محمدتقی بهار؛ منادی آزادی
۱۸ آذر ۱۲۶۵ خورشیدی در مشهد به دنیا آمد. پدرش اولین معلم ادبیاتش بود. محمدتقی از هفتسالگی سرودن شعر را آغاز کرد. پدرش پایش را به مجالس آزادیخواهانه باز کرد. اندیشههای جدیدی در دل و جانش رسوخ کرد و همین گرایش باعث شد به مشروطه دل ببندد.
روزنامه همدلی - علی نامجو: ۱۸ آذر ۱۲۶۵خورشیدی در مشهد به دنیا آمد. پدرش اولین معلم ادبیاتش بود. محمدتقی از هفتسالگی سرودن شعر را آغاز کرد. پدرش پایش را به مجالس آزادیخواهانه باز کرد. اندیشههای جدیدی در دل و جانش رسوخ کرد و همین گرایش باعث شد به مشروطه دل ببندد.
سال ۱۲۸۵ خورشیدی، یعنی دو سال بعد از مرگ پدرش انقلاب مشروطه در ایران پیروز شد و محمدتقی بیستساله به جمع مشروطهخواهان خراسان پیوست. میرزا محمدکاظم صبوری پدر بهار، ملکالشعرای آستان قدس رضوی در زمان ناصری بود.
این مقام با درگذشت میرزا محمدکاظم با دستور مستقیم مظفرالدین شاه به محمدتقی رسید. خاندان پدریاش خود را از نسل میرزا احمد کاشانی قصیدهسرای بنام زمان فتحعلیشاه میدانستند و پدرش به همین دلیل خود را متخلص به صبوری کرد. محمدتقی چهارساله بود که به مکتب رفت. شش ساله بود که قرآن و فارسی را به خوبی میخواند. از هفت سالگی پدرش شاهنامه را به او یاد داد. بهار تحصیلاتش را در محضر میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری کامل کرد. با به سلطنت رسیدن مظفرالدین شاه و تغییر اوضاعواحوال کشور پدرش به این نتیجه رسید که در آینده کسی به شعرا اعتنا نخواهد کرد؛ بنابراین سرودن شعر از سوی پسرش را منع کرد و امید داشت محمدتقی راه تجارت را در پیش بگیرد.
اما بیعلاقگی محمدتقی به تجارت و مرگ پدر در ۱۸سالگی پسر باعث شد بهار هیچوقت تاجر نشود. بیستساله بود که به راه مشروطهخواهی وارد شد و به عضویت انجمن سعادت خراسان درآمد. او در همان ایام نوشتن مطالب ادبی سیاسیاش را در روزنامه خراسان و البته بدون نام آغاز کرد و مستزادی درباره محمدعلی شاه معروفترین آن نوشتهها بود. او اولین بار وقتی هنوز در مشهد بود، ازدواج کرد. اما عمر همسرش بسیار کوتاه بود.
سالها بعد وقتی به تهران رفت سال ۱۲۹۸ شمسی با شاهزاده خانم سودابه صفدری که از نوادگان فتحعلی شاه بود، ازدواج کرد. هوشنگملک، ماهملک، ملکدخت، پروانه، مهرداد و چهرزاد فرزندان بهار و سودابه خانم بودند. دوستیاش با میرزاده عشقی باعث شد «جمهوری نامه» را با همکاری دوستش برای مخالفت با نخستوزیری رضاشاه بنویسد.
روزنامه نوبهار که افکار حزب دموکرات را منعکس میکرد، از سوی بهار منتشر شد. او در همان ایام عضو کمیته ایالتی حزب دموکرات هم شد. مخالفت روزنامه «نوبهار» با حضور نیروهای روسیه در ایران و دشمنی با سیاستهای این دولت در کشور باعث شد مدتی بعد نوبهار به دستور کنسول روس در ایران توقیف شود. بهار بعد از تعطیلی روزنامه اولش، «تازه بهار» را راه انداخت، اما این روزنامه هم به دستور وثوقالدوله که در آن ایام وزیر خارجه ایران بود، تعطیل شد. همان زمان بهار را هم دستگیر کردند و به تهران بردند.
محمدتقی بهار مدتی بعد نامزد مجلس سوم شورای ملی از درگز شد و رای آورد. یک سال بعد از راهیابیاش به مجلس سومین دوره روزنامه نوبهار را در تهران منتشر کرد. انجمن ادبی دانشکده و مجلهای با همین نام یک سال بعد از سوی او راه افتاد که به باور خودش باعث ایجاد مکتبی تازه در نظم و نثر فارسی شد. عباس اقبال آشتیانی، غلامرضا رشید یاسمی، سعید نفیسی و تیمورتاش نویسندگانی بودند که در کنار بهار با مجله دانشکده همکاری میکردند.
