پیام گاندی؛ نگاهی به اندیشه و عمل مهاتما
گاندی مردی است که در قرن بیستم از مشرقزمین برخاسته و تمدنی آورده است که نه تنها رقیب تمدن مغربزمین است بلکه چاره نقصها و مفاسد آن است.
روزنامه اعتماد - محمود صناعی: آشنایی من با افكار گاندی وقتی شروع شد كه در دبیرستان كتابی دربـاره او از یك نویسنده فرانسوی خواندم. كتاب «خردمندی گاندی» (sagesse de gandhi) نام داشت و در من چنان تأثیر كرد كه فصلی از آن را برای روزنامه دبیرستان ترجمه كردم.
از همان زمان حس كردم- و این اعتقاد بعدا در من راسخ شد - كه گاندی مردی است كه در قرن بیستم از مشرقزمین برخاسته و تمدنی آورده است كه نهتنها رقیب تمدن مغربزمین است بلكه چاره نقصها و مفاسد آن است.
از قسمتهایی كه هنوز از آن كتاب به یادم مانده است یكی این بود كه نویسنده فرانسوی به گاندی گفته بود «عقیده شما درباره این گفته اروپایی كه وقت طلاست چیست؟» گاندی جواب داده بود: «وقت گرامیتر از آن، و طلا بیارزشتر از آنكه بتوان این دو را با هم سنجید».
اجازه میخواهم نخست به اختصار وقایع مهم زندگی مردی را كه امروز به احترام روز تولد او اینجا گرد آمدهایم ذكر كنم و بعد از آن به اختصار اشارهای به تعلیمات او و ارزش این تعلیمات برای بشر امروزه كنم. مهندس كرم چند گاندی در دوم اكتبر 1869 میلادی درپور بندر در هندوستان غربی به جهان آمد. پدرش وزیر یكی از ایالتهای گجرات بود. در 13سالگی ازدواج كرد و در 18 سالگی به لندن رفت. در لندن به تحصیل علم حقوق پرداخت و در زمره وكیلان دادگستری درآمد. در آنجا روش خاصی برای بهداشت تن و روان انتخاب كرد: از خوردن گوشت حیوانها پرهیز كرد و اساس زندگی خود را بر قناعت، سادگی و تسلط بر نفس گـذاشت.
پس از اتمام تحصیلاتش در انگلستان به هندوستان برگشت و پس از اقامت كوتاهی در آنجا در سال 1893 به آفریقای جنوبی رفت و در آنجا به وكالت دادگستری پرداخت.
در آفریقای جنوبی - آن روز هم مثل امـروز - سیاهان و مردم غیراروپایی قربانی ستمگری و عصبیت نژادی اروپاییان استعمارگر عیسوی بودند. مشاهده این وضع چنان او را گران آمد كه تصمیم گرفت بیشتر وقت خود را صرف احقاق حق مظلومان كند و وارد مبارزات سیاسی شد.
در اینجا بود كه گاندی معتقد شد زندگی سـعادتمند آن زندگی است كه به طبیعت نزدیك باشد. با چند تن از دوستان خویش مزرعهای ایجاد كرد كه در آنجا همه آنچه بدان نیاز داشتند، خود تهیه میكردند و نام آن مزرعه را به نام نویسنده و انساندوست بزرگ روسی، تولستوی گذاشتند. در اینجا گاندی به تعلیم كشاورزی و بهداشت و پرستاری و معلمی به مردمان مشغول شد.
در آفریقای جنوبی، گاندی و همسرش چند بار بر اثر مبارزات سیاسی به زندان افتادند. عاقبت در 1914 به هندوستان برگشتند. در آفریقای جنوبی گاندی معتقد شده بود كه باید در مقابل زور و ستم پایداری كرد. لیكن مقابله با زور و ستم نباید با طغیان و جنگ و خونریزی باشد. آنجا كه جمع مظلومان با گفتوگو، بحث و اسـتدلال نمیتوانند حق خود را به دست آورند باید با «پایداری بیخونریزی»(non-violent resistance) حق خود را كسب كنند.
