بازیگران درخشان تاریخ سینما (۵۶): کلودت کولبر
کلودت کولبِر، زادۀ ۱۳ سپتامبر ۱۹۰۳ و درگذشته به تاریخ ۳۰ ژوئیه ۱۹۹۶، بازیگر آمریکایی و یکی از بانوان پیشرو هالیوود در طول بیش از دو دهه بود که "ترکیبی از زیبایی بی نظیر، دلفریبی، بذله گویی و سرزندگی" توصیف شده است.
برترین ها - ترجمه از سولماز محمودی: کلودت کولبِر، زادۀ ۱۳ سپتامبر ۱۹۰۳ و درگذشته به تاریخ ۳۰ ژوئیه ۱۹۹۶، بازیگر آمریکایی و یکی از بانوان پیشرو هالیوود در طول بیش از دو دهه بود که "ترکیبی از زیبایی بی نظیر، دلفریبی، بذله گویی و سرزندگی" توصیف شده است. در سال ۱۹۹۹، موسسه فیلم آمریکا کلودت کولبر را پس از مرگش در رتبۀ دوازدهم بزرگ ترین ستاره های زن سینمای کلاسیک هالیوود قرار داد.
کولبر کار خود را از سال های پایانی دهۀ ۱۹۲۰، در تولیدات برادوی آغاز کرد و با آغاز سینمای ناطق، کارش در فیلم های سینمایی ادامه داد. او که در ابتدا با پارامونت پیکچرز همکاری می کرد، رفته رفته به سمت بازیگری مستقل تغییر مسیر داد. وی برای بازی در فیلم «یک شب اتفاق افتاد» (۱۹۳۴) اسکار بهترن بازیگر زن را دریافت کرد و برای دو فیلم دیگر نیز نامزد دریافت این جایزه شد. «کلئوپاترا» (۱۹۳۴) و «داستان پالم بیچ» (۱۹۴۲) از دیگر فیلم های مهم او هستند.
کولبر با صورت گرد سیبی شکل، چشم های درشت، جذابیت، منش اشرافی و استعدادش برای کمدی های سبک همزمان با درام های احساسی، به بازیگر همه کاره ای مشهور شده بود که در نتیجۀ آن به یکی از گران ترین ستاره های سال های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ تبدیل شد. او در طول زندگی حرفه ای خود، در بیش از شصت فیلم بازی کرد. در سال های ۱۹۳۸ و ۱۹۴۲ پر درآمد ترین بازیگر صنعت سینما بود. او با فرد مک موری در هفت فیلم (۱۹۴۹-۱۹۳۵) و با فردریک مارچ در چهار فیلم (۱۹۳۳-۱۹۳۰) همبازی بود.
با آغاز دهۀ 1950، کولبر از سینما کناره گرفت و به کار در تلویزیون و تئاتر پرداخت، وی در سال 1959، برای بازی در تئاتر «دورِ ازدواج» (1958) نامزد دریافت جایزۀ تونی شد. در دهۀ 1960 کم کار شد، اما در سال های 1970، فعالیت خود را در تئاتر از سر گرفت و برای کارهایش در تئاتر شیکاگو در سال 1980 جایزۀ سارا سیدنز را دریافت کرد. برای بازی در سریال «دو خانم گرینویلز» (1987)، یک جایزۀ گلدن گلوب به دست آورد و نامزد دریافت جایزۀ امی شد.
نام اصلی کولبر، امیلی "لیلی" کلودت شوشوآن بود و وی در سال 1903 در سن مانده واقع در حومۀ شرقی پاریس، در فرانسه به دنیا آمد. پدرش ژرژ کلود شوشوآن و مادرش ژن ماری نام داشتند. با این که او را با نام امیلی غسل تعمید دادند، لیلی صدایش زدند، چون خاله ای به نام امیلی داشت که با آنها زندگی می کرد. اسم لیلی را از نام بازیگر اهل جرزی، لیلی لنگتری، گرفتند. ژن، امیلی لوو و مادربزرگ کولبر، مری اگوستین لوو در جزایر مانش به دنیا آمده بودند و قبل از رفتن به آمریکا، انگلیسی را به خوبی صحبت می کردند؛ با این حال در جمع خانواده به هر دو زبان فرانسوی و انگلیسی صحبت می شد.
برادر کولبر، شارل اُگوست شوشوآن نیز در جرزی به دنیا آمده بود. ژن کارهای مختلفی انجام می داد. از آنجا که ژرژ بینایی چشم راست خود را از دست داده و نمی توانست به حرفه ای بپردازد، در بانکداری سرمایه گذاری مشغول شده بود و متحمل شکست های تجاری می شد. ماری لوو قبلاً به آمریکا رفته بود و برادر زن ژرژ نیز در نیویورک زندگی می کرد. ماری می خواست به ژرژ کمک مالی کند، اما همچنین او را تشویق می کرد که بخت خود را در آمریکا بیازماید. کولبر و خانواده اش، از جمله ماری و امیلی لوو، به دنبال فرصت های شغلی بیشتر در سال 1906 به منهتن مهاجرت کردند. آنها در طبقۀ پنجم خانه ای در خیابان 53 زندگی می کردند.
کولبر گفته است که بالا رفتن از پله های آن خانه تا طبقۀ پنجم، هر روز تا سال 1922، باعث زیبایی پاهای او شده است. والدین او نام قانونی او را رسماً به لیلی کلودت شوشوآن تغییر دادند. ژرژ به عنوان یک کارمند جزء در سیتی بانک کار می کرد. کولبر قبل از این که وارد مدرسه شود، انگلیسی را از مادربزرگ خود یاد گرفت. او از زمانی که اولین مدادش را به دست آورده بود، آرزو کرده بود نقاش شود. خانوادۀ او در سال 1912 تابعیت آمریکا را به دست آوردند. مادرش می خواست خوانندۀ اپرا شود، با این حال، فقط توانست در نقش های مکمل دو فیلم صامت «پایان سفر» (1918) و «نامۀ توهین آمیز» (1919) ظاهر شود.
کولبر به دبیرستان واشینگتن اروینگ (که به خاطر برنامه های هنری قوی معروف بود) رفت و در آنجا معلم سخنرانی اش، آلیس راستر، او را تشویق کرد تا برای بازی در نمایشنامه ای که خودش نوشته بود، تست بازی بدهد. به این ترتیب او در سال ۱۹۱۹، در ۱۵ سالگی اولین کار تئاترش را با «نقاب زن بیوه» تجربه کرد. با این حال، علاقۀ کولبر هنوز به سمت نقاشی، طراحی مد و هنر تجاری متمایل بود.
وی که قصد داشت طراح مد شود، به اتحادیۀ دانشجویان هنر نیویورک رفت و خرج تحصیل خود را با کار کردن در لباس فروشی تأمین می کرد. بعد از شرکت در یک مهمانی با آن موریسن، یک نقش کوچک در نمایشنامۀ موریسن به او پیشنهاد شد و با نقش کوچکی در «وستکات های وحشی» (۱۹۲۳) در صحنۀ برادوی ظاهر شد. او از زمان دبیرستان به جای اسم اولش لیلی از کلودت استفاده می کرد و برای اسم هنری خود نام دوشیزگی مادربزرگش، کولبر، را به کلودت اضافه کرد. پدر او در سال ۱۹۲۵ و مادربزرگش در ۱۹۳۰ درگذشتند.
بعد از امضای قرارداد پنج ساله با ال وودز تهیه کننده، از سال ۱۹۲۵ تا ۱۹۲۹ نقش های ساده را در برادوی بازی میکرد. در طول این دوره، او از نقش تکراری پیشخدمت فرانسوی بیزار شد. بعدها گفت: «در روزهای اول، می خواستند به من نقش های فرانسوی بدهند ... به خاطر همین عادت داشتم اسمم را به جای کولبر، کولبرت تلفظ کنم، درست همانطور که نوشته می شود. نمی خواستم به عنوان "آن دختر فرانسوی" کلیشه شوم.» بازی او در نقش رام کنندۀ مار در «پوست کَن» (۱۹۲۷) تحسین منتقدان را برانگیخت. او این نقش را در اجرای این نمایش در وست اند لندن تکرار کرد. بازی او توجه لیلند هیوارد تهیه کنندۀ تئاتر را جلب کرد و او کولبر را برای نقش قهرمان فیلم «به خاطر عشق به مایک» (۱۹۲۷) معرفی کرد. امروزه گفته می شود که این فیلم صامت گم شده است. بهر حال این فیلم فروش چندان خوبی نداشت.
در سال ۱۹۲۸ کلودت با پارامونت پیکچرز قرارداد بست؛ این استودیو در آن زمان به دنبال بازیگران تئاتر بود که بتوانند از پس دیالوگ های فیلم های جدید ناطق برآیند. ظرافت و شیک پوشی و صدای آهنگین او از بهترین دارایی هایش بودند. در فیلم «سوراخی در دیوار» (۱۹۲۹) تماشاگران متوجه زیبایی او شدند، اما او در ابتدا بازی در فیلم را دوست نداشت. اولین فیلم های او در نیویورک ساخته می شدند. در حین ساخت فیلم «بانو دروغ می گوید» (۱۹۲۹) شب ها در تئاتر «ناپل را ببین و بمیر» بازی می کرد. «بانو دروغ می گوید» نیز پرفروش بود. در سال ۱۹۳۰، او در فیلم «آبگیر بزرگ» که در انگلیس و فرانسه فیلمبرداری می شد، در مقابل موریس شوالیه بازی کرد.
