چهرههای فرهنگی سال ۹۶
این «چند چهره» درباره خبرسازترین مردمان از میانه اهالی فرهنگ است در طی یک سالی که گذراندیم. انتخاب و چینش این اسم ها تحت تاثیر یک سلیقه شخصی (نویسنده متن)، یک سلیقه عمومی (میزان خبرسازی و تاثیر گذاری) و البته لحاظ کردن برخی محدودیت هاست.
برترین ها - ایمان عبدلی: این «چند چهره» درباره خبرسازترین مردمان از میانه اهالی فرهنگ است در طی یک سالی که گذراندیم. انتخاب و چینش این اسم ها تحت تاثیر یک سلیقه شخصی (نویسنده متن)، یک سلیقه عمومی (میزان خبرسازی و تاثیر گذاری) و البته لحاظ کردن برخی محدودیت هاست. پر واضح است که مثلا «تتلو» هم وزن دیگر چهره ها نیست اما امسال پایش به سیاست باز شد و تاثیر گذاری زیادی داشت.
نکته قابل ذکر دیگر این که علاقه شخصی ام این بود که مثلا از علی اشرف درویشیان و به طور کلی اهالی ادبیات هم سهمی در این فهرست باشد اما واکنش شما (مخاطبان برترین ها) کشش چندانی به ادبیات نشانمان نداده است و مورد آخر از میان اهالی موسیقی هم میشد نام هایی باشد که این مورد آخری را به کم توانی قلم من ببخشید، خصوصا در سالی که موسیقی پاپ با پدیده های مبتذلی چون هیراد و همایون سقوط کرد و موسیقی سنتی هم میل به ابتذال را نشانمان داد به کرات. امیدوارم سال بعد چهره های فرهنگی به خاطر حرکات ایجابی و فعل های مثبت چهره شوند و از دوران میانمایگی کل عرصه های هنری حتی اندازه یک قدم فاصله بگیریم!
ترتیب چهره ها بر اساس آرای مردمی است که در نظر سنجی «برترین ها» شرکت کردند و بیشترین آرا متعلق به مهران مدیری بوده است. لازم به ذکر است که این متن منتخبی از مطالبی است که طی سال منتشر شده است و به قولی این یک کلاژ از عملکرد یک ساله است.
مهران مدیری یا (حسابگر سال)
سال مدیری با «دورهمی» سپری شد و این دورهمی همان طور که خودش هم بعدتر گفت فضایی برای نقد اهالی سیاست خصوصا دولتمرداران شد، امسال چندین بار «مهران مدیری» را سوژه کردیم، خلاصه ای از دو نگاه این ستون به یک مدیری را در زیر بازخوانی می کنیم؛ یک مدیریِ اجتماعی و یک مدیریِ سیاسی.
منتقد سیاسی پر اشتباه
در تمامی این سال ها میل به نقادی (سیاسی) مدیری سمت و سوی جناحی داشته و چنین تمایلی این ذهنیت را می سازد که مدیری از ابزار بقا حد نهایت استفاده را می برد. سیر چپ و راست خزیدن را که مرور کنید بهتر در می یابید که او تا چه اندازه محافظه کارانه به فکر حفظ شرایط است.
همین جانبداری او استقلال هنری اش را زیر سوال می برد و مردم زیرک که بر حسب تجربه محدویت های و تهدید های کار هنری را در تلویزیونی که به یمن رانت فرصت در اختیار آدم هایش قرار می دهند را می شناسند با فراست تشخیص می دهند که کدام حرکات محاسبه شده است و کدام رفتار و کنش اصالت دارد.
غالب آن هایی که مدیری به خاطر چنین مواضعی نقد می کنند در حقیقت مشکلی با یک هنرمند شناخته شده که شاید جناحی هم باشد، ندارند. به شرطی که مدیری یا هر کس دیگر پای مواضعش بایستد و پشت واژه هایی چون طنز پردازی نقادانه پنهان نشود و در پی اصالت بخشی به حرکات حسابگرانه اش نباشد. در آن صورت هیچ نقدی هم وارد نمی شود وگرنه مردم عادی نه آن قدر وامدار دولتند که از نقد آن به مانند روزنامه های اصلاح طلب شاکی شوند و نه آن قدر همدل منتقدان دولت روحانی اند که از فرط شادی پس از نقد های مدیری پایکوبی مجازی کنند.
