پرفروش ترین فیلم های دهه ۶۰ ایران (۱)
از ۱۰ فیلم پرتماشاگر بعد از انقلاب، سهم سینمای دهه ۶۰، هفت فیلم است. اگر سراغ فهرست ۱۰۰ فیلم پرتماشاگر پس از انقلاب هم برویم، باز هم سهم دهه ۶۰ با ۶۰ فیلم بسیار پررنگ تر از دهه های دیگر است.
محاسبه فروش فیلم ها با در نظر گرفتن بهای بلیت در دهه ۶۰ و رسیدن به آمار تعداد تماشاگر هم ما را به نتیجه جالبی می رساند: این که تعداد سینماروهایی که دهه ۶۰ به دیدن فیلم های ایرانی رفتند، از سینماروهای دهه های ۷۰ و ۸۰ بسیار بیش تر است. باورش شاید دشوار باشد ولی در فاصله های ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۹ بیش از ۱۴۰ میلیون نفر به تماشای فیل های ایرانی شتافته اند. رقمی دست نیافتنی و عجیب.
رسیدن به دلایل این اقبال مردمی گسترده به سینما، بدون تحلیل شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دهه ۶۰ امکان پذیر نیست. فراموش نکنیم که در دهه۵۰ سینمای فارسی به شدت دچار بحران مخاطب شده و تولید فیلم ایرانی به مرور توجیه اقتصادی اش را از دست داده بود. سینمای پس از انقلاب با از دست دادن بسیاری از عوامل و نشانه های مهمش در جذب تماشاگر، چه برگ برنده ای را رو کرد که توانست این میزان تماشاگر را جذب سالن های سینما کند؟
سینمایی که هم مهم ترین ستاره هایش را از دست داده بود و هم دستش از بسیاری الگوهای طلایی گیشه کوتاه مانده بود، چگونه این میزان مخاطب یافت؟
برای پاسخ به این سوال ها باید به دهه ۶۰ برویم. به دورانی که کشور درگیر جنگ تحمیلی بود. تلویزیون تنها دو شبکه داشت که آن ها فقط برای ساعات محدودی برنامه داشتند و تا سال ها در طول هفته روزهای جمعه فیلم سینمایی پخش می شد. دورانی که «پیام» نزد مسئولان و متولیان، ارزش بسیار بیش تری از «سرگرمی» داشت. دورانی که سنت سینمارفتن هنوز از جامعه رخت نبسته بود و فیلم دیدن بر پرده بزرگ، یکی از مهم ترین تفریحات خانواده ها در کنار رفتن به پارک محسوب می شد. زمانی که تماشاگر مرد مجرد درصد قابل ملاحظه ای از سینماروها را تشکیل می داد.
تماشاگری که کنار رفتن به استادیوم، سینما هم زیاد می رفت. دورانی که برای تماشای بازی های پرسپولیس با تیم های معمولی و ته جدولی هم ۷۰ هزار نفر به استادیوم آزادی می رفتند. همین طیف مخاطب، سینما هم زیاد می رفت و تماشاگر ثابت «عقاب ها»، «تاراج»، «سناتور»، «کانی مانگا»، «پلاک»، «یوزپلنگ»، «دادشاه»، «پایگاه جهنمی»، «بلمی به سوی ساحل»، «شب شکن» و... بود.
دورانی که بسیاری از فیلم هایی که درجه «ج» گرفته بودند، در سینماهای پایین شهر (که حالا اغلب شان تعطیل شده اند) و شهرستان ها «کار» می کردند و اصلا برای تماشاگر شهرستانی فیلم ساخته می شد و هنوز مخاطب خارج از مرکز، سلیقه اش این همه به پایتخت نشین ها نزدیک نشده بود. دورانی که برنامه کودک تلویزیون با زمان مفید حدود نیم ساعت همه بچه های تشنه کارتون و برنامه های مناسب این رده سنی را پای جعبه جادو می نشاند و بچه ها بزرگ ترهای شان را مجبور می کردند آن ها را به دیدن «شهر موش ها»، «گلنار» و «دزد عروسک ها» ببرند.
دورانی که هنوز خبری از سریال های ماهواره ای نبود و زن های خانه دار مخاطب ملودرام هایی چون «گل های داوودی» و «بگذار زندگی کنم» بودند.
البته در اوایل دهه ۶۰ خیلی خبری از فیلم ایرانی نبود. بلاتکلیفی سینما در دوران تزلزل مدیریت ارشاد موجب شده بود تولید فیلم ایرانی خیلی پررنگ نباشد. در این سال ها بیش تر فیلم های روی پرده را آثار خارجی تشکیل می دادند. فیلم هایی اغلب قدیمی که البته همین فیلم ها هم مورد توجه سینماروها بودند.
