تونی موریسون؛ از سیاهی گفت و به سفیدی پرکشید
تونی مورسیون ستارهای پرفروغ در دنیای ادبیات بهحساب میآید و در کنار نوبل ادبیات، جایزه پولیتزر و مدال آزادی آمریکا را نیز به کارنامه افتخاراتش اضافه کرده است.
برترینها: امکان ندارد اهل مطالعه باشید و «تونی موریسون» (Tony Morrison) را نشناسید. این بانوی سیاهپوست، پرآوازهترین نویسنده آمریکایی آفریقایی تبارِ دنیا بهحساب میآید و از نویسندهای صحبت میکنیم که در سال ۱۹۹۳ سنت جایزه نوبل ادبیات را شکست و اولین زن سیاهپوست دنیا شد که این جایزه را از آن خود کرده بود. تونی مورسیون ستارهای پرفروغ در دنیای ادبیات بهحساب میآید و در کنار نوبل ادبیات، جایزه پولیتزر و مدال آزادی آمریکا را نیز به کارنامه افتخاراتش اضافه کرده است.
همانگونه که حتماً در جریان هستید، این بانوی سیاهپوست موفق و فروتن شامگاه چهاردهم مرداد از دنیا رفت و جامعه ادبی جهانی را غصهدار کرد. از تونی مورسون چیزی حدود ۱۱ کتاب بهجای مانده است که خوشبختانه بیشتر این کتابها در ایران ترجمه شدهاند و با نویسنده بسیار شناخته شدهای در میان جامعه کتابخوانهای ایرانی سروکار داریم. در نتیجه در ادامه برای شما از زندگی تونی موریسون و دستاوردهای این بانوی نویسنده خواهیم گفت.
«کلوئه آنتونی ووُفورد»، (Chloe Anthony Wofford) که در دنیای ادبیات او را با نام تونی موریسون میشناسیم زاده ۱۸ فوریه سال ۱۹۳۱ است و در کنار نگارش رمان، دستی در مقالهنویسی، ویراستاری و معلمی نیز داشت. اولین کتاب تونی موریسون با نام «آبیترین چشم»، (The Bluest Eye)، در سال ۱۹۷۰ منتشر شد و کتاب بعدی خود را با نام «آواز سلیمان» (Song of Solomon)، در سال ۱۹۷۷ منتشر کرد و این کتاب «جایزه ملی حلقه منتقدان کتاب» (National Book Critics Circle Award) را برای او بهارمغان آورد. مورسیون در سال ۱۹۸۷ با نگارش کتاب «محبوب» (Beloved)، توانست جایزه معتبر پولیتزر و «جایزه کتاب آمریکا» (American Book Awards) را از آن خود کند.
این کتاب در ایران با نامهای «محبوب» و «دلبند» شناخته میشود. موفقیتهای تونی مورسیون ادامه پیدا کرد تا در نهایت این بانوی پرآوازه دنیای ادبیات توانست در سال ۱۹۹۳ جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کند و نخستین بانوی سیاهپوستی باشد که تا آن زمان نوبل ادبیات گرفته بود. باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا در سال ۲۰۱۶ مدال آزادی آمریکا را برگردن تونی مورسیون آویخت تا افتخارات این نویسنده سیاهپوست تکمیل شود.
پستی و بلندیهای زندگی تونی موریسون
تونی موریسون در خانوادهای کارگر در ایالت اوهایو آمریکا بدنیا آمد، پدر او «جورج وافورد» (George Wofford)، نام داشت و مادرش «راما» (Ramah) نامیده میشد. پدر تونی موریسون زمانی که تنها ۱۵ سال بیشتر نداشت شاهد اعدام دو سیاهپوست در خیابان بود. از قرار معلوم این دو سیاه پوست بدون محاکمه رسمی، توسط شهروندان بهطرز فجیعی کشته میشوند و این حادثه تأثیر زیادی روی پدر تونی موریسون میگذارد.