او حالا نه تنها زودتر از ما نمی بیند، بلکه پشت ما حرکت می کند. او حالا برای ماندن در وضعیت سابق، مجبور است سطحی و گذرا موضع گیری کند. اصلا مهم نیست از دولت روحانی انتقاد می کند. دولت روحانی جای انتقاد زیاد گذاشته و حق یک طنز پرداز هم هست که از دولت انتقاد کند، قرار نیست دهان ها بسته شود. اصلا دولت و سیاست و این ها مهم نیست، مهم تر خودِ مدیری است که انگار نسبتی با آن ظرافت و نبوغ (در نقد سیاسی) گذشته ندارد و دائم در حال باج دادن به خواسته های سطحی دسته ای از مردم است، نوعی عدول از اصول کار هنری.
منتقد اجتماعی مورد قبول
مدیری در قامت یک منتقد اجتماعی جایگاه درست و آبرومندی دارد ذکر دو نمونه از مواضع او طی یک سال گذشته، روشن کننده ماجراست؛
مثلا مدیری از حضور شوآف گونه کسانی مثل حافظ ناظری انتقاد کرده بود که انصافا نقد درست و واردی هم هست و تعمیم آن به مسائل قومیتی یک مغلطه است. اصل حرف مدیری پیچ و تاب خاصی نداشت. آخر کدام آدم دردمندی برای لحظات همدردی اش دکوپاژ و میزانسن می چیند؟ حافظ ناظری نه، اصلا فرض کنید استاد شجریان!
یا شوخی های مدیریتی با اوضاع معیشتی معلمان بود. گفته اند تحقیر آمیز بوده که والا نبود. آن چه که تحقیر آمیز است باوری است که اتفاقا از سمت قاطبه معلمان شکل گرفته و دائما در هر فرصتی به این باور دامن می زنند. معلمانی که توقع دارند همپای کارمندهای نهادهای پولساز و قدرتمند دریافتی داشته باشند و ندارند. آن ها با استفاده از مباحث توسعه محور و لزوم توجه به امر آموزش دائما از وضع معیشتی خود می نالند. حق دارند و ندارند را نمی دانیم، اما این واضح است که این باور دست پایین بودن معلمان را خودشان زاییده اند و به بلوغ رسانده اند، کار مدیری و هم قطارانش در نهایت حاشیه ای بر چنین بسترهایی است.
رضا رشیدپور (معمولی سال)
مساله عمومی با رشید پور آن جایی بود که سیل توقعات از او از جایی به بعد زیاد شد و افکار عمومی از او توقع داشت به تنهایی در قامت یک مرد رسانه ای مشکلات را حل کند در صورتی که عمده شهرت موفقیت رشید پور و اصلا تخصص او در گفت و گو با سلبریتی هاست و نه چیزی بیشتر اوج انتقادات از او در گفت و گو با روحانی متجلی شد. همین ایراد در عرصه ای دیگر هم رخ داد در جشنواره فجر او را در قامت یک سینمایی گماردند خب سرکنگبین صفرا فزود.