سال در سینماهای تهران ۲۳۰ فیلم به نمایش درآمد که در میان ۲۱۶ فیلم خارجی بودند و سهم سینمای ایران تنها ۱۴ فیلم بود که اغلب آن ها هم محصولات قابل نمایش سینمای قبل از انقلاب بودند. درواقع با روی کار آمدن تیم انوار و بهشتی بود که سینمای پس از انقلاب شکل گرفت و هویت یافت. در قدم اول هم اکران فیلم خارجی را محدود کرد.
به خصوص در نیمه اول دهه ۶۰ که با تاسیس بنیاد سینمایی فارابی و حمایت دولت از فیلم سازان و ورود نسل تازه ای از کارگردانان، تهیه کنندگان و فیلم برداران و... به مرور بخش خصوصی جان گرفت. دورانی که هنوز خبری از درجه بندی فیلم ها هم نبود و مسئولان تصمیم گرفته بودند ابتدا چرخ تولید فیلم را راه بیندازند و در مراحل بعدی به سینمای مطلوب شان بیندیشند.
نتیجه تلاش مدیران را می شد در اکران سال ۶۴مشاهده کرد که سال مهمی در سینمای پس از انقلاب محسوب می شود و فیلم هایی چون «عقاب ها»، «شهر موش ها»، «گل های داوودی» و «تاراج» اکران شدند و خیلی خوب فروختند. پرفروش ترین های سال های ۶۱ تا ۶۹ که در این مطلب به آن پرداخته ایم، می تواند سلیقه مخاطب در این سال ها را نیز نمایان کند. سلیقه ای که براساسش فیلم های پرفروش سال ۶۳ و ۶۴ به ترتیب «سناتور» و «عقاب ها» بودند و در سال ۶۶ کمدی «اجاره نشین ها» بیش تر از همه فیلم ها می فروشد. تنوع فیلم های پرفروش هر سال هم در نوع خود جالب توجه است. از اکشن تا ملودرام و کندی و فیلم کودک که هر کدام در یک دور زمانی به نیازهای تماشاگر پاسخ می دادند.
وقتی درباره اقبال عمومی مردم به فیلم های دهه ۶۰ صحبت می کنیم، باید حواس تان هم به این موضوع باشد که مخاطب آن دوره تا چه حد به لحاظ عوامل و عناصر «فان» و «سرگرم کننده» در مضیقه به سر می برده و در این شرایط سینما چه قدر می توانست نقش مهم و تاثیرگذاری در پر کردن اوقات فراغت مردم ایفا کند.
دورهمی ستاره های سینمای فارسی
برزخی ها / ایرج قادری؛ ۱۳۶۱
شناسنامه
کارگردان: ایرج قادری
فیلم نامه: سعید مطلبی
تهیه کننده: محمدزاد
مدیر فیلم برداری: مازیار پرتو
بازیگران: محمدعلی فردین، ناصر ملک مطیعی، ایرج قادری، سعید راد، مازیار پرتو، محمدعلی کشاورز، آذر مهدی قلی خانی
مدت زمان: ۹۴ دقیقه
اولین کوشش ایرج قادری برای فعالیت در سینمای پس از انقلاب، بیش از قدرت تطبیق با شرایط تازه، از پافشاری بر فرمول های کهنه و امتحان پس داده خبر می داد. با یک خط داستانی آشنا که وسترن های زیای بر مبنایش ساخته شده بودند و عجیب این که این تم در ۱۳۸۶ و در نمونه ای چون «اخراجی ها» هم هم چنان مورد توجه تماشاگر قرار می گیرد.
«برزخی ها» در شرایطی مقابل دوربین می رود که هنوز تکلیف سینما مثل خیلی چیزهای دیگر معلوم نیست. در روزهای پرالتهاب پس از پیروزی انقلاب که سینما مدام با تغییر مدیریت مواجه است و تماشاگر هم رویکردش به سینما به تبع از شرایط سیاسی- اجتماعی است. در روزگاری که خیلی از ستاره های سینمای فارسی در پی تطهیر و تطبیق خود با شرایط تازه بودند؛ درست مثل آدم های فیلم «برزخی ها» که در نهایت در برابر دشمن متجاوز ایستادند و تبدیل به قهرمان شدند.
