بررسی مرگ مبهم مرلین مونرو
ساعت ۳:۳۰ صبح روز پنجم اوت سال ۱۹۶۲ پرستار مرلین مونرو از خواب بیدار می شود و متوجه می شود هنوز چراغ اتاق خواب او روشن است. در نتیجه تصمیم می گیرد سر و گوشی آب دهد، تا ببیند ماجرا از چه قرار است ولی وقتی چند بار در می زند و جوابی نمی شنود.
دکتر گرینسون در ساعت ۳:۳۰ خود را به آپارتمان مونرو می رساند و می فهمد که او مرده است، سپس دکتر انگلبرگ وارد می شود و مرگ او را اعلام می کند. در گزارش پزشک قانونی آمده است دلیل مرگ او مسمومیت شدید به واسطه مصرف بیش از حد باربیتورات - نوعی مسکن خواب آور - بوده است.
با وجود تمام این نظریه پردازی ها درباره مرگ مشکوک این بازیگر آمریکایی، نکته این بود که او دیگر نبود؛ مرلین مونرو، با وجود اینکه می توانست سال ها در سینمای آمریکا، که خود محصول آن سینما بود همچون ستاره ای بی همتا بدرخشد، در سن 36 سالگی با تمام این زرق و برق ها خداحافظی کرده و از او چیزی جز جسدی، و تا امروز چیزی جز نظریه هایی نه چندان معتبر درباره مرگش - یا شاید کشته شدنش -به جا نمانده بود. بازیگری که به واسطه زیبایی اش، و کمتر برای هنر بازیگری اش، بدل به چهره مهمی در سینمای هالیوود شده بود، حالا توسط همین سیستم مخوف سرمایه محور بلعیده شده و دیگر، دست کم، از چشم چرانی های مردانه مرسوم در هالیوود در امان بود.
صحبت درباره مرگ مرلین مونرو ما را هم درباره این نظریه ها دچار شک کرد و از آنجا که این پرونده هنوز باز است و قابل بحث، تصمیم گرفتیم از منابعی که در اختیار داشتیم، استفاده کنیم و گزارشی از آن تهیه کنیم و هر کس بنا به تئوری ای که از مرگ او عقیده دارد، سعی می کند آن را اثبات کند.
17:00
روانپزشک مرلین، دکتر گرینسون پس از یکی دیگر از جلسات درمان افسردگی مرلین، خانه او را ترک کرد.
بین 19:00 تا 19:15
جو دی ماجیو در تماس تلفنی با او درباره ازدواجشان صحبت کرد.
بین 19:30 تا 19:45
پیتر لافورد برای دعوت شام با مونرو تماس می گیرد.
20:00
لافورد با یونیس مورای تماس می گیرد و از او می خواهد به مرلین سر بزند.
22:00
مورای پشت در اتاق خواب مونرو می رود و شهادت می دهد نور اتاق او را از زیر در دیده و نخواسته مزاحم او شود.
00:00
مورای دوباره متوجه نور زیر در می شود و چند بار در می زند اما پاشخی نمی گیرد.
1:00
پیتر لافورد توسط وکیل مونرو باخبر می شود که او در اثر اوردز مرده است.
3:00
یونیس مورای به دکتر گرینسون زنگ می زند؛ او هنوز نتوانسته مونرو را بیدار کند.
3:40
دکتر گرینسون می رسد و سعی می کند با شکستن در وارد اتاق شود ولی نمی تواند. بنابراین پنجره اتاق را می شکند و وارد می شود. او به دکتر اِنگلبرگ زنگ می زند.
4:30
پلیس باخبر می شود، مورای و دو دکتر را بازگویی می کند و اعلام می کند ساعت مرگ حدود 12:30 شب بوده.
5:40
مامور کفن و دفن می رسد و می گوید حالت جسد نشان می دهد مرگ بین 21:30 تا 22:30 بوده، این زمان بعدا تغییر کرد تا با گفته های شاهدان همخوانی داشته باشد.
6:00
مورای داستانش را عوض می کند و می گوید نیمه شب به تختخواب برمی گردد و او وقتی دکتر گرینسون ساعت سه زنگ زد بیدار شد. هر دو دکتر هم داستانشان را تغییر دادند و گفتند مونرو ساعت 3:50 مرده است.