در «قتل شبه عمد» (۱۹۳۰) همبازی فردریک مارچ بود و برای بازی در نقش زنی که متهم به قتل شبه عمد با وسیلۀ نقلیه شده بود، تحسین منتقدان را دریافت کرد. او در چهار فیلم با مارچ همبازی شد، از جمله «افتخار در میان عاشقان» (۱۹۳۱) به همراه جینجر راجرز. از آنجا که این فیلمها موفقیت تجاری در پی داشتند، وی در «آقای پارکس اسرارآمیز» (۱۹۳۱) نیز بازی کرد؛ این فیلم نسخۀ فرانسوی زبان «قرمز روشن» برای بازار اروپا بود، با این حال در ایالات متحده نیز به نمایش درآمد. او در فیلم موزیکال «ستوان خنده رو» ساختۀ ارنست لوبیچ که دهمین فیلم پرفروش آن سال آمریکا بود، پیانو نواخت و آواز خواند؛ بازی زیرکانۀ او در یک نقش اول در مقابل میریام هاپکینز تحسین شد. او آن سال را با بازی در فیلم نسبتاً موفق «زنِ او» در کنار گری کوپر به پایان رساند.
کلودت زمانی در زندگی حرفه ای خود پیشرفت اساسی کرد که سسیل بی. دمیل او را در نقش زن اغواگر فیلم تاریخی حماسی «علامت صلیب» (۱۹۳۲) در مقابل فردریک مارچ و چارلز لوتن انتخاب کرد. این فیلم یکی از پرفروش ترین فیلم های او بود. در سال ۱۹۳۳، دربارۀ قراردادش با پارامونت دوباره مذاکره کرد تا بتواند در فیلم های استودیوهای دیگر نیز حضور یابد. در فیلم «خوانندۀ غمگین» (۱۹۳۳) با بازی ریکاردو کورتس و دیوید منرز نیز از صدای آوازی او استفاده شد. در سال ۱۹۳۳، وی سیزدهمین بازیگر موفق گیشه بود. تا آن سال، در ۲۰ فیلم بازی کرده بود، یعنی به طور میانگین سالی چهار فیلم. بسیاری از نخستین فیلم هایش موفق بودند و بازی او نیز تحسین شده بود. نقش های اصلی او جدی و متنوع بودند و این همه فن حریف بودن او را ثابت می کرد.
در ابتدا برای بازی در کمدی اسکروبال «یک شب اتفاق افتاد» (۱۹۳۴) بی میل بود. استودیو با خواستۀ کولبر مبنی بر پرداخت ۵۰.۰۰۰ دلار و این که فیلمبرداری در چهار هفته تمام شود تا او به تعطیلات برنامه ریزی شده اش برسد، موافقت کرد. وی برای بازی در این فیلم برندۀ اسکار بهترین بازیگر زن شد.
در «کلئوپاترا» (1934)، نقش اصلی را در مقابل وارن ویلیام و هنری ویلکاکسن بازی کرد. این فیلم یکی از پر فروش ترین فیلم های آمریکا بود. از آن پس، کولبر دیگر دوست نداشت در نقش زنان اغواگر دیده شود و اینگونه نقش ها را رد میکرد. فیلم بعدی او «تقلید زندگی» (1934) هشتمین فیلم پرفروش آن سال بود.
محبوبیت روزافزون کولبر به او اجازه داد تا در مورد قراردادش تجدید مذاکره کند و دستمزد خود را بالا ببرد. در سال های 1935 و 1936، او در "نظرسنجی سالانۀ 10 ستارۀ پولساز برتر"، ششمین و هشتمین نفر شد. سپس برای بازی در درام بیمارستانی «جهان های خصوصی» (1935) نامزد دریافت اسکار شد.
در سال 1936، کولبر قرارداد جدیدی با پارامونت پیکچرز بست و این قرارداد او را به گران ترین بازیگر زن هالیوود تبدیل کرد. در سال 1938 نیز بار دیگر قرارداد را تمدید کرد و بعد از آن، بنا به گزارش ها او با 426.924 دلار ، بالاترین دستمزد را در میان ستاره های هالیوود دریافت می کرد. او در اوج محبوبیت خود در سال های پایانی 1930، برای هر فیلم 150.000 دلار دستمزد می گرفت. در ادامۀ دهۀ 1930، در کمدی ها و درام های رمانتیک پیاپی ظاهر می شد و در هر دو ژانر موفق بود: فیلم هایی مثل «او با رئیسش ازدواج کرد» (1935) به همراه ملوین داگلاس؛ «زنبق طلایی» (1935) و «عروس به خانه میآید» (1935)، در هر دو در کنار فرد مک موری؛ «زیر دو پرچم» (1936) با رونالد کولمن؛ «زازا» (1939) با هربرت مارشال؛ «نیمه شب» (1939) با دان آمیچی و «دنیای شگفت آوری است» (1939) با جیمز استوارت.
