چهرههای ورزشی سال ۹۶
حالا که این چند چهره را می خوانید دومین روز از سال جدید است و نوبه ی بعدی را با یک هفته استراحت در اولین پنجشنبه بعد از نوروز خواهیم داشت، سال نو مبارک، همراهانِ همیشه.
برترین ها - ایمان عبدلی: حالا که این چند چهره را می خوانید دومین روز از سال جدید است و نوبه ی بعدی را با یک هفته استراحت در اولین پنجشنبه بعد از نوروز خواهیم داشت، سال نو مبارک، همراهانِ همیشه.
علی کریمی یا (شمایل سال)
کریمی از بهمن ماه اوج گرفت و شمایل مبارزه با فساد را بر تن کرد. اصل اتفاقات از برنامه نود بود؛ حضور کریمی در مناظره با ساکت آن هم در برنامه نود همان طور که پیش بینی میشد خیلی جنجالی شد و خب کریمی مثل همیشه با صراحت هر چه را که در چنته داشت رو کرد.
خیلی ها گفتند که کریمی لکنت داشت و روی خودش مسلط نبوده. حرف قابل اعتنایی است کما این که علی کریمی در نهایت یک پیشکسوت ورزشی است و نه یک تحلیلگر و سیاستمدار و یا جامعه شناس، او چگونه دویدن و چگونه بازی کردن را یاد گرفته و آداب سخنوری نمیداند قاعدتا. بحث بر سر این که چه کسی یا کسانی پیروز این ماجرا بوده اند هم داغ شد، یکی فردوسی پور را برنده میدانست، به خاطر احیای نود، دیگری کریمی را به خاطر نفوذ بیشتر در دل مردم و دیگرانی هم ساکت سیاستمدار را. در مورد بازنده البته همه توافق دارند که کیروش بازنده بوده به خاطر ورود بیجا به بحثی که میشد واردش نشد و آن عصبیت و واژهای که زشت بود و زیبنده نبود. از همهی این حرفها که بگذریم و یک لایه که از ماجرا برداریم وجه تمثیلی و قهرمانانهای است که از علی کریمی به طور غلو آمیزی ساخته شده، در همین چند روز و چند ساعت! نود هنوز تمام نشده بود که کریمی شمایلی شبیه اساطیر پیدا کرده بود.
شاید در نگاه اول بد نباشد و اصلا موقعیت یک فرد در برابر یک سیستم (فدراسیون فوتبال) صراحت او، خود جوش بودن رفتارهایش و آن وجه تمثیلی که از استیصال مردم ایران در برابر فساد دارد، آن حالتی که میدانید جایی برای احقاق حق نیست دچار عصبیت شده اید و بی انسجام فقط پریشان گویی میکنید و... مجموع این حالات هر شخص را در موقعیت همذات پندارانه با کریمی قرار میدهد.
یعنی خیلیها خودشان را کریمی میبینند و ناکامی هایشان رادر قالب ساکت و فدراسیون فوتبال تجسم میکنند. این موقعیت همذات پندارانه و آن صراحت و شجاعت البته قابل درک است، اما این شمایل اسطورهای کمی اغراق آمیز است و اصلا ورای همهی این حرفها نباید و نمیشود با سر ریز مطالبات روی تک ستارهها کاری از پیش برد. این امتداد همان فرهنگ تک رو و انتظار طلب ایرانی است که دائما میخواهد کسی بیاید و یک تنه انقلاب به پا کند. نه که تماما بد باشد، به هر حال این انتظار در خودش فکر تحول دارد، اما گاها باعث میشود حرکت جمعی و اصلاحی گام به گام تبدیل به توقعات فراتر از حد تصوری شود که اگر از سمت آن قهرمان برآورده نشود به همان میزان امیدواری کاذب، ناامیدی کاذب و سر خوردگی با خودش میآورد.
مهدی طارمی یا (جعبه سیاه سال)
پس از تجربه جمعی رفتارهای مهدی طارمی در دو سال گذشته حالا بهتر می فهمیم حرفه ای بودن یک بازیکن فقط در بدنسازی مناسب و عدم اعتراض به داور نیست. این ها گزاره های ساده ای از حرفه ای گری بازیکن فوتبال است، که از لا به لای گزارش های فوتبال دریافت کرده ایم. حرفه ای بودن یک بازیکن اما ابعاد بزرگتری دارد. طارمی و امثال او شاید فکر می کنند هنوز در کوچه های خاکی بازی می کنند که چنین فارغ و رها فقط به منفعت شخصی فکر می کنند. البته یک چیزهایی هم شنیده اند که با چهار تا پُست مجازی و موضع گیری جسته گریخته سیاسی حاشیه امنیت هم خواهند دشت.
در سالی که پرسپولیس در آسیا چهار تا خورد. استقلال شش تا و قرمز و آبی نه برای موقعیت های همدیگر بلکه برای ناکامی ها همدیگر کری خواندند. با رفتارهای طارمی که این روزها در قطر البته که آقایی میکند، خیلی چیزها متوجه شدیم! حالا کاملا شیر فهم شده ایم که درایران فوتبال تبدیل به دیگی از فرصت ها شده که در آن فقط هواداران هیزم می شوند تا چرخه ی مالی سود آور برای بازیکن مدیر و...را تامین کنند. هیچ نشانی از پیشرفت و مسئولیت پذیری مشاهده نمی شود. طارمی، جعبه سیاه فوتبالی است که خیلی ها در آن خیلی کارها می کنند و ما از آن فقط چرخش یک توپ فوتبال را می بینیم. به مرور این حس بازیچه شدن تبدیل به عصبانیت عمومی می شود، در حالی که ذات وجود طارمی افشاگرانه است و به اصلاح این روند می تواند کمک کند و از تکرار تجربیات این چنینی جلوگیری کند، اگر که بخواهند. برانکو خواست، دیگران را نمی دانیم.
