بیوگرافی بهرام بیضایی
بهرام بیضایی در سال ۱۳۱۷ در تهران به دنیا آمد. خانوادهاش اهل کاشان و آنگونه که خود بیضایی نوشته در کار تعزیه بودند.
برترین ها:
زادروز: ۵ دی ۱۳۱۷ - ۲۶ دسامبر ۱۹۳۸ (۷۶ سال) - تهران
محل زندگی: تهران، اصفهان، استراسبورگ، پالوآلتو
ملیت: ایران
پیشه: کارگردان سینما و تئاتر و نمایشنامه نویس و فیلمنامهنویس
سالهای فعالیت: ۱۳۴۰ - تاکنون
آثار: رگبار (فیلم ۱۳۵۱) - باشو غریبهی کوچک - سگ کشی
همسر: منیراعظم رامین فر (-۱۳۴۴) - مژده شمسایی (تاکنون-۱۳۷۱)
فرزندان: نیلوفر (۱۳۴۵)، نگار (۱۳۵۱)، نیاسان (۱۳۷۴)
زندگی نامه
بهرام بیضایی در سال ۱۳۱۷ در تهران به دنیا آمد. خانوادهاش اهل کاشان و آنگونه که خود بیضایی نوشته در کار تعزیه بودند. در سال های آخر دبیرستان دو نمایشنامه با زبان تاریخی نوشت .او تحصیلات دانشگاهیش را در رشته ادبیات ناتمام گذاشت و در سال ۱۳۳۸ به استخدام اداره کل ثبت اسناد و املاک دماوند درآمد. در سال ۱۳۴۱ به اداره هنرهای دراماتیک که بعدها به اداره برنامههای تئاتر تغییر نام داد منتقل شد.در این سال پژوهش های نمایش در ایران را در مجله موسیقی چاپ کرد.در سال ۱۳۴۴ با منیراعظم رامین فر ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه فرزند به نامهای نیلوفر متولد ۱۳۴۵، ارژنگ متولد ۱۳۴۶ (فوت شده در صد روزگی) و نگار متولد ۱۳۵۱ میباشد. او یکی از پایه گذاران و اعضای اصلی کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۷ بود که درسال ۱۳۵۷ از آن کانون کناره گیری کرد. در سال ۱۳۴۸ به عنوان استاد مدعو با دانشگاه تهران همکاری کرد.
در سال ۱۳۵۲ از اداره برنامههای تئاتر به دانشگاه تهران به عنوان استادیار تمام وقت نمایش دانشکده هنرهای زیبا و مدیریت رشته هنرهای نمایشی انتقال یافت. در سال ۱۳۶۰ پس از بیست سال کار دولتی از دانشگاه تهران اخراج شد. در سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۶ خانوادهاش از ایران مهاجرت کردند. در سال ۱۳۶۵ پدرش استاد نعمت الله(ذکایی)بیضایی مرحوم شد. او در سال ۱۳۷۱ با مژده شمسایی ازدواج کرد. فرزند آخرش نیاسان در سال ۱۳۷۴ متولد شد.در سال ۱۳۷۵ به دعوت پارلمان بین المللی نویسندگان در استراسبورگ اقامت نمود.در سال ۱۳۷۶ به ایران بازگشت و کار بر روی نمایش بانو آئویی نوشته ی میشیما یوکیو را پس از هجده سال دوری از صحنه آغاز کرد.مادرش نیره موافق در سال ۱۳۸۰ وفات یافت.
فعالیت در سینما
فعالیت سینمایی را با فیلم برداری یک فیلم هشت میلیمتری چهار دقیقهای سیاه و سفید در سال ۱۳۴۱ آغاز کرد. پس از ساخت فیلم کوتاه «عموسبیلو» در سال ۱۳۴۹، اولین فیلم بلندش رگبار را در سال ۱۳۵۰ ساختچریکه تارا و مرگ یزد گرد فیلمهایی که او در سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۶۰ ساخت تاکنون در محاق توقیف میباشند. او در سالهای پیش و پس از انقلاب برای ساختن فیلمهای خود با مشکلات و سنگ اندازیهای بسیاری روبرو بودهاست. او تا کنون ۹ فیلم بلند و ۴ فیلم کوتاه ساختهاست و آخرین فیلمی که از او پس از ۱۰ سال به نمایش عمومی درآمدسگ کشی (۱۳۸۰) بود که با استقبال گسترده منتقدان و مردم روبرو شد. او در کنار کارگردانی سینما بزرگترین فیلم نامه نویس ایران نیز به شمار میرود. آخرین ساخته او وقتی همه خوابیم در سال ۱۳۸۷ تولید شد
فعالیت در تئاتر
بهرام بیضایی یکی از معدود هنرمندان ایرانی است که هم در صحنه تئاتر کارنامهای درخشان دارد و هم در سینما. در عین حال او همیشه به پژوهش در زمینه تئاتر هم علاقه داشته و در سالهای دهه ۱۳۴۰ کتابهایی را درباره تئاتر در چین، ژاپن و ایران منتشر کرده که هنوز هم منبع درسی دانشجویان تئاتر محسوب میشود. بهرام بیضایی نوشتن نقد، تحقیق و مطالب پراکنده درباره تئاتر و سینما در نشریات علم و زندگی، هنر و سینما، گاهنامه ی آرش، مجله موسیقی، کیهان ماه، ماهنامه ستاره ی سینما، کتاب چراغ و... را در سال ۱۳۳۸ آغاز کرد. او از سال ۱۳۴۰ به صورت جدی به نوشتن نمایشنامه پرداخت و در سال ۱۳۴۵ اولین نمایش خود را کارگردانی کرد.