قتل
مرلین مونرو اوایل سال ۱۹۶۲ از طریق پیتر لاوفورد بازیگر، داماد خانواده کندی، با برادران کندی آشنا شد. او، با این رابطه، به شدت تحت نظر اف بی آی قرار گرفته بود و حتی شایعه شده بود که باندهای خلافکاری مثل مافیا هم او را زیر نظر گرفته بودند؛ بدون اینکه خودش بفهمد درگیر چه بازی خطرناکی شده است. در این دوره بود که افسردگی مرلین مونرو شدت گرفت و چندین بار بر اثر استفاده بیش از حد داروهایش دچار مسمومیت شد ولی دکترهایش به موقع او را نجات داده بودند. گرینسون بارها از رابطه مونرو با کندی ها اظهار نگرانی کرده بود.
رابطه مونرو با رابرت کندی بیشتر بود، ولی به شکل متناوب جان کندی هم او را در خانه خواهرش ملاقات می کرد. حتی شماره تلفن خصوصی به او داده بود تا در مواقع لزوم به او دسترسی داشته باشد. مرلین امیدوار بود جان از همسرش جدا شود و با او ازدواج کند. سامرز، مشاور کندی، می گوید مرلین خودش را به عنوان «بانوی اول» در آینده تصور می کرد.
زنگ خطر رسوایی برای کندی به صدا درآمده بود، پس از آن بود که به مرلین گفته شد باید تمام تماس هایش را با کندی قطع کند. در همین دوره، چندین پروژه سینمایی خوب به او پیشنهاد شد و دوباره کمی هیجان وارد زندگی اش شد. علاوه بر آن، یک هفته پیش از مرگش، مرلین برای تعطیلات کنار دریاچه تاهو رفت و آنجا با جو دی ماجیو، بازیکن معروف بیسبال آشنا شد و قرار شد با هم ازدواج کنند. کندی ها آنجا یک قلچماق را فرستاده بودند تا رفتارهای مونرو را زیر نظر داشته باشد تا درباره رابطه اش با آنها دست به خطایی نزند.
در شب مرگش، مرلین ساعت 18:30 با آرایشگرش تلفنی صحبت کرده بود و او ادعا می کندن که مرلین به او گفته اسرار خطرناکی را درباره کندی ها می داند. یکی از دوستان دیگر مرلین که حوالی ساعت 9:30 با او صحبت کرده، ادعا می کند مرلین به او درباره «چیز شگفت انگیزی که تمام دنیا را شگفت زده خواهد کرد» گفته بود و پس از آن گوشی را بدون اینکه قطع کند، روی میز گذاشته بود چون جلوی در آپارتمان مرلین سروصدا می آمد.
کسی که جسد مرلین را بین ساعت 5:30 تا 6:00 صبح به سردخانه برده بود، اشاره کرده که «جمود نعشی آغاز شده بود» و احتمالا مرگ بین ساعت 9:30 تا 11:30 بوده. وقایعی که بین 9:30 تا 10:30 شب اتفاق افتاده همچنان اسرارآمیز باقی مانده اند. در شب حادثه یونیس و دامادش، جفری در خانه مرلین بودند. جفری ادعا می کند بین 9:30 تا 10 شب رابرت کندی همراه دو مرد ناشناس به آپارتمان مرلین آمدند و به آنها دستور دادند خانه را ترک کنند.
آنها به خانه همسایه ای رفتند و وقتی این مردان خانه را حدود 10:30 ترک کردند، به آپارتمان برگشتند. جفری، داماد یونیس، اظهار کرده بود که مرلین را دیده بود که دمر روی تخت دراز کشیده و چیزی شبیه گوشی تلفن در دستش داشت. اینجا تناقض ها شروع می شود؛ جفری می گوید مرلین در آن لحظه شبیه مرده ها بود و بنابراین یونیس با اورژانس تماس گرفته تا آمبولانس بیاید.
هر چند یکی از زندگی نامه نویس های او از زبان مشاور مطبوعاتی اش می گوید که او حدود 10 شب مرده و برای اینکه خبر به روزنامه ها درز نکند و کارها را جفت و جور کنند، اینگونه وانمود کرده اند. سامرز اظهار می کند که جسد مرلین به خانه اش برگردانده شده تا جلوی پخش شدن شایعات را درز بگیرند.