نوبهار در دوره سوم هم بارها توقیف شد و با فاصلهای دوباره مجوز انتشار گرفت. بهار به بهانه توقیف نوبهار قصیده مشهور «بثالشکوی» را سرود. «هیجان روح» هم قصیدهای معروف بهار بود که حاصل سه ماه خانهنشینیاش بعد از کودتای ۱۲۹۹ بود. مدتی بعد زندانیانی که در ایام کودتا دستگیر شده بودند، آزاد شدند و بهار از حوزه انتخابیه بجنورد نماینده مجلس چهارم شد. همراهی او با سیدحسن مدرس از همین دوره آغاز شد.
بهار در این ایام یادگیری زبان پهلوی را از هرتسفلد آغاز کرد و در مجلس دوره پنجم علناً به مخالفت با سردار سپه پرداخت. او عقیده داشت حمایت رضاخان از جمهوری باعث تردید مردم درباره جمهوریت شده است، اما مدتی بعد که دریافت مخالفت با رضاخان میتواند عواقب خطرناکی داشته باشد قصایدی سرود که ظاهراً حمایت او را از جمهوریت نشان میداد. پایان مجلس ششم با استقرار حکومت رضاشاه همزمان شد و بهار دریافت دیگر امکان فعالیت در زمینه سیاسی را ندارد. به همین خاطر از سیاست کنار کشید. او مدتی قبل عضو شورای عالی معارف شده بود.
در این ایام تمرکزش را روی کارهای علمی و آموزشی گذاشت و در دارالمعلمین در کنار عباس اقبال آشتیانی، بدیعالزمان فروزانفر و صادق رضازاده شفق مشغول تدریس شد. یک سال بعد یعنی سال ۱۳۰۸ به اتهام مخالفت با رضاشاه او را راهی زندان کردند. سال ۱۳۱۲ به اصفهان تبعید شد. محمدعلی فروغی واسطه شد و یک سال بعد برای شرکت در جشن هزاره فردوسی به تهران بازگشت.
توفیق اجباری با کنارهگیری او از سیاست رخ داد و بهار در این ایام به تصحیح متون، ترجمه آثاری از پهلوی به فارسی، نگارش سبکشناسی و مکتوب کردن احوال فردوسی بر اساس شاهنامه پرداخت. او از سال ۱۳۱۶ تدریس در مقطع دکترای ادبیات فارسی در دانشگاه را آغاز کرد. سال ۱۳۲۰ با سقوط رضاشاه، دوباره وارد عرصه سیاسی و اجتماعی شد و قصیده حبالوطن را سرود. او در این قصیده زبان به اندرز شاه جدید باز کرد و انتشار نوبهار را از سر گرفت و کتابی با عنوان تاریخ مختصر احزاب سیاسی نوشت. بهمن ۱۳۲۴ در کابینه قوامالسلطنه به وزارت فرهنگ رسید. دوران وزارتش، اما به درازا نکشید، او چند ماه بعد استعفا داد.
در ۱۳۲۶ از حوزه انتخابیه تهران رای آورد و به مجلس رفت. بهار در آن مجلس رئیس فراکسیون حزب دموکرات بود، اما به بیماری سل مبتلا شد و تنها سه ماه و تا شهریور ۱۳۲۶ توانست کارش در مجلس را ادامه بدهد. مدتی بعد برای معالجه بیماریاش راهی سوئیس شد. مشکلات مالی، اما اجازه تکمیل درمان را به بهار نداد و او اردیبهشت ۱۳۲۸ به تهران بازگشت. بهار دوباره درس دادن در دانشگاه را آغاز کرد. به باور بسیاری مهمترین اثر بهار دیوان شعر او بود که در دوران زندگیاش به چاپ نرسید.
آنها معتقدند: «بعد از جامی، در انسجام کلام و روانی طبع و جامعیت، شاعری همپایه بهار نداشتهایم». از تصنیفها و ترانههای مشهوری که با آهنگسازی بزرگان موسیقی و صدای خوانندگان شناختهشده به گوش ایرانیان رسیده است میشود «بهار دلکش»، «باد صبا بر گل گذر کن»، «ای شهنشه»، «ای شکستهدل»، «ای کبوتر»، «گر رقیب آید»، «ایران هنگام کار»، «ز من نگارم»، «پرده ز رخ برافکن»، «سرود پهلوی»، «عروس گل»، «به اصفهان رو» و «مرغ سحر» را نام برد.
خرداد ۱۳۲۹ جمعیت ایرانی هواداران صلح کار خودش را آغاز کرد. بهار در کنار علی شایگان، حائریزاده، مهندس قاسمی، حکمت، احمد لنکرانی، محمد رشاد و محمود هرمز از پایهگذاران این جمعیت بود. او را به ریاست انجمن انتخاب کردند و بهار قصیده جغد جنگ را به همین بهانه سرود. ملکالشعرای بهار اردیبهشتماه سال ۱۳۳۰ در خانهاش در تهران از دنیا رفت. پیکرش در قبرستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
نظر کاربران
روحش شاد
شاعر و آزاداندیش شهیر ایران ، روحشان شاد و یادشان گرمی باد.