ایرج قادری «برزخی ها» را با تعدادی از محبوب ترین ستاره های سینمای قبل از انقلاب ساخت. ستاره هایی که تماشاگر هرگز آن ها را با این ترکیب در یک فیلم ندیده بود. حضور توأمان فردین، ملک مطیعی، سعید راد و ایرج قادری در فیلمی که هم تداعی کننده سینمای فارسی بود و هم تا اندازه ای متاثر از شرایط روز اجتماع (هر چند در سطح و هر چند با اشاره هایی سردستی و شعارهایی رو و گل درشت) در کنار تجربه سالیان قادری در این که چگونه تماشاگر را در سالن سینما حفظ کند، به فیلمی انجامید که وقتی پس از مدتی توقیف روی پرده آمد، گیشه را فتح کرد.
تماشاگران این آخرین حضور فردین و ملک مطیعی (از دیرپاترین ستارگان سینمای فارسی) بر پرده نقره ای را از دست ندادند. فیلم به تعبیری به عکس یادگاری تعدادی از ستارگان سینما می ماند که خیلی زود به عنوان نشانه هایی از سینمایی منحط کنار گذاشته شدند. «برزخی ها» هم شعارهای مطلوب تماشاگران آن سال ها را می داد و به ظاهر فیلم روز بود و هم لذت دیرپای دیدن ستاره های محبوب را از مخاطبانش دریغ نمی کرد.
قادری و فیلم نامه نویس همراهش، با نوعی شناخت از سلیقه و ذائقه، تماشاگر «برزخی ها» را ساختند و صف های طویلی که در سال ۱۳۶۱ در مقابل سینماهای نمایش دهنده اش تشکیل شد، نشان از توفیق آن ها داشت. اعتراض هایی هم که نسبت به نمایش «برزخی ها» صورت گرفت، در مقطعی عملا یکی از ابزارهای تبلیغاتی فیلم محسوب شد. هر چند که این اعتراض ها در نهایت به توقیف فیلم انجامید؛ پیش از آن، اما «برزخی ها» آن قدر فروخته بود که پرفروش ترین فیلم پایتخت و شهرستان ها در سال ۶۱ باشد.
نکته مهم و کلیدی در فروش بالای «برزخی ها»، شاید این بود که مخاطب چهره قهرمانان دوست داشتنی دیروزش را در شرایط تازه پسندید. «برزخی ها» وقتی فیلم پرفروش شد که تماشاگر، فردین را با محاسن سفید و شعارهای انقلابی اش، هم چنان باور کرد و دوست داشت.
در زمان اکران «برزخی ها» تقریبا تمام مطالبی که در مطبوعات درباره فیلم نوشته شد، لحن منفی داشت اما به حکم یک قانون قدیمی، وقتی تماشاگر فیلمی را جذاب و دوست داشتنی بداند، هیچ انتقاد رسانه ای و رسمی، نمی تواند تاثیری روی نظرش داشته باشد.
به سبک تاریخی های هالیوود
سفیر / فریبرز صالح؛ 1362
شناسنامه
کارگردان: فریبرز صالح
فیلم نامه: کیهان رهگذار، فریبرز صالح
مدیر فیلم برداری: جمشید الوندی، نعمت حقیقی
تدوین: ایرج گل افشان
بازیگران: فرامرز قریبیان، عزت الله مقبلی، جلال پیشواییان، کاظم افرندنیا، محمدتقی کهنمویی
مدت: ۹۴ دقیقه
در شرایطی که تجربه سینمای ایران در زمینه تولید فیلم های تاریخی، از آثار پیش پاافتاده «پارس فیلم فراتر نمی رفت، یک نهاد دولتی تصمیم گرفت فیلمی عظیم و حماسی درباره یکی از مهم ترین رخدادهای تاریخ تشیع بسازد. فیلمی درباره قیس ابن مسهر، از یاران امام حسین (ع). فریبرز صالح از کارگردانان قدیمی تلویزیون برای کارگردانی فیلم انتخاب شد و صالح با آن که تجربه کار تاریخی نداشت، کوشید تا اثری استاندارد و خوش ساخت بسازد. به همین خاطر عوامل پشت و جلوی دوربین را از میان حرفه ای ها انتخاب کرد.
استفاده از نعمت حقیقی بهترین فیلم بردار سینمای ایران در دهه ۵۰ که تجربه فیلم برداری کارهای عظیم را هم داشت و اولین حضور فرامرز قریبیان در سینمای بعد از انقلاب. بازیگری که هم شهرت داشت و تماشاگر چهره اش را با قدرت فیلم «گوزن ها» به خاطر می آورد و هم این که برخلاف دیگر ستارگان سینمای قبل از انقلاب، چهره موجهی محسوب می شد. «سفیر» با امکاناتی که در سینمای مغشوش و به هم ریخته آن سال ها، قابل توجه بود، به مثابه الگویی برای تولید آثار مذهبی ساخته شد و خوب هم فروخت.
پرداخت هالیوودی فریبرز صالح، هیجان و خشونت کمی فراتر از اندازه های آن مقطع، در جذب مخاطب انبوه برای فیلم «سفیر» تاثیر خودش را گذاشت. در سالی که کم تر فیلم جذابی روی پرده آمد. «سفیر» جزو آثاری بود که تماشاگرش را با تکیه به فرمول های سینمای تاریخی دهه های ۵۰ و ۶۰ هالیوود، سرگرم می کرد.
تماشاگر در صحنه ای که قریبیان سوار بر است، یکی از سربازان ابن زیاد را تعقیب و سرش را با شمشیر از بدنش جدا می کرد، کف می زد و در فصل نهایی که قیس از بالای بلندی به روی زمین پرتاب و به شهادت می رسید، متاثر می شد. در شرایطی که فیلم های اکران ۶۲، اغلب فاقد ریتم و جذابیت بودند. «سفیر» بهتر از دیگر فیلم ها، با تماشاگر ارتباط برقرار کرد. تماشاگری که کاری به این نداشت که را در بازار کوفه حتی یک زن هم به چشم نمی خورد.
برای او تماشای روایت پرفراز و نشیب زندگی یکی از یاران امام حسین (ع) اهمیت داشت. نکته جالب توجه این بود که فیلم به مثابه الگویی برای تولید آثار مذهبی مقابل دوربین رفت ولی حتی فروش خوبش هم باعث نشد جریانی این چنینی در سینمای ایران شکل بگیرد.
«سفیر» دیگر تکرار نشد و سازنده اش هم سال ها فیلمی در سینما نساخت تا این فیلم پرمخاطب، عملا به جریان و دنباله ای ختم نشود. هر چند سال ها بعد، در تلویزیون، مسیری در ساخت آثار حماسی، مذهبی شروع شد که اولین گام هایش با فیلم «سفیر» پشت سر گذاشته شده بود.
سرآغاز یک جریان
سناتور / مهدی صباغ زاده؛ 1363
شناسنامه
کارگردان: مهدی صباغ زاده
فیلم نامه: فریدون جیرانی
تهیه کننده: غلام رضا موسوی
مدیر فیلم برداری: رضا بانکی
بازیگران: فرامرز قریبیان، عنایت بخشی، بیژن امکانیان، مظفر سلطانی، پریدخت اقبال پور، سعید نیوندی، بهزاد رحیم خانی
مدت زمان: ۱۱۵ دقیقه
فریدون جیرانی فیلم نامه «سناتور» را براساس یک الگوی موفق نوشت. برمبنای ایستادگی فرد در برابر ستم. با قهرمانی که عدالت را شخصا اجرا می کند. داستان که در قبل از انقلاب می گذشت ماجرای یک سناتور انتصابی بود که در قاچاق مواد مخدر نقش مهمی دارد. استوار حقگو که با قاچاقچیان مبارزه می کند با کشف مقداری هروئین در یک کامیون متوجه نکاتی می شود که به نوعی به سرنخ ماجرای قاچاق منتهی می شد.
مقامات بالاتر وقتی متوجه ماجرا می شوند، جلوی فعالیت استوار حقگو را می گیرند. استوار اما سناتور را در جایی که در یک سمینار مبارزه با مواد مخدر سخنرانی می کند، هدف شلیک گلوله قرار می دهد.
«سناتور» از اولین تلاش های قابل ذکر بخش خصوصی در سینمای پس از انقلاب است. فیلم با سرمایه ای اندک و از طریق تشکیل یک تعاونی (که در آن سال ها باب بود) ساخته شد. اغلب عوامل با نگرفتن دستمزد در این فیلم شریک شدند منتها سازندگان فیلم از آن جا که امید چندانی به فروش بالای آن نداشتند، «سناتور» را پس از این که آماده نمایش شد، به تهیه کننده دیگری واگذار کدند و بعد فروش بالای فیلم غافلگیرشان کرد.
این که چطور مهدی صباغ زاده و همکارانش تصور کردند فیلمی چون «سناتور» اقبالی در گیشه نمی یابد، کمی عجیب است. چون فیلم از تمام مولفه هایی که در آن سال ها می توانست به توفیق تجاری اثری منجر شود، بهره مند بود. از خط داستانی سرراست و قصه ای پرکشش و شاید مهم تر از همه قهرمان عدالت جوی عملگرا و هدفمندی که یک تنه در برابر پلشتی های می ایستد. فرامرز قریبیان در نقش استوار حقگو با «سناتور» به عنوان ستاره ای پولساز در سینمای ایران تثبیت شد و بیژن امکانیان هم در نقش جوان شکننده، همراه مناسبی برای او به شمار می رفت.