او به همراه اکبر رادی و غلامحسین ساعدی پایه گذاران موج نوی نمایش نامه نویسی ایران میباشند. اجراهای صحنهای او اغلب از تئاترهای پر مخاطب بودهاند. بیضایی در سال ۱۳۵۸ نمایش مرگ یزدگرد را به روی صحنه برد. او بعد از هجده سال محروم شدن از صحنه در ۱۳۷۶ دو نمایشنامه «کارنامه بنداربیدخش» نوشته خودش و «بانو آئویی» را به طور همزمان در سالن چهار سو و سالن قشقایی واقع در تئاتر شهر به روی صحنه برد. «شب هزار و یکم» را نیز در سال ۱۳۸۲ در سالن چهارسو اجرا کرد. در تابستان سال ۱۳۸۴ نمایش «مجلی شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین» را که نمایشنامهٔ آن با نیمنگاهی به قتلهای زنجیرهای نوشته شده بود، در سالن اصلی تئاتر شهر به روی صحنه برد که باز هم با استقبال گرم تماشاگران روبرو شد اما پس از مدتی کوتاه و پس از ۲۴ اجرا به دلیلی نامعلوم اجرای آن متوقف گردید.
در سالهایی که بیضایی از صحنه به دور ماند و مجال فیلمسازی را نداشت، به نوشتن نمایشنامه و فیلمنامه و پژوهش مشغول بود که برخی از آنان توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شدهاند. وی همچنین در سالهای پس از انقلاب فرهنگی اجازه تدریس در دانشگاه را ندارد.
«اجازه بدهيد درباره فرق فيلمنامه و نمايشنامه سخني نگويم، چون جلسه به کلاس درس تبديل مي شود و من از سال ۶۰ به بعد اجازه تدريس ندارم و استاد دانشگاه نيستم. البته اصراري ندارم کسي اين موضوع را به ياد داشته باشد که من در اين دانشگاه تدريس کرده ام ولي بدم نمي آيد پرونده ام را بدهند. چون هيچ يک از مدارک تحصيلي ام را به من برنگرداندند و اگر بخواهم در جايي شغلي بگيرم، دچار مشکل مي شوم،» بهرام بيضايي که بعد از نمايش آخرين ساخته اش «وقتي همه خوابيم» مقابل دانشجويان دانشگاه تهران قرار گرفت در جواب سوال دانشجوي سوري به تدريس در اين دانشگاه و ممنوع التدريس شدنش در سال ۶۰ اشاره کرد. او درباره انتقاد به وضعيت سينما در ساخته اخيرش گفت؛ «فيلم «وقتي همه خوابيم» در نقد سينما نيست، بلکه شرايط سينما را نشان مي دهد بدون اينکه قضاوتي انجام داده باشد.» بيضايي درباره وضعيت و جريان سينما اين طور توضيح مي دهد؛ «معلم بنده عبيد زاکاني است.
ما ملت تيزهوشي هستيم و نبايد اجازه بدهيم، سينمايي که با کندي اش ما را عقب نگه مي دارد به عنوان جريان اصلي سينما قلمداد شود، بلکه بايد بگذاريم سينما ذهن ما را به حرکت وادارد. در تئاتر و سينما مکث معنايي ندارد، چرا که مکث مرده است. هرچند گاهي از اين مکث به عنوان نوعي گفتن و نگفتن يا نوعي بازي استفاده مي کنيم.» او در بخش ديگري از حرف هايش از نخستين فيلم هاي وطني انتقاد کرد؛ «در سينماي ما همه چيز خيلي کند پيش مي رود. نخستين فيلم هاي اوليه وطني، آدم ها را بسيار ابله جلوه مي کردند و اصولاً فيلم هاي بسياري در ستايش حماقت ساخته ايم. درحالي که واقعيت اين است که ما ملت بسيار تيز هوشي هستيم و من اين همه خلاء خرد را که در طول تاريخ داشته ايم، دوست ندارم.» او در پاسخ به پرسش ديگري مبني بر عدم پرداختن به مقوله سانسور در فيلم جديد ش گفت؛ «يک فيلم نمي تواند درباره همه چيز صحبت کند.