علیرضا کریمی، رسول خادم و مسعود شجاعی یا (دیپلماسی ورزشی سال)
علیرضا کریمی یکی از مهم ترین چهره های امسال بود او در جامجهانی زیر ٢٣سال جهان، از رسیدن به مدال بازماند. او در این مسابقات درحالیکه در فاصله یک دقیقه مانده به پایان مبارزهاش از حریف روس پیش بود، با نظر کادرفنی مجبور شد برای روبهرو نشدن با حریفی از رژیم صهیونیستی کشتی را با اختلاف ١١ امتیاز واگذار کند. این اتفاق البته محرومیت شش ماهه از سوی اتحادیه جهانی کشتی را به دنبال داشت و کشتی ایران شانس آورد که تعلیق نشد قبل تر مسعود شجاعی و احسان حاج صفی که در عضویت پانتیانوس بودند به چالش افتادند دو ملی پوش ایرانی مجبور شدند در مقابل حریف اسرائیلی تیم باشگاهی شان بازی کنند و بعدتر تلویحا از تیم ملی خط خوردند. چندی بعد احسان حاج صفی از کاری که کرده بود اظهار پشیمانی کرد و در اینستاگرام چیزهایی نوشت که راه برگشتش را هموار کرد، اما از آن طرف واکنش مسعود شجاعی متفاوت بود و البته همین چند روز قبل بالاخره او هم به تیم ملی بازگشت و کی روش در فیس بوک اش طلسم دعوت نکردن از او را شکست.
مساله رویارویی یا عدم رویارویی با اسرائیلی ها در کشتی اما دامنه دار تر شد و مساله محرومیت و لغو میزبانی و اتفاقا بعدی که نمی توانست قابل کنترل باشد رسول خادم را به صرافت انداخت که پیشنهاد «دیپلماسی ورزشی» را بدهد که البته از سمت وزارت ورزش این گونه پاسخ داده شد که در حیطه اختیارات این وزارت خانه نیست و بعدتر نهادهای تصمیم ساز هم با نوع اظهارنظرها و موضع گیری هاشان مهر تایید بر این ادعا زدند.خلاصه اش این که مجموع این شرایط نشان داد فعلا تغییری در این روند ایجاد نخواهد شد. مساله رسول خادم، مسعود شجاعی و علیرضا کریمی از یک خاستگاه می آمد پس به ناچار در کنار هم در یک سبد قرار گرفت.
برانکو و کی روش و شفر یا (رنسانس سال)
صرف نظر از مسال حاشیه ای و نوع برخورد کی روش با اطرافیانش و کمک های اسبق و سابق و فعلی و این ها، عملکرد فنی او بی نظیر بوده است. دو صعود پی در پی به جام جهانی، گُل فعالیت مربی مقتدر پرتغالی است که حال و هوای تیم ملی را بالکل عوض کرده است و از بازیکنانش فرزندانی فداکار و حرفه ای ساخته است. شان تیم ملی بالا رفته و این ثمره حضور مربی ای است که پس از هشت سال راز بقا را در ایران یاد گرفته، هر چند که لجباز باشد و بعضا به حاشیه های بی ربطی دست بزند و یا غرض هایش را در تنظیم لیست تیم ملی وارد کند، مُراد این که کی روش می داند چگونه به نتیجه برسد و همین کافیست.
تیم ملی مان با یک خارجی سال هاست خیالمان را راحت کرده و از آن طرف پر طرفدارترین و پر بحران ترین تیم هشت سال دولت احمدی نژاد که انواع و اقسام شکست های رنگارنگ و حاشیه های مختلف را داشت، با برانکو از دوران رویانیان و شیرینی و سیاسی به دوران ثبات موفقیت و لبخند رسید. پرسپولیس برای دومین سال پیاپی قهرمان شده و به چهار تیم آسیا رسید و هرچه ستاره کم می کند و باز هم فقط می برد و حسابش را از لیگ داخلی جدا کرده است. در مورد برانکو همین بس که هواداران پرسپولیس با مساوی هم ناراحت می شوند پرسپولیس هم مثل تیم ملی حالش خوب شده با یک خارجی!
تیم ملی، پرسپولیس و بعد از این ها استقلال که از دوران ادا وادعای مظلومی و منصوریان و...به دوران نظم و انسجام شفر رسیده است، البته که برای قضاوت کار شفر کمی زود است اما هیاهو به سکوهای آبی برگشته و آن ها هم نَفَس کُری خوانی پیدا کرده اند، فعلا دنیا به کام سه تیم اصلی فوتبال می چرخد و هر سه تیم را هم خارجی ها می چرخانند و به نظر به دوران خارجی های خوب وارد شده ایم و سواد و تخصص در حال غلبه بر باند و مافیا است باشد که روزگارمان در همه عرصه این گونه بچرخد.
نظر کاربران
مرسی
پس حسن یزدانی چی ؟