شهروندان خبرساز سال ۹۸
سال ۹۸ شاهد داستانها و پروندههای مختلفی بودیم، از داستان فرهاد کولبر که جان خود را از دست داد تا قدیمیترین قهوهخانه تهران. در ادامه سراغ مهمترینو خبرسازترین داستانها و چهرههای سال ۹۸ رفتیم و به بازخوانی این پروندهها میپردازیم.
روزنامه سازندگی: سال ۹۸ شاهد داستانها و پروندههای مختلفی بودیم، از داستان فرهاد کولبر که جان خود را از دست داد تا قدیمیترین قهوهخانه تهران. در ادامه سراغ مهمترینو خبرسازترین داستانها و چهرههای سال ۹۸ رفتیم و به بازخوانی این پروندهها میپردازیم.
۱. فرهاد خسروی / فرهادِ کولبر
روزهای پایانی آذر ۹۸، فرهاد خسروی، نوجوان ۱۴ ساله اهل روستای نی از توابع مریوان به همراه برادرش آزاد برای کولبری به دل کوه زد، اما هیچگاه به خانه بازنگشت. او به دوستانش گفته بود میخواهم بروم و پول یک دست لباس ورزشی فوتبال را دربیاورم، اما داستان کولبری فرهاد پایان خوشی نداشت. ماجرای مرگ غمانگیز فرهاد و برادرش در میان برف، اشک خیلیها را درآورد. این دو برای کمک به خانواده به کولبری روی آورده بودند، اما هنگام برگشت به سمت خانه در کوهستان گم میشوند.
ابتدا آزاد جانش را از دست میدهد. تلاشهای فرهاد که بخشی از لباسهایش را بر تن آزاد میکند تا اندکی گرم شود بیفایده است. فرهاد به تنهایی و سوگوار برادر مسیرش را ادامه میدهد، اما او هم در میان برف و سرما جان خود را از دست میدهد. جسد بیجان آزاد در همان ساعتهای اولیه پیدا شد، اما سه روز جستوجو برای یافتن فرهاد ادامه داشت. گروههای مختلف همه گردنه و کوه ژالانه و ارتفاعات اطراف را جستوجو، تا نهایتاً پیکر یخزده او را پیدا کردند. تصویری از پیکر یخزده فرهاد، با مشتهای گره کرده در فضای مجازی منتشر شد که بسیاری را غمگین کرد. تراژدی فرهاد بازتاب وسیعی در افکار عمومی داشت. مرگ فرهاد و آزاد باعث شد تا بار دیگر مسئله کولبری و سختیهای آن در ایران مورد توجه رسانهها قرار گیرد. پدر این خانواده میگوید، بچههایش به خاطر فقر جان باختند و اگر اندکی پول داشتند، اکنون فرهاد و آزاد او زنده بودند.
۲. الناز باقری / حامی کودک زباله گرد
انتشار ویدئویی کوتاه از زلمی، کودک زبالهگرد در آذر سال ۹۸، موجی از خشم را در میان کاربران شبکههای اجتماعی برانگیخت. تصاویر نشان میدهند که کودک توسط شخصی به درون سطل زباله پرتاب میشود. درست زمانی که در فضای مجازی، بسیاری به انتشار فیلم کودکآزاری بسنده کرده بودند و آن را محکوم میکردند، الناز باقری یکی از خیرین استان البرز، شهر را جستوجو کرد تا ردی از زلمی پیدا کند. الناز از طریق کودکان کاری که با آنها در ارتباط بود متوجه میشود زلمی در یکی از کارگاههای ضایعاتی کار میکند. او پس از ۲ روز گشتن در کارگاهها، کودک زبالهگرد را در فردیس کرج پیدا میکند، با زلمی دوست میشود و او را به آرایشگاه میبرد، برای زلمی لباس میخرد و برای مداوای زخمهایش نزد پزشک میرود.
۳. علی حسن ظفری / اماندار نمونه تهران
علی حسن ظفری، تاکسیران امانتدار شهر تهران است که سال ۹۸ به او مدال امانتداری از سوی شهردار اهدا شد. ظفری مبلغ ۷۰ هزار یورو معادل یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان را که در تاریخ ۱۲ آبان در خودرویش جا مانده بود به صاحبانش بازگرداند. این مبلغ متعلق به یک زوج لهستانی بود که ظفری با پیگیریهای بسیار آنها را از طریق سفارتخانه لهستان پیدا کرد.