سانسور بحث بسيار طولاني و پيچيده يي است و اگر مي خواستم به اين مقوله بپردازم، اصلاً اجازه ساختن اين فيلم را پيدا نمي کردم. به گزارش ايسنا، بهرام بيضايي در پاسخ به يکي ديگر از دانشجويان درباره ساخت فيلم هاي «ديباچه نوين شاهنامه» و «يک داستان واقعي» توضيح داد؛« اجازه ساخت «ديباچه نوين شاهنامه» را ندادند و اين درحالي بود که هزاره فردوسي در حال برگزاري بود و همه دنيا درباره او سخن مي گفتند. اما به من گفته شد ساخت اين فيلم بلوايي به پا مي کند. اگر اجازه ساخت آن را گرفتيد و تهيه کننده يي براي آن پيدا کرديد حتماً آن را مي سازم، ضمن اينکه ساخت «يک داستان واقعي» هم از آرزو هاي من است»
فیلم ها
چریکه تارا
بیوهزنی به نام تارا (سوسن تسلیمی) همراه دو کودک کمسالش (گلبهار اسلامی و قربانعلی فلاحی) از ییلاق به کومه اش بازمیگردد. در راه میشنود که پدربزرگش مرده، و در جادهٔ جنگلی به مردی غریب (منوچهر فرید) برمی خورد که جامهٔ تاریخی پوشیده و شتابان میگذرد. تارا میان میراث پدربزرگ شمشیری مییابد که نمیداند با آن چه کند؛ تارا میکوشد شمشیر را به جای داس درو به کار گیرد؛ اما شمشیر به این کارها نمیآید و تارا آن را به رودخانه میاندازد. تارا از نو مرد تاریخی را، که سرداری از تبار جنگجویان منقرض شدهاست، میبیند، که از آنها جز شمشیر پدربزرگ هیچ نشانی نماندهاست. مرد تاریخی ناپدید میشود و تارا در موقع جزر دریا شمشیر را مییابد و آن را به مرد تاریخی میدهد؛ اما او که عاشق تارا شدهاست قادر نیست به دنیای خود بازگردد. در این اثنا خواهر شوهرش (طاووس زارعی) او را برای برادرش آشوب (سیامک اطلسی) میخواهد که تارا نمیپذیرد. تارا از مرد تاریخی میخواهد که سد راهش نباشد.
آشوب فرزندان تارا را میرباید، و تارا او را متهم میکند که برای رسیدن به وی برادرش را کشتهاست. آشوب دامگاه خود را ویران میکند و از آبادی میکوچد. تارا سراغ مرد تاریخی میرود و او را متهم میکند که همهٔ داستانهایش دروغ است و تبار و قبیلهای در کار نیست. در این موقع سپاهی عظیم از دریا، به شهادت، سربرمی آورد و مرد تاریخی از شرم به دل جنگل پناه میبرد. تارا به او قول میدهد که فرزندانش را به قلیچ خواهد سپرد و همراه او خواهد آمد. مرد تاریخی با اسب زخمیاش به دریا میزند و تارا با شمشیر به موجهای دریا حمله میکند تا مرد تاریخی را پس بگیرد؛ اما امواج دریا تارا را عقب مینشاند.
این فیلم که از ساختههای برجسته وی است همزمان با انقلاب ۵۷ توقیف شد و هیچگاه به نمایش عمومی در نیامد. این فیلم اولین فیلم توقیف شده پس از انقلاب است.
مرگ یزد گرد(مجلس شاه کشی)
نمایش نامه
بیضایی این نمایشنامه را با عنوان مرگ یزدگرد [مجلس شاه کُشی] نوشت که توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان (تهران) منتشر شد. این کتاب ۷۲ صفحهای با کد ۷۹-۲۵۶۹۵م در کتابخانه ملی ایران ثبت شده است. چاپ هفتم آن در سال ۱۳۸۳، ۳۰۰۰ نسخه تیراژ داشت
نمایش
نخستین بار از یکم تا بیستم آبان ۱۳۵۸ این نمایش به کارگردانی خود بیضایی در تالار چهارسوی تئاترشهر اجرا شد.
فیلم
در سال ۱۳۶۰ فیلمی از اولین اجرای صحنهای «مرگ یزدگرد» ثبت شد. این فیلم کار «گروه فیلم لیسار»، به سرمایه شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایران است. فیلم مرگ یزدگرد رنگی بوده و مدت آن ۱۲۰ دقیقه میباشد.
نخستین و واپسین نمایش همگانی آن در سال ۱۳۶۱، و در نخستین جشنواره فیلم فجر بود
داستان
نمایشنامه، داستان مرگ یزدگرد است که به مرو میگریزد و به طور ناشناس در آسیابی پناه میگیرد. از زبان آسیابان، زن آسیابان و دخترشان بیان میشود و همه روایتها با هم تفاوت دارد.
در نخستین صفحهٔ نمایشنامه و نخستین صحنه فیلم این نوشته دیده میشود:
«...پس یزدگرد به سوی مرو گریخت و به آسیایی درآمد. آسیابان او را در خواب به طمع زر و مال بکشت...»
