چهره های چندکاره ایران
کار به جایی رسیده که کسی از شنیدن برخی خبرها تعجب نمی کند. مدت هاست تیترهای بزرگ که می گویند فوتبالیستی رخت بازیگری پوشیده، شاعری قلم را برای مدتی زمین گذاشته و قلم مو برداشته یا سیاستمداری، قصه ای پرداخته و به دست چاپ سرده، شگفت انگیز نیستند.
هفته نامه حاشیه: به بهانه خبر انتشار شعرهای یک کارگردان با صدای هنگامه قاضیانی و شهاب حسینی، جنبه های تخصصی و روانی پدیده ای نه چندان تازه را بررسی کرده ایم.
کار به جایی رسیده که کسی از شنیدن برخی خبرها تعجب نمی کند. مدت هاست تیترهای بزرگ که می گویند فوتبالیستی رخت بازیگری پوشیده، شاعری قلم را برای مدتی زمین گذاشته و به تفریح قلم مو برداشته یا سیاستمداری، قصه ای پرداخته و به دست چاپ سرده، شگفت انگیز نیستند. پس در این گزارش، سعی کرده ایم از مرحله شگفتی عبور کنیم. اگر سید علی صالحی شاعر، «از سر اتفاق» نقاشی کشیده ونمایشگاه برگزار کرده و کلی فروخته یا محمد هادی کریمی سینماگر، دفتری از شعرهایش ترتیب داده و هنگامی قاضیانی و شهاب حسینی به عنوان دو بازیگر قرار است آنها را بخوانند و سی دی اش قرار است پرفروش شود. برای ما دیگر شگفت انگیز نیست. می خواهیم برخلاف شیوه معمول که غ رزدن بر سر این بندگان خداست که چرا این کار را کردی، برویم سراغ خود آثار.
برای اولین بار خواسته ایم تنگ نظری را کنار بگذاریم و از دو راه بررسی تخصصی آثا رو نیز بررسی سویه های روانی بروز این اتفاق ها، بگوییم که این جماعت چرا سر جای خودشان بند نمی شوند و هی از این شاخه به آن شاخه می پرند و آیا در این پریدن ها موفق اند یا فقط حوزه هایی را که در تخصص شان نیست، دستمالی می کنند؟
دراین گزارش، علاوه بر اینکه از یک روانشناس خواسته ایم جنبه های روانی و اجتماعی بروز این اتفاق را بررسی کند، سراغ فعالان حوزه های مختلف رفته ایم تا به ما بگویند اثر سینماگر، فوتبالیست، شاعر، داستان نویس یا سیاستمداری که وارد حوزه آنها شده، چقدر واجد ارزش است. آیا آنها صرفا از اعتبارشان در حوزه تخصصی خود برای ورود به حوزه ای دیگر سوء استفاده کرده اند یا نه در اینجا هم حرفی برای گفتن دارند؟
از سینما به ادبیات
* عباس کیارستمی
کمتر کسی است که مستند «وقت خوب مصائب» را دیده باشد و دوزاری اش نیفتاده باشد که وقتی احمدرضا احمدی شاعر در یکی از صحنه ها می گوید «چیزی از سینما نمانده؛ تدوین را ازش گرفته اند، بازیگر و موسیقی و ... را گرفته اند» به شیوه فیلمسازی عباس کیارستمی طعنه می زند. حقیقتش این است که جز احمدرضا احمدی، دوست سابق عباس کیارستمی بسیاری از علاقمندان و منتقدان سینمای وطنی نیز همین فکر را درباره سبک سینمای کیارستمی می کنند. این در حالی است که همه سینماهای دنیا پایشان را توی یک کفش کرده اند که او یکی از مهمترین کارگردانان چند سال اخیر سینماست و پشت سر هم معتبرترین جایزه هایشان را به او هدیه داده اند.