ظفری معلم بازنشسته آموزش و پرورش است که از سال ۸۶ و پس از بازنشستگی به تاکسیرانی روی آورده است. این اقدام او واکنشهای بسیاری را به همراه داشت تا آنجا که پیروز حناچی، شهردار تهران با اعطای مدال امانتداری تاکسیرانی به این فرد از او تقدیر کرد. ظفری روزی که شهردار به او مدال امانتداری اهدا کرد، گفت: "افتخار میکنم که همیشه با کار کردن زندگی را گذراندهام. "
۴. آمنه آنتوتن / پرستار فداکار
انتشار تصاویری از کادر پزشکی بیمارستان مسیح دانشوری و پرستاری که مراسم عروسی خود را برای خدمت به بیماران کرونایی لغو کرد، واکنشهای بسیاری را در شبکههای اجتماعی به همراه داشت. ازخودگذشتگی آمنه آنتوتن، سرپرستار بخش ۳ بیمارستان مسیح دانشوری، باعث شد تا رهبری هم در سخنانی از او به نیکی یاد کند.
آمنه درباره لغو مراسم عروسی خود گفته است: "قرار بود ۸ اسفند مراسم عروسی باشد، من برای مراسم عروسی ۶ روز مرخضی گرفته بودم، اما مرخصی را لغو کردم و سر کار حاضر شدم. " عدهای در فضای مجازی دلیل برگزار نشدن مراسم عروسی این پرستار را لغو مراسمهای عروسی در کشور به دلیل شیوع ویروس کرونا عنوان کردند، اما خود او در اینباره گفته است: "تالار پابرجا بود و مسئول تالار اصرار داشت که مراسم را برگزار کنیم، اما نظر من این است که باید همه باشیم تا بتوانیم بحران را پشت سر بگذاریم. "
۵. اسماعیل آذرینژاد / روحانی قصهگو
اسماعیل آذرینژاد، فعال اجتماعی و مشهور به روحانی قصهگو است. او در زمینه کمک به گسترش قصهخوانی در روستاهای محروم استان کهگیلویه و بویراحمد فعالیت دارد. آخوند ۴۰ سالهای که مدرس حوزه و فارغالتحصیل کارشناس ارشد دانشگاه است، در شهرستان دهدشت سکونت دارد و با شعار "قصه، توپ، رنگ" برای بچههای روستایی قصه میخواند، مدرسههای آنها را رنگ میزند و خانه مردم را تعمیر و بازسازی میکند. اسماعیل آذرینژاد با سفر به روستاها و مناطق محروم استان اقدام به کمک به روستاییان و همچنین قصهگویی و اهدای کتاب به کودکان میکند. آذرینژاد میگوید با قصهخوانی برای بچهها سعی میکند به بچهها تلنگری بزند تا در آینده با کتاب مأنوس شوند. او با کمک چند تن از شاگردانش و با همراهی چند نفر از دختران ترک تحصیل شده روستاها، در بیش از ۶۰ روستای محروم فعالیت فرهنگی دارد.
۶. هدی رستمی / فم تریپ ایرانی
هدی رستمی، جهانگرد ایرانی که سال ۹۸ با دعوت از ۱۷ اینفلوئنسر از کشورهای دیگر به ایران سعی کرد تا جاذبههای گردشگری چند شهر ایران را به توریستهای سراسر دنیا معرفی کند. او چند کاربر تأثیرگذار اینستاگرامی را به ایران دعوت کرد تا آنها با عکس گرفتن از جاذبههای گردشگری ایران و انتشار تصاویر در صفحه اینستاگرام خود زمینه تبلیغات مجازی در زمینه گردشگری در ایران را فراهم کنند.
عدهای مخالف روش تبلیغات او در این زمینه بودند و شیوه او واکنشهایی را در شبکههای اجتماعی به همراه داشت با این حال فعالیت او به این شکل که به فم تریپ معروف است، یکی از روشهای نوین برای جذب گردشگر به حساب میآید که برای نخستین بار در ایران و به شکلی مستقل انجام شد، هر چند که این روش از سوی وزارت میراث فرهنگی و گردشگری هم پذیرفته شد.
۷. مظفر افشار / پدر بلوط ایران
مظفر افشار، فعال اجتماعی و محیط زیستی است که در سالهای گذشته فعالیتهای زیستمحیطی فراوانی در جهت حمایت از درختان بلوط رشته کوههای زاگرس که در حال نابودی هستند، انجام داده است، به همین دلیل به او لقب پدر بلوط ایران را دادهاند. افشار بیش از ۳۰ سال است که در حوزه حمایت و احیای محیط زیست، جنگلها و همچنین در بالاترین اولویت، حفاظت و احیای درختان بلوط فعالیت داشته است. او در طول ۳۰ سال بیش از ۴۰,۰۰۰ بذر بلوط کاشته است و هر ساله چیزی حدود ۳۰۰۰ نهال تازه را با همراهی هواداران محیط زیست به طبیعت میافزاید. نهالهای کاشته شده توسط مظفر افشار در بام خرمآباد پس از حدود ۸ سال بذر دادهاند که این در نوع خود جالب توجه است. شهریور سال ۹۸ افشار به عنوان چهره ماندگار اجتماعی استان لرستان معرفی شد.
