ملودیهایی مثل شهر
بابک بیات که بود و چه کرد؟
«آدم ناب، آدم عاشق هنر است. یک موسیقیدان وقتی عاشق موسیقی است از آن حس بهره میبرد برای ساخت کار خوب».
روزنامه همشهری - سمیه قاضیزاده: «آدم ناب، آدم عاشق هنر است. یک موسیقیدان وقتی عاشق موسیقی است از آن حس بهره میبرد برای ساخت کار خوب».
این تعریف خودش است از آدم ناب، از آدمی که بیشباهت بهخودش نبود؛آدمی که در تمام موسیقیهایش تکههایی از دل و جانش را گذاشت و طبعا آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
«پدر من مال اطراف تهران بود و در ۱۶ سالگی آمده بود تهران. در اطراف تهران جایی که به ساوه نمیرسد یک جایی است به نام «مامونیه»؛ جایی که الان فرودگاه زدهاند نزدیک مامونیه است.
تنها ده فارس آنجا بوده. اسمش هم از مام میآید بهمعنای مادر. دههای دیگری هم آن اطراف بودند که همهشان ترکزبان بودند مثل قاسمآباد و ... .
این ده که پدرم از آنجا بوده همهشان فارس بودند. ایرانی اصیل صحبت میکردند. یک اسم و فامیلی خیلی دراز داشتم «علی حسین بیات زرندی مطلق».
وقتی بزرگتر شدم زرندی را برداشتم و شد بیاتمطلق و یک اسم مستعار هم برای خودم انتخاب کردم به نام بابک. شدم بابک بیات و همه من را به این اسم میشناختند».
حالا بابک بیات نامی است که طی نزدیک به 40 سال فعالیتش در سینمای قبل و بعد از انقلاب همواره با موسیقیهایی که ساخت، ترانههایی که برایشان آهنگسازی کرد و شخصیت آرام هنریای که از خود نشان داد، ماندگار شده است.
امروز که از او مینویسیم 12 سال است که ما دیگر قادر به شنیدن قطعات جدیدش نیستیم و دلخوشیم به دنیای وسیع موسیقی و موتورهای جستوجو که تا اراده کنیم میتوانیم انبوهی از موسیقیهای ساخته شده توسط او در سالهای نه چندان دور را بشنویم.
بیات 60 سال زندگی کرد، سال 1325 بهدنیا آمد و 1385 از دنیا رفت. در طول سالهای عمر حرفهایاش که بسیار طولانی هم بود، نزدیک به 80 موسیقی فیلم نوشت و انبوهی ترانه ساخت.
او با واروژان ساخت موسیقی فیلم را آغاز کرد و نخستینبار بهعنوان دستیار او وارد این حرفه شد و کمی بعدتربهصورت حرفهای ساخت ساندترک فیلمها را آغاز کرد.
بعد از انقلاب هم در وطن ماند و کارش را در سینما با ساخت موسیقی برای فیلمهای بهرام بیضایی ادامه داد. او شماری از بهترین آثارش را روی «مسافران»، «شاید وقتی دیگر»، «باشو غریبه کوچک» و...نوشت و البته در سینمای اواخر دهه70 و دهه 80 هم که نیمه پایانی فعالیتهای او بود، او نهتنها شاگردان زیادی را تربیت کرد بلکه موسیقی فیلمهایی چون «قرمز»، «شیدا»، سریال «ولایت عشق»، «سرزمین خورشید» و «مرسدس» را ساخت که هرکدام موسیقیهایی بهیادماندنی شدند.
خودش میگوید:«وقتی فیلمی را میبینم درست مثل این است که میخواهم روی ترانهای ملودی بسازم، درست مثل طرح یک تابلو که توسط نقاش آن جان میگیرد و بهصورت یک اثر در بیننده انگیزههای خاصی بهوجود میآورد، اول تم آن را میسازم، بعد سعی میکنم آن را در بافت فیلم بسط و گسترش بدهم، بعد لحظات اکشن ممکن است داشته باشد یا ممکن است لحظات عاطفی داشته باشد.
