بابک و آرزوهایی که قربانی شد!
۲۵ آبان ۱۳۹۳ روزی تلخ و فراموش نشدنی در تقویم کشتی ایران رقم خورد و کشتی ایران و جهان یکی از بهترینهای خود را در عین ناباوری برای همیشه از دست داد.
خبرگزاری ایسنا: دو سال پیش در چنین روزی کشتی و ورزش ایران داغدار از دست دادن قهرمانی دوست داشتنی، محجوب و افتخارآفرین شد. قهرمانی که میتوانست سالهای سال برای ورزش ایران بر روی تشک مبارزه هنرنمایی کند و پرچم سه رنگ کشورمان را بارها و بارها به اهتزاز درآورد اما یک لحظه غفلت کافی بود تا سرنوشتی تلخ و غیرقابل باور برای بابک دوست داشتنی کشتی ایران رقم بخورد.
بابک قربانی در ۲۸ شهریور سال ۱۳۶۷ در کرمانشاه به دنیا آمد.چهره مستعد، پرزور و فنی کشتی ایران خیلی زود برای خود اسم و رسمی دست و پا کرد و نخستین بار در حالیکه ۲۰ ساله بود در رقابت های قهرمانی جوانان آسیا ۲۰۰۸ بر بام قاره کهن ایستاد و یک سال بعد نیز این بار در فیلیپین این عنوان را تکرار کرد. بابک در همان سال و اینبار بر سکوی نخست جوانان جهان قرار گرفت تا نوید ظهور یک فرنگی کار شش دانگ و کشتی بلد را سر دهد. اعجوبه جوان کشتی ایران در آن سال موفق شد از سد کشتی گیرانی چون آلن خوگایف روس (قهرمان المپیک لندن) و آرتور الکسانیان (قهرمان سال های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ جهان) از ارمنستان عبور کند.
*ادامه صید طلا در رده بزرگسالان
قربانی یک سال بعد یعنی در سال ۲۰۱۰ راهی تیم ملی بزرگسالان شد و اینبار در مسابقات آسیایی در دهلی نو به همراه برادرش محمد به مدال طلا رسید. وی سپس در بازی های آسیایی همان سال بار دیگر برای کشورمان افتخار آفرینی کرد و پرچم میهن را اینبار در چین به اهتزاز درآورد. حضور در جام جهانی مینسک در بلاروس و قهرمانی ایران در این رقابت ها از دیگر افتخارات این اعجوبه کرمانشاهی بود. او دو مرتبه در رقابت های جایزه بزرگ باکو نیز مدال طلا را بر سینه زد.
*دوئلی با ۲ قربانی!
پسر محجوب کرمانشاهی آمده بود تا در المپیک لندن بر بام کشتی دنیا قرار گیرد. یک سال قبل از المپیک و برای پوشیدن دوبنده تیم ملی در مسابقات جهانی ۲۰۱۱ ترکیه رقابت تنگاتنگی با امیر علی اکبری در تیم تحت رهبری محمد بنا داشت. رقابت میان این دو به قدری سخت و حیثیتی بود که قربانی و علیاکبری به هر شکل ممکن و با هر سختی که شده میخواستند برنده این دوئل باشند اما در عین ناباوری هر دو استعداد ناب کشتی ایران خواسته یا ناخواسته به دام پدیده شوم دوپینگ افتادند تا به اذعان علی اکبری سومدیریت، بلاتکلیفی و سخت گیری بیجا و بیش از حد این دو آینده دار کشتی ایران را با محرومیت دو ساله از سوی فدراسیون جهانی کشتی مواجه کند. بار دیگر پدیده شوم دوپینگ دو استعداد ناب کشتی فرنگی ایران را خیلی راحت خانه نشین و آن ها را در جاده ای پر و پیچ و خم و تاریک با سرنوشتی مبهم و تلخ رها کرد.
امیر علی اکبری جدیترین رقیب بابک قربانی سال گذشته در گفت و گو با ایسنا درباره سختیهای این رقابت اظهار کرد:
"وقتی دو گوزن بالغ با هم درگیر میشوند شاخشان به هم گیر میکند تا جفتشان از بین بروند. من و بابک هم اینقدر با هم جنگیدیم تا هر دوی ما نابود شدیم. سه ماه تا مسابقههای جهانی مانده بود و هنوز نمیدانستیم کداممان قرار است عازم مسابقهها شویم و این باعث شده بود فشار روانی زیادی به ما وارد شود. در تمرینها طوری یکدیگر را میزدیم که از هوش میرفتیم. اگر ۵-۶ کشتی هم میگرفتیم به اندازهای که با هم سرشاخ میشدیم خسته نمیشدیم. شب میخوابیدیم و باز صبح کارمان همین بود. دیگر آنجا برایمان زندان شده بود. بعد مربیان تیم ملی هم تکلیف ما را روشن نمیکردند که قرار است کداممان را به مسابقههای جهانی اعزام کنند. فقط میگفتند مجموع تمرینها ملاک است و همین باعث شده بود دو نفری خودمان را در تمرین بکشیم تا به تیم ملی برسیم.
این سختیها تا حدی به ما فشار آورده بود که وقتی محروم شدم، گفتم خدا را شکر که از این وضعیت راحت شدم. واقعا خیلی فشار روانی روی ما بود. ما همان موقع به مربیان میگفتیم سه مسابقه انتخابی بگذارید و کلکش را بکنید. یا من به تیم ملی میرسم یا بابک قربانی اما آنها حاضر به انجام این کار نشدند"
همین رقابت و در ادامه اشتباه این دو کشتی گیر، راه این دو قهرمان و رقیب در تیم ملی را به بیراهه کشاند، علی اکبری که او نیز کم از رقیب اما در عین حال رفیق خود نداشت پس از محرومیت همیشگی از کشتی، برای اینکه خودش را اثبات کند سر از رینگ مبارزه و ورزش خشن MMA در آن سوی مرزها درآورد.
*شکار بابک در بیستون!
اما سرانجام بابک قصه ما تلخ و غیرقابل جبران بود، سرنوشتی که در باور هیچکس نمی گنجید. گویی بدشانسی خیال نداشت او را به حال خود رها کند.
مدتی از محرومیت او نمیگذشت که در ۱۱ تیر ۱۳۹۱ خبر ناگواری منتشر شد. دادستان کرمانشاه اعلام کرد "بابک قربانی کشتیگیر پرافتخار تیم ملی به همراه برادرش محمد به شکار رفته بودند که در راه بازگشت در «نجوبران» تفرجگاهی در اطراف بیستون به شنا کردن مشغول میشوند. ممانعت برخی افراد از شنا کردن آنها، درگیری و تیراندازی به همراه داشته که بابک قربانی در این درگیری با تفنگ شکاری فردی را به قتل میرساند."
خبری تلخ و غیرقابل باور. تصور اینکه یک قهرمان ملی و کسی که توانسته بود با افتخارآفرینی های خود بارها اشک شوق را از چشمان مردم جاری کند و باعث غرور ایرانیان شود مرتکب قتل شده باشد سخت و عجیب بود.
بابک و برادرش پس از این درگیری مدتی متواری میشوند اما سرانجام خود را معرفی میکنند و به زندان می روند. بررسیها نشان داد قتل عمدی نبوده و بابک بر اثر یک درگیری فیزیکی که میان مقتول و محمد قربانی برادر بابک رخ می دهد تفنگ ساچمه ای را در دست میگیرد و برای ترساندن مهاجمان به سمت زمین شلیک می کند اما از بد ماجرا، شلیک او پس از برخورد به یک تکه سنگ کمانه میکند و یک راست وارد قلب مقتول میشود تا به همین راحتی و در صدم ثانیهای خشم،بابک قربانی لقب قاتل به خود بگیرد!
*برخی آمدند و خیلیها هم نیامدند
دیگر وقتش بود بزرگان و ریش سفیدان ورزش و کشتی پا پیش بگذارند و اینبار نه برای مردم کوچه و بازار بلکه برای قهرمان پرافتخار ایران و مردی از جامعه گوش شکستهها ریش گرو بگذارند و طلب بخشش کنند. اوایل آن دوران خیلی ها پا پیش گذاشتند و البته خیلی ها در عین ناباوری قدم از قدم برنداشتند!
از ریش سفیدان کشتی تا دوستانش در تیم ملی بارها راهی کرمانشاه شدند و از هر دری که وارد شدند راه به جایی نبردند و گرفتن رضایت از خانواده مقتول بی فایده بود. بابک در زندان بود و هنوز امید داشت، امید به اینکه روزی از زندان مخوف دیزل آباد بیرون بیاید و برای رسیدن به تیم ملی تلاش کند.
*تمرینات جهانی در دیزلآباد!
به گفته ماموران زندان روزی دو بار و با انگیزه و امید به رهایی از بند، تمرین سنگین می کرد طوری که آن ها فکر می کردند قرار است بزودی راهی مسابقات جهانی شود و برای ایران کشتی بگیرد!
*امیدی که هر روز کمرنگ تر میشد
دیگر روزها برای بابک در چهار دیواری سلول زندان سخت می گذشت و امیدهایش برای گرفتن رضایت خانواده مقتول کمرنگ و کمرنگتر میشد. سخت بود برای او که روزگاری رویای بالارفتن از سکوی المپیک را در سر می پروراند بخواهد حتی برای لحظهای به کابوس بالا رفتن از چوبه دار فکر کند!
دیگر طاقت بابک طاق شده بود و روزگار برایش جهنم. چندان هم دور از ذهن نبود در فاصله ای بسیار کوتاه از سکوهای افتخار برای میهن به یکباره و بر اثر یک لحظه عصبانیت سر از زندان دربیاوری.
پشیمانی از گذشته دیگر فایده ای نداشت و حسرت بازگشت به عقب گلوی او را می فشرد. اینکه ای کاش هیچوقت اسیر دوپینگ نمی شد و بدتر از آن اینکه کاش هیچوقت به آن شکار لعنتی نمی رفت؛ شکاری که در نهایت خودش را قربانی کرد.
*تلاشها برای گرفتن رضایت بیفایده است
پدرش میگفت در روزهای آخر دیگر امیدی به بخشش از سوی خانواده مقتول نداشت و به کلی امیدش را از دست داده بود. مدام می گفت"دیگر کسی بیرون از این زندان به فکر من نیست و میدانم برایم کاری نمی کنند". او دیگر می دانست فراموش شده و گرفتن رضایت از خانواده مقتول بی فایده است.
سرانجام بابک، مردم و جامعه گوش شکسته ها را برای آخرین باربه شوک فرو برد اما اینبار نه فقط یک شوک بلکه یک مصیبت و غمی فراموش نشدنی.
*سکانس پایانی؛بابک قربانی در زندان درگذشت!
۲۵ آبان سال ۹۳ بابک قربانی با مصرف مقادیر زیادی قرص دست به خودکشی زد و قبل از اینکه پزشکان بتوانند برای او کاری کنند چشم از جهان فرو بست تا پرونده کشتیگیری که تا سالهای سال می توانست در جهان و المپیک آقایی کند با سرانجامی تلخ بسته شود.
*شبی که به صبح نرسید
دادستان کرمانشاه به دنبال این اتفاق تلخ عنوان کرد " گویا قربانی چند روز پیش از این که دست به این اقدام بزند با یکی از دوستانش در زندان کرمانشاه قرار میگذارد که با هم خودکشی کنند و به زندگیشان پایان دهند که دوستش دو روز پیش در زندان خودکشی کرد و وی نیز صبح یکشنبه اقدام به این کار کرد. ظاهرا این کشتیگیر کرمانشاهی شب گذشته به هم سلولی های خود می گوید که صبح فردا من را برای آمارگیری بیدار نکنید"
*توصیف علیاکبری از مرگ رقیب و رفیقش
"بدترین خاطره در طول عمرم فوت بابک قربانی بود. روزی که شنیدم بابک فوت کرده تا سه چهار روز چشمم باز بود و به سقف نگاه میکردم. او از سال ۸۶ تا ۹۱ حریف مستقیم من در تیم ملی بود و هر روز در تمرینها با هم میجنگیدیم اما بیرون تشک همیشه با هم دوست بودیم. او که از دنیا رفت، مرگ را با همه وجودم لمس کردم و احساس کردم مرگ در کنار من نشسته است چرا که او خیلی به من نزدیک بود و چند سال همیشه با هم بودیم و با هم جنگیدیم و خاطره ساختیم. وقتی او از دنیا رفت مرگ را به خوبی لمس کردم و تا چند شب خوابم نمیبرد."
*روحش شاد و یادش گرامی
مرور این اتفاقات تلخ تنها با این هدف بود که بگوییم به همین سادگی و تنها بر اثر یک لحظه غفلت ،اشتباه و یا هر چیز دیگری که ناشی از عصبانیت و تصمیم نادرست باشد میتواند سرنوشتی تلخ و غمانگیز را برای هر فردی حتی یک قهرمان ملی رقم بزند.
افتخارآفرینیهای بابک قربانی هرگز از یاد ملت قدرشناس ایران نخواهد رفت و یاد او همیشه گرامی داشته خواهد شد.
نظر کاربران
واقعا ناراحت کننده بود به اندازه ای که به طاعت نشستم گریه کردم وهنوز م بفکر این خبرم مگه چی میشد برای آزادیش رضایت میدادند وآزاد میشد بیچاره پدرو مادش ونزدیکانش
طوری متن و نوشتید انگار طرف کاری نکرده راحت با یه بهانه دوپینگ و ماست مالی میکنید بعدم یه قتل را قهرمان بوده که بوده حالا مجرم ازسون بپرسید تو چه وضعیتی جلوی مردم شنا میکردند که در گیری پیس اومده