۷۶۱۳۹
۲۳ نظر
۱۵۰۱۱
۲۳ نظر
۱۵۰۱۱
پ

واقعیت برادران دالتون

دالتون ها چهار برادر از خانواده ای پر جمعیت بودند که به خاطر قتل و غارت هایشان در شهرهای مختلف آمریکا شهرت جهانی به دست آوردند.

واقعیت برادران دالتون

همشهری سرنخ: دالتون ها چهار برادر از خانواده ای پر جمعیت بودند که به خاطر قتل و غارت هایشان در شهرهای مختلف آمریکا شهرت جهانی به دست آوردند.

با شنیدن نام دالتون ها، ناخودآگاه به یاد 4 برادر دالتون کارتون لوک خوش شانس می افتیم، تبهکارانی احمق که دائم گیر می افتاند اما آیا در حقیقت هم دالتون ها اینقدر احمق بودند و به همان راحتی به دام پلیس می افتادند؟ باند دالتون ها با وجود داشتن اعضای کم، بزرگترین باند خلافکار در غرب آمریکا به حساب می آید که در عرض دو سال، سایه ای از ترس و وحشت را بر سر آمریکا گستردند، به طوری که مردم تا حد ممکن از مسافرت، به خصوص با قطار اجتناب می کردند و اموال با ارزش خود را به جای سپردن به بانک ها، در باغچه خانه های خود نگهداری می کردند.

واقعیت برادران دالتون

باند دالتون ها، باندی خشن و مسلح بودند که وحشت زیادی در شهرهای مختلف آمریکا در بین سال های ۱۸۹۰ تا ۱۸۹۲ به راه انداخته بودند، با اینکه همه اعضای این باند از خانواده دالتون ها نبودند اما این باند به خاطر وجود سه نفر از برادران دالتون به این نام شهرت یافت، البته برادران دالتون همگی خلافکار نبودند چرا که در میان آنها هم یاغی وجود داشت و هم مرد قانون.

چهار نفر از آنها به نام های گرتن مشهور به گرت، ویلیام مشهور به بیل، رابرت مشهور به باب و امت از خلافکاران و فرانک برادر بزرگتر آنها کلانتر اوکلاهاما بود.

کار اصلی باند دالتون ها دزدی مسلحانه از مسافران قطار و گاهی بانک ها بود. گرتن که به خاطر سوختگی یک طرف صورتش با باروت اسلحه، به گرت به معنی رنده شهرت داشت و همینطور باب و امت، اعضای اصلی باند و در اصل موسسان آن بودند که قبلا با باند «یانگر» همکاری کرده بودند اما بعدا تصمیم به جدایی از این باند گرفته بودند.

بیل نیز راهزنی و دزدی می کرد اما به جای پیوستن به باند دالتون ها، به گروه «وحشی های غرب» پیوسته بود تا مجبور نباشد هر لحظه با برادران خود بر سر پول درگیر شود، اما در سال ۱۸۹۱ او نیز تصمیم گرفت به گروه برادران دالتون بپیوندد.

در آن زمان آنها از قطارهای مسیر آلیلا به کالیفرنیا سرقت می کردند. در یکی از همین سرقت ها بیل و گرت دستگیر شدند اما شاهدان تنها علیه گرت شهادت دادند و بیل بیگناه شناخته و آزاد شد. البته گرت نیز به دلیل کمبود مدارک چند ماه بعد از زندان آزاد شد.

بیش از یک سال و نیم بود که باند دالتون ها از مردم و بیشتر از قطارهایی که از اوکلاهاما می گذاشتند، سرقت می کردند، آنها در این سرقت ها، بارها مرتکب قتل شده بودند اما با تیزهوشی به گونه ای عمل می کردند که هیچ مدرکی از خود برجا نمی گذاشتند و به همین شیوه توانسته بودند از دست قانون بگریزند.

در ششم اکتبر ۱۸۹۱، بار دیگر گرت دالتون، به جرم دزدی از یک قطار دستگیر شده و این بار به تحمل ۲۰ سال حبس محکوم شد. ماموران برای بردن گرت به زندان کالیفرنیا از قطار استفاده کردند، اما در راه یکی از ماموران به خواب رفته و گرت هم از یک لحظه غفلت مامور دیگر استفاده کرد و از پنجره قطار به بیرون پرید.

