۹۹۸۵۴
۴ نظر
۵۰۰۸
۴ نظر
۵۰۰۸
پ

خاطره علی مطهری از مرحوم آیت الله منتظری

متولد ۱۳۳۶ - تهران؛ فرزند استاد شهید مرتضی مطهری و استاد فلسفه دانشگاه ابتدا با حمایت اصولگرایان به مجلس هفتم وارد شد اما پس از پیروزی احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴ و تکیه او بر کرسی ریاست جمهوری، به تدریج به صف منتقدان وی پیوست.

خاطره علی مطهری از مرحوم آیت الله منتظری





مجله نسیم بیداری: خاطرات و اعترافات چهره های سیاسی - تاریخی و فرهنگی به مناسبت نوروز

علی مطهری (نماینده مجلس)

متولد 1336 - تهران؛ فرزند استاد شهید مرتضی مطهری و استاد فلسفه دانشگاه ابتدا با حمایت اصولگرایان به مجلس هفتم وارد شد اما پس از پیروزی احمدی نژاد در سال 1384 و تکیه او بر کرسی ریاست جمهوری، به تدریج به صف منتقدان وی پیوست. او همچنین مسئولیت انتشارات صدرا را برعهده دارد.

خاطره اول

آبان سال 57 بود که آیت الله منتظری می خواست به دیدن امام خمینی (ره) در نوفل لوشاتو برود. آن شب به منزل ما آمدند تا صبح زود به فرودگاه بروند. مذاکراتی با پدرم داشتند و درباره مطالبی که باید با امام در میان گذاشته شود صحبت می کردند. ناگهان زنگ منزل به صدا درآمد. تیمسار مقدم، رئیس ساواک و یک نفر دیگر بودند که اجازه خواستند وارد شوند. قطعا از سفر آیت الله منتظری باخبر بودند و به قول خودشان می خواستند پیغامی را به امام خمینی برسانند. من و برادرم حرف های این 4 نفر را از پشت در گوش می کردیم.

تیمسار مقدم گفت به آقای خمینی بگویید پشت صحنه این نهضت کمونیست ها قرار دارند و اینها مترصد فرصت برای برقراری یک حکومت کمونیستی در ایران هستند. آقای منتظری مسئله را برد روی اتفاقی که روز قبل در نجف آباد افتاده بود و طی آن چند نفر کشته شده بودند، گفت چرا اینطور مردم را می کشید؟

خاطره علی مطهری از مرحوم آیت الله منتظری

شهید مطهری یک نکته اساسی را مطرح کرد، گفت شما که اینقدر از کمونیست ها هراس دارید چرا اینقدر در گسترش افکار آنها در دانشگاه ها و چاپ کتاب هایشان کمک می کنید؟ من اسم این مارکسیسم را مارکسیسم دولتی گذاشته ام که برای جلوگیری از نهضت اسلامی در حال فعالیت و تبلیغ است.

در این میان آن فرد همراه مقدم که صدای کلفتی داشت و احتمالا ثابتی بود نیز حرف هایی زد که درست به خاطر ندارم. در بین جلسه زنگ منزل به صدا درآمد، در را باز کردم، آقای هاشمی رفسنجانی بودند. قضیه را به ایشان گفتم، به اتاق دیگری رفتند تا آن جلسه تمام شد. به هر حال صبح زود روز بعد، من ماشین را روشن کردم و آیت الله منتظری و پدرم را به فرودگاه مهرآباد بردم. پدرم مانند برادر بزرگتر آیت الله منتظری ایشان را تا گرفتن کارت پرواز و رفتن به سالن انتظار همراهی کردند.

خاطره دوم

روزهای آخر حصر خانگی آیت الله منتظری بود، احساس کردم که ما باید زودتر از اینها اجازه می گرفتیم و به دیدار ایشان می رفتیم. بالاخره ایشان نزدیکترین دوست پدر و این دو در دوره تحصیل یازده سا لهم مباحثه بوده اند. رفتم به دیدن ایشان، تنها خودشان بودند - و اگر درست به خاطر داشته باشم - فرزندشان احمد. اولین جمله ای که گفتند این بود: «علی دیدی با من چه کردند؟»

بعد گفتند: «من بارها گفته بودم که آماده استعفا از قائم مقامی رهبری هستم، هر وقت بگویید استعفا می دهم اما اینها هدف دیگری داشتند. دیدی با من چه کردند؟!» بعد جمله دیگری گفتند که من خیلی دلم برای ایشان سوخت. گفتند: «شما به اینها بگویید وسایل حسینیه ما را که به غارت برده اند برگردانند.»

وقتی بیرون آمدم با خودم فکر می کردم آیا برخوردی که با آیت الله منتظری شد، چه در زمان امام و چه بعد از آن، برخورد درستی بود یا نه، و آیا این برخورد ضرورت داشت، در حالی که خود ایشان نه ادعای قائم مقامی داشت و نه ادعای رهبری، فقط آدم صریحی بود و حرف خود را به صراحت و روشنی می گفت. آیا نباید تحمل حرف مخالف را داشته باشیم؟ قبول دارم که ایشان برای رهبری مناسب نبود اما آیا ما به توصیه امام خمینی که فقاهت آیت الله منتظری گرمی بخش حوزه های علمیه باشد، عمل کردیم؟
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • محسن

    اینهمه مشکل در جامعه هست ببین نماینده ملت به چی پرداخته صرفاً چون دوست باباش بوده
    اینهمه آخوند خوب هیچ کی محلشون نمیذاره این آقا به مرده چسبیده و افسوس میخوره
    امام زیرسوال برده مهم نیست کارهای این آقا ی منتظری کرد و ضرباتی که زد مهم نیست
    افسوسات منو کشته
    اگه حداقل فقاهت داشت به اینجا نمیرسید

  • لیلا

    خدا رحمت کنه آیت الله العظمی منتظری رو. مرد بسیار بزرگی بودند و هیچکسی قدر ایشونو ندونست اتفاقا خیلی خوبه که اتفاقات گذشته باز بشه

  • علیش

    کجا فعالیت کمونیستی ازاد بود داشتن کتاب مادر 2 سال زندانی داشت

  • بدون نام

    خدا رحمتش کنه،بالاخره دنیای دیگری هم هست،باید همه ظالمان جوابگو باشن.چه با قلم،چه با زبان،چه....

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج