مصاحبه متفاوت با ستاره و لاله اسكندري
خواهران اسكندري براي مخاطبان تلويزيون چهرههاي شناخته شدهيي هستند. سالهاست شاهد نقشآفريني آنها هستيم. خودش ميگويد اولين بازيگري است كه در تلويزيون ايران نقش زن معتاد و سپس زن الكلي را بازي كرده است.
بازيگران سينما و تلويزيون در ايران معمولا پس از مدتي كه از حضور آنها در اين عرصه ميگذرد و پس از ديده شدن تواناييها و ويژگيهاي آنها براي ايفاي نقش، معمولا مورد توجه طيف مشخصي از كارگردانها قرار ميگيرند. فكر ميكنيد درباره شما دو خواهر بازيگر وضعيت به چه صورتي است؟
ستاره: من به دليل پيشينه تئاتري و عادتي كه به تنوع در پذيرش نقشها دارم، از زن روستايي زجر كشيده تا عمه آغامحمدخان قاجار را بازي كردم. در تئاتر آنقدر تنوع نقش هست كه بازيگر محدود به كليشه خاصي نميشود و به همين دليل آمادگي دارد در هر ژانري ايفاي نقش كند. اين مساله به لحاظ خواسته من است اما اينكه استعدادش در من به عنوان بازيگر موجود است يا نه، مسالهيي است كه قضاوت آن با مخاطب است.
اما نقشهايي هست كه براي آن به بازيگران بيشتر فكر ميزنند. اين مساله درباره شما چگونه است؟
ستاره: درباره من خوشبختانه اين مساله خيلي وجود ندارد. در تلويزيون بازيگر خيلي زود تبديل به كليشه ميشود. بعد از سريال «نرگس» كه نقش دختري خوب و مثبت را ايفا ميكردم و قاعدتا بعد از آن سريال بايد با حجم زيادي پيشنهاد ايفاي چنين نقشهايي مواجه ميشدم اما تا در معرض چنين پيشنهادهايي قرار بگيرم، سريال «مرگ تدريجي يك رويا» پيش آمد كه در آن من نقش زني الكلي و بيبند و بار را ايفا ميكردم. اين كار را كردم تا قالب كليشه را بشكنم و صرفا براي يكسري نقش خاص به من مراجعه نشود.
ستاره اسكندري در كارنامه كارياش تعداد اندكي كار دارند اما اغلب كارها تفاوت زيادي با هم دارند و به نوعي كارنامه كارياش پر فراز و نشيب است اما «لاله اسكندري» تعداد بالايي نقش دارد كه اغلب آنها در فضاي نزديكي به هم قرار دارد.
ستاره: چرا چنين فكري ميكنيد؟
لاله: اتفاقا به نظرم برعكس است.
ستاره: من خيلي بيشتر از لاله كار كردم اما لاله كارهايي كار كرده كه بيشتر ديده شده است. لاله با حضور در سريال «خاك سرخ» در نقش اول، بازيگري را شروع كرد و در ادامه هم چنين نقشهايي را ايفا كرد اما حجم كارهاي من خيلي بيشتر بود. من حتي در مقاطعي كار عروسكي هم انجام دادهام. عروسكگرداني هم كردهام و جاي عروسك صحبت كردهام. به مراتب تعداد كارهايم از لاله بيشتر است اما شايد چون نقشهاي سينمايي و تلويزيونيام آنقدر بلند نبوده كه به چشم بيايد، چنين تصوري پيش آمده است.
اما تنوع نقشهاي شما خيلي بيشتر است. ايفاي نقش كنيز در فيلم «مسافر ري»، بازي در تئاتر «شب هزار و يكم» يا فيلم «قبرستان غير انتفاعي» كه سال گذشته در اكران داشتيد و در آن نقش يك پير زن را ايفا ميكرديد از كارنامه متنوع شما خبر ميدهد.
من جزو بازيگراني هستم كه دوست ندارند كليشه شوند. به همين دليل ترسي از اين ندارم كه مثلا نقش زني ۷۰ ساله را هم ايفا كنم. نوروز سال ۹۲ هم در سريال نوروزي «هفت سين» نقش زني را ايفا كردم كه ۱۰ سال از سن واقعي خودم بزرگتر بود. تجربه كردن نقشهاي متفاوت را خيلي دوست دارم. اصرار دارم حتما اگر نقش زني جنوبي را در فيلمي ايفا كردم، در اثر نمايشي ديگري نقش زن شمالي را بازي كنم و لهجههاي مختلف را تمرين كنم.
بارها شنيدهام كه در پروژههاي طولاني مدت مثل سريالهاي دفاع مقدس به بازيگري براي نقشهاي طولاني مدت نياز باشد، اولين گزينه «لاله اسكندري» است. به نظر ميرسد شما صبر و حوصله كافي براي ايفاي چنين نقشهايي را داريد. اينطور نيست؟
لاله: درباره تنوع نقش مشكل كوچكي وجود دارد و آن اين است كه در ايران وقتي بازيگري در نقش خاصي جا ميافتد يا در نقشي ديده ميشود، از آن پس تمام پيشنهادهايش در آن حوزه مطرح ميشود. من اولين كار جديام سريال «خاك سرخ» بود كه سريالي ملودرام بود كه خوب ديده شد. پيش از آن نقشهاي كوتاهي در فيلم «متولد ماه مهر» ساخته احمد رضا درويش ايفا كرده بودم و نقش اول يكي از فيلمهاي سيامك شايقي را هم بازي كرده بودم. همه اينها در يك سال اتفاق افتاد اما خاك سرخ مهمترين اثر تصويري بود كه در آن ديده شدم. بعد از خاك سرخ شايد دهها ملودرام در شكلهاي مختلف به من پيشنهاد شد. متاسفانه يكي از خصلتهاي سينما و تلويزيون اين است كه به سرعت به سراغ فردي ميروند كه در آن حوزه موفق شده است. من مثل ستاره اين امكان را نداشتم كه تنوع اينچنيني در كارنامه كاريام ايجاد كنم چون اساسا به اندازه او پيشنهادهاي متنوع نداشتم. الان هم وقتي در پروژهيي ميخواهم تا نقشي متفاوت به من بدهند، ميگويند: «چهره تو شيك است و به درد نقشي كه ميخواهي نميخورد.»
ستاره: بعد ميآيند همان نقش را به من پيشنهاد ميكنند. (با خنده)
لاله: من در فيلمهاي ويديويي يا همان تله فيلمها كه در فاصله سال ۱۳۸۵ تا امروز ساخته شد، در حدود ۱۴ تله فيلم به ايفاي نقش پرداختم كه آثار بسيار متفاوتي بوده است و من در اين آثار فرصت پيدا كردم نقشهاي متنوعي ايفا كنم.
من شش سريال تلويزيوني، هشت فيلم سينمايي و حدود ۱۴ تله فيلم در اين سالها كار كردم. اتفاقا حجم زيادي نيست؛ بهويژه تله فيلم كه هميشه كمتر از يك ماه تصويربردارياش زمان ميبرد.
در اولين جشنواره فيلمهاي تلويزيوني سال ۱۳۸۸ هم بهطور ويژه از طرف رييس سازمان صدا و سيما مورد تقدير قرار گرفتيد.
بله. اين تقدير مربوط به زماني بود كه من حجم زيادي تله فيلم كار كرده بودم. من در فيلمي نقش زني با لهجه جنوبي را هم ايفا كردم. حتي فيلم طنز هم داشتم و در آن سعي كردم تجربه تازهيي داشته باشم اما كار چندان ديده نشد. متاسفانه چنين موقعيتهايي براي من خيلي پيش نيامده هرچند سعي كردم از موقعيتهاي پيش آمده استفاده كنم.
لاله اسكندري چگونه خودش را با شرايط لازم براي ايفاي يك نقش سخت هماهنگ ميكند؟
در يك سالي كه درگير سريال «خاك سرخ» بودم، شرايط كاري ما شبيه «سربازي» بود. ما ساعت چهار و نيم صبح از خواب بيدار ميشديم و تا هشت شب سر صحنه بوديم و تازه در فاصله ۱۰ تا ۱۲ شب هم در هتل تمرين داشتيم. به همين دليل از همان سريال اول به كارهاي سخت عادت كردم. از شش سريالي هم كه در تلويزيون بازي كردم، چهار تاي آن سريالهاي دفاع مقدسي بوده است. رقص پرواز، خاك سرخ، در چشم باد و سريالي كه كارگردانش بيژن بيرنگ بود اما نمايش داده نشد. سريال «دولت مخفي» هم كه الان در حال ايفاي نقش در آن هستم هم اثري طولاني است كه البته مثل سريال «در چشم باد»، بخشي كه من در آن بازي ميكنم ارتباط زيادي با جنگ ندارد اما تقريبا در همان فضا است.
در فيلم «متولد ماه مهر» نقش دختري پر شر و شور را ايفا كرديد اما چرا آن نقش در ذهن كارگردانها ماندگار نشد تا از آن به بعد، پيشنهادهايي در آن زمينه به شما بدهند؟
حجم حضور من در سريال خاك سرخ بيشتر از متولد ماه مهر بود. به ياد دارم در زماني كه خاك سرخ پخش شد، بيش از ۷۰ درصد مخاطب داشت.
چرا شما براي سريال خاك سرخ انتخاب شديد؟
من از بين هفتصد، هشتصد كانديدا براي آن نقش انتخاب شدم. به خاطر دارم گروه سازنده سريال به دنبال دختري بودند كه چشماني معصوم داشته باشد و چهرهاش هم تازه باشد.
قرار بود من و ستاره با هم در آن سريال ايفاي نقش كنيم كه نشد. مردم هم با اين ويژگي خيلي با نقش ارتباط برقرار كردند. بعد از آن من براي تجربه عرصههاي تازه حتي به سراغ آثار پليسي رفتم و با «مسعود آب پرور» تجربه خوبي در اين زمينه ثبت كردم. حتي در فيلمي نقش يك امدادگر را ايفا كردم.
شما دو خواهر هيچگاه فرصتي براي همبازي شدن پيدا نكرديد؟
ستاره: من در سريال «رقص پرواز» ساخته احمد مرادپور در يك سكانس جاي لاله بازي كردم و به افتخار خواهرم! نقش پيري شخصيتي كه او در سريال ايفا ميكرد را من بازي كردم.
من اين صحنه را ديدهام. فكر ميكردم اين شباهت با گريم ايجاد شده است.
لاله: متاسفانه كارگردانها هيچگاه حرف ما را گوش نميدهند. اين صحنهيي كه ستاره به آن اشاره كرد صحنه بسيار خوب و موثري بود. داستان اين سريال در دو بخش اتفاق ميافتاد: زمان حال و گذشته و زندگي زني را روايت ميكرد كه پزشك بود و در زمان جنگ براي يافتن نامزدش به جبهه ميرود اما هيچگاه به او نميرسد. من به كارگردان پيشنهاد كردم كار را به دو بخش تقسيم كند و بخش زمان حال را ستاره و بخش زمان گذشته را من بازي كنم اما كارگردان قبول نكرد. هرچند وقتي سكانس پاياني كار را ديد، متاسف شد كه چرا پيشنهاد مرا قبول نكرده است. فيلمبرداري رقص پرواز حدود هفت ماه طول كشيد. بعد از پايان اين سريال، محمد رضا تختكشيان تهيهكننده سريال با من تماس گرفت و گفت سريالي به نام «بچههاي هور» در انزلي در تدارك پيش توليد است. بيا و در اين سريال بازي كن. البته به اين مساله هم اشاره كرد كه فضاي كار سخت است و در هور كار ميكنيم.
پاسخ شما چه بود؟
لاله: گفتم من هفت ماه در سريال رقص پرواز پوستم كنده شده. چرا نقشهاي شيك و خوبي كه مثلا در لبنان و فرانسه است را به ما پيشنهاد نميكنيد و فقط نقشهاي سخت را پيشنهاد ميكنيد؟ گفتند آن نقشها را همه بازي ميكنند اما اين نقشهاي سخت را هر بازيگري بازي نميكند.
ستاره: بد نيست خاطرهيي برايتان از ايفاي همين نقشهاي سخت بگويم. من و لاله خواهرزادهيي داريم كه مدرسه ميرود. روزي وقتي مرا ديد، گريه كرد و گفت: خاله! تو را به خدا اينقدر نقش كلفتها رو بازي نكن؛ آبروم توي مدرسه رفته (با خنده). البته آن موقع لاله نقشهاي شيك بازي ميكرد.
لاله: كارهاي جنگي واقعا سخت و انرژي براست. در سر اين كارها مصيبت هم زياد سر ما ميآيد به همين دليل كمتر كسي حاضر ميشود وقت و سلامتياش را براي چنين كارهايي بگذارد.
در سريال «مرگ تدريجي يك رويا» هم دو خواهر در سريال حضور داشتند. خيليها گفتند اين دو نقش را به ستاره و لاله بسپاريد اما باز هم قبول نكردند. كم پيش ميآيد كه دو بازيگر باشند كه هم شباهت زيادي به هم داشته باشند و هم اختلاف سني زيادي با هم نداشته باشند. البته در سريال «دولت مخفي» هم اين اتفاق داشت ميافتاد كه ستاره كار داشت و باز هم ما دو خواهر همبازي نشديم.
ستاره: هميشه عوامل بيروني باعث شده كه ما با هم همبازي نشويم. مثلا در سريال خاك سرخ نقشها از قبل مشخص شده و حتي قول داده شده بود و نميشد كاري كرد. فقط در سريال «دولت مخفي» زمينهاش وجود داشت كه آن هم به دليل گرفتاري كاري من نشد. به عبارت سادهتر «نشده كه بشه اما انشاءالله كه ميشه».
سال گذشته ستاره اسكندري در سريالي به نام «شوق پرواز» نقش دختر خبرنگاري را ايفا كرد كه در بخش عمدهيي از سريال، در كما بود و با بدن گچ گرفته روي تخت بيمارستان خوابيده بود. چه چيزي در آن نقش وجود داشت كه آن را ايفا كرديد؟
ستاره: چيزي كه باعث شد من آن نقش را ايفا كنم، اين بود كه در سال ۱۳۸۸ به دعوت خانه سينما در سفري به آبادان و خرمشهر رفتيم. من اين دو شهر را ۲۰ سال قبل ديده بودم و حالا بعد از ۲۰ سال احساس كردم انگار نه انگار ۲۰ سال گذشته است! فقط نماي ظاهري شهر درست شده بود اما در كوچه پشتي وضعيت مثل سابق بود. در اين شهرها خانوادههايي بودند كه عزيزانشان را در جنگ از دست داده بودند اما جزو خانوادههاي شهداي شناخته شده و مشهور نبودند. آنها مشكلات زيادي داشتند. من برخلاف لاله فيلم يا سريال جنگي بازي نكردهام كه البته خيلي دوست دارم چنين تجربهيي را داشته باشم. در چنين شرايطي وقتي از آن سفر برگشتم، بلافاصله آن نقش به من پيشنهاد شد. وقتي با خانواده شهيد عباس بابايي آشنا شدم، ديدم چقدر خانواده عجيبي هستند. در اين سريال از زندگي واقعي عباس بابايي همهچيز نشان داده نشد. بابايي در زندگي واقعي خودش خيلي آدم لطيف و شاعري بوده است.
من در جلسهيي كه عوامل شوق پرواز با رييس سازمان صدا و سيما داشتند هم به آقاي ضرغامي پيشنهاد كردم كه درباره شهداي گمنام هم كاري بكنند. شهدايي كه جان خودشان را براي مملكت دادند اما چون شناخته شده نيستند، كسي توجهي به آنها نميكند و حتي بعد از گذشت سالهاي طولاني از جنگ، براي بازماندگان آنها در شهرهايي مانند آبادان و خرمشهر آب آشاميدني هم وجود ندارد.
تا آنجا كه به ياد دارم «لاله اسكندري» اولين گزينه براي ايفاي نقش همسر شهيد بابايي در دورههاي گذشته توليد اين سريال بود؟
لاله: سال ۱۳۸۷ كه قرار بود حسين قاسمي جامي اين سريال را بسازد، من براي نقش همسر شهيد بابايي قرارداد هم بستم اما سريال با آن كارگردان به مرحله ساخت نرسيد. اگر چنين ميشد احتمالا من و ستاره ميتوانستيم با هم همبازي شويم.
پيش آمده وقتي نقشي كه از شما پخش ميشود، با ديدن خودتان افسوس بخوريد يا وقتي فيلمنامهيي را قبول نميكنيد، با ديدن آن اثر حس كنيد اشتباه كرديد كه آن نقش را نپذيرفتيد؟
ستاره: درباره كارهايي كه در آن ايفاي نقش كردم پيش نيامده حسرت بخورم كه چرا بازي كردم. تقريبا همه آنها را دوست دارم اما آثار زيادي بوده كه بابت حضور نداشتن در آنها حسرت خوردهام و با خودم گفتهام جاي من در آن كار بسيار خالي بوده است. فيلم «نرگس رخشان بني اعتماد» يكي از آنهاست.
قرار بود در آن فيلم بازي كنيد؟
ستاره: نه اما خيلي دوست داشتم در آن فيلم باشم. براي همين حسرت ميخورم.
لاله: چند بار پيش آمده نقشي را رد كردهام و بعدها وقتي كار را ديدم، پشيمان شدم كه چرا قبول نكردم. من شخصا به «اتفاق در سينما» خيلي معتقدم. حداقل در حوزه بازيگري ميتوانم بگويم كارها بر اساس توانايي آدمها ارائه نميشود بلكه بيشتر بر اساس يك سري اتفاقها، تصادفها و اقبالها كه براي آدمها پيش ميآيد، شرايط بازي ساخته ميشود و بايد بپذيريم كه قسمت ما نبوده در آن كار باشيم. بارها ديدهام كه فردي كه در آن فيلم يا سريال حضور دارد، نه توانايي زيادي براي ايفاي آن نقش دارد و نه با آن نقش تناسب زيادي دارد اما در شرايطي خاص، ايفاي آن نقش به او واگذار شده است.
زماني پيشنهادي مطرح شده و من نپذيرفتهام اما خيلي اوقات، حسرت نقشهايي وجود دارد كه اساسا به من پيشنهاد نشده است. البته من خيلي به چنين چيزهايي فكر نميكنم و فقط در محدوده پيشنهادهايي كه به من شده، فكر ميكنم.
در حال حاضر بازيگري چه بخشي از زندگي شما دو خواهر است؟
ستاره: بخش عمدهيي از زندگيام درگير بازيگري است. هم عملي و هم اصولي. شايد اين مساله بيشتر معطوف به تئاتر است تا سينما و تلويزيون. بازيگري شغلي است كه در جايي از شغل فراتر ميرود و تبديل به هويت شخصي ميشود.
لاله: ضرب المثلي هست كه ميگويد هركس چلوكباب سينما را بخورد، آلوده آن ميشود. به جرات ميگويم پيشنهادهايي كه الان دارم، نسبت به سالهاي گذشته خيلي افت كرده است. سطح كيفي هم در سينما و هم در تلويزيون خيلي افت كرده است و متاسفانه فضايي براي عرضه توانايي وجود ندارد. در سريال «دولت مخفي» كه درگير آن هستم، روزهايي بوده كه هم امكانات و همزمان زيادي داشتهايم و به همين دليل نتيجه خيلي بهتر از آب درآمده است. كارگردان در چنين مواقعي ميگفت اين سكانس، سكانس بازيگر بود و مرا تشويق ميكرد اما در طول يك سال تنها در حد ۱۰ سكانس وجود داشته كه من در آن امكان عرضه تواناييهايم را پيدا كردهام.
بازيگري به هر حال شغل من است اما اين طور هم نيست كه از همه بخشهاي آن لذت ببرم. شخصا افسوس سالهاي گذشته را ميخورم كه كارهايي بوده كه رد كردهام اما حالا افسوس ميخورم كه ديگر چرا به كيفيت آن سالها كاري توليد نميشود تا در آن ايفاي نقش كنم.
سينماي ايران به بازيگران زن روي چندان خوشي نشان نداده و بازيگران قديمي زن، با مشكلات مختلفي مواجه هستند .
ستاره: معمولا مردهاي بازيگر با حمايت بيشتري از سوي خانواده مواجه ميشوند. زنها در شرايط ديگر هم نسبت به پذيرش شرايط خاص شغلي همسر خود انعطاف بيشتري دارند. مثل زنهايي كه همسرشان خلبان است ولي كمتر مردي است كه بتواند شرايط همسر بازيگرش را درك كند.
لاله: زنها به نوعي چون رشته وحدت خانواده در دست آنهاست، اصولا كانون خانواده را نگه ميدارند. خيلي اوقات خانمهاي بازيگر به دليل حفظ خانواده از سينما دور شدهاند و به سمت زندگي خانوادگي رفتهاند. اما درباره سرنوشت ناگوار به نظرم تفاوتي بين بازيگر زن و مرد وجود ندارد.
در حرفه ما بيرحمي زيادي وجود دارد. خيلي اوقات افرادي كه در اوج هستند، فراموش ميكنند براي آينده خود برنامهريزي كنند. در سالهاي اخير بازيگران خانمي را ديدهام كه پس از ازدواج به مرور از بازيگري فاصله گرفتهاند.
نظر کاربران
دوتا خواهر باهم زشتند
لاله معصوم و دوست داشتنی تره
موفق باشید