مورد دوم؛ او مناسب سیاست نبود
مصاحبه رئیس جمهور با رضا رشیدپور در عین شگفتی بیشتر از آن که درباره روحانی باشد، درباره رشیدپور شد. پس از پایان مصاحبه عمده تحلیل ها و گفتوگوهای ژورنالیستی بیشتر درباره رشیدپور گفتند و نوشتند و این خودش به تنهایی می تواند ثابت کند که وزن مصاحبه کننده و مصاحبه شونده، اصلا برابر نبوده
در آن روزها رشیدپور مناسب ترین آدم برای تیم رسانه ای روحانی بود. او نام دارد و از پس اجرای «حالا خورشید» یک ذهنیت خبری به مخاطب می دهد، اما خب در حوزه سیاست متبحر نیست و افکار عمومی این را فراموش کرده بود. در مصاحبه هم دیدیم که او برای هر پرسشی اجازه می گرفت و زبان بدنش هم کلا مرعوب یک مقام عالیرتبه شده بود. به هر حال روحانی مثل خیلی دیگر از مدیران اجرایی می داند چگونه پاسخ را در پرسش نگه دارد. به عبارتی آن ها پس از شنیدن پرسش مصاحبه کننده را در همان پرسشاش نگه می دارند و با بسط ضعف های پرسش مصاحبه کننده دام اطناب وقت را پهن می کنند و کم کم با بسط چنین تکنیکی، مصاحبه تبدیل به یک فضای روابط عمومی گونه می شود، انگار که تلویزیون یک ساعت آنتن را مفت و مجانی در اختیار دولت قرار داده است
در واقع اصلا رشیدپور در این میان کارهای نیست و سیل خواستههایی که به سمتش سرازیر می شود جاه طلبانه است، کما این که حتی لری کینگ و اپرا وینفری هم نمی توانند بار مطالبات مردم را مقابل اوباما و ترامپ به دوش بکشند، ساختار رسانهای ناقص و فضای محدود و تعریف شده که دائما در جهت مرعوب شدن اهالی رسانه مقابل مدیران و حتی سلبریتی هاست برای رسانهایها توانی نمی گذارد. در چنین ساختاری آدم مناسب چنین مصاحبه های پرورش پیدا نمی کند
مورد دوم؛ او مناسب سینما نبود
از همان ابتدا میشد حدس زد که مدیران سیما بالکل سینما را امر تخصصی نمیدانند و صرفا جهت از سر رفع کنی میخواهند یک «هفت» تحویل مخاطبان سینمایی بدهند. وگرنه چه کسی و با کدام فکر یک استندآپ کمدین و یک کارگردان کمدی را مجری یک برنامه سینمایی میکند؟
بعدتر ماجرا جالبتر هم شد، رضا رشید پور را انتخاب کردند و باز هم پیشبینی میکردیم که پَرت بودن این انتخاب چه حواشی برای این برنامه رقم خواهد زد. اجرای یک برنامه سینمایی آدم خودش را میخواهد، این که رشیدپور نمیداند نباید داستان یک فیلم را لو بدهد که 14 سالههای صفهای جشنواره فیلم فجر هم می دانند و نمیشود چنین خبطی را با واکنشی که چون مودبانه است توجیه کرد. ما از او (یک مجری سینمایی) توقع نداریم که جنتلمن و مودب باشد صرفا، ما حتی برخی بی ادبیهای فراستی را چون سینما یادمان میداد ترجیح میدهیم به این ادب به درد نخور و تخصصکُش.
اتفاقی که در میانهی نقد «لاتاری» افتاد و مهدویان هر چه زد به در بسته خورد، دقیقا و قطعا محصول ناشناختگی امر سینما برای مجری برنامه سینمایی بود.
تتلو یا (توهمات سال)
ملاقات امیر تتلو با حجت الاسلام رئیسی محل حرف و حدیث های بسیاری شد. کنار هم قرار گرفتن منصب دار یک جایگاه قدسی و معنوی و موزیسین پرحاشیه ای که سبک زندگی اش هیچ نسبتی با قدسیت و معنویت ندارد، تناقض آشکاری داشت که قابل هضم نبود. تتلو پدیده ای است که خود آگاه ضعیفی دارد و با شتاب هر آن چه که از ناخودآگاهش گذر می کند را علنی و نمایان می کند. در واقع ما با دو تتلو مواجهیم؛ اولی، رفتاری افسار گسیخته و هنجار شکن دارد. تتلوی این جایگاه جنجالی و آزار دهنده و غیر قابل دفاع است. تتلوی دوم اما جوانی با استعداد و موزیسین است که در هر صورت طرفداران خاص خودش را دارد.
تتلوی اول؛ درمانده و بی آبرو
در ابتدا نوع کلامش جلب توجه می کرد. ورود ادبیاتی صریح و نه چندان مودبانه به موسیقی فارسی، جایگاه تتلو را در میان نسل های جدیدتر تثبیت کرد. استفاده از اصطلاحاتی مثل «کی از پست لباستو میبنده» در کنار کلیپ هایی که عصبیت و خشم و یا شکلی از سرخوشی عصیان گر را تبلیغ می کرد، جا پای تتلو را محکم کرده بود. او ادامه داد و شهرتی بهم زد.
از این جا به بعد خودآگاه ضعیف تتلو نتوانست سلسله رفتاری های یک سلبریتی نورس را مدیریت کند. با پیام صادقیان پرید و سر تمرین پرسپولیس آمد. تیتر روزنامه ها ی ورزشی شد، تتلو نشان داد، می خواهد رسمی باشد و قدم اول را برداشته بود. او به شهرت رسیده بود، اما هوای زیر زمین خسته اش کرده بود. پیام رفت و از پرسپولیس چیزی نماسید! تتلو اما همچنان تقلا می کرد. رفته رفته شیوه ی مستقیم را انتخاب کرد، حالا سالومه را زالومه می خواند، مرزبندی شفاف تر شده بود و تلویزیون برانداز هم هدف خوبی بود بود که تتلو وفاداری اش را ثابت کند.
آن کلیپ معروف روی ناو هم که تیر خلاص بود و نشان از ولع جوانی داشت که حق خودش را می خواهد. تتلو تقلا می کرد و مجوزها انگار آبی در سرابی بودند! نا خوداگاه خواهشگر او ریتم رفتارش را به هم زده بود؛ فرهاد مجیدی، هفتِ استقلال، تمرین با شمسایی...
خلاصه هر کاری که بشود کرد و نشد، تتل مانده بود و حوضش؛ کانال تلگرامی، چاکراه، اینستاگرام و لحنی که دائما خودش را هجو می کرد. عقل حسابگرش از کار افتاده بود، او از ترس از دست دادن زمان، حیثیت و اعتبارش را از دست داد و عاقبت مثل یک بوکسور ناک اوت شده به فحاشی افتاد؛ از استاد شجریان تا علی دایی، جواز که سهل است، حالا باید دنبال آبرویش باشد، آبی که ریخته شد و به جوی بر نمی گردد. این نسخه از تتلو فعلا در کما به سر می برد.
تتلوی دوم؛ موسیقی شفا می دهد
تتلوی دوم یک آوازه خوان خلاق و پر طرفدار است. او در سبک «آر اند بی» مهره ی قابل اعتنایی است (خواستگاه این موسیقی سیاهان آمریکا هستند و در این جا دچار استحاله شده و دسته ی تتلیتی ها را به مثابه یک قبیله جایگزین کرده) هنر و هنرمند را در این نگاه جدا می کنیم، ما می توانیم شنونده و هوادار هنرِ هنرمندی باشیم که لزوما تولید کننده آن از لحاظ شخصیتی، فردی قابل اعتنا نیست
اصلا مگر در عرصه داد و ستد، کیفیت اخلاقی عرضه کننده خیلی مهم است؟ تتلوی دوم را می شود پذیرفت. او در بستر موسیقی می تواند فاصله میان شهرت و مقبولیت را کم کند ترانه سرای و آهنگ سازی و تاثیر گذاری در جریان موسیقی فارسی، تتلو را صاحب جایگاه خواهد کرد.
مسیر بازگشت تتلوی اول که در کما به سر می برد، دقیقا همین جاست؛ تلاش مجدانه در موسیقی. فکر این که اراده ای در بالا دست برای او آستین بالا بزند هم بیهوده ست و او در واقع میوه ای بود که به دست سیاست چیده شده و حالا تفاله هایش را هم نگاه نمی کنند. وزن هنری اش را که بالا ببرد، آن وقت نه نیازی به چاکراه است، نه ابراز ارادت به قرمز و آبی! آن وقت تتلیتی ها هم به رغم کنایه های منتقدان یک سرمایه اجتماعی خواهند بود، نه گله ای از بغ بغو کنندگان
لیلا حاتمی یا (سیاسی کاری سال)
اظهارات لیلا حاتمی در جشنواره برلین سرو صدای زیادی پیدا کرد، او درباره سرنوشت معترضان در ایران چیزهای خوبی نگفت و خشم برخی از گروه های داخلی را برانگیخت.
چه کسی؟ در کجا؟ چه گفته؟
اصولا جشنواره برلین در میان جشنواره های سینمایی از لحاظ حواشی فرامتنی مثل طرح مسائل سیاسی و یا تفکرات مغایر جایگاه غیر قابل انکاری دارد، به هر حال در این مورد باید به مصادیق نزدیک شویم، جشنواره «برلین» از دیرباز فضایی اینچنینی داشته و این نافی ارزش های هنری این جشنواره نیست. نتیجتا فضای سینمایی برلین عموما محرک است و با توجه به خصلت «لیلا حاتمی» که پیش از این سابقه درگیری با خبرنگاران را هم داشته و به نوعی زودجوش است، احتمالا فضای تحریک موثر بوده است.
البته که یادمان نرود لیلا حاتمی بازیگر تازه به دوران رسیده ای نیست، او فرزند علی حاتمی کبیر است، در نوجوانی با غول های بازیگری ایران در «دلشدگان» همبازی بوده و کسی با چنین موقعیتی نیازی ندارد برای خودش از پس اظهار نظرهای سیاسی کیسه بدوزد. او نه از این ژیگول های تازه به دوران رسیده است و نه سودای شهرت و ثروت دارد، که تا جایی که اطلاع داریم در همه ی این ها تثبیت شده است. لیلا حاتمی در موقعیت چنین دلبری های سخیفی نیست، اگر بازیگری در حضیض و افت و یا در سودای اوج چنین اظهاراتی کند، این فرضیه ها سازگار است اما فارغ از محتوای حرف های خانم لیلا حاتمی این برچسب ها به او نمی چسبد.
حق اظهار نظر داشت؟ فحوای حرف هایش خیلی مهم است؟
حرف های خانم «حاتمی» قطعا غلط است و فرض که اظهار نظر او جایز نبوده است. اما این سئوال با می ماند که چرا اصلا اظهار نظر او این قدر باید هزینه بسازد؟ مگر آبروی و اعتبار یک کشور به اظهار نظر چند بازیگر و هنرمندش وابسته است؟ ایرانی که در بحران های بی سابقه خاورمیانه امنیت بی بدیل و کم سابق ای دارد، با اظهار نظر چند بازیگر دستخوش لرزه نمی شود و اصولا اگر در این جا و اصلا هر جای دنیا احزاب و گروه های سیاسی و نهادهای مدنی جای خودشان را داشته باشند و عرصه برای ظهور و بسط آن ها فراهم باشد، بازیگران و به طور کلی سلبریتی ها هر چقدر هم که اظهار نظر کنند نمی توانند در میان مردم دامنه تاثیر گذاری زیادی داشته باشند. حالا لیلا حاتمی از ظلم در ایران بگوید، تیغش نمی بُرد، اگر که فاصله تصمیم گیرندگان و مردم زیاد نشده باشد و احزاب و نخبگان متخصص به خوبی بتوانند نقش واسط را ایفا کنند.
آیا فحاشی و توهین دلیلی بر وطن پرستی است؟
از پس این اظهار نظر و اصلا از پس تمام اظهار نظر های این چنینی عده ای فرصت پیدا می کنند درجه خلوص خودشان را با فحاشی نشان دهند، فرقی نمی کند چه کسی و کدام طرفی باشد! هم روشنفکرمآب های هواداران هتاک دارند و هم تفکرات دیگر. مساله اما این جاست که صرف منتسب کردن لیلا حاتمی و مانی حقیقی به القابی چون خوک و از اسم فیلم وجه تمسیه ساختن کار بشدت دِمُده و شنیعی است. همان طور که در نمونه ی آن طرفی اش، صرف رانتخوارخواندن حاتمی کیا و زیر سوال بردن این هه سال هنرمندی اش کار مبتذلی است و صد البته که هیچ کس با فحاشی به این و آن نه به تحقق دموکراسی کمک می کند و نه به نظر آدم مستقل و وطن پرستی جلوه می کند.
حاتمی کیا یا (اعتراض سال)
آن چه که از حاتمیکیا در اختتامیه جشنواره فجر دیدیم، نشان از ذکاوت آقای کارگردان داشت. او به درستی فهمیده است دیگر جایگاهی ندارد. ابراهیم خان پی برده است که فیلم هایش نمیتواند کاری کند پس باید خودش دست به کار شود. این مقدمه یک ادعا دارد که تا پایان متن تلاش میکنم اثبات شود.
حاتمیکیا با «دیده بان»، «برج مینو» و بعد «کرخه تا راین» کاری را میکرد که در مسیر انقلاب بیشتر از یک نیاز بود. انقلاب برای تداوم نیاز به فرهنگ سازی و تعمیق داشت، پس امثال حاتمیکیا با «بوی پیراهن یوسف» باید ظریفتر و پنهانتر رسالتها را بر دوش میکشیدند. «کرخه تا راین» یک نمونه موفق از به هم رساندن ایدئولوژی و روایت در سینما بود. فیلم بارها دیده شد و از همه ابزارهای سینمایی برای دیده شدن استفاده کرد. ابزارها مثل: یک موسیقی درجه یک و یک روایت سانتی مانتال مناسب آن روزهای جامعه ایرانی، ترکیبی از حماسه و فیلم هندی و تکنیکی قابل قبول. بعدها حاتمی کیا با «بوی پیراهن یوسف» تقریبا همان فضا از «کرخه تا راین» را بسط داد، باز هم با همان المان ها، اما «آژانس شیشه ای» شاید ظریفترین جایی بود که میشد ایدئولوژی یا مضمون را کنار فرم نشاند، جوری که چیزی بیرون نزند. آژانس تکنیک داشت، کاراکتر داشت و همان کاراکتر (حاج کاظم) در نهایت مخلوقش را بلعید. آن روز نمیدانستیم، اما بعدها روزگار ثابت کرد که «حاج کاظم» بزرگتر از ابراهیم حاتمی کیا خواهد شد.
گویی دقیقا از اوج کارنامه آقای کارگردان، مثل حرکت یک فواره سقوط هم آغاز شده بود و از آن پس تمام آثار حاتمیکیا یک حاج کاظم پنهان و آشکار داشت. خودش هم متوجه شده بود و چند باری خواست گریز بزند، مثل «دعوت»، اما خب کبکی بود که راه رفتن خودش را هم یادش رفته بود. تا این که «به رنگ ارغوان» خاکستر حاتمی کیا را زنده کرد. فیلم البته توقیف شد، اما توقیف نماند این بار روی دیگری از سینمای او را دیدیم. معلوم بود که حافظه سینمایی آقای کارگردان در پرداخت اثر غلبه دارد و به خوبی محتوا لای فرم پیچیده شده، اما چه کسی میداند؟ شاید توقیف چند ساله «به رنگ ارغوان» و بعد توقیف «گزارش یک جشن» او را به سمت امنیت سابق برد و قید مضامین دردسرساز را زد.
او دوباره با «چ» و بعد «بادیگارد» آمد. حاتمی کیا امنیت را میخواست و از همین جا به بعد جمعیت او را نخواست! این که جمعیت خط کشی شده فکر میکند یا نه و اصلا سلیقه عمومی متاثر از چه مسائلی است؟ این که اصلا شاید سیاست زده هستند یا نه؟ بماند برای مجالی دیگر، مهمتر این است که حاتمیکیا در دو راهی جسارت و عافیت طلبی دومی را انتخاب کرد و همپای مردم زمانه اش نبود و نماند.