«پایداری بیخونریزی» اساس كار گاندی در پیشبرد مقاصد سیاسی او و به دست آوردن استقلال هندوستان شد و حربهای بود كه در مقابله با آن شـمشیر و توپ و تفنگ انگلستان استعمارگر كند و ناتوان بود. بهقول سعدی «نبرد قزنرم را تیغ تیز». هم از آغاز بازگشت دوم او به هندوستان یعنی سال 1914 فكر استقلال هندوستان در ذهن او قوت گرفت و در این راه به فعالیت پرداخت. بارها برای كوششهای سیاسی خود به زندان افتاد ولی در مقابل جور و ستم سر خم نكرد.
هدف او در كوششهای سیاسیاش تنها استقلال هندوستان نبود. نزدیك كردن هندو و مسلمان و از میان بردن اختلافات میان آنان و احراز حقوق اساسی برای طبقه محرومان یا «پاریا»ها از هدفهای اساسی كوششهای او بود. در سال 1925 گاندی سه سال از كار سیاسی كناره گرفت. در این مدت به سفر كردن در دهات و تعلیم معلمان در اصول محبت و اخلاق و بهداشت و برادری پرداخت.
هدف او آن بود كه مردمان را برای زندگی بهتری كه با صلح و صفا و سلامت تن و روان همراه باشد تربیت كند. گاندی به تاثیر تربیت ایمان راسخ داشت و شاید در درجه اول باید او را از مربیان بزرگ آدمیان به شمار آورد.
در سال 1927 دولت انگلستان كمیتهای معین كرد كه مطالعه كند تا چه حد و چه زمانی ممكن است به هندیان در امور داخلی خود حق دخالت داد. این كمیته از طرف پیشوایان سیاسی جوان هندوستان از قبیل جواهرلعل نهرو تحریم شد و حزب كـنگره از گاندی خواست پیشوایی آنان را تامین استقلال كامل و بیرون راندن انگلیسیان برعهده گیرد. بدین ترتیب گاندی از نو وارد میدان سیاست شد.
از مبارزات جالب او در مقابل دستگاه غاصب حكومت انگلستان، قیام او و پیروانش در سال 1930 بر انحصار نمك بود. حكومت هندوستان اسـتخراج نـمك را انحصاری كرده و بر آن مالیات بسته بود. گاندی اعلام كرد كه پیاده طی طریق خواهد كرد و به ساحل دریا خواهد رفت و با وجود قانون غاصبانه، از آب دریا نمك استخراج خواهد كرد. روز 12 مارس 1930 پیاده از شهر سابارماتی بهراه افتاد تا پیاده سیصد كیلومتر را تا ساحل دریا طی كند. هفتادوهشت تن از پیروانش با او در راههای پرخاكوغبار به راه افتادند. گاندی گفت به نام خداوند به راه میافتیم. به هر دهی كه میرسیدند مردم فوج فوج به استقبال آنان میشتافتند.
گاندی برای آنان نطق میكرد و از آنها میخواست با قناعت، ساده و پاكیزه زندگی كنند و ازدواج كودكان را ممنوع سازند و از خوردن الكل بپرهیزند. و از آنها میخواست وقـتی بـه آنها اعلام كرد قانون انحصار نمك را بشكنند. در این زمان گاندی 61 ساله بود. هرروز او و پیروانش نزدیك به 18 كیلومتر راه میرفتند.
هرچند اسبی برای او آورده بودند هیچگاه بر اسب سوار نشد. مردم هر ده با او و پیروانش به راه میافتادند و آنها را به ده دیگر تحویل میدادند. حركت آنان ساعت به ساعت در مطبوعات جهان گزارش داده میشد. وقتی گاندی در پنجم آوریل به ساحل دریا رسید عده همراهان او چندین هزار تن شده بود. در ساحل دریا گاندی نمازگزاشت و در آب دریا رفت و از ساحل دریا مشتی نمك برداشت و پیروان او نیز چنین كردند.
بدین ترتیب گاندی و پیروانش قانون امپراتوری انگلستان را شكستند. به دنبال كوشش او، طغیان مـردم هندوستان بر مالیات نمك آغاز شد. 60 هزار تن بر اثر این طغیان به زندان افتادند و گاندی خود نیز از آنان بود. اما گاندی بـه هدف خود رسیده بود. ظلم و جور اسـتبداد را عریان به جهانیان نشان داده بود. به قول لوییز فیشر «بر اثر این كار گاندی، انگلیسیان با چوب و سنگ بر سر و گردن هندیان زدند هندیان نه سر خم كردند و نه تسلیم شدند و نه عقب نشستند. این امر قدرت انگلستان را درهم شكست و هندیان را شكستناپذیر ساخت».
در سال ۱۹۳۱ دولت انگلستان گاندی را برای مذاكرات صلح به لندن دعوت كرد. چون مذاكرات به نتیجه نرسید گاندی به هندوستان برگشت و بلافاصله به زندان افكنده شد.
از سال ۱۹۳۱ تا ۱۹۴۰ گاندی مبارزات خود را در راه تامین استقلال هندوستان و در تربیت مردم هند و آشتی دادن مسلمان و هندو و در كسب حقوق اساسی برای مردمان ادامه داد. وقتی جنگ دوم جهانی در سال ۱۹۳۹ شروع شـد، كنگره ملی هند اعلام كرد در صورتی كه انگلستان آزادی هندوستان را پس از جنگ تضمین كند، كنگره حاضر به همكاری با آن كشور در جنگ خواهد بود. اما گاندی با هر نوع شركت در جـنگ مخالف بود. انگلستان هم پیشنهاد كنگره را نپذیرفت و میان گاندی و كنگره از طرفی و میان آن دو و دولت انگلستان از طرف دیگر اختلاف در سراسر مدت جنگ به جا ماند.
در سال ۱۹۴۳ گاندی مجددا توقیف شد و در سال ۱۹۴۴ همسر او در زندان درگذشت. پس از خلاصی از زندان گاندی كوشید تا محمدعلی جناح پیشوای مسلمانان هندوستان را ترغیب كند تا از نقشه تقسیم هندوستان به دو قسمت هندو و مسلمان درگذرد و بكوشد تا هندوستان متحد واحدی به وجود آورد، لیكن در این كوشش موفق نشد. از سال ۱۹۴۷ به بعد وقتی هندوستان استقلال یافت و تجزیه شد، همه كوشش گاندی صرف ایجاد بهبود در رابطه هندوان و مسلمانان شد. بر اثر این كوششها بود كه یكی از متعصبان هندی به قتل او كمر بست و در ۳۰ ژانویه ۱۹۴۸ گاندی را به ضرب گلوله از پای درآورد.
تصوری كه بیشتر مردمان از گاندی دارند به صورت پیشوای آزادی هندوستان و به عنوان مردی است كه در مقابل امپراتوری مقتدر انگلستان در هندوستان قیام كرد و عاقبت این قدرت را درهم شكست. اگر گاندی فقط چنین مردی بود ، یكی از صدها وطنپرستان و آزادیخواهانی بود كه بر ظلم و جور قیام كردهاند. گاندی چنین مردی بود ولی خیلی بیش از آن بود. نخست ببینیم گاندی تكوین فكری و اخلاقی خود را مرهون چه عواملی است: بیشك مهمترین عامل موثر در او تمدن و فرهنگ و فلسفه هندی بود.
یكی از پیشوایان هندوستان افتخار كرده است كه هرگز هند سپاه مهاجمی به كشورهای دیگر نفرستاده است. این نكته بیشك درست است، از عوامل دیگر موثر در او باید كتاب انجیل را نام برد كه گاندی آن را مرتب میخواند و بدان احترام فراوان داشت.