در نتیجه مدتی بعد جورج وافورد خانوادهاش را به شهر «لورین» (Lorain)، واقع در اوهایو میبرد تا در این شهر کمتر در معرض تبعیضنژادی قرار بگیرند. او در این شهر به شغلهای سخت و طاقتفرسایی در کارخانه فولاد آمریکا مشغول بهکار شد. مادر تونی موریسون نیز خانهداری میکرد و زن مسیحی مؤمن و با ایمانی بود.
در این بین روزگار با خانواده تونی موریسون سر سازش نداشت و زمانی که موریسون تنها ۲ سال بیشتر نداشت، صاحبخانهشان، منزل آنها را در حالی که در خانه بودند به آتش میکشد، چرا که پدر و مادر موریسون توان پرداخت اجاره را نداشتند. جالب اینجاست بهرغم رفتار خصمانه و مرگبار صاحبخانه، پدر و مادر تونی موریسون در پاسخ به این رفتار لبخند میزنند و هرگز از زندگی ناامید نمیشوند. مدتها بعد موریسون در این زمینه گفته بود که این رفتار پدر و مادرش به او آموخت که چگونه بزرگواری خود را در هر شرایط حفظ کند و اختیار زندگیاش را بدست بگیرد.
پدر و مادر تونی موریسون برای کودکانشان داستانهای قدیمی بازگو میکردند و با خواندن داستان و ترانههای سنتی آفریقایی اسباب سرگرمی بچهها را فراهم مینمودند. این قضیه علاقه موریسون را به داستان افزایش داد و بهمحض اینکه سواد خواندن و نوشتن پیدا کرد مشغول به مطالعه آثار جین آستین و لئو تولستوی شد. او در سن ۱۲ سالگی به عنوان یک کاتولیک معتقد تعمید داده شد و نام آنتونی را با توجه به نام آنتونی قدیس برای خود انتخاب کرد. اسم آنتونی بعدها به تونی خلاصه شد و از آن زمان تا پایان عمرش او را با همین نام خطاب میکردند.
بزرگسالی و حضور در دنیای ویراستاری
تونی موریسون در سال ۱۹۴۹ در دانشگاهی در واشنگتن دی. سی مشغول به تحصیل شد و در آن زمان سیاهپوستها اجازه نداشتند در قسمت مخصوص سفیدپوستان در رستورانها و اتوبوسها بنشینند و اگر صندلی خالی در اتوبوس برای نشستن یک سفیدپوست وجود نداشت، سیاهپوستی که روی صندلی نشسته بود باید از جای خود بلند میشد تا جا برای نشستن فرد سفیدپوست فراهم شود. تونی موریسون که با تبعیض نژادی غریبه نبود توانست بهرغم تمام تبعیضها در سال ۱۹۵۳ از دانشگاه فارغالتحصیل شود.
او پایاننامهاش را با موضوع «ویرجینیا ولف» (Virginia Woolf) نگارش کرد و بهمدت دوسال در دانشگاهی در «هیوستون» (Houston)، به آموزش زبان انگلیسی پرداخت و آموزش را بهمدت هفت سال دیگر در دانشگاه «هوارد»، (Howard)، ادامه داد. در همین زمان بود که با «هارولد موریسون «(Harold Morrison)، آشنا شد، هارولد مهندس ساختمان اهل جامائیکا بود و این آشنایی در سال ۱۹۵۸ به ازدواج منجر شد. اما آتش عشق میان تونی و هارولد دیری نپایید و زمانی که تونی فرزند دومش را باردار بود در سال ۱۹۶۴ از هارولد طلاق گرفت.
پس از جدایی از هارولد، تونی موریسون در انتشارات «رَندوم هاوس»، (Random House)، بهعنوان ویراستار مشغول بهکار شد و علاقهاش به ویراستاری و نویسندگی زمینههای انتقال تونی موریسون به واحد نیویورکِ انتشارات رندوم هاوس را فراهم کرد و به اولین زن سیاهپوستی تبدیل شد که در واحد داستانهای فیکشن، سمت ویراستار ارشد را در اختیار داشت.