البته در اینکه کیارستمی در سینما یکی از بهترین هاست، شکی نیست اما در اهمیت و موفقیت این کارگردان در ورودش به حوزه های دیگر مانند هنرهای تجسمی و ادبیات، بسیار تردید دارند. وقتی آقای کارگردان، نمایشگاه عکس ها و آثار حجمی اش را برگزار کرد و حتی در حراجی کریستی یکی از عکس هایش ۱۳۰ هزار دلار فروخت، انتقادهایی به آثار او وارد شد اما وقتی دو کتاب گزینش و تصحیح او از حافظ و سعدی منتشر شد، داستان از انتقادفراتر رفت و به بد و بیراه رسید که «تو رو چه به این کارها؟» بدیهی بود، منتقدانی که حتی تصحیح انتقادی شاملوی شاعر از حافظ را برنتافته بودند، از دخالت یک سینمایی در این حوزه، هیچ خوششان نیاید.
نقد منتقد|جمشید غلامی نهاد (روزنامه نگار و منتقد): کار کیارستمی روی حافظ فقط زردنویسی است. آنچه عجیب است، فریب خوردن خواص هنگام رویارویی با اثر زرد است که گویا منشأ آن ابتلا به کیش شخصیت است و کیش شخصیت در یک کلام یعنی «هر چه آن خسرو کند (در اینجا بنویسد) شیرین بود.»
کار کیارستمی نه خلق که جعلی بیش نیست. او بنا به ذوق و سلیقه شخصی با گزینش تفننی، ابیاتی از حفظ و سعدی را برگزیده و در صفحاتی گنجانده است. کاری که هر کسی قادر به انجام آن است. نه تحقیق است و نه هنر بلکه نیرنگ و ترفند است. ترفندی شاید برای پولدار شدن.
از ادبیات به سینما
* محمود دولت آبادی
یک بار در پاسخ به خبرنگاری که از او پرسیده بود رابطه اش با سینما چطور است؟ گفته بود: «خوب نیست، نبوده، نخواهد بود.» البته این را موقعی گفته بود که چند دهه از آخرین نقش آفرینی ا در سینما می گذشت و دیگر کمتر کسی او را به عنوان بازیگر به یاد می آورد و «قصه نویس» صورت اصلی اش شده بود. چند رمانش را کارگردان های بزرگی اقتباس کرده اند اما انگار یکی از فیلم ها به مذاقش خوش نیامده و از همان موقع سینما را بوسیده و گذاشته کنار؛ هم دنبال کردن و هم مداخله در آن را محمود دولت آبادی هر چه دارد از ادبیات دارد، هر چند بازی او در آن پلان از فیلم «گاو» هنوز از یادها نرفته باشد که جوانی روستایی را جلو انداختند تا مخ مش حسن را که گاو شده بود، بزند.
البته جمشید مشایخی معتقد است، او پیش از ورود به نویسندگی بازیگر تئاتر بوده اما نکته ای که حتمی است، همین است که او نویسنده معروف تر و معتبرتری است و سینما برایش جدی نبوده.
منظر منتقد| جمشید مشایخی (بازیگر): محمود دولت آبادی پیش از آنکه نویسندگی را آغاز کند در تئاتر بازیگری می کرد. به خاطر دارم نمایشنامه ای را که بهرام بیضایی نوشته بود؛ من، دولت آبادی و مرحوم جمشید لایق در سه پرده بازی کردیم. آن زمان، بازیگری دولت آبادی بر نوشتن او می چربید. علاقه ام به او به خاطر بازیگری و اخلاق خوبش بود، نه نویسندگی اش. پیش از اینکه دولت آبادی به عنوان نویسنده ای در چه یک مطرح شود، به عنوان بازیگری برجسته، توانا و با اخلاق مطرح بود.