مهدی صباغ زاده از فیلم سازان سینمای آزاد، یکی از پرکارترین کارگردان دهه شصت بود که در میان فیلم هایش «سناتور» با فاصله از بقیه، پرمخاطب تر بود. «سناتور» در تهران بدل به پرفروش ترین فیلم سال شد و در شهرستان از پایتخت هم بهتر فروخت. مثل دیگر آثار پرفروش دهه شصت، «سناتور» هم در اکران های مجدد، پرفروش بود و جالب است بدانید فیلم نزدیک به یک دهه در سینماهای شهرستان، اثر پرفروشی باقی ماند. این نکته زمانی جالب توجه تر می شود که یادمان باشد تلویزیون هم چندین بار فیلم را روی آنتن برده بود ولی «سناتور» هم چنان در سالن سینما، می فروخت.
«سناتور» سرآغاز موج فیلم هایی بود که بعدها به اکشن مواد مخدری معروف شدند و دست کم به مدت یک دهه، گیشه سینما را به خصوص در شهرستان ها در اختیار داشتند. فیلم هایی که بعدا سرقفلی تهیه کننده هایی خاص شد و کارگردان های مختلف- طیفی که تا بهروز افخمی را هم در خود می گرفت- سعی کردند کار در آن را به عنوان تنها امکان اکشن پرخرج ساختن امتحان کنند.
خاطره مهدی صباغ زاده کارگردان سناتور از ساخت این فیلم
یادم می آید فیلم سناتور در یک زمستان برفی و سرد تهران در سال ۱۳۶۳ اکران شد. اولین روز اکران فیلم، از خانه بیرون آمدم و رفتم میدان ولیعصر و جلوی سینما استقلال ایستادم و متعجب از این که در این سرما و برف در اولین سئانس و اولین روز اکران فیلم، آن همه تماشاگر جلوی پیشخوان و ورودی سینما استقلال صف کشیده اند تا وسط های خیابان که فیلم سناتور را ببینند، بارو کردنی نبود، از سینما استقلال به سمت میدان امام حسین رفتم تا ببینم اوضاع در سینما تهران، یکی دیگر از سینماهای نمایش دهنده فیلم سناتور چگونه است. دیدم این سالن حتی از سالن قبلی شلوغ تر است و ازدحام بیش تری در ورودی سینما و محدوده امام حسین برای دیدن فیلم شکل گرفته. واقعا باورم نمی شد و تنها نگران می شدم که این ازدحام و شلوغی حاشیه ای برای فیلم ایجاد نکند.
به چهارراه جمهوری در خیابان ولی عصر رفتم و دیدم در این سینما جمعیت زیادی آمده اند و صف کشیده اند تا فیلم را ببینند.
آن قدر برایم همه چیز عجیب و نگران کننده بود که زنگ زدم به مرحوم مهدی احمدی پخش کننده فیلم و گفتم به هر سالن نمایش فیلم که می روم خیلی شلوغ است، نمی دانم نگرانم، از پشت تلفن گفت نگران نباش، این اتفاق خیلی خوبی است و تو همان جا باش، من هم می آیم. مرحوم احمدی بلافاصله خودش را رساند و گفتم نگرانم با توجه به بدبیاری هایی که برای اکران «آفتاب نشین ها» و «پرونده» پیش آمد، این فیلم هم دچار مسئله شود و زود از پرده پایین بیاید.
به هر حال اوایل انقلاب بود، وضعیت فیلم ها خلی تثبیت شده نبود، اما روز اول اکران همه چیز خیلی خوب پیش رفت و اکران فیلم هم خوب و با استقبال تماشاگران پیش رفت.
دو، سه روزی از اکران فیلم نگذشته بود که به من از طرف مرحوم مهدی احمدی زنگ زدند و گفتند ایشان حالش به شدت بد شده، چون می خواهند فیلم را پایین بکشند.
به دفتر مرحوم احمدی رفتم و او به من گفت از وزارت ارشاد تماس گرفته اند و گفته اند به این دلیل که حق پخش فیلم را به فرد دیگری واگذار کرده ای، می خواهند فیلم را پایین بکشند و پی گیری کردم در وزارت ارشاد گفتم کار غیرقانونی انجام نداده ام و این که فیلم را به شخص دیگری فروخته ام، باعث نمی شود که فیلم را از پرده پایین بکشند.
به هر حال با همه این حرف های فیلم در آن روزها از پرده پایین نیامد و شش میلیون تومان فروخت.