حتی اگر یک کارگردان اشراف موسیقایی نداشته باشد باز برای من خیلی مهم است، چون آن آدم آن فیلم را ساخته و کارگردانی کرده و نکتههای خاصی را میتواند به من گوشزد کند.
من حتماً گوش میکنم و به گوش جان میخرم حساش را. اما اگر حساش غلط باشد نسبت به حسی که من دارم نسبت به فیلم برایش توضیح میدهم و هر کدام که توانستیم طرف مقابل را قانع کنیم، من براساس آن کارم را ادامه میدهم. اصلاً فکر نمیکنم که من صد تا موسیقی فیلم ساختهام و کار حرفهای من این است».
او ۲ بار موفق به دریافت سیمرغ بلورین و بارها نامزد دریافت آن شد. سالها در دانشگاه موسیقی فیلم تدریس کرد و برخی از قطعاتش برای سینما، توسط ارکستر سمفونیک تهران اجرا شد.
به جز آهنگسازی، اشراف کامل او به شعر و ادبیات که به آن باور داشت، باعث شده بود که از ابتدا تا انتهای راه به خطا نرود. همین مسئله باعث شده بود تا ترانهای حتی متوسط از بیات نشنویم، بلکه هرچه مانده است از او چه با صدای خوانندگان ۴۰ سال قبل و چه با صدای خوانندگانی همچون مانی رهنما، حامی و نیما مسیحا که همگی از شاگردان خودش بودند، ازجمله آثار شنیدنی موسیقی پاپ ایران و گاه فراتر از یک قطعه صرفا پاپ بودند که قابلیت اجرای ارکسترال را هم داشتند.
تسلط او بر ادبیات و عرق ویژهاش به ادبیات کهن ایران، همچنین شناخت مردم باعث شده بود که هرگز به ادبیات کمتوجه نباشد.
شاید همین مسئله از عمدهترین نکات تفاوت او و دیگر آهنگسازان موسیقی و سینما بود؛«اگر آهنگساز شعر را بشناسد کار خیلی بهتر میشود.
از آن طرف شاعر هم اگر موسیقی را بشناسد کار خیلی بهتر میشود. نمیتوانیم بگوییم شعر گفتن آسانتر است. وقتی شاعری با زبان خودش شعر میگوید این خیلی سخت است که کلمه تازه بگوید، قافیه تازه بیاورد و تفکر تازه را در شعرش بگنجاند.
با همان حس خاص که خود شاعر دارد. گاهی اوقات وقتی یک شاعر، شعری را میگوید یک ملودی خاص را برای آن شعر زمزمه میکند، او میتواند به آهنگساز یک حس خاص بدهد و آهنگساز هم برعکس آن میتواند به شعر یک حس خاص بدهد.
من چون موسیقی ترانهام را روی شعر میسازم شعر است که به من یک حس خاص میدهد و مرا به وجد میآورد که چگونه ترانهای بسازم. شعر را میخوانم به وجد میآیم و ملودی را میسازم.
وقتی ملودیای میسازم که غمگین باشد وقتی میدانم اثرگذار بوده که حتماً پای پیانو گریه کنم، در موسیقی فیلم هم همینطور است.»
اخلاقمداری او و آرامش ذاتیاش باعث میشد که اکثر کارگردانان بیش از یکبار علاقهمند همکاری با او باشند.
ضمن اینکه به قول خودش، او آنقدر در زمان کار کردن روی یک فیلم برای آن وقت میگذاشت که کارگردان عملا سر کلاس موسیقی فیلم بود و علاوه بر اینکه در جریان ساخت موسیقی فیلمش قرار میگرفت و سلیقهاش اعمال میشد، درسهای موسیقی فیلم را هم از یکی از بهترینهای زمانه در این حوزه فرامیگرفت؛
«کارگردانانی که با من کار کردهاند از فیلم دوم که با هم کار میکنیم دیگر نام سازهایی را که باید کار کنیم میدانند، چون من آن قدر با کسی که از من کاری را میخواهد و در آن کار حس و تفکر خاص هست تنگاتنگ میشوم که او هم حتماً با من خیلی عجین میشود و انس و الفت حسی و کاری خیلی خوبی با من برقرار میکند. هنر تصویری و هنر موسیقی درست مثل گفته ایزنشتاین مونتاژ موازی هستند.»
همکارانش هم پیوسته درباره او این نکات را یادآور میشوند که او صرفا آهنگسازی نبود که به حرفهاش به چشم یک کار نگاه کند.
همچون آشپزی که چاشنی عشق را در تمامی غذاهایش اضافه میکند و این طعم را همه مشتریانش متوجه میشوند، بیات هم موسیقیهایش را با عشق مینوشت، ترانههایش را با عشق میساخت و شاگردانش را با عشق تربیت میکرد.
حامی که یکی از شاگردان اوست، اصالت اخلاقی و هنری بابک بیات را هم در موسیقی و هم در اخلاق مؤثر میداند؛«ایشان خانواده دوست، مبادی آداب، اهل اخلاق، سلامت بدن و اهل خانواده بود، از طرف دیگر در موسیقی هم بهدنبال اصالت آن میگشت.
ایشان به هنر برای هنر اعتقاد داشت و هیچگاه برای کارهایی که قرار بود تولید کند، کم نمیگذاشت. فاکتور بعدی که باز هم به اصالت هنری برمیگردد، ریزبینی و کمالگرایی ایشان در تولید یک اثر بود که باعث میشد خروجی قدرتمند باشد.
همچنین ایشان بهخاطر تجربه چهل و اندی ساله در موسیقی میدانست که کدام اثر ماندگاری بیشتری دارد، کدامیک مهر محکمتری خورده و کدام از عمر کمتری برخوردار است.
بابک بیات بهخاطر شناخت دقیق و با سابقهای که روی اشعار کلاسیک و ترانههای فارسی داشت، در این زمینه هم آدم متبحری بود و میدانست که چه انتخاب کند که ماندگار شود و به عمق برود.»
شاید بهعنوان آخرین نکته بد نباشد در کنار خصلتهای رفتاری او به صدای خوشاش که بارها توسط خوانندگان ذکر شده است، اشاره کنیم.
تا آنجا که بامداد بیات، فرزند او که خودش هم در حوزه موسیقی دستی دارد درباره تبحر پدرش در خواندن میگوید:
«بابا همیشه از هر خوانندهای خوانندهتر بود و بهتر است بگویم از قبل از انقلاب تا بعد از انقلاب بهترین خوانندههای ایران شاگرد پدر من بودند. همیشه از پدرم این را به یاد دارم که آهنگ را لقمه میکردند و در دهان خواننده میگذاشتند.
به حدی تحریرهای پدرم زیبا بود که همه خوانندهها دوست داشتند به همان شیوه اجرا کنند. پدرم آهنگ را برای خواننده اجرا میکرد و آنها گوش میدادند و یاد میگرفتند و دقیقاً مثل همان را اجرا میکردند.
برای همین در تلفظ واژهها و کلمات و نوع گویش و ترکیبها، دقیقاً سبک بابا را پیاده میکردند».
بعید نیست خواندن این مطلب که تمام شد، پنجم آذرماه شما شبیه به سالهای قبل نباشد و دلتان بخواهد که سری به اینترنت بزنید و موسیقیهای مرحوم بیات را بشنوید و روزهای آخر پاییزتان را گرم کنید.
وقتی فیلمی را میبینم درست مثل این است که میخواهم روی ترانهای ملودی بسازم؛ درست مثل طرح یک تابلو که توسط نقاش آن جان میگیرد و بهصورت یک اثر در بیننده انگیزههای خاصی بهوجود میآورد.
اول تم آن را میسازم، بعد سعی میکنم آن را در بافت فیلم بسط و گسترش بدهم
نظر کاربران
موسيقي ناب و سرشار
استاد بی همتای موسیقی ایران زمین
طلایه دار روزهایی که خوانندگان و موسیقی دانان سر تعظیم در برابر هنر او فرود می آوردند
روحت شاد استاد
مرد تکرار نشدنی موسیقی ایران
خدا رحمتش کنه
درس تاریخ نیست که بابک بیات که بود و چه کرد گذاشتین اسمشو
دیگه بعد از بابک بيات کسی نمیتونه پیداش به اندازه دانش ش
تکرار نشدنی و بینظیر. روحش در آرامش