باشو غریبه کوچک
داستان پسری جنوبی و جنگزده را روایت میکند که در فرار از جنگ ایران و عراق، به طور اتفاقی به شمال ایران میرسد و زنی گیلانی او را پناه میدهد. بهرام بیضایی گفته است: «باشو قرار بود مردم را تشویق به پذیرش بچههای جنگزده و یتیمشده کند. قرار بود کاربرد اجتماعی معینی داشته باشد و ساختهشدنش ضرورت داشت...». اما در کنار روندی که بیضایی برای خلق باشو طی کرده، خیلیها معتقدند او باشو را وامدار کتاب مادر نوشتهٔ «لیو باورنکوا» است؛ اتهامی که با همهٔ تأکیدها و حتی شباهت قسمتهایی از داستان باشو و مادر هیچگاه توسط او پذیرفته نشد: «کسانی که این مطلب را میگویند یک رقیب مأخوذبهحیاتر هم دارند! چون یکبار از من پرسیدند آیا کتاب «پرواز را به خاطر بسپار» یرژی کازینسکی را خواندهام؟ خوشبختانه یا بدبختانه در کشور ما امکان تکذیب نیست... همزمان با باشو دو فیلم دیگر با همین فکر مرکزی ساخته شدند. «آشیانه مهر» جلال مقدم و «بهار» ابوالفضل جلیلی. آیا هر سه فیلم از داستان مادر اقتباس کردهاند؟ بههرحال من کتاب مادر را نخواندهام و از هیچ کتاب دیگری هم برای نوشتن باشو وام نگرفتهام...».
حضور بیشازحد شخصیت زن
ششمین فیلم بهرام بیضایی که قرار بود با نشانهگرفتن مخاطب عام و درست در روزهای میانهٔ جنگ و دربارهٔ جنگ و تأثیراتش ساخته شود و در همان روزها روی مخاطب تأثیر بگذارد، بهخاطر برداشتهایی از مضمون فیلم که آن را «ضدجنگ» مینامیدند و بهخاطر ایرادی به نام «حضور بیشازحد شخصیت زن فیلم» بلافاصله بعد از ساختهشدن توقیف شد. دو سال در توقیف کامل ماند و اولین بار سال ۱۳۶۷ در چهارمین جشنوارهٔ بینالمللی فیلمهای کودک و نوجوان نمایش داده شد. سال بعد اما گروه بیشتری از مخاطبان خاص و منتقدان سینمایی توانستند باشو را در هفتمین جشنوارهٔ فیلم فجر در سه سالن و بین فیلمهایی با عنوان «ده سال سینمای کودک و نوجوان» ببینند. تا اینکه بالاخره فیلم در بهمنماه ۱۳۶۸ از توقیف بیرون آمد و اکران عمومی شد و در همان روزهای اول نمایش، در تهران و در رشت خیلی خوب فروخت.
بعد از اکران عمومی بود که باشو غریبه کوچک به جشنوارههای خارجی هم راه پیدا کرد و منتقدان خارجی جایزهٔ جشنوارهٔ اوبرویلیه فرانسه (۱۳۶۹) و جایزهٔ آرشیو سلطنتی فیلم بلژیک (۱۳۷۰) را نصیب فیلم کردند. دقیقاً در همان سالها که مخاطبان خارجی باشو را پیدا کرده بودند و تحسینش میکردند، تلویزیون خرق عادت کرد و فیلم را از شبکهٔ سراسری و مدتی بعدتر از شبکهٔ دو پخش کرد و باشو به فیلم محبوب تعداد زیادی از مخاطبان تلویزیون و تعداد زیادتری از منتقدان سینمایی تبدیل شد.
فیلم اول منتقدان در نظرسنجی مجلهٔ سوره سینما در پاییز ۱۳۷۲، فیلم ششم منتقدان در نظرسنجی مجله فیلم در بهار ۱۳۷۸، فیلم اول منتقدان در نظرسنجی مجلهٔ نقد سینما در آبان ۱۳۸۱ و در نهایت فیلم دوم منتقدان در نظرسنجی مجلهٔ فیلم در پاییز ۱۳۸۸ نشان میدهد باشو از زمان نمایشش تابهحال توانسته همیشه در فهرست فیلمهای منتخب سینمای ایران جایی داشته باشد. ضمن اینکه در این سالها باشو همیشه در فهرست فیلمهای ایرانی مورد توجه منتقدان و مخاطبان خارجی هم بوده. رتبهٔ ۷/۷ از ۱۰ کاربران سایت IMDb و انتخاب اخیر باشو توسط مجلهٔ فارین پالیسی(Foreign Policy) بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای مربوط به جنگ ایران و عراق دلیل این ادعاست
غریبه ی کوچک پر حاشیه
جز توقیف باشو غریبه کوچک و دلیلهای توقیف که باشو را به یکی از پرحاشیهترین فیلمهای آن روزهای بهرام بیضایی تبدیل کرد، عدنان عفراویان بازیگر نوجوان نقش باشو یکی از پرسروصداترین حاشیههای فیلم بود؛ پسرکی که خیلی اتفاقی به یکی از دوستداشتنیترین شخصیتهای سینمای بیضایی و حتی سینمای ایران تبدیل شد. بیضایی گفته است: «... برای پیداکردن باشو پس از ناامیدشدن از جستجو در قرارگاههای مهاجرین جنگی در شمال، راهی جنوب شدیم. چون جنوبیهای مقیم شمال دیگر عوض شده بودند، همه کته میخوردند و شلوار جین میپوشیدند. رفتیم جنوب و دیدیم آنجا هم وضع همینطور است! تمام قرارگاههای جنوب را هم سر زدیم و نتیجه نگرفتیم... تا عاقبت یک روز غروب در محله لشکرآباد اهواز پسرکی در سایهروشن کوچه ایستاده بود که تا ما را دید خندید و فرار کرد. من و فیروز ملکزاده فهمیدیم پسرک خودش بود...».