از سینما به ادبیات
* مسعود کیمیایی
مسعود کیمیایی از آنهاست که نزدیک به نیم قرن است. قصه آدم های لوطی را می سازد و ادبیات شخصیت فیلم هایش هم از «قیصر» تا آخرین فیلم هایش تغییری نکرده. به قول خودش قرار نیست از خودش استعفا بدهد اما وجه دیگر کارگردان پیشکسوت سینمای ایران، نزدیکی اش به ادبیات و ادبیاتی هاست؛ دوستی اش با شاعرانی مانند احمدرضا احمدی و بیژنالهی و ساختن چندین فیلم اقتباسی از رمان های موفق ایرانی. شاید همین نزدیکی بود که او را به سمت قصه نویسی و شاعر شدن کشاند.
نظر منتقد| سیامک گلشیری (منتقد ادبیات داستانی): دیالوگ های «جسد شیشه ای» (رمان کیمیایی) گاهی خیلی طولانی و سخت می شود.
گرچه نویسنده موفق شده لحن دورانی را که شخصیت ها در آن زندگی می کنند، بسازد. نویسنده در بسیاری جاها در مقام دانای کل وارد داستان می شود، گاهی وقایع تاریخی را از زبان خود شرح می دهد و گاهی شروع به حلاجی بسیاری از رفتارها و گفتارهای آدم های داستانش می کند که به گمان من می شد همه این قسمت ها را از رمان حذف کرد.
از سینما به مجسمه سازی
* رضا کیانیان
فقط رضا کیانیان که نبود؛ بازیگران بسیاری بودند که هوس کردند دوربین به دست بگیرند و عکاسی کنند، قلم مو بردارند و به بوم بکشند یا مجسمه بسازند و ... اما بیشتر از هانیه توسلی، هدیه تهرانی و مهدی احمدی، این رضا کیانیان بود که با نمایشگاه «دوباره نگاه کن» اش همه توجه ها را به این قضیه جلب کرد که چرا سینمایی جماعت دست به تولید اثر در باقی هنرها می زند؟ کسی به توانایی های آل پاچینوی سینمای ایران در نقش آفرینی های سینمایی اش شکی ندارد اما پذیرش او به عنوان هنرمندی مجسمه ساز برای هر کسی ممکن نبود. حتی برخی می گفتند ما هم بلدیم چوب از طبیعت جمع کنیم و همین طوری آنها را به نمایش بگذاریم اما همین عده به خوبی می دانستند که تعداد مخاطبان آنها با آقای بازیگر قابل مقایسه نخواهد بود.
نظر منتقد| جمشید مرادیان (مجسمه ساز): مخاطبان هنر خودشان اثر خوب را از بد تشخیص می دهند. ضمنا کسی به خاطر اعتبار سمت هنرهای تجسمی نمی آید. عکاسی چیزی به کیانیان یا تهرانی اضافه نمی کند. آنها در سینما خیلی معروفتر از همه نقاش ها و مجسمه سازها هستندو با دخالت در حوزه های دیگر خودشان را تقلیل می دهند. از گشنگی است که کسی دست به کاری می زند که در اندازه اش نیست. کیانیان در نمایشگاه چوب ساخته هایش در سبک «فایند آبجکت» کار کرده که سابقه دیرینه ای دارد و جدید نیست. کارهای او نه مجسمه ارگانیک بود، نه پیکره سازی بلکه مربوط به همان سبکی است که گفتم. به لحاظ کیفی به نظرم آثار کیانیان معمولی بود، نه خارق العاده بودو نه ضعیف.
از فوتبال به سینما
* پژمان جمشیدی
بی سابقه نیست که فوتبالیست ها وسوسه شده باشند جلو دوربین بیایند اما تا حالا از آنها بازیگر درست و درمانی ساخته نشده است. البته کارگردان ها اغلب از آنها خوساته اند در نقش های خودشان یا یک فوتبالیست بازی کنند و آنها را خیلی جدی نگرفته اند اما از سوی دیگر نظر به محبوبیت آنها و در نتیجه بیشتر دیده شدن اثرشان هم داشته اند. تازه ترین نمونه این اتفاق، پژمان جمشیدی، بازیکن سابق تیم پرسپولیس و تیم ملی است که در مجموعه ای تلویزیونی به نام خودش جلو دوربین رفت. بازی او به زعم برخی منتقدان سینمایی مقداری قابل تحمل تر از دیگر فوتبالیست هایی بود که تاکنون در سینما یا تلویزیون نقش آفرینی کرده بودند.