فیلمی که هزینه تولیدش یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان بود و دو میلیون فیلم را فروخته بودیم و پول مناسبی به تعاونی که داشتیم، رسیده بود و پس از اکران فیلم هم مرحوم احمدی ۲۰۰ هزار تومان برای فروش بالای فیلم به تعاونی ما داد.
تا جایی که به یاد می آورم آن زمستان به پایان نرسیده بود که فیلم سناتور را از پرده پایین کشیدند. فیلمی که فروش اش از مرز شش میلیون تومان گذشته بود، بی آن که فروش فیلم به کف فروش برسد و در تهران و شهرستان فیلم می فروخت و مردم دم سالن های سینما صف می کشیدند اما دیگر فیلم سناتور بر پرده نبود و هنوز زمستان بود.
البته فیلم در سال های بعد بارها اکران شد و هم چنان مورد استقبال مردم قرار گرفت. سناتور در تهران و شهرستان ها تا سال ها اکران شد و خوب فروخت.
خاطره صف های تکرار نشدنی
عقاب ها / ساموئل خاچیکیان؛ ۱۳۶۴
شناسنامه
کارگردان: ساموئل خاچیکیان
فیلم نامه: محمدرضا یوسفی
مدیر فیلم برداری: علی مزینانی
موسیقی : مجید انتظامی
بازیگران: سعید راد، جمشید هاشم پور، زری برومند، شهاب عسگری، رضا رویگری، بهزاد رحیم خانی
«عقاب ها» در شرایطی رکورد فروش را شکست که از آخرین فیلم پرفروش سازنده اش بیش از دو دهه می گذشت. ساموئل خاچیکیان بعد از دوران طلایی «ضربت» و «دلهره»، فیلم هایی را ساخت که یا تابع جریان های روز بودند و یا کوشش هایی بی حاصل برای بازگشت به روزهای اوج جنایی سازی. روندی که در سال های بعد از انقلاب نیز تکرار شد تا فیلم «عقاب ها» فیلمی که در روزهای اوج جنگ تحمیلی ساخته شد.
آن هم در شرایطی که تا آن موقع و با وجود گذشت پنج سال از آغاز جنگ، هنوز فیلم نهم و تاثیرگذاری در این حوزه ساخته نشده بود.اغلب تولیدات جنگی سینمای ایران در آن سال ها، آثاری ناشیانه بودند که توجهی را از سوی مخاطب بر نمی انگیختند. هنوز هم خبری از نسل خوش قریحه فیلمسازان دفاع مقدس نبود.
در چنین شرایطی ساموئل خاچیکیان به عنوان تکنسینی کهنه کار پشت دوربین «عقاب ها» ایستاد و در مقابل دوربین هم یکی از معدود ستاره های بازمانده از سینمای قبل از انقلاب قرار گرفت.
در دل سینمایی ستاره گریز که سیاست گذارانش به ارائه پیام بیش از سرگرمی بها می دادند، فیلمی ساخته شد که هیجان را از تماشاگرش دریغ نمی کرد. «عقاب ها» به لحاظ زمانی در بهترین شرایط ممکن ساخته شد. در شرایطی که رسانه ها به صورت مرتب خبر رشادت های خلبانان ایرانی را پوشش می دادند، خاچیکیان کهنه کار همان هنرهای قدیمی اش در تقطیع سریع پلان ها و ریتم پرکش و تند و حادثه پردازی را به شکلی به کار گرفت که کاملا به مذاق تماشاگر خوش می آمد.
هر چند گذر زمان و تاریخ نویسی های شفاهی نشان داد که حجم عمده فیلم نه کار خاچیکیان که کار دستیارش امیر قویدل بوده که با بالاگرفتن بیماری ساموئل پشت دوربین ایستاد و تا اواخر تدوین هم با سبک استادش فیلم را آماده نمایش کرد. سعید راد هم که در آخرین لحظات برای بازی در نقش اول انتخاب شد، سهم به سزایی در فروش بالای فیلم داشت.
به واقع «عقاب ها» تمام آن چیزهایی را که از تماشاگران آن سال ها دریغ می شد، به سخاوت عرضه می کرد. فیلم در سکانس های بسیاری سوت و کف از تماشاگرش گرفت. البته فقر از سر و روی «عقاب ها» می بارید و تمامی صحنه های پرواز هواپیماها و جنگ هوایی با استفاده از تصاویر آرشیوی و روی میز مونتاژ ساخته شده بودند، اهمیتی نداشت. مهم همان حادثه و هیجان بود که تماشاگر را بارها به تماشای «عقاب ها» نشاند.