در آن زمان قطار در حال عبور از روی رودخانه بوده و به همین خاطر سرعت قطار کم بود، در یک چشم بر هم زدن، گرت در میان آب های رودخانه نهاپدیدشد و ماموران موفق به دستگیری او نشدند.

مشخص بود که او به خوبی زمان عبور قطار از رودخانه را می دانست زیرا در غیر اینصورت، اگر او با زمین برخورد می کرد، به طور حتم جان خود را از دست می داد. گرت بعد از این فرار، خود را دوباره به اوکلاهاما و نزد برادرانش رساند.

در مدت کوتاهی آنها موفق به دزدی از ۴ قطار شدند. شیوه کار آنها هم به این صورت بود که به ایستگاه قطار رفته و مانند مسافران معمولی سوار بر قطار می شدند، سپس به قسمت نگهداری چمدان های مسافران رفته و تمام اجناس قیمتی مسافران و پول هایی آنها را به سرقت می بردند و بعد هم قبل از رسیدن قطار به ایستگاه پایانی و در حالی که قطار سرعت خود را کم و کمتر می کرد از واگن بیرون پریده و فرار می کردند. در این زمان مردم و ماموران قطار از دزدی مطلع شده و به سمت آنها تیراندازی می کردند اما دیگر خیلی دیر شده بود و دالتون ها می توانستند جان سالم به در ببرند.

واقعیت برادران دالتون

مرگ اعضای باند دالتون ها

اعضای اصلی باند دالتون ها تشکیل شده بود از گرت، امت و باب و دو یاغی دیگر به نام بیل پاور و دیک بردویل که در دزدی از قطار و فرار با اسب مهارت داشتند.

در یکی از مشهورترین سرقت ها، اعضای این باند تصمیم عجیبی گرفتند، آنها در نخستین ساعت صبح پنجم اکتبر ۱۸۹۲ تصمیم گرفتند در روز روشن همزمان از دو بانک در شهر کوچک کافی ویل در کانزاس دزدی کنند. آنها گمان می کردند این جسارت آنها باعث شهرت بیشتر و البته موفقیت بیشترشان خواهد بود اما کاملا در اشتباه بودند. زیرا مردم که دیگر از دزدی های این باند خسته شده بودند، تصمیم گرفتند خودشان دست به کار شده و از شر این یاغیان خلاص شوند.

وقتی باند دالتون ها به شهر رسیدند، اسب های خود را به حفاظ های کنار یک خیابان خلوت و کم رفت و آمد بسته و به دو گروه تقسیم شدند. دو نفر از برادران دالتون، یعنی باب و امت به بانک مرکزی شهر رفته و سه نفر دیگر به بانک کاندان حمله کردند. از شانس بد دالتون ها، یکی از شهروندان چهره یکی از برادران دالتون را شناسایی کرده و به سرعت، خبر را در شهر پخش کرد. او فریاد می زد «دالتون هات در حال دزدی از بانک هستند.»

واقعیت برادران دالتون

تا خبر در شهر پخش شود و مردم برای مقابله با آنها آماده شوند، کار باب و امت تمام شده و آنها مشغول ریختن پول ها در ساک بودند، در همین مدت کوتاه، مردم سلاح های خود را برداشته و بانک ها را محاصره کردند. زمانی که باب و امت از بانک مرکزی خارج شدند، مردم شهر از هر طرف به آنهاش لیک کرده و آنها را مجبور کردند تا دوباره به داخل بانک بازگشته و پناه بگیرند. در همین زمان صندوقدار بانک کاندان که متوجه تجمع مردم بیرون از بانک شده بود، برای اینکه در خروج سارقان تاخیر بیندازد تا کلانتر شهر برسد، ادعا کرد که گاوصندوق مجهز به قفل ساعتی بوده و تا ۴۵ دقیقه دیگر به هیچ طریقی باز نخواهد شد. همین فرصت کافی بود تا عده بیشتری از مردم در اطراف دو بانک تجمع کنند. در این لحظه تیری که از تفنگ یکی از شهروندان شلیک شد از پنجره وارد بانک شده و با بازوی بردویل برخورد کرد. این موضوع باعث شد تا آنها همان ۱۵۰۰ دلار روی میز را برداشته و به سرعت از بانک خارج شوند.