نظر منتقد| شهرام جعفرنژاد (منتقد سینما): نقش پژمان برای پژمان جمشیدی و با توجه به خصوصیات خودش نوشته شده بود و از آنجا که این بازی تحت کنترل کارگردان بود، او بد بازی نکرد اما ندید می گویم که بازی های بعدی او قطعا موفق نخواهد بود بدیهی است او بدن آموزش های لازم و مداومت در این کار در بازی های بعدی اش شکست خواهد خورد. نمی دانم او با قبول چه درصدی از ریسک وارد این فضا شده اما از این به بعد باید چاله های جلو پایش را پر کند تا موفق باشد.
از سینما به موسیقی
* مهران مدیری
«بیا بریم کوه» قطعه ای عامیانه و قدیمی است و پیش از مهران مدیری، خوانندگان حرفه ای بسیاری آن را خوانده اند اما اینکه حالا این قطعه بیشتر با صدای مدیری به یاد می آید نه صدای آن خوانندگان حرفه ای، یکی از آسیب های ورود فعالان حوزه های مختلف در تخصص همدیگر است. مدیری را به هوش و ذکاوتش در شناخت مخاطبان طنز تلویزیونی در مقام کارگردان و بازی های سینمایی و تلویزیونی اش می شناسیم اما او چند سالی است هوس کرده بخواند، منتشر کند و کنسرت هم برگزار کند.
نظر منتقد| خشایار اعتمادی (خواننده): هر کسی کاری کند که در تخصصش نیست، موفقیتش کوتاه مدت خواهد بود. مهران مدیری از ۲۰ سال پیش که او را می شناسم به خوانندگی علاقه داشت. همه می دانند او در خوانندگی چه شرایطی دارد؛ نه حرفه ای دنبال می کند و نه دنبال مخاطب حرفه ای است. الان هم او به خواننده بودنش معروف نیست. درست است که مدیری نتوانسته کار ارزشمندی در موسیقی بکند و چیزی به آن بیفزاید اما به نظر من آسیبی هم نرسانده است.
از روزنامه نگاری به سینما
* محمدنوری زاد
تا چند سال پیش، کیهان، ستون نویسی داشت که به پروپای این و آن نمی پیچید که شما همگی ضد انقلابید و نااهل. کسی هم جلودارش نبود. حالا هم کسی نمی تواند جلوی تندروی هایش را بگیرد، حالا که خودش به ضد انقلاب بودن افتخار می کند اما قبل از اینکه پایش به زمین اپوزیسیون باز شود، به فیلم و سریال سرک کشید. مثلا رستم را برد در دفاع مقدس تا به زور نشان دهد همه تاریخ ما ذیل ارزش های او تعریف می شود. بازبینی همین آثار ضعیف سنگ محکی است برای رفتار نصنعی و زورکی امروزش.
نظر منتقد| حسین سلطان محمدی (منتقد سینما): آثار نوری زاد، مبتنی بر اصول سینمایی و تصویری نیست. او تنها آرمان ها، تاریخ و ارزش های مورد علاقه اش را تصویر کرده. تصاویر او مثل یک عکس به آرمان های مورد نظرش پیوست شده. آثار او بر اساس داده های سیاسی و ارزشی شکل گرفته و تنها مربوط به تلفیق توان تخیل ادبی حال و گذشته اش است و هیچ گونه دقت و موشکافی در آنها دیده نمی شود. مخاطبان او صرفا کسانی هستند که به این ارزش ها و تخیل نزدیک هستند و در واقع شامل علاقمندان ادبیات و تاریخ اند. سینما و تلویزیون ما از آثار نوری زاد بهره مندی چندانی نداشته. کارهایش قابل مشاهده نیست چون نتوانسته بین داده های ذهنش و تصویر هماهنگی ایجاد کند.