۸. نرجس خانعلیزاده / سپر کرونا
نرجس خانعلیزاده، پرستار ۲۵ ساله لاهیجانی که به دلیل ابتلا به ویروس کرونا جان خود را از دست داد. او نخستین قربانی ثبت شده شیوع کرونا در ایران از کادر پزشکی است. آخرین یادداشت نرجس خانعلیزاده در صفحه اینستاگرامش به سرعت در فضای مجازی دست به دست شد.
او تصویری از خود در زمانی که در بیمارستان امام خمینی (ره) تهران فعالیت میکرده منتشر کرده و نوشته است: "اورژانس بیمارستان امام خمینی، جایی که از کسی که تحمل دیدن دررفتگی رو نداشت آدمی رو ساخت که بهترین بیمار براش بیماری بود که دررفتگی داشت. از کسی که با دیدن خونریزی زیاد احساس افت فشار میکرد آدمی رو ساخت که اولین نفر دستمو گذاشتم روی آنوریسم آئورت شکمی تا برسیم به CPR جایی که دیگر دیدن SORE هیا بیمار حالمو بد نمیکرد. جایی که دیگه نمیترسیدم با مریض HIV و سل و هپاتیت سروکار داشته باشم. شاید باورتون نشه، ولی دیگه از مرده و مردن هم نمیترسم. "
۹. رحیم دانایی / مدرسهسازی در سیستان و بلوچستان
رحیم دانایی، عکاس، کوهنورد و نویسنده که حالا در استان سیستان و بلوچستان مدرسهسازی میکند. مسیری که با خرید میز یو نیمکت برای یک مدرسه کانکسی شروع شد، حالا به جریان مدرسهسازی در مناطق محروم استان سیستان و بلوچستان رسیده که حاصلش ۱۵ مدرسه بهرهبرداری شده و ۱۴ مدرسه در حال ساخت است.
او درباره اولین باری که ترغیب شد در این استان مدرسهسازی کند، میگوید: "آنجا کانکسی دیدم که رویش پرچم ایران نصب شده بود. پرسیدم: اینجا چیست؟ گفتند: مدرسه! داخل کانکس، اما هیچ چیز نبود. بچهها روی زمین، روی خاک و خُل و روی یک حصیر مینشستند و درس میخواندند. اهالی روستا گفتند: اگر میشود، برای این بچهها میز و نیمکت بیاورید. گفتم: من یک نویسنده و ناشر سادهام. کسی را نمیشناسم که بتواند پول مورد نیاز برای این کار را به من بدهد، اما قول میدهم درباره شرایط تحصیلی بچههای این روستا، اطلاعرسانی کنم. "
۱۰. حاج علی درویش/ حاج علی درویش و قهوهخانه کوچک
قهوهخانه حاج علی درویش در میان هزاران مغازه در راهروهای تودرتوی بازار بزرگ تهران قرار دارد. این قهوهخانه اگرچه تنها قهوهخانه بازار نیست، اما بدون شک یکی از قدیمیترینهاست. حتی میتوان از آن به عنوان یکی از کوچکترین قهوهخانههای جهان نام برد. صاحب و گرداننده قهوهخانه حاج علی درویش، کاظم مبهوتیان است. پیش از او پدرش حاج علی این قهوهخانه را میگردانده است. حاج علی در سال ۱۳۴۱ این قهوهخانه را از صاحب اولش حاج محمدحسن شمشیری خریده و شمشیری این قهوهخانه را در حدود سال ۱۲۹۷ تأسیس کرده بود. خبرگزاری سیانان سال گذشته در گزارشی به این قهوهخانه متفاوت و قدیمی پرداخته و از آن به عنوان کوچکترین قهوهخانه دنیا یاد کرده است. حفظ و نگهداری از این قهوهخانه از سوی کاظم مبهوتیان باعث شده تا این مکان به یکی از نمادهای سنتی بازار و شهر تهران تبدیل شود.
نظر کاربران
با بعضیهاش بغض کردم و با بعضیهاش به بهتر شدن دنیا امیدوار شدم
دنیا خیلی بی رحمه و وجود این آدمهای خوب هست که دنیا رو قشنگ میکنه
چقدر فرهاد خسروی قلبمو شکست و صد حیف که هیچ کاری از دستم برنمیاد
مظفرافشار انسانی فوق العاده و تاثیرگذارن. خدا حفظشون کنه
پس سحر خدایاری چی؟؟