بعدها روایت شد که برحسب فروش فیلم در اکران اول تهرانش که رقمی نزدیک به ۱۰۶ میلیون تومان بود و آماری که نسبت به تعداد جمعیت تهران گرفته شد، حدود ۳۰۹ درصد پایتخت نشینان به تماشای «عقاب ها» نشسته اند. به استناد این آمار «عقاب ها» را می توان پرمخاطب ترین فیلم سینمای پس از انقلاب دانست. فیلمی که در اکران های مجددش نیز هم چنان پرفروش بود. چه در تهران و چه در شهرستان ها، صف های طولانی گرداگرد سینماهای نمایش دهنده «عقاب ها» بسته شد. صف هایی که بعد از «عقاب ها» برای هیچ فیلم دیگری تکرار نشد. در روزهای اوج جنگ، پرواز خلبانان فیلم «عقاب ها»، هیجان را برای تماشاگر معنا می بخشید. پیرمرد، قاعده بازی را درست انتخاب کرده بود.
خاطره سعید راد از ساخت فیلم عقاب ها
آن زمان سینمای جنگی رونق گرفته بود. مزینانی با من تماس گرفت که می خواهیم فیلمی درباره خلبانان بسازیم. گفتم چه کسی می خواهد بسازد؟ در این سال ها کسی در این زمینه فیلم نساخته یا اگر هم بوده کارهای حاشیه ای بوده، مزینانی گفت ساموئل خاچیکیان می خواهد بسازد. من پیش از این، دو- سه بار با ساموئل برخورد داشتم. خاچیکیان آن موقع به عنوان کارگردانی تاثیرگذار، با کارهای نو و مبتکرانه در سینما شناخته می شد و مورد تحسین بود. این همکاری برایم خیلی جذاب بود. سناریو را خواندم و متوجه شدم کار پر و پیمانی است که در پناه تکنولوژی، فیلم برداری و خلبانی، بعد عاطفی هم دارد.
مزینانی به من گفت خاچیکیان خودش می خواهد بازیگرانش را انتخاب کند، پرسیدم نقش افسر کرد را چه کسی ایفا می کند؟ گفتند جمشید هاشم پور. خیلی برایم جالب بود، چون به نظرم انتخاب درستی بود. نگاه نافذ و فیزیک مناسب هاشم پور متناسب با نقش اش بود؛ کسی که کماندوست، می آید و خلبان را نجات می دهد.
قرار شد من با خاچیکیان ملاقات کنم. زمانی که وارد دفتر ساموئل شدم، گفت به محض وارد شدنت دیدم همان خلبانی هستی که در ذهنم تصور کرده بودم. از این حرف او دچار شعف شدم. چون خاچیکیان من را کاندیدا کرده و فکرش این است کاراکتری را که نقش برجسته تری در فیلم دارد به من محول کند. کسانی که در این فیلم همکاری کردند، کستینگ های خوب آن زمان سینما بودند. دو بار در سالن با مردم به تماشای فیلم نشستم.
یادم است فیلم را در سینمای میدان امام حسین دیدم. جمعیت زیادی برای دیدن فیلم آمده بودند، به طوری که نمی توانستم وارد سالن بشوم. این را هم بگویم که من روزی بیست و پنجم اکران، فیلم را در سینما دیدم و این برایم جالب بود که با گذشت ۲۵ روز هم چنان در سالن ها ازدحام است. مردمی که فیلم را می دیدند بار چندم شان بود که به تماشا می آمدند.
چون با دیالوگ ها و صحنه ها آشنا بودند. موفقیت «عقاب ها» باری به هر جهت نبود. خیلی حساب شده بود. بعد عاطفی، جنگ و رشادت هایی که افسران در فیلم انجام می دادند تماشاگران را تحت تاثیر قرار می داد. وقتی خلبانی که رویگری بازیگرش بود شهیدش در سینما صدای هق هق به گوش می رسید.
زمان اکران فیلم مدام از مزینانی اوضاع فروش و موفقیت فیلم را می پرسیدم و واقعا برایم مهم بود. چون «عقاب ها» فیلمی با پروداکشن عظیم و پرزحمتی بود. بیش تر عوامل این فیلم متخصص بودند دقیقا برعکس شرایط کنونی سینما که فیلم ها خوب هستند اما متخصص ندارند. ولی «عقاب ها» ساخت حرفه ای داشت، فیلمی بود که آن زمان با کم ترین امکانات با اکیپ ۲۵۰ نفره در منطقه طالقان ساخته شد.
یک بار اواسط فیلم با مزینان صحبت می کردیم، از او پرسیدم که فکر می کنی چه قدر این فیلم بفروشد؟ او گفت شاید خرج مان در بیاید. خب، تیم «عقاب ها» برای ساختش خیلی زحمت کشیده بودند و آن زمان سرمایه گذارانی مثل بانک و فارابی و این ها نبود. گفتم اگر خوب فروخت چند درصد به من می دهی؟ گفت نصفش مال تو. هر چند بعد از اتمام اکران این قضیه فراموش مان شده بود. زمان تولید می دیدم و حس می کردم که حال و هوای فیلم خوب پیش می رود و قابلیت جذب مخاطب را دارد.
برای مخاطب فراموش شده
اجاره نشین ها / داریوش مهرجویی؛ 1366
شناسنامه
نویسنده و کارگردان: داریوش مهرجویی
مدیر فیلم برداری: حسن قلی زاده
تدوین: حسن حسن دوست
موسیقی: ناصر چشم آذر
بازیگران: عزت الله انتظامی، اکبر عبدی، حسین سرشار، حمیده خیرآبادی، ایرج راد، سیاوش تهمورث، منوچهر حامدی، فردوس کاویانی، رضا رویگری
مدت زمان: ۱۳۰ دقیقه
طبقه متوسط شهری، مخاطب فراموش شده سینمای ایران در نیمه اول دهه شصت بود. نشان به آن نشان که اغلب، فیلم هایی در گیشه به توفیق می رسیدند که یا اکشن بودند یا ملودرام اشک انگیز که در این میان کفه آثار حادثه پرداز سنگینی می کرد. فیلم هایی که مخاطبانشان اغلب از میان تماشاگری انتخاب می شد که بیشترشان را روستاییان مهاجر تشکیل می دادند.
نه فیلم ها معضلات شهری را مطرح می کردند و نه تماشاگر متوسط شهری چندان به تماشای محصولات سینمای ایران می نشست. در چنین شرایطی، داریوش مهرجویی بعد از چند سال حضور در فرانسه، به ایران بازگشت و از میان چند طرحی که در دست داشت، ترجیح داد، کمدی «اجاره نشین ها» را بسازد مهرجویی اولین فیلم ساز جریان روشنفکران قبل از انقلاب بود که خیلی زود توانست خود را با شرایط روز تطبیق دهد. اجاره نشینی یکی از مهم ترین مشکلات شهرهای بزرگ بود و بحث موجر و مستاجر بحث روز رسانه ها. مهرجویی این معضل روز اجتماع را در بستری از طنز مطرح کرد. خانه ای که صاحبش ایران را ترک کرده و مستاجرانش محملی برای انواع شوخی ها را فراهم می کنند.
مهرجویی اولین کمدی استاندارد پس از انقلاب را ساخت. آن هم با بازیگرانی که اغلبشان با حضور در جنگ ها و سریال های تلویزیونی به شهرت رسیده بودند. در راس شان اکبر عبدی که بعد از «محله بروبیا» و «محله بهداشت» بازگیر محبوبی بود و در فیلم هم بار خیلی از شوخی ها بر عهده او گذاشته شده بود. «اجاره نشین ها» در سال ۶۶، در حالی پرفروش ترین فیلم سال شد که فاصله فروشش با فیلم دوم جدول، نزدیک به دو برابر بود.
شاید به این دلیل که «اجاره نشین ها» هم سینماروهای حرفه ای را راضی کرد و هم پای کسانی را به سالن های نمایش دهنده اش باز کرد که سال ها بود پا به سینما نگذاشته بود. در میانه انبوه فیلم های حادثه پرداز یا ملودرام های اشک انگیز، «اجاره نشین ها» خنده را بر صورت تماشاگرانش نشاند. آن هم در شرایطی که دامنه جنگ به شهرها کشیده شده بود و در چنین فضایی مردم تهران به تماشای «اجاره نشین ها» نشستند. خود مهرجویی هم بعدها گفت که هنگام ساخت فیلم، پیش بینی چنین استقبالی را نمی کرده است.
به هر حال «اجاره نشین ها» جزو اولین آثار به نمایش درآمده در سال های پس از انقلاب است که مخاطب تحصیل کرده و متعلق به طبقه متوسط را به سینما می کشاند، کاری که مهرجویی در ساخته های بعدی اش نیز موفق به تکرارش شد. «اجاره نشین ها» به این تصور که تماشاگر ایرانی کمدی مبتنی بر قواعد ژانر را نمی پسندد و به چیزی جز شوخی های سخیف و سطح پایین نمی خندد، خط بطلان کشید؛ هر چند این تصور رایج هنوز هم وجود دارد و نمونه های هماهنگی با مسیری که این فیلم ترسیم کرد هنوز هم در سینمای ایران کم تر به چشم می خورد.
نظر کاربران
یدش بخیر...هاشم خان