از کاریکاتور به سینما
* اردشیر رستمی
اردشیر رستمی را از اواسط دهه ۷۰ و به عنوان کارتونیست در مطبوعات و به عنوان تصویرساز برای کتاب های مختلف می شناسیم. البته مجسمه سازی و طراحی لباس هم در کارنامه او دیده می شود اما ورود او به این دو هنر، چندان دور از ذهن نبود تا اینکه کاریکاتوریست آذری زبان تصمیم گرفت. نقش شهریار شاعر را در مجموعه ای تلویزیونی به عهده بگیرد. بعدها هم دوربین داریوش مهرجویی او را وسوسه کرد تا آنجا که امروز او اول بازیگر است بعدا کارتونیست.
نظر منتقد| پیام دهکردی (بازیگر): به نظر من اردشیر رستمی جزو آدم های خاص این دوران است. به شدت عاطفی، حساس و هنرمند است. کسی که کودک درونش هنوز زنده است. در مجموعه تلویزیونی «شهریار» نیز وجه عاشقی شهریار به شدت بزرگنمایی شده بود. عشق او به دختری که دوستش دارد، عشق او به مردم و حتی خود قاسم ... در این مورد خاص او به خوبی توانست نقشش را ایفا کند اما درباره باقی نقش ها چیزی نمی دانم.
گزارش روانشناس
ما پدیده «چندکاره بودن هنری» را تحلیل روانی کرده ایم
چند کاره ها چه کاره اند؟
علم روانشناسی به ویژگی های روانشناختی افرادی که در حوزه ای دارای تخصص و شهرتی شده اند و به طور موقت یا دائم به دلایل مختلف به حوزه ای دیگر - مربوط و نامربوط - می روند، بی توجه نیست. در مقالات و کتاب های روانشناسی بسیاری می توان به مطالعاتی پی برد که درباره این افراد انجام شده است. بخشی از این مطالعات به افراد چند کاره ای می پردازد که در یک زمان خاص به چند تکلیف مشغول هستند و بخشی دیگر به افرادی که از فعالیتی به فعالیت دیگر می روند که این نوع دوم، موضوع بحث ماست.
* سه مشکل چندکاره بودن
روانشنسان در کل دید خوبی نسبت به افراد چندکاره که خود را از اساتید چند فعالیت یا حوزه می دانند، ندارند. دید منفی آنها از نتیجه مطالعاتشان ناشی می شود. مطالعات روانشناسان از سال ۱۹۲۷ که توسط روانشناسی به نام «جرسیلد» شروع شد، نشان می دهد وقتی افرادتکلیفی را که در آن شهره هستند و سال ها برایش تلاش کرده اند، رها می کنندو به تکلیف دیگری می پردازند، عملکردشان در تکلیف یا حوزه فعالیتی دوم مختل می شود. این اختلال به معنای پایین آمدن سرعت و دقت در فعالیت دوم است. موانعی که موجب این اختلال می شوند عبارتند از: جابجایی توجه از فعالیت اول به فعالیت دوم، بازیابی هدف در فعالیت دوم و تلاش برای بازداری ورود تکلیف قبلی به فعالیت جدید مغز برای اینکه بتواند به فعالیت جدید تمرکز کند، مشکلاتی را در پیش راه خود می بیند:
۱- جابجایی توجه: وقتی کسی سال های سال در حوزه ای کار کرده، به راحتی نمی تواند به حوزه ای جدید منتقل شود. برای همین فیلمسازی که سال هاست یاد گرفته دنیا را از دریچه دوربین خود ببیندو سکانس به سکانس داستانی را خلق کند به راحتی نمی تواند به حوزه ای دیگر توجه کند. او خواهی نخواهی ذهنش به سوی فعالیت اول خواهد رفت و طول خواهد کشیدکه در فعالیت دوم به اندازه فعالیت اول توجه داشته باشد.