در مورد نحوۀ ظاهر شدن بر روی پردۀ سینما بسیار کمال گرا بود. او عقیده داشت نورپردازی و عکاسی از چهره اش دشوار است و اصرار داشت که سمت راست صورتش رو به دوربین نباشد، چون به خاطر شکسته شدن بینی اش در کودکی، برآمدگی کوچکی روی آن به وجود آمده بود؛ این کار بعضی وقت ها مستلزم طراحی مجدد صحنۀ فیلم ها بود. در طول فیلمبرداری «رفیق» (1937)، کارگردان یکی از فیلمبرداران مورد علاقۀ او را اخراج کرده بود. کولبر بعد از دیدن راش های فیلمبرداری شده توسط فیلمبردار جایگزین، با ادامۀ کار او مخالفت کرد. او اصرار کرد فیلمبردار خودش را به کار بگیرند، و پیشنهاد داد که در صورتی که مخارج فیلم از بودجه فراتر برود، از دستمزد خود چشم پوشی می کند.
گری کوپر از فکر کار کردن با کولبر در اولین کمدی اش «هشتمین زن ریش آبی» (1938) وحشت زده بود؛ این فیلم پانزدهمین فیلم پرفروش آمریکا در آن سال بود. کوپر به او، به خاطر مهارتش در این ژانر، احترام می گذاشت. کولبر نورپردازی و فیلمبرداری یاد گرفت و با شروع فیلمبرداری مخالفت می کرد تا زمانی که متقاعد می شد در زیباترین حالتش دیده خواهد شد. «طبل ها در امتداد موهاک» (1939) با بازی هنری فوندا اولین فیلم رنگی کولبر و ششمین فیلم پرفروش سال بود. اما او به روش نسبتاً جدید فیلم های رنگی اعتماد نداشت و می ترسید تصویرش خوب به نظر نیاید و ترجیح داد از آن به بعد در فیلم های سیاه و سفید بازی کند. در این مدت، او شرکت در برنامۀ محبوب رادیویی «تئاتر رادیویی لوکس» برای رادیو سی بی اس را شروع کرد و از 1935 تا 1954 در 22 قسمت این برنامه صداپیشگی کرد. در برنامۀ رادیویی «تئاتر انجمن سینما» نیز، از 1939 تا 1952 در 13 قسمت آن حاضر شد.
در 1940، زمانی که متوجه شد می تواند به عنوان بازیگر مستقل برای هر فیلم 150.000 دلار دستمزد بگیرد، قرارداد هفت ساله با پارامونت با دستمزد سالیانه 200.000 دلار را رد کرد. او به کمک مدیر برنامه هایش قادر بود نقش هایی در فیلم های معتبر به دست آورد و این دوره اوج توان درآمدزایی او را نشان می دهد. «شهر در راه پیشرفت» (1940) سومین فیلم پرفروش سال شد. با این حال، کولبر یک بار گفت که «برخیز عشق من» (1940) فیلم محبوب او در میان تمام فیلم هایش است. این فیلم برندۀ اسکار بهترین داستان شد. در جریان فیلمبرداری «با افتخار خوشامد می گوییم!» (1943)، بین کولبر و همبازی اش پالت گادرد که همبازی دیگرشان ورونیکا لیک را ترجیح می داد، اختلاف ایجاد شد.
از طرفی کولبر به حفظ استانداردهای بالای حرفهایگری و کیفیت در طول فیلمبرداری معروف بود. این فیلم دوازدهمین فیلم پرفروش سال 1943 بود. دیوید اُ. سلزنیک که تحت تأثیر نقش کولبر در این فیلم قرار گرفته بود، نقش اول فیلم «از وقتی تو رفتی» (1944) را به او پیشنهاد داد. او در ابتدا نقش مادر چند نوجوان را رد کرد، اما سلزنیک سرانجام بر حساسیت او پیروز شد. این فیلم در ژوئن 1944 به نمایش درآمد و با فروش بیش از 5 میلیون دلار در گیشه، چهارمین فیلم پرفروش کشور شد. جیمز ایجی منتقد جنبههای مختلف فیلم و به ویژه عملکرد کولبر را تحسین کرد. او برای این فیلم، نامزد اسکار بهترین بازیگر زن شد.
در سال ۱۹۴۵، کولبر به همکاری خود با پارامونت پیکچرز پایان داد و به کار به صورت مستقل در فیلم هایی مانند «همسر مهمان» در کنار دان امیچی ادامه داد. او در فیلم «نامحدود» (۱۹۴۶) محصول استودیوهای آر کی او در مقابل جان وین بازی کرد که فروش آن از ۳ میلیون دلار در آمریکا گذشت. کولبر همواره بابت سلیقه و شناختش از مد تحسین می شد و آراستگی و پوشش او در طول دوران حرفهایاش بی نقص بود. برای ملودرام «فردا همیشگی است» (۱۹۴۶)، ژان لویی طراح لباس فرانسوی هالیوود برای طراحی لباس های دورۀ ۱۸ سالگی او استخدام شد. این فیلم و «قلب مخفی» (۱۹۴۶) از نظر تجاری بسیار موفق بودند و محبوبیت کلی کولبر در سال ۱۹۴۷، او را به جایگاه نهم فهرست "نظرسنجی ده ستارۀ پولساز برتر" آن سال رهنمون شد.
او در بازی در مقابل فرد مک موری در کمدی «من و تخم مرغ» (۱۹۴۷) بسیار موفق ظاهر شد. این فیلم هشتمین فیلم پرفروش آن سال بود و بعدها به عنوان دوازدهمین فیلم سودآور آمریکایی در سال های ۱۹۴۰ شناخته شد. فیلم دلهره آور «بخواب عشق من» (۱۹۴۸) با بازی رابرت کامینگز موفقیتی نسبی به دست آورد. در سال ۱۹۴۹، وی هنوز در جایگاه بیست و دوم پولسازترین ستاره ها قرار داشت.
کمدی رمانتیک «عروسِ فروشی» (۱۹۴۹) که در آن کولبر در کنار جورج برنت و رابرت یانگ، بخشی از یک مثلث عشقی را تشکیل می داد، نقدهای خوبی دریافت کرد. نقش آفرینی او در فیلم «آن سه به خانه آمدند» (۱۹۵۰) با موضوع جنگ اقیانوس آرام نیز از سوی منتقدان مثبت ارزیابی شد. با این حال، «خشم پنهان» (۱۹۵۰) محصول آر کی او، ملودرام رمزآلودی بود که نقدهای متغیری دریافت کرد. در این دوره، بنا به دستور پزشک نمی توانست بعد از ساعت ۵ بعد از ظهر کار کند. از آنجا که کولبر هنوز هم شبیه دختران جوان بود، ورود به مرحلۀ بازی در نقش شخصیت های بالغ تر، به دلیل نزدیک شدن به میانسالی، برایش مشکل بود. او زمانی گفت: «من کمدین خیلی خوبی بودم، اما همیشه با آن تصویر مبارزه هم می کردم.»
در سال ۱۹۴۹، وی برای بازی در نقش مارگو چنینگ در «همه چیز دربارۀ ایو» انتخاب شد، زیرا کارگردان فیلم جوزف ال. منکییویچ احساس می کرد که او بهترین معرف سبکی است که وی برای آن نقش در نظر دارد. اما کولبر دچار آسیب شدید در ناحیۀ پشت شد و این باعث شد تا کمی قبل از آغاز فیلمبرداری از فیلم کنار برود. نقش به بت دیویس رسید که برای آن نامزد دریافت اسکار شد. بالاخره به دلایل مالیاتی به اروپا سفر کرد و در سال های ابتدایی دهۀ ۱۹۵۰ فیلم های کمتری بازی کرد. او در «امور سلطنتی در ورسای» (۱۹۵۴) در کنار اورسن ولز ظاهر شد، تنها فیلمی که برای یک کارگردان فرانسوی بازی کرد، هر چند او فقط یک نقش مکمل داشت. این فیلم در سال ۱۹۵۷ در ایالات متحده به نمایش درآمد.
در سال ۱۹۵۴، یک قرارداد پخش میلیون دلاری با تلویزیون ان بی سی را رد کرد، اما با بازی در چند تئاتر تلویزیونی در تلویزیون سی بی اس موافقت کرد. بعد از حضوری موفق در نسخۀ تلویزیونی «خانوادۀ سلطنتی»، بازی در چند برنامۀ متنوع را آغاز کرد. از سال ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۰، در اقتباس های تلویزیونی از «روح شوخ طبع» در سال ۱۹۵۶ و «زنگ های کلیسای سینت مری» در ۱۹۵۹ بازی کرد. همچنین در «رابرت مونتگمری تقدیم می کند»، «سالن ۹۰» و «تئاتر زین گری» بازیگر مهمان بود. در سال ۱۹۵۴، کولبر بیست و هشتمین مراسم جوایز آکادمی اسکار را اجرا کرد. وی در ۱۹۵۸، با تئاتر «دورِ ازدواج» به برادوی بازگشت و برای آن نامزد دریافت جایزۀ تونی بهترین بازیگر زن شد.
او بازگشت کوتاهی به سینما داشت و در فیلم «پریش» (۱۹۶۱) نقش مقابل تروی داناهیو را بازی کرد. او با بازی در نقش مکمل مادر در این فیلم، برای آخرین بار روی پردۀ بزرگ ظاهر شد. فیلم فروش خوبی داشت. با این حال، کولبر توجه کمی از رسانه ها دریافت کرد. بعد از آن به مدیر برنامه های خود دستور داد تا دیگر برای پیدا کردن نقش های سینمایی برای وی تلاش نکند، زیرا پیشنهادی وجود نداشت.
وی هر از گاهی ریسک های موفقیت آمیزی برای حضور در نمایش های برادوی داشت، از جمله در «فعل بی قاعدۀ دوست داشتن» (۱۹۶۳)، «مرغ ماهیخوار» (۱۹۷۸) که در آن با رکس هریسون همبازی بود و «آیا ما همه نیستیم؟» (۱۹۸۵) به کارگردانی فردریک لانسدِیل، باز هم در کنار رکس هریسون. وی زمانی به یک مصاحبه گر گفت: «به نظر میرسید تماشاگران همیشه از دیدن من خوشحال هستند، و من هم بدجوری از دیدن آنها خوشحال می شدم.»
کولبر در سال ۱۹۸۷، در سریال تلویزیونی «دو خانم گرنویلز» نقشی مکمل بر عهده گرفت. این برنامه در رتبه بندی بسیار موفق بود. کولبر برندۀ یک گلدن گلوب و نامزد یک جایزۀ امی شد. منتقدان جدید اشاره کرده اند که کولبر ترکیبی از ویژگیهای فیزیکی منحصر به فرد (صورت گرد سیبی شکل، چشم های بزرگ، موهای مجعد، بدن باریک و بلند)، صدای ظریف، منش اشرافی، بازی راحت، سرزندگی و بذله گویی، سبک هوشمندانه، وقت شناسی کمدی و فریبندگی توأم با وقار داشت که او را از سایر کمدین های سال های ۱۹۳۰ متمایز می کند. او در فیلم های کمدی اش همیشه نقش زنان زیرک و متکی به خود را بازی می کرد، اما بر خلاف بسیاری از هم دوره هایش وارد کمدی فیزیکی نشد. شخصیت های او بیشتر مشاهدهگر و تفسیرگر بودند.
کولبر در سال ۱۹۲۸ با نورمن فاستر کارگردان و بازیگر ازدواج کرد که با او در تئاتر «پوست کَن» و فیلم «مرد جوانی از منهتن» (۱۹۳۰) همبازی بود. از آنجا که آنها جدا از هم زندگی می کردند، ازدواجشان تا مدت ها یک راز باقی ماند. کولبر در لس آنجلس خانه ای با مادرش شریک بود، اما مادر سلطه جوی او از فاستر بیزار بود و ظاهراً او را به خانه راه نمی داده است. کولبر و فاستر در سال ۱۹۳۵ در مکزیک از هم طلاق گرفتند.
چهار ماه بعد از طلاق از فاستر، او با جول پرسمن متخصص و جراح دانشگاه یو سی ال اِی ازدواج کرد. زندگی مشترک آنها 33 سال طول کشید، یعنی تا زمان مرگ پرسمن بر اثر سرطان کبد در سال 1968. مادر کولبر در سال 1970 و برادرش شارل در 1971 از دنیا رفتند، بنابر این تنها فامیل زندۀ او برادر زاده اش کوکو لوئیس، دختر شارل بود. کلودت کولبر در سه سال آخر زندگی اش چند سکتۀ خفیف داشت. او در سال 1996، در منزلش در باربادوس درگذشت. پیکر او برای سوزاندن و مراسم تشییع به نیویورک منتقل شد. خاکستر او در آرامگاه کلیسای گودینگز بِی شهر اسپایتستاون باربادوس، در کنار مادر و همسر دومش به خاک سپرده شد.
حقایقی درباره کلودت کولبر که شاید ندانید:
1. از ویژگی های ظاهری کلودت کولبر می توان به قد 164 سانتیمتری، صورت سیبی شکل و چشم های درشت اشاره کرد. نام مستعار کولبر، "لی لی" بود.
2. در سال 1949، در تبلیغات مطبوعاتی سیگارهای چسترفیلد حضور داشت و در سال 1963، در پیام بازرگانی تلویزیونی قهوه مکسول هاوس شرکت کرد. در سال 1933 نیز در تبلیغاتی مطبوعاتی کوکا کولا ظاهر شد. در سال 1938، چهره تبلیغاتی سیگارهای لاکی استرایک بود.
