وی. اس. نایپل درگذشت؛ از سفر به ایران تا معرفی آثار
وی. اس. نایپل درگذشت. مرگ این نویسنده مشهور بریتانیایی برنده جایزه نوبل، صبح امروز در منزلش واقع در شهر لندن رخ داد و جامعه کتابخوانها و هواداران این نویسنده را سیاهپوش کرد.
وب سایت روزیاتو - آرش پارساپور: وی. اس. نایپل درگذشت. مرگ این نویسنده مشهور بریتانیایی برنده جایزه نوبل، صبح امروز در منزلش واقع در شهر لندن رخ داد و جامعه کتابخوانها و هواداران این نویسنده را سیاهپوش کرد.
تعداد زیادی از کتاب های وی.اس نایپل (که در ایران با نام و.س ناپیل هم شناخته می شود) در کشورمان ترجمه شده و این فرد خودش هم با ایرانیان و ایران غریبه نیست چرا که در زمان حیات خود دوبار به ایران سفر کرد و حتی یک روایت از تاریخ انقلاب ایران را هم به قلم خودش نوشته است.
نام کامل او سِر ویدیادار سوراجپراساد نایپل بود و اصالتی هندو ترینیدادیتبار بریتانیایی داشت که این موضوع در برخی از داستانهایش مثل خیابان میگل تا حدی مشهود است. هر چند او خودش هم این موضوع را کتمان نمیکند و در یکی از مصاحبههایش درباره فرهنگ غنی هندی تبارش میگوید: «من هیچوقت بردهی فرهنگ هندی نبودم؛ گرچه همواره به آن عمیقاً علاقمند بودم. اگر شما در مرز میان فرهنگها و تمدنهای مختلف زندگی کنید، آنگاه باید در مورد آنها بیاموزید.»
او متولد ترینیداد و توباگو در ۱۹۳۲ است و در جوانی زمانی که توانست بورسیه بگیرد و به لندن برود، تبدیل به خبرنگار نیمه وقت شبکه بی بی سی شد. او همانقدر که به نوشتن کتاب و داستان سرایی علاقه داشت، به سفر کردن و جهانگردی هم توجه داشت و آن را بخشی از نویسندگیاش میدانست، البته در قالب گزارش نگاری.
به جرات میتوان گفت نایپل را در ردیف یکی از بهترین گزارش نویسان چند سال اخیر (همتراز با نویسندگان بزرگ دیگری همچون مارکز و فالاچی) میتوان قرار دارد و خودش هم درباره گزارش نویسی ادعای جالبی دارد: ««فقط یک گزارشگر بیسواد است که از پیش میداند چه چیزی انتظارش را میکشد.» همچنین سفرهای متعدد او باعث ایجاد این شبهه شده بود که او از زادگاه اصلیاش یعنی ترینیداد و توباگو دل خوشی نداشته ولی او در یکی از مصاحبههایش تاکید میکند که : «هیچ وقت به دنبال وطن در زمین بیگانه نبودهام.»
نایپل یک بار در بحبوحه انقلاب یعنی تابستان ۱۳۵۸ و بار دیگر در اردیبهشت ۱۳۷۶ به ایران سفر کرده و به گفته خودش هربار با ایرانی متفاوت روبرو شده به طوری که نمیتواند باور کند در هر بار سفرش به یک کشور واحد سفر کرده است. یکی از بخشهای جالب سفرنامه اولش دیدار او با آیت الله شیرازیست و جایی که از او درباره دینش پرسیده میشود و او میخواهد بگوید هیچ دینی ندارد ولی در نهایت مجبور میشود به خودش برچسب مسیحی بزند.