۲- بازیابی هدف: احتمالا فیلمسازی که اکنون در قله های کارگردانی سینما قرار دارد، برای رسیدن به این قله سال ها هدف گذاری کرده و برای رسیدن به این هدف برنامه ریزی و تلاش کرده است. حالا که او می خواهد در حوزه ای دیگر بخت خود را بیازماید باید مجددا هدفی بیابد تا بتواند به قله های آن حوزه جدید دست یابد وگرنه حوزه جدید چیزی برای او نخواهد داشت و تنها دستاورد ورود به حوزه فعالیتی جدید تخریب تمرکز و توجه بر حوزه فعالیتی قبلی است. این بازیابی هدف مدت ها به طول خواهد انجامید و زمان را به ضرر فرد می گذارند.
۳- تلاش برای بازداری ورود فعالیت قبل: نگاه مثلا یک فیلمساز، نگاه یک کارگردان است به دنیا و ذهن و مغز او عادت کرده است که از دریچهع نگاه یک فیلمساز به دنیا نگاه کند. حالا که او برای مثال می خواهد در مقام یک سیاستمدار باشد که مجبور است دنیا را واقعی و از دریچه منطق منطق سیاست ببیند، دچار مشکل خواهدش دو مدام تلاش خواهدت کرد که این تداخل اتفاق نیفتد. اگر موفق شود که زمان زیادی را صرف این کار کرده و اگر موفق نشود نیز این مانع موثر عمل کرده و نگذاشته که آقای فیلمساز موفق، سیاستمدار موفقی نیز بشود. پر واضح است که هر چه بین فعالیت اول و دوم تشابه بیشتر باشد، موانع شدت کمتری خواهد داشت و آزار کمتری خواهند رساند. به این معنا که اگر فیلمساز موفق مثال ما بخواهد حوزه فعالیتش را برای مثال به مهندسی راه و ساختمان تغییر بدهد بیشتر باید تلاش کند و موانع موثر عمل خواهند کرد نسبت به موقعی که او بخواهد برای مثال عکاس شود.
* آنها چه ویژگی هایی دارند؟
روانشناسان سه صفت را برای افرادی که بیشتر میل به تغییر فعالیت دارند، معرفی می کنند:
۱ - خلاقیت: آدم ها هر چقدر خلاق تر باشند، بیشتر احتمال دارد که حوزه فعالیت شان را تغییر دهند.
۲- پذیرا بودن نسبت به تجربه های جدید: این ویژگی که یکی از پنج عامل بزرگ شخصیتی در رواشناسی شخصیت است، هر چقدر بیشتر باشد، بیشتر احتمال دارد که فرد حوزه فعالیتش را عوض کند.
۳- برون گرایی: برون گرایان نسبت به درون گرایان بیشتر احتمال دارد که حوزه فعالیت شان را تغییر دهند.
تحقیقات روانشناسان نشان می دهد که اگر افراد با سه صفت خلاقیت، پذیرا بودن نسبت به تجربه های جدید و برون گرایی به تغییر حوزه فعالیتی شان دست بزنند بیشتر احتمال دارد که در فعالیت دوم موفق شوند. اگر فردی که دارای ویژگی های پیش گفته نباشد و به دلایل مختلف، از جمله اجبار بیرونی، فعالیتی که در آن تبحر دارد را با فعالیتی دیگر جایگزین کند، احتمال کمتری دارد که در فعالیت دوم موفق شود.