یکی از همسایه های مرلین، الیزابت پولارد هم حرف جفری را مبنی بر اینکه رابرت کندی همراه دو مرد ناشناس، که کیف پزشکی سیاهی را همراه خود داشتند، حدود ساعت شش به خانه مرلین رفته اند، تایید کرده ولی این ادعا در پرونده بازپرسی پلیس ثبت نشده است. پلیس می گوید چون داستان او «انطباق زمانی» نداشته، آن را از پرونده خارج کرده اند.
وقتی جسد مرلین مونرو پیدا شد، در بدنش آنقدر باربیتورات و کلرال هیدرات داشت که می توانست سه نفر را بکشد. این مقدار برابر 60 قرص خواب بود ولی هیچ لیوان آبی کنار تختش نبود و موقع کالبدشکافی اش هم قرصی در معده اش پیدا نشده بود بنابراین دارو می توانست بر اثر تزریق وارد بدنش شده باشد - هر چند نشانه از از سوزن روی بدنش نبود - یا با زور و از طریق دهانش.
پنج روز بعد از مرگ، وقتی افسر پرونده مونرو درخواست کرد که آزمایش های دیگری انجام دهد، فهمید که تمام نمونه های موجود درباره مرگ او از بین رفته است. سانفرانسیسکو کرونیکل در روز 10 اوت درباره «فشارهای عجیبی روی پرونده از افرادی که با مرلین مونرو در چند هفته آخر زندگی اش ارتباط نزدیکی داشته اند» گزارشی نوشت، ضمن اینکه یکی از کارمندان اداره تلفن ادعا کرده بود که تمام تماس ها و گفتگوهای تلفنی او توسط «مردهایی با لباس مشکی» ضبط و توقیف شده اند. اسلاترز هم در کتابش می گوید مرلین در تابستان 1962 تهدید کرده بود که نشست مطبوعاتی بگذارد و «تمام این چیزهای لعنتی را فاش کند».
خودکشی
مادر مرلین، در سنین کودکی او، در بیمارستانی روانی بستری بود. پدرش هم پیش او نبود، هر چند مرلین بارها تلاش کرده بود او را پیدا کند؛ تلاشی ناموفق! در هشت سالگی دادگاه حکم عدم کفایت مادرش را صادر کرد و مرلین به یتیم خانه فرستاده شد. در ۱۱ سالگی خانواده ای او را به فرزندخواندگی پذیرفت اما متاسفانه در همسایگی شان مردی بود که او را چندین بار مورد آزار قرار داده بود.
او برای نگهداری از خانواده ای به خانواده دیگر سپرده می شد، بی خبر از اینکه مادرش خودکشی کرده. سال های جوانی او هم شادتر از کودکی اش نگذشت. سه ازدواج ناموفق و بدون هیچ فرزندی. دو بار سقط جنین برای مرلین که عاشق بچه بود، حسرت مادر شدن را بر دلش گذاشت.
شوهر آخرش، آرتور میلر، او را اینگونه توصیف کرده بود: «اندوهگین ترین دختری که تا به حال دیده ام.» در سال ۱۹۵۵ لی استراسبرگ، مربی بازیگری مرلین، او را به روان درمانی تشیوق کرد. سال ۱۹۶۲ مدت کوتاهی در درمانگاه روانپزشکی بستری بود و پس از آن هفته ای پنج بار جلسه روان درمانی با پزشک مخصوصش، رالف گرینسون، داشت.
وقتی پیتر دوباره شماره را گرفت، یکسره بوق اشغال می زد. (البته بعدا وقتی پلیس ریز مکالمات مونرو را بررسی کرد، متوجه شد شماره پیتر در ساعت 19:30 آخرین شماره ای بود که با مونرو تماس گرفته) گویی مرلین مونرو دیگر نمی خواست جواب تلفن هایش را بدهد و به همین خاطر تلفن را اشغال کرده بود. قرار بود فردای آن روز با خانم مورای برای گردش به ساحل بروند، اما مرلین آن شب بدون دلیل به مورای گفت برنامه فردا لغو است و خیلی زود برای خواب به اتاقش رفت.
علت مرگ مرلین مصرف بی اندازه مسکن خواب آور بوده است. سالی که او مرد، خودکشی در هالیوود هنوز عمل قبیحی بود، برای همین بسیاری سعی کردند با دامن زدن به شایعه قتل، او را تبرئه کنند اما در حقیقت زندگی او به گونه ای بود که کسی مانند او را، که کودکی غمباری داشته و مورد آزارهای فراوانی قرار گرفته، به سمت خودکشی سوق بدهد.
او عزت نفس پایینی داشت. اخیرا طلاق گرفته بود. سابقه بیماری روانی و خودکشی هم داشت. به همه اینها مشکلات خواب را هم اضافه کنید. اگرچه در دنیای بیرون بسیار محبوب بود اما در دنیای درون خودش غمی عمیق داشت. در هالیوود از خودکشی های ناموفق او خبر داشتند. هر بار پس از شکستی، احتمالا برای جلب توجه، خودکشی می کرد.
اولین خودکشی او در 18 سالگی پس از طلاق، و خودکشی بعدی در سال 1950، وقتی رابطه اش با جانی هاید به هم خورد، صورت گرفت. عکس العمل او پس از جدایی از میلر هم همین بود. با هر شکست، احساس آشنای تنهایی و طردشدگی، که در کودکی تجربه کرده بود، به سراغ مرلین بیچاره می آمد.
کمی پیش از شب چهارم اوت از جانب رابرت کندی پس زده شده بود و بعضی ها حدس می زنند دلیل افسردگی و خودکشی او همین بوده. او، در دفترچه خاطراتش نوشته: «کمک! کمکم کنید. زندگی به من رو کرده، ولی من فقط دلم می خواهد بمیرم.»
مرلیک شدیدا به مسکن ها عادت کرده بود و یک بار هم برای روانشناسش نوشته بود: «چند وقت پیش 10 قرص سکونال و 10 قرص تیونال (نوعی خواب آور) با هم خوردم تا برای همیشه خودم را راحت کنم. این چیزی بود که آن موقع می خواستم.»
با اینکه هفته پیش از آن، 50 کپسول کلروهیدرات خریده بود و روز پیش از حادثه 25 قرص باربیتورات با نسخه پزشکش گرفته بود، آن شب به دوستش تلفن زد و از او خواهش کرد برایش قرص خواب بیاورد. چند ساعت بعد شیشه های خالی دارو اطراف جسدش پیدا شدند. هیچ اثری از خشونت روی جسد یا اطراف محل حادثه مشاهده نشد. در کالبدشکافی آثار باربیتورات در کبدش و کلروهیدرات در خونش گزارش شد.
نامه ای که مرلین روی برگه یادداشت هتل «بل ایر» به معلمش، لی استراسبرگ، نوشته بود: «من شکست خوردم ... نمی توانم عزمم را جزم کنم. فکر کنم همه چیز دست به دست هم داده تا نتوانم تمرکز کنم...» چند خط پایین تر نومیدانه ادامه داده: «اولین باری که پای صحبت های تو در استودیو نشستم، گفتی تنها چیزی که بین هنرمند و خودکشی وجود دارد، تمرکز است ... اراده من همیشه ضعیف بوده اما دیگر هیچ چیز را نمی توانم تحمل کنم... شاید به نظرت دیوانه بیایم، واقعا هم دارم دیوانه می شوم... می دانی تا جلوی دوربین ظاهر می شوم، تمرکزم و هر چه یاد گرفتم از ذهنم می پرد... احساس می کنم اصلا جزو انسان ها نیستم.»
اووردُز
با وجود نشانه های منطقی اوردز مرلین مونرو و گفته روانپزشک خودش، هنوز باور عمومی بر این است که مرلین به واسطه رابطه اش با کندی و به دلایل سیاسی کشته شده؛ حتی عده کمی برای مرگ نماد زیبایی هالیوود مرگ سخیف خودکشی را برگزیده اند، چه برسد به اووردوز! چه گروه هایی که برای تحقیق و تفحص نیامدند و روزها و حتی سال ها شبانه روزی وقت صرف نکردند؛ مثلا بی بی سی که گروه مخصوصی از افراد مجرب و کارآگاه را مامور کرده بود برای این کار. خلاصه که این زیبای مرده که دیگر خفته نبود، مرگش هم جاروجنجالی به پا کرد که هنوز گرد و خاکش فروکش نکرده؛ مرگی پرسروصدا در حد و اندازه مرلین مونرو.