در واقع جمعیت درست بو کشیده بود؛ این حاتمیکیا ادای دغدغه مندی را در میآورد و نه خلوص دهههای گذشته را داشت و نه جسارت توقیفی هایش را. او به آغوش امن رفته بود و خب امنیت چیز خوبی است، اما برای هنرمند لزوما محبوبیت نمیآورد. انقلاب هم البته ابراهیم را تنها گذاشته بود. حالا کسان زیادی هستند که کار منحصر به فرد دهههای پیش ابراهیم را انجام میدهند و محصول او ویژه و یکتا نیست. با تمام این تفاسیر بودجه بود و ابراهیم که اگر خوب میساخت که چه بهتر، بد هم میساخت ایرادی نداشت! اصلا حضورش در جشنوارهای مثل فجر هم به واسطه درخشش دهههای قبلش یک نیمچه اعتباری میداد.
حتی تا همین «بادیگارد» که تیر خلاصی بود؛ دیالوگهای فرمایشی و غیرقابل دفاع، حرفهای تکراری و مخاطبی که حالا مثل دهه هفتاد وی حتی هشتاد سازشکار نیست، کم حوصله است و سریع پس میزند. حالا همه میدانند صفهای فیلم حاتمی کیا میزانسن دارند و او خودش هم بوی رخوت را حس کرده و میداند با بودجهی میلیاردی هم دستی خالی دارد و «به وقت شام» آبرویی نخواهد داشت(از لحاظ سینمایی و نه مضمون شریفی که دارد)، باید توپ را جایی میانداخت که حرف سینما نباشد؛ حالا کسی نمیپرسد چرا آن قدر افت کردهای؟ همه از شخصیت او می گویند و فیلمش فراموش شده! او خواسته فیلمش را نجات بدهد و مرحبا به فداکاریش، این مرام صنعت گر هاست! اما خب این هنر هنرمندها نیست، ملتفت هستید جناب حاتمیکیا؟
نظر کاربران
واقعا شایسته اولین نفر مهران مدیریه
نفس من بیده♥♥♥♥♥♥
نمیدونم چ حسیه وقتی ب لیلا حاتمی می پرن و بهش توهین میکنن بیشتر طرفدارش میشم. فکر کنم به خاطر شناخت شخصیت توهین کننده هاس
پاسخ ها
نه به خاطر اينه كه شما هم مثل توهين كننده ها جوگير تشريف داريد
هیچکدوم رو به عنوان چهره سال نمیتونم انتخاب کنم.ببینید ما چقدر به قهقرای فرهنگی رفتیم که این چند نفر بخوان چهره برگزیده سال ما باشند.همه جای دنیا چهره یا چهره های سال آدمهای موثری در جامعه در هستن ولی به واقع تاثیر این چند نفر در جامعه ایران چه بوده؟ جز اینکه موردی صحبتی حاشیه ای سطحی وبی تاثیر داشتن وجنجال کوتاهی در فضای مجازی راه افتاده و به سرعت هم خاموش شده .مقایسه کنید با جنبش me too # در آمریکا که تا چه حد تاثیرگذار بود و حتی در بقیه کشورها هم نمود پیدا کرد.
پ.ن شخصیت افراد نامبرده فوق که سلبریتهای جامعه ما هستند قابل احترام بوده وصرفا اونا در حد چهره سال نیستن.
پاسخ ها
جانا سخن از زبان ما ميگويي
متن شما بیشتر سفارشیه تا نظر شخصی و جمع بندی نظرکاربران
عبدلي يا تكرار مكررات سال
عالی
اوووووه! حالا چهره قحطي بود كه ليلا جوونت رو انتخاب كردي ؟!
بدترین متن سال هم به شما تعلق گرفت..
هیراد و همایون کجا مبتذلن؟ فکر نمیکنم هیچ کشوری مثل ایران انقدر از بالا رفتن وپیشرفت جوون هاش ناراحت باشه و متلک بارشون کنه..
پاسخ ها
ها اينا كه وگفتي كي هستند؟
خیلی خوب بود. البته مام میدونیم شما یه سری معذورات دارید آقای عبدلی و یه جاهایی مجبورید یکی به نعل بزنید یکی به میخ:)
کار لیلا حاتمی خیلی درست و انسانی بود. همه جای دنیا هنرپیشه ها و مشاهیرشون علنی و در جوامع بین المللی از حقوق مردمشون دفاع میکنن و برعلیه سیاستهای کشورشون حرف میزنن؛هیچکی ام نمیگه چرا این کارو کردید. تو ایران مردم رو انقدر بی فرهنگ کردن که خود مردم هم از ازادی بیان فرار میکنن
پاسخ ها
اين دفاع از حقوق مردم بود؟:))))
چند نمونه مثال بزنید لطفا؟؟؟
بی فرهنگی از امثال شما شروع میشه
به نظر من بهترین اظهار نظر راجع به لیلا حاتمی رو هنرمند عزیز آقای حمید جبلی گفتند. اگر نقد در خارج از کشور نادرسته پس چرا امام خمینی از فرانسه راجع به اوضاع ایران موضع سیاسی داشتند؟ مخالفین خانم لیلا حاتمی با بیان اون اظهارات تند باعث شدند این خانم محبوب تر بشه. من خودم به شخصه نظری راجع بهش نداشتم اما الان یکی از طرفداراشم.
پاسخ ها
میگم اصلا میدونی جریان چیه؟؟؟
لیلا حاتمی عزیز هم نمی دونست جریان چیه!
خواست فقط یچیزی گفته باشه
افرادی که خانم ازشون طرفداری کردند ،موجب اختلال در نظم عمومی و ایجاد رعب و وحشت مردم شدند و نتیجه ی کار احمقنشون فقط ریخته شدن خون جوونای ما بود
! نه فقط تو می دونی جریان چیه
کاربر 23:51
اتفاقا حاتمی دقیقا همینو می خواست که امثال شما الکی طرفدارش بشید ،مثل یک فیلم خیلی معمولی که پر حاشیه میشه و میفروشه .
پاسخ ها
ایشون به اندازه کافی طرفدار دارند ما از قبل هم طرفدارش ... بودیم.
هیراد و همایون مبتذل !!!!!!!!!!!!!!!!
برترین معلوم نیس چ مرگشه امیدوارم کسانی که این چرندیاتو درج میکنن نیستو نابود بشن
پاسخ ها
يه سر به دکتر بزنید همتون روان پریش هستید، نفرین وآرزو نابودی دارين به خاطر يه فکر مخالف
چراوقتی میری توی چهره هاروی ایتم موردنظر میزنیم بازنمیشه؟؟..نمیتونم چیزی ببینم فقط بایدبیام توی چهره های ایرانی
جالب نبود نظراتت مشخص بود از هرکی خوشت میاد میبریش بالا و از هرکی هم که با نظراتت همسو نیست به خاک میکشونیش باید متن نوشته هات رو تغییر بدی و انقدر جانبدارانه ننویسی
سلام.خیلی زیاده روی کردید.تعداد زیادیش فقط به زیاد کردن حاشیه تو جامعه کمک میکنه...اونم حاشیه ای که اصلا وجود نداره....برای کسب و کار خودتون جامعه رو به چالش نکشید.به خاطر افزایش مخاطبتون دارید هر کاری میکنید.فقط میتونم بسیار بسیار بسیار متاسفم
بگین خاهشن چرانمیشه ببینم
مهران مدیری عشقه ...تهمت هایی هم که شما سیاسیون نقاب دار براش می سازین چرته.
حاتمی کیا فیلم ساز مهم ودارای جایگاه هنری است
.ومعتبر