نیز در آغاز جوانی افرادی مانند جان راسكین انگلیسی و پس از او تولستوی روسی در او سخت موثر افتاده بود. گاندی با آثار تولستوی آشنایی كامل داشت و با او مكاتبه میكرد. تولستوی در یكی از یادداشتهای خود در تاریخ ۱۹ آوریل ۱۹۱۰ نوشته است:
«امروز چند تن ژاپونی به دیدن من آمدند. مردمانی گمراه هستند كه میپندارند تمدن ما اروپاییان قابل تحسین است. اما هم امروز كتاب و نامهای از دوست هندیام رسید كه بسیار جالب بود، این مرد هندی به صورت شگفتانگیزی به معایب و نـقایص تمدن اروپایی پی برده و حتی فساد اساسی آن را خوب درك كرده اسـت.»
عامل دیگر موثر در گاندی مسلما دیدن بیداد و ستمگری اروپاییان در آفریقای جنوبی و در هندوستان بود.
گاندی به تعلیمات عیسی و محمد (ص) با دیده احترام مینگریست و اصولا همه دینها را محترم میداشت. در یكی از سفرهایش دانشجویی از او پرسـید: «اگر خدا یكی است آیا نباید فقط یك دین وجود داشته باشد؟» گاندی جواب داد: «یك درخت میتواند یك میلیون برگ داشته باشد. به عده افراد آدمی، دین موجود است، اما ریشه همه از خداییگانه است.»
اساس خدمت گاندی به تمدن بشری آن بود كهنشان داد اخلاق باید اساس سیاست باشد و سیاستی كه بر اخلاق مبتنی نباشد، نجات و رستگاری تودههای عظیم مردمان را تامین نمیكند. سیاستی كه بر اخلاق مبتنی نیست عاقبتش شر و تباهی است.
اگر گاندی فیلسوفی بیش نبود شاید كسانی كه در سیاست توسل به هر دروغ و تقلب و دورویی و ریا و رذالتی را جایز میشمرند، او را متهم میكردند كه مردی خیالباف است. اما گاندی خود سیاستمداری موفق بود و توفیق او ثابت كرد كه لزومی ندارد وسیله پیشرفت سیاستمدار دروغ و ریا و تقلب باشد.
گاندی در یكی از نوشتههایش میگوید: «حقیقت مهمترین نام خداست و خدا جز حقیقت نیست. همه ما در دعای صبحگاهی باید برای خود چنین بخوانیم: امروز من نیت بد در حق هیچكس نخواهم داشت و از هیچ كس تحمل ظلم و جور نخواهم كرد، با كمك حقیقت بر دروغ چیره خواهم شد و در راه جنگ با دروغ از تحمل هیچ رنجی شانه خالی نخواهم كرد.»
این جنبه تعلیمات گاندی به اندازهای مهم است كه درباره آن كتابها پرداختهاند. شاید بهترین این كتابها آن باشد كه الدوس هاكسلی نویسنده معروف انگلیسی نوشته است و «وسایل و هدفها» نام دارد. هاكسلی در این كتاب ثابت میكند كـه وسیله شر هیچگاه ما را به هدف خیر رهبری نتواند كرد. پیشوا و مرشد او در سراسر كتاب مهاتما گاندی است.
ملل «توسعه نیافته»یا «عقبمانده» یا «عقبمانده، از تمدن مغربزمین» وقتی با تمدن مغرب آشنا شدند در اغلب آنان نسبت به آنچه بودند و داشتند حس حقارت عمیقی پدید آمد. در برخورد با تمدن مغربزمین مبهوت زرق و برق آن شدند و آنچه را خود داشتند یكسره بیهوده و ناچیز انگاشتند.