این سه نفر به اندازه برادران دالتون خوش شانس نبوده و به محض خروج از بانک و قبل از رسیدن به خیابانی که اسب هایشان در آنجا بود، بر اثر تیراندازی مردم جان خود را از دست دادند.

وقتی باب و امت اوضاع را کمی آرامتر دیدند تصمیم به خروج از بانک گرفتند اما بار دیگر باران تیر بر سر آنها بارید و باب نیز کشته شد. تنها کسی که آنقدر خوش شانس بود که توانست با جراحات بسیار زیاد از این حادثه جان سالم به در ببرد، امت دالتون بود.

۲۳ تیر به بدن امت اصابت کرده بودند اما او زنده مانده بودو به بیمارستان منتقل شد. به غیر از افراد باند دالتون ها ۴ نفر از مردم و کلانتر شهر یعنی «چارلز کانلی» نیز در این درگیری کشته شدند.

امت پس از مرخص شدن از بیمارستان محاکمه شده و به حبس ابد محکوم شد، اما پس از ۱۴ سال به خاطر رفتار خوبی که از خود نشان داد، مورد عفو قرار گرفته و از زندان آزاد شد.

پس از آزادی، امت کارهای خلاف گذشته را کنار گذاشته و به شغل نویسندگی و بازیگری مشغول شد. همچنین به طور نیمه وقت در یک مشاور املاک کار می کرد، چند سال بعد او به کالیفرنیا نقل مکان کرد و مدت کوتاهی پس از این جابجایی، در سال ۱۹۳۷ در سن ۶۶ سالگی بر اثر حمله قلبی از دنیا رفت.

تنها یاغی باقی مانده

حالا بیل تنها یاغی باقی مانده از خانواده دالتون ها بود که چند ماه قبل از دزدی از بانک های کانزاس، به خاطر ازدواج و بازگشتن به اوکلاهاما از باند دالتون ها جدا شده بود.

با اینکه بیل دیگر در باند دالتون ها کار نمی کرد اما هرگز دزدی را رها نکرد و پس از کشته شدن اعضای باند دالتون ها به گروه دوولین پیوست.

واقعیت برادران دالتون

او یکی از کسانی بود که در دزدی از بانک مرکزی تگزاس نقش اساسی داشت، در جریان دزدی از این بانک در اول سپتامبر ۱۸۹۳، ۳ نفر از ماموران پلیس به دست گروه دوولین کشته شدند.

از آن به بعد این گروه دائم در فرار بوده و پلیس همه جا به دنبال دستگیری آنها بود تا اینکه بالاخره در ژوئن ۱۸۹۶، هنگامی که بیل به همراه دخترش در حال کار در مزرعه خود بوده و گمان می کرد پس از گذشته سه سال، دیگر خطری او را تهدید نمی کند، توسط ۹ نفر از نیروهای پلیس شناسایی و محاصره شده و به ضرب گلوله ماموران جان خود را از دست داد.

خانواده دالتون ها

«لوییز دئالتون» پدر خانواده دالتون اهل میسوری بود که پس از ازدواج به کانزاس آمده و یک رستوران را اداره می کرد.

همسر او آدلین یانگر بود که دو پسر خواهرش یعنی «کول و جیم یانگر» یاغی های معروف کانزاس بودند.

خانواده دالتون ها صاحب ۱۵ فرزند شدندکه ۲ نفر از آنها در همان نوزادی از دنیا رفتند. چند سال پس از ازدواج، این زوج به اوکلاهاما رفته و برای همیشه در آنجا ساکن شدند.