این دیدار در ماه رمضان رخ میدهد و او به همراه دوست ایرانیاش بهزاد به منزل آیت الله شیرازی رفته و در تمام مدت دیدار هم گشنگی امان هر دو را بریده ولی باید تا افطار صبر کنند. او بعد از این دیدار گفتگویی هم با آیت الله خلخالی داشت که هیچ گاه به طور رسمی در جایی منتشر نشد. او درگیریهای ذهنیاش در هنگام ملاقات را اینگونه مینویسد:
«این هم چشمهٔ دیگری از روشِ برخوردی بود که در پیش گرفته بود، اما برای من سخت بود. امیدوار بودم بکِشانمش سمت اینکه دربارهٔ زندگیاش حرف بزند؛ دلم میخواست به ذهنش نفوذ کنم و بتوانم دنیا را همان جوری ببینم که او میبیند. من امیدوار به گفتوگو بودم؛ تا وقتی شروع نمیکرد به حرف زدن، نمیتوانستم بگویم چه سؤالهایی میخواهم ازش بپرسم. با این حال ناگزیر بودم کاری را بکنم که خواسته بود: ایرانیها و افریقاییها منتظر بودند ببینند من دستورش را اجرا میکنم. چهطور میتوانستم این قاضی را به جایی بکشانم که کمی فراتر از این چهره رسمیاش را نشان بدهد؟ چهطور میتوانستم این صاحبِ آموختههایی قرون وسطایی را به جایی بکشانم که از خشم و اشتیاقش برایم بگوید؟»
شاید جالبترین کتاب غیرداستانی نایپل برای ما ایرانیان کتاب «در ميان مومنان، سفری در دنيای اسلام» باشد که موضوع این گزارش نگاری از سفر به ایران آغاز شده و به چند کشور دیگر همچون پاکستان و اندونزی ختم میشود. این کتاب بنا به دلایل مختلف ترجمه رسمی نیافته اما تکههای مختلف آن و برخی فصول آن در بعضی سایتها و خبرگزاریهای داخلی قابل مشاهده است. او جدا از مطرح کردن مسایل سیاسی به مواردی همچون ترسناک بودن رانندگی در تهران هم اشارات بامزهای دارد و گزارشاتش هم از طنز ظریف همیشگی قلم او بهره میبرد.
و.س نایپل درگذشت
کتاب «در میان مومنان» نایپل سفری است به چند کشور اسلامی و روایت او از گفتگوها و مشاهدات عینیاش از این کشورها و سران آنها. کتاب با سفر به ایران آغاز میشود و به پاکستان و اندونزی و چند کشور دیگر ختم میشود. متاسفانه این اثر به طور رسمی و کامل به فارسی برگردانده نشده است.
گزارش نگاری یا سفرنامه دیگری هم از او درباره هند چاپ شد با نام منطقه تاریکی که چاپش در خود کشور هند به دلیل نشان دادن چهره منفی از این کشور و مردمانش ممنوع اعلام شد. این سفرنامه به خاطرات و جزئیات سفر نایپل به هند در اوایل دهه شصت میلادی می پردازد و در آن از وجهههای تاریک و ناامیدکننده هند کبیر نوشته شده است.
سال ۲۰۰۱ بود که نایپل برنده نوبل شد و با وجود اعتراضات سراسری که در ینگه دنیا علیه جایزه گرفتن او بین اهل قلم رخ داد، او از خود و آثارش به شدت دفاع کرد و خودش را جلوتر از بسیاری از نویسندگان عصر حاضر دانست؛ رفتاری که از نظر عدهای عجیب و از نظر برخی هم ستودنی به نظر آمد. اخلاقیات تند او نسبت به برخی چیزها در دوران زندگیاش زبانزد خاص و عام است و او بارها و بارها به نویسندگان بزرگی همچون جین آستین و چارلز دیکنز و توماس هاردی حملات تندی داشته و آنها را نویسنده ناشی و ناکاربلد و حتی در برخی موارد خالق خزعبلات خوانده است!
همانطور که گفتیم نایپل در زمان گرفتن جایزه نوبل هم بیانیه تندی نسبت به مخالفینش ارایه کرد و بعدها درباره جایزه نوبل خود گفت:
««جایزهی نوبل برای من دردسری درست نکرده است، ولی مسئولیتی هم در برابر آن احساس نمیکنم. اما در کل درک میکنم کسی که برندهی جایزهی نوبل میشود ممکن است یک مسئولیتهایی حس کند که از این به بعد بر دوشش قرار دارد. اما خوشبختانه من این جایزه را خیلی دیر به دست آوردم.»
آثار و.س نایپل در ایران
زندگی نامه وی. اس نایپل در قالب کتابی با نام «دنیا همین است که هست» به قلم پاتریک فرنچ نوشته شده که البته هنوز این کتاب به فارسی برگردانده نشده ولی احتمالا با درگذشت وی، مترجمین و ناشران بخت و اقبال خوبی نسبت به چاپ این اثر در ایران داشته باشند. عمده کتابهایی که از او به فارسی ترجمه شده این آثار است: آدمهای یک نویسنده: شیوه های نگرش و احساس (نشر هرمس)، خیابان میگل (نشر نیماژ)، انتخابات الویرا (نشر هاشمی)، آقای استون و شهسواران ملازم (نشر بوتیمار) ، نیمه زندگی (نشر پیک آوین) ، مشت مالچی عارف (نشر ققنوس) ، خانهای برای آقای بیسواس (نشر نیلوفر)، خم رودخانه (نشر درسا) ، پسر قاتل من که شامل دو داستان کوتاه از اوست (نشر نقش و نگار)، در کشور آزاد (نشر خاتون)
ارسال نظر