اما تقریباً همان روزهایی که باشو غریبه کوچک از تلویزیون پخش شد، خبرنگاری در شمارهٔ ۵۱۰ مجلهٔ سروش قصهٔ پردرد و عجیبوغریبی از زندگی عدنان بعد از فیلم منتشر کرد. گزارش از زبان پدر عدنان بود دربارهٔ اینکه تهیهکننده حقوحقوق عدنان را نداده و تنها چیزی که از بازی در فیلم نصیب عدنان و خانوادهاش شده ۳۰هزار تومان بوده! و عدنان اینروزها با بارکشی با گاری روزگار میگذراند و موفقیتی که نصیب فیلم کرده هیچ تأثیری روی اوضاع زندگی خودش نداشته. انتشار این گزارش تبدیل به یک حاشیهٔ بزرگ برای فیلم شد، ضمن اینکه در همین روزها عدهای که بهرام بیضایی را به سختگیری نسبت به بازیگر متهم میکردند دربارهٔ سختگیری بیش از حد و ظلم بیضایی به عدنان در روزهای فیلمبرداری چیزهایی نوشتند. اما بهرام بیضایی همهٔ اتهامها را در جوابیهٔ تندی برای سروش رد کرد و تأکید کرد: «...باشوی روی پرده کار کارگردان است و باشوی خارج از آن محصول رابطه او با تهیهکننده.... نمیدانم جریان ۳۰هزار تومان تا چه حدی صحت دارد اما پدر عدنان برای سه ماه کار سه برابر حقوق معمول خود را گرفت... درحالیکه من بهعنوان کارگردان فیلم و بازیگر نقش اول آن بیش از عدنان مورد ظلم واقع شدیم...».
شاید وقتی دیگر
مدبر، گوینده گفتار متن فیلمهای تلویزیونی، در نمایی از یک فیلم مستند، همسرش کیان را در خودروی مرد ناشناسی میبیند. با کمک دوستانش مرد غریبه را که یک عتیقه فروش است و حقنگر نام دارد پیدا میکند. در دیدار با حقنگر درمییابد که زنی که در فیلم دیده، «ویدا» خواهر دوقولوی کیان و همسر حقنگر است. مدبر به همراه همکارانش و به بهانه تهیه فیلمی درباره آثار عتیقه به خانه حقنگر راه یافته و از کیان میخواهند که به جمع آنها بپیوندد. کیان پس از ملاقات با ویدا پی میبرد که پدرشان در کودکی فوت کرده و مادر نیز کیان را به دلیل تنگدستی سر راه گذاشته و او را زن و مردی بزرگ کردهاند. کیان پس از ترک خانه حقنگر احساس میکند که خود را بازیافتهاست.
جوایز
·لوح زرین بهترین فیلمبرداری در ششمین جشنواره فیلم فجر ۱۳۶۶
·کاندیدای بهترین موسیقی از ششمین جشنواره فیلم فجر۱۳۶۶
·کاندیدای بهترین تدوین از ششمین جشنواره فیلم فجر ۱۳۶۶
·کاندیدای بهترین صدا برداری از ششمین جشنواره فیلم فجر ۱۳۶۶
مسافران
مهتاب، خواهر ماهرخ به همراه شوهر و دو فرزندش از شمال به طرف تهران حرکت میکند تا آینه موروثی نوعروس خانواده را به مراسم ازدواج خواهرش برساند. در راه زنی روستایی با آنها همسفر میشود، اما همگی در تصادف با یک نفتکش جان میدهند. خبر به خانواده میرسد و عروسی به ماتم تبدیل میشود. گزارش های پلیس اگرچه صحت تصادف و کشته شدن مسافران را نشان میدهد، نشاني از آینه موروثی پیدا نمیشود. در حالیکه همه اعضای خانواده مرگ مسافران را پذیرفتهاند خانم بزرگ دل به عزا نمیسپارد و انتظار میکشد تا مهتاب با آینه نوعروس از راه برسد. بر خلاف نظر خانم بزرگ مراسم عزا برگزار میشود و نزدیکان از دست رفتگان، راننده نفتکش و شاگردش، مأموران و دیگران در مراسم شرکت میكنند. اما ماهرخ با حالی پریشان با لباس سفید عروسی حاضر میشود. در میان واكنشهای متفاوت حاضران ناگهان مهتاب و دیگر مردگان با آینه موروثی از راه میرسند. انعکاس نور در آینه محفل آنها را غرق در روشنایی میکند. مهتاب آینه را به ماهرخ می سپارد تا مراسم عروسی برگزار شود.
سگ کشی
یک بانوی نویسنده ایرانی به نام گلرخ کمالی، که سال گذشته شوهرش، ناصر معاصر را به حال قهر و به گمان رابطهای میان او و منشی شرکتش ترک کرده بود، با پایان جنگ به تهران برمی گردد و شوهرش را میبیند که ورشکست شده و در حال رفتن به زندان است. گلرخ متوجه میشود که شریک شوهرش با صحنه سازی، تمامی سرمایهٔ شرکت را برداشته و به طور غیر قانونی از مرز خارج شده و شوهرش مانده با تمامی بدهیهای شرکت و فشارهای طلبکاران. گلرخ کمالی وظیفهٔ خود میداند در جبران سوءظن بیجای خود، حالا به نجات شوهرش بشتابد و با تلاش برای پرداخت خرید طلبها و اثبات بی گناهی او، و گرفتن رضایت شاکیان از شوهرش، برای آزادی اش از زندان بکوشد. در واقع، گلرخ کمالی با ساده دلی اش وارد حرفه و دنیایی میشود که با اندیشههای او فرسنگها فاصله دارد. دنیای داد و ستد و مسلخ بازار. او با یک یک طلبکاران و شاکیان وارد بده بستان و معامله میشود تا رضایت آنها از شوهرش را جلب کند.
و در این کار تا جایی پیش میرود که دیگر راه بازگشت ندارد و میفهمد وارد جنگی شده که دیگر نباید در آن شکست بخورد. او همه را تحمل میکند. از تحقیر و توهین تا آزار و تجاوز، و در پایان شوهرش را آزاد میکند، و شوهرش به عنوان تشکر طلاقنامه اش را به او میدهد. گلرخ کمالی هان در مییابد که همهٔ این بازی صحنه سازی شوهرش بوده که با ترساندن و گریزاندن شریکش سرمایهٔ شرکت را تصاحب کند، و حالا با در دست داشتن رضایت شاکیان - که گلرخ گرفته - عملا صاحب قانونی آنست و قصد دارد به عنوان اولین قدم با منشی شرکتش برای ماه عسل به خارج برود. گلرخ ضربه را با وقار و سختی تحمل میکند. اما نقشهٔ ناصر معاصر نمیگیرد، زیرا شریک بازگشتهٔ او، و دیگرانی که گلرخ را در تمامی دوندگیهایش دنبال میکردند نیز به اندازه ناصر معاصر هشیار و منتظر بودهاند و حالا از راه میرسند...
وقتی همه خوابیم
وقتی همه خوابیم عنوان فیلمی سینمایی ساخته بهرام بیضایی محصول سال ۱۳۸۷ ایران است. بهرام بیضایی پس از یازده سال که از ساخت سگ کشی می گذشت تصمیم به ساخت فیلم جدیدی گرفت. این فیلم بیشتر به لایههای پنهان سینمای ایران توجه دارد و بعضی از مناسبات آن را به چالش میکشد
داستان
چکامه چمانی (مژده شمسایی) با فردی که تازه از زندان آزاد گشته آشنا میشود. زندانی تازه آزاد شده برای چکامه دلیل زندانی و آزاد شدنش را برای او تعریف میکند...
دلیل ساخت فیلم
بهرام بیضایی در سال ۱۳۸۶ تصمیم به ساخت فیلمی به نام لبه پرتگاه گرفت که در نهایت به دلیل اختلاف با تهیه کننده ، فیلم به اتمام نرسید. برخی از شایعات دیگر مبنی بر اختلاف بهرام بیضایی با محمدرضا گلزار در این فیلم بود. اما تهیه کننده فیلم طولانی بودن زمان فیلم را عامل ساخته نشدن آن دانست. به همین دلیل بیضایی تصمیم به ساخت فیلم دیگری در باره همین موضوع گرفت
این اولین فیلم بیضایی در نقد سینما است. هر چند خود او اعلام نموده است که این فیلم در نقد سینما نیست. بلکه شرایط سینما را نشان میدهد بدون اینکه قضاوتی در مورد آن انجام دهد.
فیلم شناسی
۱.وقتی همه خوابیم (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۸۷)
2.قالی سخنگو (بهرام بیضایی) -فیلم کوتاه- [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۸۵)
۳.زمانه ( حمیدرضا صلاحمند) [تدوینگر] (۱۳۸۱)
4.گفتگو با باد (بهرام بیضایی) -فیلم کوتاه- [کارگردان-فیلمنامه نویس-تدوینگر] (۱۳۷۷)
۵.سگ کشی (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-سرمایه گذار-طراح عنوان بندی] (۱۳۸۰)
6.نقشی بر آب ( حمیدرضا صلاحمند) -فیلم کوتاه- [تدوینگر] (۱۳۷۶)
۷.فصل پنجم (رفیع پیتز) [فیلمنامه نویس] (۱۳۷۵)
8.بازیهای پنهان (کریم هاتفی نیا) [تدوینگر] (۱۳۷۴)
۹.برج مینو (ابراهیم حاتمی کیا) [تدوینگر] (۱۳۷۴)
10.روز واقعه (شهرام اسدی) [فیلمنامه نویس] (۱۳۷۳)
۱۱.مسافران (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-تهیه کننده] (۱۳۷۰)
12.شاید وقتی دیگر... (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-سازنده آنونس] (۱۳۶۶)
۱۳.باشو غریبه کوچک (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۶۴)
14.دونده (امیر نادری) [تدوینگر] (۱۳۶۳)
۱۵.مرگ یزدگرد (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-تهیه کننده] (۱۳۶۰)
16.خط قرمز (مسعود کیمیایی) [داستان نویس] (۱۳۶۰)
۱۷.بچههای جنوب؛جستجوی دو (امیر نادری) -[فیلم نیمه بلند]- [تدوینگر] (۱۳۶۰)
18.سلندر ( واروژ کریم مسیحی) -فیلم کوتاه- [تدوینگر] (۱۳۵۹)
۱۹.چریکه تارا (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-طراح صحنه و لباس-تهیه کننده] (۱۳۵۷)
20.کلاغ (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۵۵)
۲۱.غریبه و مه (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-] (۱۳۵۲)
22.سفر (بهرام بیضایی) -فیلم کوتاه- [کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۵۱)
۲۳.رگبار (بهرام بیضایی) [کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۵۰)
24.عمو سبیلو (بهرام بیضایی) -فیلم کوتاه- [کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۴۹)
اجراهای تئاتر
۱.ضیافت و میراث -(۱۳۴۶)
2.سلطان مار-(۱۳۴۸)
۳.مرگ یزدگرد-(۱۳۵۸)
4.کارنامه بنداربیدخش-(۱۳۷۶و۱۳۷۷)
۵.بانو آئویی-(۱۳۷۶و۱۳۷۷)
6.شب هزارو یکم-(۱۳۸۲)
۷.مجلس شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین-(۱۳۸۴)
8.افرا یا روز میگذرد-(۱۳۸۶)
نمایشنامه ها
·مترسکها در شب -۱۳۴۱
·سه نمایشنامهٔ عروسکی:
oعروسکها-۱۳۴۱
oغروب در دیاری غریب-۱۳۴۱
oقصهٔ ماه پنهان-۱۳۴۲
·پهلوان اکبر میمیرد-۱۳۴۲
·هشتمین سفر سندباد-۱۳۴۳
·دنیای مطبوعاتی آقای اسراری-۱۳۴۵
·سلطان مار-۱۳۴۵
·میراث و ضیافت-۱۳۴۶
·چهار صندوق-۱۳۴۶
·ساحل نجات-۱۳۴۷
·درحضورباد-۱۳۴۷
·دیوان بلخ-۱۳۴۷
·گمشدگان-۱۳۴۸
·راه طوفانی فرمان پسر فرمان از میان تاریکی-۱۳۴۹
·ندبه-۱۳۵۶
·نوشتههای دیواری-۱۳۵۷
·مرگ یزدگرد-۱۳۵۸
·خاطرات هنرپیشهٔ نقش دوم-۱۳۶۰
·فتحنامه کلات-۱۳۶۱
·پردهخانه-۱۳۶۴
·جنگنامه غلامان-۱۳۶۷
·طربنامه-۱۳۷۳
·سهراب کشی-۱۳۷۳
·مجلس بساط برچیدن-۱۳۷۶
·افرا یا روز میگذرد-۱۳۷۶
·مجلس قربانی سنمار-۱۳۷۷
·گزارش اردوایراف-۱۳۷۸
·مجلس ضربت زدن-۱۳۷۹
·شب هزار و یکم-۱۳۸۲
·دیوان نمایش (جلد یک و دو)-۱۳۸۲
·مجلس شبیه در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین-۱۳۸۳
فیلم نامه ها
·عمو سیبیلو (کوتاه)-۱۳۴۹(فیلم شدهٔ ۱۳۴۹)
·عیار تنها-۱۳۴۹
·رگبار-۱۳۴۹(فیلم شدهٔ ۱۳۵۰)
·سفر(کوتاه)-۱۳۵۱(فیلم شدهٔ ۱۳۵۱)
·غریبه و مه-۱۳۵۱(فیلم شدهٔ ۱۳۵۲)
·حقایق درباره لیلا دختر ادریس-۱۳۵۴
·چریکه تارا-۱۳۵۴(فیلم شدهٔ ۱۳۵۷)
·کلاغ-۱۳۵۵(فیلم شدهٔ ۱۳۵۵)
·چشم انداز-۱۳۵۵(بازنویسی-۱۳۷۵)
·آهو٬ سلندر٬ طلحک و دیگران-۱۳۴۹
·قصههای میر کفن پوش-۱۳۵۸
·شب سمور -۱۳۵۹
·اشغال-۱۳۵۹
·آینههای روبرو-۱۳۵۹
·روز واقعه -۱۳۶۱
·داستان باور نکردنی-۱۳۶۱
·زمین-۱۳۶۱
·عیار نامه-۱۳۶۳
·پرونده قدیمی پیر آباد-۱۳۶۳
·کفشهای مبارک-۱۳۶۳
·تاریخ سری سلطان در آبسکون-۱۳۶۳
·باشو غریبه کوچک-۱۳۶۴(فیلم شدهٔ ۱۳۶۴)
·قلعه کولاک -۱۳۶۴
·وقت دیگر شاید-۱۳۶۴(فیلم شدهٔ ۱۳۶۶ با نام شاید وقتی دیگر)
·طومار شیخ شرزین -۱۳۶۵
·گیل گمش -۱۳۶۵
·دیباچه نوین شاهنامه -۱۳۶۵
·پرده نئی-۱۳۶۵
·آقای لیر-۱۳۶۷
·برگی گمشده از اوراق هویت یک هموطن آینده-۱۳۶۷
·سفر به شب-۱۳۶۸
·مسافران-۱۳۶۸(فیلم شدهٔ ۱۳۷۰)
·فیلم در فیلم-۱۳۶۹
·چه کسی رییس را کشت؟-۱۳۷۱
·سگ کشی-۱۳۶۸(فیلم شدهٔ ۱۳۷۹)
·یوانا یا نامهای به هیچکس -۱۳۷۱
·گبر گور یا گفتگو با خاک(کوتاه)-۱۳۷۲
·سیاوش خوانی(فیلمنامه/نمایشنامه)-۱۳۷۲
·آوازهای ننه آرسو-۱۳۷۳
·حورا در آینه-۱۳۷۴
·مقصد-۱۳۷۵
·اعتراض-۱۳۷۵
·گفتگو با باد(کوتاه)-۱۳۷۷
·گفتگو با آب(کوتاه)-۱۳۷۸
·گفتگو با آتش(کوتاه)-۱۳۷۸
·ایستگاه سلجوق-۱۳۷۹
·اتفاق خودش نمیافتد-۱۳۸۱
·سند-۱۳۸۳
·ماهی-۱۳۸۳
·لبه پرتگاه-۱۳۸۵
·وقتی همه خوابیم-۱۳۸۶
روایت ها
·سه برخوانی:
oاژدهاک-۱۳۳۶و۱۳۴۰
oآرش-۱۳۳۷و۱۳۴۲
oکارنامه بندار بیدخش-۱۳۳۸و۱۳۷۴
·حقیقت و مرد دانا-۱۳۴۹
پژوهش ها
·نمایش در ژاپن -۱۳۴۳
·نمایش در ایران-۱۳۴۴
·نمایش در چین-۱۳۴۸
·نمایش در هند-۱۳۵۰
·ریشه یابی درخت کهن-۱۳۸۲
·هزار افسان کجاست؟-۱۳۸۴
جوایز
۱.نامزد سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی (مسافران) (۱۳۷۰)
2.برنده سیمرغ بلورین جایزه ویژه هیات داوران (مسافران) (۱۳۷۰)
۳.نامزد سیمرغ بلورین بهترین تدوین (مسافران) (۱۳۷۰)
4.برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه (سگ کشی) (۱۳۷۹)
۵.نامزد تندیس زرین بهترین فیلمنامه در جشن خانه سینما (سگ کشی) (۱۳۷۹)
6.نامزد سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی (سگ کشی) (۱۳۷۹)
۷.نامزد سیمرغ بلورین بهترین فیلم (سگ کشی) (۱۳۷۹)
8.برنده تندیس زرین بهترین کارگردانی جشن خانه سینما (سگ کشی) (۱۳۸۰)
۹.نامزد تندیس زرین بهترین فیلم جشن خانه سینما (سگ کشی) (۱۳۸۰)
10.نامزد تندیس زرین فیلم منتخب انجمن نویسندگان و منتقدان (سگ کشی) (۱۳۸۰)
۱۱.نامزد تندیس زرین بهترین تدوین جشن خانه سینما (سگ کشی) (۱۳۸۰)
12.نامزد لوح زرین بهترین تدوین جشنواره فیلم فجر (شاید وقتی دیگر...) (۱۳۶۶)
۱۳.نامزد سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه (روز واقعه) (۱۳۷۳)
14.کاندید تندیس زرین بهترین عنوانبندی جشن خانه سینما (سگ کشی) (۱۳۸۰)
۱۵.برنده مجسمه سپاس بهترین فیلمنامه (رگبار) [ دوره ۵ جشنواره سپاس (مسابقه)] (۱۳۵۱)
16.برنده سیمرغ بلورین بهترین تدوین برای فیلم وقتی همه خوابیم (۱۳۸۷)
۱۷.نامزد سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی (وقتی همه خوابیم) (۱۳۸۷)
نظر کاربران
اقای بیضایی اهل اران و بیدگل هستند
مرسی و تشکر.
جزو 5 نفر برتر سینمای ایرانن ایشون، حیف که از وجودشون اونطور که باید استفاده نمیشه
ایشون ازشهرستان آران وبیدگل می باشند
پاسخ ها
من نمیدونم چرا همه جا به جای آران و بیدگل میگن کاشان!!!
سلام خسته نباشید. ممنونم بابت مطالب مفیدی که گذاشتید تا همگان استفاده کنند. من پی دیاف نمایشنامه سهراب کشی و اژدهاد و کارنامه ی بنداربیدخش ایشون رو میخواستم میتونید راهنماییم کنید؟ یا اگر داشتید به ایمیلم بفرستید. ولی دریافت کردید ایمیلمو حتما جواب دید ممنون میشم. من دانشجوی کارشناسی ارشد هستم که برای پایانامه ام نیاز دارم به این نمایشنامه ها
آقای بیضایی فرزند کویر واهل آران وبیدگل میباشد