پس از رفتن به اوکلاهاما، لوییز برای همیشه خانواده خود را ترک کرده و آدلین به تنهایی ۱۵ فرزند خود را بزرگ کرد اما او به تنهایی توانایی جلوگیری از این سرنوشت را نداشت، به این ترتیب همه پسران خانواده به غیر از یکی از آنها، در باندهای خلاف مختلف به قتل و غارت مشغول شدند اما در میان آنها تنها ۴ برادر توانستند شهرتی جهانی به دست آورند.

تنها مرد قانون در خانواده دالتون

بزرگترین برادر خانواده دالتون ها، فرانک بود که کلانتر اوکلاهاما بود و به غیر از آن همیشه سعی داشت تا خانواده خود را نیز از خلافکاری ها دور نگجه دارد.

فرانک، چندین بار حتی برادران خود را به اتهام دزدیدن اسب و راهزنی های کوچک دستگیر کرده بود اما هر بار با توجه به نفوذش به عنوان کلانتر، توانسته بود جرم آنها را کمتر جلوه داده و پس از چند روز حبس، برادران خود را آزاد کند.
واقعیت برادران دالتون

در آن زمان، برادران دالتون بیشتر به اسب دزدی مشغول بودند، ایده ای که اولین بار به ذهن گرت رسیده بود و گمان می کرد خطر کمتری دارد. با اینکه کارهای فرانک برای برادران دیگرش چندان خوشایند نبود اما آنهاس عی می کردند تا لااقل در ظاهر از برادر بزرگ خود
پیروی کنند تا اینکه در سال 1884، فرانک در جریان درگیری با یک سارق اسب کشته شد و دزد توانست فرار کند.

گرت، باب و امت که از کشته شدن برادر خود بسیار ناراحت بودند با پوشیدن لباس کلانترها و زدن ستاره به دنبال دزد فراری بودند و بالاخره موفق شدند در 27نوامبر 1887 او را دستگیر کنند.

در راه دزد دائما برای فرار تلاش می کرد و به همین خاطر با گلوله برادران دالتون کشته شد. شاید این اولینه باری بود که این برادران مرتکب قتل شدند.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • زهرا

    بی خیال این حرفا! آوریل از همشون با مزه تر بود.
    تازه مامانشونم که توی نون براشون سوهان میاورد تا میله هارو ببرن هم عالی بود!!

  • لاله

    دالتونها بالاخرزه دیوانه هستن یا با هوش

  • حسین

    هرچه قدر آدم در خلاف زیرک باشه نه آینده ای داره نخوب است بالاخره به چنگ قانون میوفته

  • alireza

    دمشون گرم خیلی خفنن

  • سعید

    ممنون از لطف شما

  • سعید

    ممنون از لطف شما

  • شهرام

    ممنون عالی بود کامل و جامع

  • بدون نام

    شبیه برادران 7گچلو هستند . حمام هفت گچلا در بروجرد معروف است . البته از 7گچلا تنها دو تن هنوز زنده هستند . در شمال هم داریم .!

  • بدون نام

    خدا رحمتشون کنه

  • فاطمه

    من از این جریان به این نتیجه رسیدم که چون بابای بی مسئولیتشون ولشون کرده بود به این روز افتادن چون مامانشون هزینه نگهداری از ١۵ بچه رو نداشته. البته نمیشه بدون در نظر گرفتن همه جوانب نظر قطعی داد و قضاوت کرد

  • اران

    بابا من اصلا فکر نمی کردم این جوری باشه

  • صادق چگینی

    درواقع هم خنگ بودند.چون آدم باهوش دنبال هیچ خلافی نمیره

  • جوادیا

    اهههههخیلی جالب بود

  • جوادیا

    اهههههخیلی جالب بود

  • بدون نام

    عالی خیلی جالب بود

  • م

    ممنون

    پاسخ ها

    • ناشناس

      خواهش میکنم

  • شیدا

    خیلی خیلی جالب بود ممنون

  • سپهر

    من اصلا فکر نمی کردم اینجوری باشه ممنون واسه اطلاعات

  • متین

    چه عجیب

  • متین

    چه عجیب

  • بدون نام

    پس هیچ لوک کلانتری نبوده؟

  • مصطفی

    نویسنده خیلی گنگ نوشته مطالب رو حق مطلب ادا نکرد

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج