثری شده است که برای مخاطبانِ کمی ریزبین و نکتهسنج پیامهایی فراتر از یک ماجرای شخصی دربردارد و البته برای فریده هم، خانوادههایی به تعداد همه تماشاگران فیلم میآفریند چرا که همانطور که «خانه جایی است که قلبت آن جا باشد» فریده هم در پایان فیلم ساکن قلب های مخاطبان میشود. شاید هم تماشاگران به لطف هنر فیلمسازان، فریده را در خودشان پیدا میکنند.
نظر کاربران
از کی تا بحال زنی در آستانه 40 سالگی میانسال محسوب میشه ؟ نویسنده این مطلب احتمالا یک جوجه بی سواده که نمیدونه 40 سالگی هنوز جزو دوران جوانی هست . یا شایدم تو خانواده نویسنده به زن40 ساله میانسال میگن ولی اقایون همچنان تا45. 50 سالگی جوون و جذابن! برترین های چرت
نگاه جنسیت زده حتی در مقالات فرهنگی و هنری واقعا باعث تأسفه.