تونی مویسون تلاش زیادی برای زندهکردن ادبیات سیاهان انجام داد و در سال ۱۹۷۲ کتابی با نام «ادبیات معاصر آفریقا» (Contemporary African Literature) را ویراستاری کرد، در این کتاب مجموعهای از نوشتههای نویسندگان آفریقای جنوبی گردآوری شده بود. او در این دوران کتاب زندگینامه محمد علی، مشتزن معروف، را نیز ویرایش کرد و تبلیغ و انتشار کتاب نویسنده سیاهپوستی با نام «هنری دوماس» را نیز بر عهده گرفت.
آغاز بهکار نویسندگی
موریسون بواسطه شغل ویراستاری که در انتشارات رندوم هاوس داشت با گروهی غیررسمی از شاعران و نویسندگان دانشگاه هوارد آشنا شد و به همراه اعضای این گروه، داستاننویسی فیکشن را شروع کرد. او در یکی از دورهمیهای این گروه داستانی جالب را برای سایر اعضا خواند، این داستان از زندگی دخترکی سیاهپوست میگفت که آرزو داشت چشمهایی آبی داشته باشد. این داستان کوتاه بعدها پروبال بیشتری گرفت و با نام «آبیترین چشم» در قالب یک داستان بلند توسط تونی موریسون منتشر شد.
اگر خاطر شما باشد گفتیم که تونی موریسون زمانی که فرزند دومش را باردار بود طلاق گرفت و مجبور بود چرخ زندگی را بهتنهایی بگرداند و بچهها را یکهوتنها بزرگ کند. اما این دشواریهای جلوی عشق و علاقه موریسون بهنویسندگی را نگرفت و برای اینکه با دو فرزند قدونیمقد فرصت مناسبی برای نویسندگی پیدا کند، هر روز صبح ساعت ۴ صبح از رختخواب بلند میشد تا درفرصتی که بچهها خواب هستند، به نویسندگی بپردازد.
این تلاشها منجر به نگارش کتاب «آبیترین چشم» شد، موریسون این کتاب را زمانی که ۳۹ سال داشت در سال ۱۹۷۰ منتشر کرد و در ابتدا کتاب با فروش خوبی روبرو نشد. اما «دانشگاه شهری نیویورک» (City University of New York)، این کتاب را در فهرست آثار جدیدی که توسط سیاهپوستان نوشته شده بود قرار داد.
چند دانشگاه دیگر نیز این کتاب را به فهرست آثار خود اضافه کردند و این قضیه فروش چشمگیر کتاب آبیترین چشم را بهدنبال داشت. مورسیون در سال ۱۹۷۵ کتاب دومش را با نام «سولا» (Sula)، منتشر کرد. این کتاب داستان رفاقت دو زن سیاهپوست را روایت میکرد و نامزد دریافت «جایزه کتاب ملی آمریکا» (National Book Award) شد. کتاب بعدی تونی موریسون در سال ۱۹۷۷ منتشر شد و آوازهای ملی را برای این نویسنده سیاهپوست بهدنبال داشت. این کتاب جایزه ملی حلقه منتقدان کتاب را دریافت کرد.
در سال ۱۹۸۱ باز هم موریسون کتاب دیگری را با نام «بچه قیر» (Tar Baby) منتشرکرد که داستان آن در زمان معاصر آمریکا رخ میداد و باز هم شاهد روایت جالبی از زندگی سیاهپوستان و مشکلات آنها در این کتاب بودیم. درنهایت تونی موریسون که انتشار کتابهایش او را به ثبات مالی خوبی رسانده بود از کار در انتشارات رندوم هاوس کنارهگرفت تا وقت بیشتری برای نویسندگی داشته باشد.
او در منطقهای معمولی در نیویورک خانه گرفت و در دو دانشگاه مشغول به تدریس شد. تونی موریسون در سال ۱۹۵۵ نمایشنامه «امت خیالباف»، (Dreaming Emmett)، را منتشر کرد.
سهگانه کتاب «محبوب» و جایزه نوبل
در سال ۱۹۸۷ تونی موریسون کتاب بسیار پرطرفدار «محبوب»را منتشر کرد، این کتاب از داستان زن برده سیاهپوستی با نام «مارگارت گارنر»، (margaret garner) الهام گرفته شده بود. مارگارت گارنر از دست بردهداران فرا میکند، اما دائم در حال گریز است و باز هم به دام بردهداران میافتد. این زن بیچاره که از بردهبودن خسته شده بود ترجیح میدهد بچه دوسالهاش را بکشد تا در بزرگسالی این بچه را به بردگی نگیرند. اما پس از کشتن فرزندش دوباره توسط بردهدارها به دام میافتد. تونی موریسون در کتاب «محبوب» روح این بچه را دوباره به زندگی مادرش باز میگرداند تا با داستانی عجیب و تکاندهنده طرف باشیم.
کتاب «محبوب» به موفقیت بسیار چشمگیری دست پیدا کرد و چیزی حدود ۲۵ هفته در صدر جدول پرفروشترین کتابهای نیویورک قرار گرفت. این کتاب در جامعه ادبی نیز نقدهای بسیار مثبتی دریافت کرد و نویسندگان مطرحی مانند «مارگارت اَتوود» (Margaret Atwood)، از کتاب «محبوب» تعریف و تمجیدهای زیادی کردند. جالب اینجاست بهرغم تمام نقدهای مثبتی که کتاب «محبوب» دریافت کرد، این کتاب موفق به دریافت جایزه ملی حلقه منتقدان کتاب یا جایزه کتاب ملی آمریکا نشد.
خوشبختانه کتاب «محبوب» از دید داوران جایزه پولیتزر پنهان نماند و دو ماه پس از انتشار این کتاب، شاهد اختصاص جایزه بسیار معتبر پولیتزر به تونی موریسون بابت کتاب «محبوب» بودیم. این کتاب اولین نسخه از سه کتاب با داستانهای تاریخیِ تونی موریسون بهحساب میآید. تونی موریسون نیز مدعی بود که این سه کتاب با هدف خواندن پشتسر هم نگاشته شدهاند. دومین کتاب از سه گانه «محبوب» در سال ۱۹۹۲ با نام «جَز» (Jazz)، منتشر شد و قبل از انتشار سومین نسخه از سهگانه «محبوب» تونی موریسون افتخار دریافت جایزه نوبل ادبیات را به کارنامهاش اضافه کرد.
در نهایت نیز در سال ۱۹۹۷ تونی موریسون سومین نسخه از سهگانه «محبوب» را با نام «بهشت» (Paradise)، منتشر کرد. یک سال بعد نیز چهره تونی موریسون روی جلد مجله تایمز نقش بست تا او به دومین زن نویسنده داستانهای فیکشن و اولین نویسنده سیاهپوستی تبدیل شود که مجله تایمز چهره او را برای جلد مجله انتخاب کرده بود.
اقتباس سینمایی کتاب «محبوب»
تجربه نشان داده است بیشتر کتابهای پرفروش و موفق به دنیای هالیودد نیز راه پیدا میکنند و اقتباسهای سینمایی زیادی را از کتابهای پرفروش شاهد هستیم. بههمین دلیل موفقیت کتاب «محبوب» زمینه را برای ساخت فیلمی از این کتاب فراهم کرد و در سال ۱۹۹۸ «جاناتان دِمی» (Jonathan Demme) در مقام کارگردان، این فیلم را بهروی پرده برد. جالب است بدانید تهیهکنندگی و بازیگری این فیلم بر عهده اپرا وینفری بود و از قرار معلوم اپرا علاقه زیادی به ساخت و بازیگری در این فیلم داشت و چیزی حدود ۱۰ سال برنامهریزی کرده بود تا شرایط ساخت این فیلم مهیا شود.
سازوکار ساخت نسخه سینمایی کتاب «محبوب» مهیا شد و در کنار اپرا وینفری، دنَی گلوور نیز در این فیلم حضور داشت، اما بهرغم حضور هنرپیشههای مطرح و فیلمنامهای جذاب، فیلم «محبوب» آنگونه که باید و شاید نتوانست نظر منتقدین را جلب کند. این فیلم به نظر تماشاچیها نیز مطلوب نیافتاد و به شکستی تمامعیار برای سازندههای آن تبدیل شد. هزینه ساخت فیلم «محبوب» چیزی حدود ۸۰ میلیون دلار بود، اما این فیلم تنها نزدیک به ۲۳ میلیون دلار از این هزینه را در گیشه بدست آورد و ضرر زیادی روی دست تهینهکنندگانش گذاشت.
ناگفته نماند حمایتهای اپرا وینفری از تونی موریسون در فروش کتابهای او بیتاثیر نبود و بهرغم اینکه ساخت فیلم «محبوب» با سرمایه اپرا وینفری ضرر زیادی به او وارد کرد، اما وینفری با معرفی کتابهای تونی موریسون در برنامههایش به افزایش فروش این کتابها کمک زیادی کرد. در این زمینه برای نمونه میتوان به معرفی کتاب «آبیترین چشم» اشاره کرد که پس از معرفی توسط اپرا وینفری، این کتاب چیزی حدود ۸۰۰ هزار نسخه فروش داشت.
رابطه تونی موریسون و اپرا وینفری، رابطه بسیار دوستانه و محبتآمیز بود و موریسون سهمرتبه در برنامههای اپرا حضور پیدا کرد.
تونی موریسون و قرن بیست و یکم
موریسون سردوگرم روزگار را چشیده بود و با آغاز قرن بیست و یکم، بهرغم اینکه سن و سالی از او گذشته بود، باز هم از نوشتن و آموزش دست برنداشت و همچنان شاهد حضور نام او در کرسیهای دانشگاهی و کتابفروشیها بودیم. در سال ۲۰۰۶ نیز مجله «نقد کتاب نیویورک تایمز» (The New York Times Book Review)، کتاب «محبوب» را بهعنوان بهترین کتاب منتشرشده در ۲۵ سال گذشته، انتخاب کرد.
تونی موریسون در سال ۲۰۰۶ رسما اعلام بازنشستگی کرد، اما باز هم تاجایی که میتوانست در انجمنهای ادبی و دانشگاهی حضور داشت. او به پسرش، «اِسلِید موریسون»، (Slade Morrison)، برای نگارش کتابهای کودکان نیز کمک میکرد، اما متأسفانه عمر اسلید بهدنیا نبود و در سال ۲۰۱۰ بهدلیل سرطان لوزالمعده در سن ۴۵ سالگی از دنیا رفت. مرگ اسلید موریسون، تأثیر زیادی در زندگی تونی موریسون داشت و پس از مرگ پسرش، از نگارش جدیدترین رمانش دست کشید. اما خوشبختانه موریسون توانست روحیهاش را باز یابد و در نهایت این رمان را با نام «خانه» (Home)، به پایان رساند و آن را به روح پسرش، اِسلِید موریسون، تقدیم کرد.
موریسون در سال ۲۰۱۵ کتاب «خدا به بچه کمک کند» (God Help the Child)، را بهعنوان یازدهمین کتابش منتشر کرد و در نهایت در تاریخ پنجم آگوست سال ۲۰۱۹ بر اثر ابتلا به سینهپهلو در سن ۸۸ سالگی از دنیا رفت.
در پایان پیشنهاد میکنیم اگر تونی موریسون را میشناسید و کتابهای مفیدی از این نویسنده فقید خواندهاید، نظر خود را در خصوص کتابهای تونی موریسون در قسمت نظرات با ما و دیگر خوانندهها در میان بگذارید.
اگر هم تاکنون کتابی از تونی موریسون دستنگرفتهاید، اکنون فرصت خوبی است که آثار برجسته این نویسنده برنده جایزه نوبل ادبیات را مطالعه کنید، بههمین دلیل برای راحتی شما در ادامه به فهرست کتابهای ترجمهشده تونی موریسون در ایران اشاره میکنیم:
«خانه» با ترجمه میچکاسرمدی، نشر زاوش؛
«یک بخشش» (A Mercy)، با ترجمه علی قادری، نشر مروارید؛
«عشق»، با ترجمه شهریار وقفیپورِ، نشر مکتوب؛
«بهشت»، با ترجمه گیسو پارسای، نشر روزگار؛
«محبوب»، با ترجمه شیریندخت دقیقیان، نشر چشمه.
ارسال نظر