پول توش هست؟
برخی می گویند، از این شاخه به آن شاخه پریدن آدم ها، جدای از اینکه انگیزه های روانی متعددی دارد، به لحاظ اقتصادی نیز قابل بررسی است. وقتی از جمشید مرادیان مجسمه ساز هعم می پرسیم که چرا بازیگران سینما به هنرهای تجسمی روی می آورند، او فقر و نداری را از مهمترین عوامل معرفی می کند اما این همه ماجرا نیست. ممکن است یک موسیقیدان یا بازیگر به سمت هنرهای تجسمی برود، انگیزه اقتصادی هم چاشنی تصمیمش باشد. مثلا عباس کیارستمی که مدت هاست فیلم هایش رنگ اکران عمومی در داخل کشور را ندیده، شاید به انگیزه اقتصادی عکاس شده و یکی از عکس هایش را در جراحی کریستی ۱۳۰ هزار دلار فروخته باشد اما خیلی ها و هم او پیش و بیش از انگیزه اقتصادی به دنبال کسب وجهه و اعتبار از حوزمه های دیگرند. آنها شاید به این فکر می کنند که اگر جز کارگردان، مثلا پژوهشگر ادبیات، شاعر یا داستان نویس هم باشند، از دو سه حوزه دیگر نیز کسب اعتبار کرده اند. البته این را هم باید در نظر داشت که بازار کتاب به عنوان نمونه به مانند دهه های گذشته از استراتژی سینماگران و دیگر هنرمندان در چاپ کتاب هایشان رکب نمی خورد.
نشان به آن نشان که کتاب های عباس کیارستمی و مسعود کیمیایی به عنوان دو کارگردان مداخله جو در ادبیات، دیگر فروش سال های سابق را ندارد و حتی از واپسین نوبت انتشار برخی از آثار اینها سه، چهار سالی می گذرد. در بهترین شرایط هم، بدیهی است که یک سینماگر تراز اول از راه تولید و فروش فیلم هایش، بسیار بیشتر از انتشار کتاب هایش با شمارگان نهایتا دو سه هزار نسخه، عایدی مالی داشته باشد. ما در این جدول به شما نشان داده ایم که این دو سینماگر به عنوان نمونه چند جلد از کتاب هایشان را فروخته اند و از قیمت پشت جلد کتاب چقدر عایدشان شده است. می دانیم که بهترین شرایط قرارداد برای مولفان، حق ۲۰ درصدی از فروش کتاب به قیمت پشت جلد است.
مؤلف |
نام اثر |
نوبت چاپ |
شمارگان کل |
کل فروش |
سهم مؤلف |
کل عایدی |
عباس کیارستمی |
آتش |
دو بار |
پنج هزار |
۱۲۵ میلیون تومان |
۲۵ میلیون تومان |
۴۸ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان |
حافظ به روایت کیارستمی |
سه بار |
هفت هزار و ۸۰۰ |
۷۴ میلیون و ۴۱۰ هزار تومان |
۱۴ میلیون و ۱۲۰ هزار تومان |
||
سعدی؛ از دست خویشتن فریاد |
سه بار |
شش هزار و ۶۰۰ |
۴۲ میلیون و ۹۰۰ هزار تومان |
هشت میلیون و ۵۸۰ هزار تومان |
||
مسعود کیمیایی |
حسد |
چهار بار |
۴ هزار و ۴۰۰ |
۳۱ میلیون و ۳۵۰ هزار تومان |
شش میلیون و ۲۷۰ هزار تومان |
۳۴ میلیون و ۴۷۰ هزار تومان |
جسدهای شیشه ای |
پنج بار |
۱۰ هزار |
۱۰۸ میلیون تومان |
۳۱ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان |
||
زخم عقل |
یک بار |
دو هزار و ۲۰۰ |
سه میلیون و ۳۰۰ هزار تومان |
۶۶۰ هزار تومان |
نظر کاربران
بابا اين رضا كيانيان ديگه بد شورش رو در آورده شما كامل ننوشتي هم بازي كرده هم كاست صوتي بيرون داده هم كتاب نوشته هم نمايشگاه عكس از خودش گذاشته هم مجسمه سازي هم نقاشي حالا منتظر كارهاي بعديش هم باشيد و تعجب نكنيد. خود شيفتگي كه ديگه شاخ و دم نداره مردم بيچاره هم به خاطر مشهور بودنش استقبال كردن اونم جو گير شده و مرتب فيلم جديد كيانيان اينجا اونجا همه جا را به خوردمون ميده!!!!
اه اه اينقدر از اين كيارستمي و نوری زاد بدم مياد آدم قحطي بود از اينام عكس گذاشتين..