مشرقزمین به پیشوایی نیازمند بود كه روحش بزرگتر از آن باشد كه سرابهای تمدن مغربزمین را آب پندارد، یا در مقابل زرق و برق آن خیره شود و نابینا گردد. اعتقاد من این است كه این مهم را تقدیر برعهده گاندی گذاشته بود. گاندی تمدن مغربزمین را خوب شناخته و بررسی كرده و با دیده نقادی دیده بود و مزایا و نقایص آن را میشناخت. مثلا برخلاف آنچه بسیاری تصور كردهاند گاندی مطلقا با علم و صنعت مغربزمین مخالف نبود و با ماشین دشمنی نداشت.
گاندی خود مینویسد «من مخالف ماشینهایی هستم كه افراد را بیكار میكنند و میلیونها گرسنه در كوچه و خیابان میریزند و عدهای را بنده و برده دیگران میسازند اما با ماشین آنجا كه در خدمت افراد بشر باشد هیچ مخالف نیستم.» لیكن تمدن مغربزمین با آنكه تمدن علم و صنعت جدید است، تمدن تجاوز و تعرض و استعمار و توحش نیز هست.
مغربزمینیان با آنكه عیسوی هستند، تعلیمات عیسی را از قبیل «همسایه خود را مانند خود دوست بدار» یا «با دیگران آن كن كه خواهی با تو كنند» به كلی از یاد بردهاند. دو جنگ بزرگ در 50 سال گذشته شاهد این مدعاست. گاندی نسبت به نوع بشر همان محبتی را داشت كه عیسیبنمریم داشت.
عمر خود را صرف تربیت مردم و احقاق حق آنان و بیدار كردن آنان كرد. وقتی در دهات فـقیر هندوستان سفر میكرد، با مردم سخن میگفت و میكوشید بهداشت و پاكیزگی و محبت و برادری را به آنان تعلیم دهد. مسلمانان را همانقدر گرامی میداشت كه هندوان را. آنچه میكرد همانقدر نشانه بزرگی او بود كه آنچه میگفت، از این لحاظ در زمره بزرگان معدود بشر است كه فكر و عمل، روشنی رأی و محبت، كفایت و پاكدلی را با هم توأم داشت.
از مشكلات پایدار تمدن بشری یكی این بوده است كه آیا باید همواره در رفع احتیاجات و تشفی شهوات كوشید یا اینكه سعادت در آن است كه نیازمندیهای اساسی خود را زیرپا بگذاریم و یكسره خواستههای خود را سركوب كنیم. در هر زمان و كشور، هریك از این دو مكتب پیروانی داشته است. شاید بتوان گفت گاندی راهحل این مشكل را بهتر از دیگران یافته است و از این لحاظ نیز پیام نوی برای بشر امروز دارد. توجه به این نكته را من مرهون نطقی هستم كه راجندرا پراساد رییسجمهوری سابق هندوستان در سمینار گاندی در 17 ژانویه 1953 ایراد كرده است و مختصر آن این است:
اختلاف و جنگ بین افراد و اجتماعات از میان نخواهد رفت تا علل این اختلافات از بین نرود، بیشتر این اختلافات بر اثر این است كه هوسهای افراد و نیازمندیهای آنان با هم برخورد میكند و این هوسها و نیازمندیها اغلب به چیزهای مساوی مربوط است.
مربوط به چیزی است كه من میخواهم داشته باشم و همسایه من نیز میخواهد داشته باشد. چون به اندازه كافی موجود نیست كه همه داشته باشیم، نزاع و اختلاف پیش میآید. یا باید كوشید تا هوسهای همه افراد آدمیان را برآورده كرد و این، عملا غیرممكن است زیرا میدان هوس نامحدود است و میدان امكانات محدود. یا باید هوسها را محدود كرد و در نتیجه از بـروز اختلافات جلوگیری كرد و این راهی است كه گاندی پیشنهاد میكند.
نظر کاربران
ای کاش ما ایرانیها کتابهای این بزرگواران را مطالعه می کردیم.
مسئولين ما هم بايد ياد بگيرند
گاندی کجایی
گوجه کیلویی هشت هزارتومن