ما همه از زیر شنل صادق هدایت بیرون آمدهایم؟
صادف هدایت داستان نویس، مترجم و ادیبی که تا سالها بعد از مرگش سایهاش روی نویسندگان و جامعه ادبی محسوس بود و هست. چه چیز صادق هدایت را به چهرهای تقریبا اسطورهای مبدل ساخت؟
هدایت، این اسطوره مدرن ادبیات ایران، همچنان یکی از نویسندگانیاست که آثارش مورد مداقه و تحلیل قرار میگیرد. شمار آثار منتشر شده درباره هدایت خود گویای این مطلب است. بخشی از این کتب فهرست وار از نظرتان میگذرد: صادق هدایت، از افسانه تا واقعیت نوشته محمدعلی همایون کاتوزیان، ترجمه فیروزه مهاجر-صادق هدایت نوشته محمود کتیرایی-مجموعهای از آثار صادق هدایت نوشته محمد بهارلو-هدایت، بوف کور و ناسیونالیسم نوشته ماشاءالله آجودانی-خودکشی صادق هدایت نوشته هوشنگ پیمانی-آشنایی با صادق هدایت نوشته م. ف.
تولد
هدایت در ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ به دنیا آمد. پدرش هدایت قلیخان و نام مادرش زیور الملوک است. جد اعلای صادق رضاقلیخان هدایت از رجال معروف عصر ناصری و صاحب کتابهایی چون مجمع الفصحا و اجمل التواریخ بود. صادق کوچکترین پسر خانواده بود و دو برادر و دو خواهر بزرگتر از خود و یک خواهر کوچکتر از خود داشت.
صادق هدایت در سال ۱۲۸۷ تحصیلات ابتدایی را در سن ۶ سالگی در مدرسه علمیه تهران آغاز کرد و و دوره متوسطه را در دبیرستان دارالفنون گذراند ولی در سال ۱۲۹۵ به خاطر بیماری چشمدرد مدرسه را ترک کرد و در سال ۱۲۹۶ در مدرسه سنلویی که مدرسه فرانسویها بود، به تحصیل پرداخت. به گفته خود هدایت اولین آشناییاش با ادبیات جهانی در این مدرسه بود و به کشیش آن مدرسه درس فارسی میداد و کشیش هم او را با ادبیات جهانی آشنا میکرد. در همین مدرسه صادق به علوم خفیه و متافیزیک علاقه پیدا کرد. این علاقه بعدها هم ادامه پیدا کرد و هدایت نوشتارهایی در این مورد انتشار داد.
صادق هدایت در جوانی گیاهخوار شد و کتابی در فواید گیاهخواری نیز نوشت. او تا پایان عمر گیاهخوار باقیماند. بزرگ علوی در این باره مینویسد: "یک بار دیدم که در کافه لالهزار یک نان گوشتی را که به زبان روسی بولکی میگفتند، به این قصد که لای آن شیرینی است، گاز زد و ناگهان چشمهایش سرخ شد، عرق به پیشانیاش نشست و داشت قی میکرد که دستمالی از جیبش بیرون آورد و لقمه نجویده را در آن تف کرد."
هدایت معتقد بود اگر انسان بخواهد دست از جنگ بردارد باید اول دست از کشتن و خوردن حیوانات بردارد.
اروپا
هدایت در سال ۱۳۰۵ با اولین گروه دانشآموزان اعزامی به خارج راهی بلژیک شد و در رشته ریاضیات محض مشغول به تحصیل شد. در همین سال داستان "مرگ" را در مجله ایرانشهر شماره ۱۱، که در آلمان منتشر میشد چاپ کرد و مقالهای به فرانسوی به نام "جادوگری در ایران" در مجله لهویل دلیس، شماره ۷۹ نوشت. هدایت از وضع تحصیل و رشتهاش در بلژیک راضی نبود و مترصد بود که خود را به فرانسه و در آنجا به پاریس که آن زمان مرکز تمدن غرب بود برساند. سرانجام در اسفند ۱۳۰۵ پس از تغییر رشته و دوندگی فراوان به پاریس منتقل شد.
صادق هدایت در سال ۱۳۰۷ اقدام به خودکشی در رودخانه مارن (فرانسه) کرد اما سرنشینان یک قایق او را نجات دادند. صادق در مورد خودکشیاش به برادرش محمود مینویسد: "یک دیوانگی کردم به خیر گذشت.
نخستین نمونههای داستانهای کوتاه هدایت در همان سال خودکشی نافرجامش صورت گرفت. نمایشنامه "پروین دختر ساسان"، "زنده به گور" و داستان کوتاه "مادلن" را در همین دوران نوشتهاست.
تهران
هدایت در سال ۱۳۰۹، بی آنکه تحصیلاتش را به پایان رسانده باشد، به تهران بازگشت و در بانک ملی (در قسمت محاسباتی و دفتر ارسال مرسولات) مشغول به کار شد. او از وضع کارش راضی نبود و در نامهای که به تقی رضوی (که دوستیشان در دوران متوسطه آغاز شده بود) در پاریس نوشتهاست، از حال و روز خود شکایت میکند. دوستی با حسن قائمیان که پس از مرگ هدایت خود را وقف شناساندن او کرد در بانک ملی اتفاق افتاد. هدایت در این سال با مسعود فرزاد، بزرگ علوی و مجتبی مینوی آشنا شده و حلقهٔ دوستیای ایجاد میشود که گروه ربعه نامیده شد.
گروه ربعه
در آن دوران گروهی از نویسندگان و ادیبان فاخر بودند که به آنها ادبای سبعه میگفتند و به گفتهٔ مجتبی مینوی "هر مجله و کتاب و روزنامهای که به فارسی منتشر میشد از آثار قلم آنها خالی نبود." این هفت تن که در واقع بیشتر از هفت تن بودند شامل کسانی چون محمدتقی بهار، عباس اقبال آشتیانی، رشید یاسمی، سعید نفیسی و بدیعالزمان فروزانفر و محمد قزوینی میشدند. گروه ربعه این نام را برای دهنکجی به این افراد (که به نظر ایشان کهنهپرست بودند) انتخاب کردند. گفت وگو و دیدارهای گروه ربعه در رستورانها و کافههای تهران بود از آن جمله کافه قنادی رُزنوار که در حدود سال ۱۳۱۰ پاتوق صادق هدایت و دوستان بهشمار میآمد. بعدها نیز افراد دیگری چون پرویز ناتل خانلری، عبدالحسین نوشین، غلامحسین مینباشیان و نیما یوشیج به گروه ربعه اضافه شدند.
هندوستان
هدایت در سال ۱۳۱۵ به همراه شین پرتو به هند رفت و در آپارتمان او ساکن شد. در هند به فراگیری زبان پهلوی نزد دانشمند پارسی (از پارسیان هند) بهرام گور انکلساریا پرداخت و کارنامه اردشیر بابکان را در هند از پهلوی به فارسی ترجمه کرد.
طی اقامتش در بمبئی اثر معروف خود بوف کور راکه در پاریس نوشته بود پس از اندکی جرح و تعدیل با دست روی کاغذ استنیسل نوشته، به صورت پلیکپی در پنجاه نسخه انتشار داد و برای دوستان خود فرستاد؛ از جمله نسخهای برای مجتبی مینوی که در لندن اقامت داشت و نسخهای برای جمالزاده که آن زمان در ژنو بود.
هدایت پس از سفر به هند به شدت در مضیقه مالی قرار داشته و خرج زندگیاش توسط ش. پرتو تقبل میشدهاست. گفته میشود همین فقر و شکست از بیاعتنایی جامعه سبب شد هدایت روی به طنز نویسی بیاورد .
هدایت در سال ۱۳۲۱ مجموعه سگ ولگرد را انتشار داده، ترجمههایی از شهرستانهای ایران گزارش گمانشکن و یادگار جاماسپ از پهلوی به فارسی صورت داد. بعد از ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ و پایان جنگ جهانی دوم انتقادهای اجتماعی صادق هدایت شدت میگیرد. داستان بلند حاجیآقا داستان کوتاه "آب زندگی" و مجموعه ولنگاری که همه مضامین اجتماعی دارند در این دوران به چاپ رسیدند. علاوه بر این فعالیتها هدایت به نوشتن مقالههای نقد ادبی و ترجمه آثاری از کافکا نیز پرداخت و در نشریههای مختلف به چاپ رساند.
در این دوران بسیاری از دوستان هدایت از جمله علوی و عبدالحسین نوشین به حزب توده پیوسته بودند، هر چند خود او هیچ وقت به این حزب گرایش پیدا نکرد.
صادق هدایت در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ بعد از این که بسیاری از داستانهای چاپ نشدهاش را نابود کرد، در آپارتمان استیجاریاش، در پاریس خودکشی کرد.
آخرین عکس صادق هدایت که در سال ۱۳۲۹ برداشته شده... گفته میشود صادق هدایت این عکس را برای تمام خویشاوندانش فرستاد.
اظهار نظرات
در کتاب "یاد صادق هدایت" اثر علی دهباشی نظرات بعضی از منتقدان و اهل قلم در باب هدایت را میتوان جست و جو کرد. محمدعلی همایون کاتوزیان میگوید بزرگی هدایت نه به خاطر انتقاد اجتماعی که به علت دیدگاه هستی شناختی و جامعه شناختی وی در اثری همچون بوف کور است که به اشتباه ، برخی آن را در دستهی نقدهای او دانستهاند. با چنین دیدگاهی ، صادق هدایت فرزند انقلاب مشروطه ، قریحهی جامعهشناختی کم نظیری داشته است ؛ همچون بزرگان دیگر ادبیات ایران، به ویژه مولوی ، که این وجه شخصیتی آنها معمولا به صورت جانبی بررسی شده است. به این ترتیب میتوان به شباهت هدایت و عبید زاکانی اندیشید.
درباره بوف کور
معمولا مهمترین اثر هدایت را "بوف کور" میدانند. بسیاری حتی همچنان این رمان کوتاه را مهمترین و تاثیرگذارترین اثر داستانی معاصر میدانند. آندره بروتون، از بنیان گذاران جنبش سوررئالیسم " بوف کور" را جزو بیست کتاب شاهکار سدهٔ بیستم میلادی دانسته است.هنری میلر، نویسنده معاصر آمریکایی، درباره آن میگوید: "بوف کور هدایت کتابی است که من آرزو دارم روزی نظیر آن را بنویسم. مانند این داستان را در هیچ زبانی ندیدهام. آن را واقعا دوست میدارم." رنه لالو میگوید: "در این کتاب اهمیت هنر به معنی بسیار آبرومند کلمه، در نظر من بسیار صریح جلوه میکند".
جلال آل احمد در پیرامون این کتاب مینویسد: "سکوتی که در آن دوران حکومت میکند، درخودفرورفتگی و انزوایی که ناشی از حکومت سانسور است، نهتنها در اوراق انگشتشمار مطبوعات رسمی و در سکوت نویسندگان نمودار است، بیش از همه در بوف کور خوانده میشود. ترس از گزمه، انزواء، گوشهنشینی، عدم اعتقاد به واقعیتهای فریبنده، به ظاهرسازیهایی که به جای واقعیت جا زده میشوند، غم غربت (نوستالژی)، انکار حقایق موجود، قناعت به رؤیاها و کابوسها، همه از مشخصات طرز فکر مردمی است که زیر سلطه جاسوس و مفتش (انکیزیتور) و گپئو زندگی میکنند. وقتی آدم میترسد با دوستش، با زنش، با همکارش و با هر کس دیگر درددل کند و حرف بزند ناچار فقط با سایه خودش میتواند حرف بزند. بوف کور گذشته از ارزش هنری آن یک سند اجتماعی است؛ سند محکومیت حکومت زور."
نظر کاربران
صادق هدایت یه داستان نویس روانی چند بار خودکشی ناموفق داشته و از کشورش ایران اعلام تنفر کرده
پاسخ ها
بدون نام بیسواد کمی مطالعه کن بعد نظر بده
تنفر از ایران را کسانی دارند که به اسم خدا و..... در روز روشن دزدی ناموس و اموال کشور را میکنند و جانماز آب میکشند!!!! مطالعه کردن چیز بدی نیست. یکبار امتحانش کن هالوی بدون نام
صادق اسطوره س
پاسخ ها
برای چه کسی اسطوره س برای کسانی که فحش و بی ادبی ادبیاتشونه !!!!..از نامه هاش خبری نداری برو خبر دار شو تا ندانسته تعریف نکنی .
متاسفانه نسل جدید فقط چند کتاب از ایشان که خواندند براشون شده قهرمان .قلمش حرف نداره ولی دلش ..ای وای بروید و نامهایش را بخوانید تا بدانید و ببینید در مورد مردمش چه بی ادبیهایی کرده .بدانید و بعد نظر بدهید و در ضمن ایشان مروج و مشوق خودکشی بوده خدا همۀ ما را بیامرزد از جمله ایشان را که هر چی می کشیم از جهل و نادانی است .
خدا نکنه همه از زیر شنل این آقا بیرون آمده باشیم ...عزیز جان تیترتو بپا .
"داستانسرایی خوب و انسانی شایسته و درخورِ احترام ؛ به تمام معنا، شریف"
روحش شاد و یادش گرامی ، کاش یه سری فشارها چه از دولت چه از مردم بهش وارد نمیشد ، زخم های کمتری می خورد ، بی اعتنایی به همچین افکاری نمیشد ، کاش فشار ه مالی به این شدت گریبانگیرش نمیشد ، کاش به حقش میرسد ، کاش این فشارها نبود ، کاش حداقل کمی دیرتر خودکشی میکرد تا کتاب های بیش تری ازش داشتیم . چرا هیچ کس جای خودش نیست ، چرا جاهای درست با ادم های اشتباه پر میشع ! . فشارها قابل ه کنترل نیستن ، ظرفیت ها سایزهای متفاوتی داره ، هدایت انتخاب کرد ، اما خودکشی تنها گزینه ی ممکن بود و نمیشه اسمشو گذاشت انتخاب . روحش شاد:(
صادق هدایت لطف بزرگی که در حق ملت کرده این بوده که در اکثر متونش به خرافهپرستی که دامن ایران و ایرانی رو گرفته سخت تاخته تا که شاید کسانی که این متون رو مطالعه میکنن به خودشون بیان... اما متاسفانه در این مملکت همیشه هر کسی دنبال آگاهی دادن به ملت بوده طرد شده و روز به روز خرافهپرستی رو به فزونیست
و امروز همینجا شاهدیم نظرات بیپایه و اساس دوستان رو...
من یک کتاب خوان جدی هستم.در طول زندگیم هر روز کتابهای مختلف می خوانم.از رمان گرفته تا تاریخ و جامعه شناسی و سیاسی و....با کتابهای آقای صادق هدایت اصلا ارتباط یرقرار نکردم.روح حاکم بر کتابهایشان را دوست ندارم.نه در دوران نوجوانی و نه اکنون ....به نظرم دوستان ایشان بیشر قلم به دست بودند و درباره متن کتابهایشان غلو کردند!!!