3. از آنجائی که کولبر همیشه فکر می کرد سمت چپ چهره اش نمای بهتری دارد و زیباتر است، به ندرت نمای تمام رخ یا نیمه راست چهره او را در فیلم هایش می بینیم؛ شاید دلیلش این بوده که بینی اش در کودکی شکسته بود و برآمدگی ای روی بینی اش بود که نمی خواست از نمای راست دیده شود. به خاطر این حساسیت او روی چهره اش، حتی یک بار کل صحنه را از اول طراحی کرده و آراستند تا بتوانند از سمت چپ صورتش فیلمبرداری کنند و به همین ترتیب بود که یک فیلمبردار نیمه راست صورت کولبر را «نیمه تاریک ماه» نامید.
4. برای بازی در «دور ازدواج» در سال 1959 نامزد جایزه تونی بهترین بازیگر زن (دراماتیک) شد.
5. موسسه فیلم آمریکا در لیست «50 افسانه بزرگ سینما» رتبه 12 را به کلودت کولبر اختصاص داده است.
6. دوست صمیمی اش چارلز بوایه را تشویق کرد تا زبان انگلیسی را یاد بگیرد تا بتواند حرفه اش را در آمریکا پیش ببرد.
7. آنقدر مطمئن بود که در رقابت با بت دیویس در اسکار 1935 شکست می خورد که تصمیم گرفت در مراسم اسکار شرکت نکند. علیرغم این باور، کولبر جایزه اسکار آن سال را برای بازی در فیلم «یک شب اتفاق افتاد» (1934) برد و به یک ایستگاه قطار فراخوانده شد تا جایزه اسکارش را تحویل بگیرد.
8. پس از فیلمبرداری «قلب مخفی» (1946) با جون الیسون، این دو دوستان صمیمی شدند و کولبر مادرخوانده پاملا پاول، دختر الیسون شد.
9. نقش هیلدی جانسون در «منشی همه کاره او» (1940) به کولبر پیشنهاد شد که آن را رد کرد. رزالیند راسل به جایش این نقش را بدست آورد.
10. در کتاب «بانوان کمدین: 100 سال از کمدین های زن بزرگ» اثر استیون ام. سیلورمن از او یاد شده است.
11. پس از انتشار «خشم پنهان» (1950)، آر کی او به او گزینه کارگردانی علاوه بر بازیگری را به او داد که کولبر این پیشنهاد را رد کرد.
12. پس از اتمام فیلم «به عشق مایک» (1927) کولبر یک بار برای همیشه گفت: «دیگر فیلمی بازی نخواهم کرد.»
13. یکی از پنج بازیگر فرانسوی است که جایزه اسکار دریافت کرده اند. دیگر بازیگران فرانسوی که اسکار گرفته اند به ترتیب سال دریافت اسکار عبارتند از: سیمون سینیوره برای «اتاقی در طبقه بالا» (1959)، ژولیت بینوش برای «بیمار انگلیسی» (1996)، ماریون کوتیار برای «زندگی مثل یک گل سرخ» (2007) و ژان دوژاردن برای «آرتیست» (2011).
14. در فوریه 1960، ستاره ای به کلودت کولبر در پیاده روی مشاهیر هالیوود، در بلوار هالیوود شماره 6812 اهدا شد.
15. برای نقش اسکارلت اوهارا در فیلم سینمایی «بر باد رفته» (1939) در نظر گرفته شد بود که نهایتاً این نقش به ویوین لی رسید.
16. در سال 1950 زمانی که در منزلش در باربادوس بود، یکی از مهره های ستون فقراتش در رفت. وی روزی دو بار و هر بار به مدت نیم ساعت در اقیانوس شنا می کرد.
17. یکی از 14 برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر زن است که شخصاً جایزه اسکار خود را دریافت نکردند. دیگر بازیگرانی که شخصاً جایزه شان را نگرفتند عبارتند از: کاترین هپبورن، جودی هالیدی، جوان کرافورد، ویوین لی، آنا مانیانی، اینگرید برگمن، سوفیا لورن، آن بنکرافت، پاتریشیا نیل، الیزابت تیلور، مگی اسمیت، گلندا جکسون و الن برستین.
18. هفتمین بازیگر زنی بود که جایزه اسکار گرفت. وی در 27 فوریه 1935 هفتمین جایزه اسکار را برای بازی در «یک شب اتفاق افتاد» (1934) دریافت کرد.
19. در اصل شهروند آمریکا نبود، بعدها شهروندی آمریکا را بدست آورد.
20. در سال 1986 بنیاد مجسمه آزادی-جزیره الیس به کولبر مدال افتخار جزیره الیس را اهدا نمود.
21. در پنج فیلمی که نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم شدند درخشید: «ستوان خنده رو» (1931)، «یک شب اتفاق افتاد» (1934)، «تقلید زندگی» (1934)، «کلئوپاترا» (1934) و «از وقتی تو رفتی» (1944). «یک شب اتفاق افتاد» تنها فیلمی بود که اسکار را برد.
22. کولبر جمهوری خواه محافظه کار سرسختی بود.
23. در سال 1989 نیز جایزه دستاورد یک عمر مرکز کندی به وی اهدا شد. در سال 1990، جشنواره فیلم بین المللی سن سباستین جایزه افتخاری دونوستیا را به کلودت کولبر اهدا کرد.
24. پس از دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن در سال 1935 و جایزه تونی بهترین هنرپیشه زن در سال 1959، کولبر در سال 1980 جایزه سارا سیدونز را برای «کینگ فیشر» برد و در سال 1984 انجمن فیلم لینکلن سنتر، جایزه دستاورد یک عمر را به وی اهدا کرد.
25. علیرغم آنکه روی صحنه کوتاه دیده می شد، ولی 165 سانتیمتر قدش بود. هدا هاپر نوشته است که کولبر حرفه اش را مقدم تر از هر چیز دیگری حتی زندگی زناشویی اش قرار می داد و همیشه به خودش و می رسید و تمایل عمیقی به روی فرم بودن، داشتن کارایی و بهره وری و تحت کنترل داشتن اوضاع زندگی اش داشت. ای. اسکات برگ (نویسنده) درباره کولبر اظهار داشته بود که کولبر با منش و ظاهر زیبا و شیک خود به تعریف زنانگی برای هم نسل هایش، کمک شایانی کرد.
نقل قول های شخصی:
«اکثر ما خوشبختی را درک نمی کنیم تا وقتی که دیگر دیر شده و خوشبختی ای وجود ندارد.»
«همیشه بر این باور بودم که بازیگری غریزه می خواهد؛ دو حالت بیشتر وجود ندارد: یا غریزه بازیگری دارید یا ندارید
«مخاطب همیشه طوری نگاه می کند که انگار از دیدم من خوشحال است و من بینهایت از دیدن آنها خوشحالم. اگر آنها شما را بخواهند، دلتان می خواهد که این کار را انجام دهید.»
«من خود بهتر از هر کسی می دانم بهترین چیز برایم چیست، هر چه باشد بیش از هر فرد دیگری در این دنیا کلودت کولبر بوده ام.»
«چرا پدربزرگ ها و مادربزرگ ها و نوه ها رابطه بسیار خوبی دارند؟ دلیلش مشخص است، آنها دشمن مشترکی به نام مادر دارند.»
(خطاب به بت دیویس): «تو از همه ما خوش شانس تری. در جوانی کارت را با بازی در نقش زنان مسن تر آغاز کردی و هرگز مجبور نیستی بین فاصله جوانی و پیری پل بزنی.»
(درباره کلارک گیبل): «خیلی خوشحال بودم از اینکه در فاصله یک متری او قرار گرفتم.»
«بعضی از زنان فکر می کنند که اگر توقع زیادی نداشته باشی، ناامید نمی شوی. من همیشه توقع معجزه داشتم. قطعاً هم ناامید شده ام. ولی ناامیدی هایم نزدیک به معجزه بودند.»
(در سال ۱۹۸۲): «سعی می کنم معقول زندگی کنم. خوب می خوابم، خوب می خورم و فقط یک نوشیدنی در روز می نوشم. توانسته ام وزنم را روی ۴۹ کیلوگرم ثابت نگه دارم که وزنی است که سالها پیش نیز داشتم. من سه وعده در روز غذا می خورم که اگر در حال کار روی تئاتری باشم، برای انرژی بیشتر به چهار وعده غذا نیاز دارم.» «در سینما همیشه این حس را داشتم و هرگز این حس از بین رفت که هیچوقت بهترین اجرایم را ارائه نداده ام. هرگز حس نکردم که به اندازه کافی تمرین کرده ام. وقتی پس از چهار هفته تمرین روی سن می روید، می دانید دارید چه می کنید و واقعاً هیچ چیزی در دنیا به پای آن حس شگفت انگیز لحظه روبرو شدن با مخاطب نمی رسد.»
نظر کاربران
لطفا یه مطلبی هم راجع به سوفیا لورن بزارید
همیشه فکر می کرد سمت چپ چهره اش نمای بهتری دارد و زیباتر است
خیلی ها اینجوری اند ،یک واقعیته ،منم سمت چپ صورتم افتاده و انگار تحلیل رفته و سمت راست صورتم بهتره ،صورت قرینه کن هست
کولبر شانس اورد ایران به دنیا نیومد وگرنه بیشتر از یه کولبَر نمیشد
ممنون این بخش عالیه