حالا می رسیم به دلایلی که چرا مرگ مرلین مونرو اووردز بوده و جار و جنجالی که کاملا از روی حساسیت به این شخصیت به وجود آمده. مرلین مونرو مدتی از افسردگی رنج می برد و قابلیت نه چندان زیاد او در بازیگری و تنش های فراوان در سر صحنه های فیلمبرداری، به این حالات ناآرامش دامن می زده. از این ناراحت بوده که او را تنها یک بلوند احمق زیبا بدانند. حتی سابقه چند مورد خودکشی هم در اوج ناراحتی های عاطفی و کاری اش گزارش شده بود اما به شیوه های مختلف و فضاهای متفاوتی. حتی روانپزشکش در یکی از مصاحبه ها ادعا کرده بود که به نظرش مرلین با هدف مردن دست به خودکشی نمی زد.
چند روز پیش از مرگ، مرلین به درخواست خودش و در پی بی خوابی های مکرری که داشته، تقاضای قرص خواب از دکترش می کند. باربیوتورات، قرص آرام بخشی است که میزان خطرناک بودن آن به آستانه تحمل و وضعیت بدنی بیمار برمی گردد و باید با احتیاط و با مقدار مشخص استعمال شود.
شکایت مرلین از بی خوابی های مکررش حتی به دوستان و اطرافیان نکته ای بود که پس از مرگ مرلین زیاد دیده نشد و در واقع نخواستند که دیده شود. این عذاب باعث شد که با توجه به وضعیت نه چندان مطلوب بدنی و روانی مرلین، دکتر روانپزشکش این قرص را برایش تجویز کند. (یعنی دکتر با توجه به خطرات قرص و شرایط روحی مرلین این قرص را برایش مناسب می دانست و مرلین سر خود آن را نخریده.)
حالا می رویم به روز مرگش. تمام کسانی که در آن روز و روز گذشته با او در ارتباط بودند، جمله و کلام صریحی از او که بوی ناامیدی و کلافگی داشته باشد، نشنیدند؛ جز یک چیز مشترک، بی خوابی! با این وضعیت روحی کاملا طبیعی است که بخواهد مقدار بیشتری از قرص را مصر فکند بلکه بتواند یک شب راحت بخوابد. هیچ نوشته ای یا نشانه ای از خداحافظی یا توصیه ای از مرلین که خودکشی او را اثبات کند، وجود نداشته.
حتی با بررسی تئوری قتل و سیاسی بودن ماجرا هم انتظار داریم دوستان عزیز قاتل یکی دو نمونه صحنه سازی بکنند که خودکشی جلوه کند، نه اینکه بدن بی جان زیبای خفته هالیوود را در حالی که تلفن دستش است، پیدا کنند. بعدا معلوم شد که پسرخوانده مرلین پشت خط بوده و این را هم اضافه کنم که کسی که مقدار بی رویه ای از باربیوتورات مصرف کند، ابتدا کمی ناهوشیار می شود و تکلمش دچار ضعف می شود، پس با توجه به بلایی که سر خودش آورده و توصیه های اکید دکترش طبیعی است که بفهمد و کمک بخواهد، نه از مستخدمش، که توان داد زدنش را ندارد، بلکه از نزدیکترین جا؛ تلفن!
حالا که نگذاشتیم مرلین مونروی افسانه ای یک زندگی معمولی را تجربه کند، دست کم بگذاریم مرگ معمولی خودش را داشته باشد، شاید بتواند بالاخره آنجا از شر آدم ها خلاص شود و یک خواب آرام را تجربه کند؛ بدون قرص خواب!
مراسم خاکسپاری مرلین مونرو در گورستان «وست وود» در غرب لس آنجلس، تنها با حضور 25 نفر و بدون تشریفات، توسط دی ماجیو انجام شد. علت مرگش هنوز با گذشت بیش از 50 سال معماست؛ شاید شبی روحش حقیقت را برای شعبان جعفری (شعبون بی مخ)، که در همان کنار خاک شده، تعریف کرده باشد.
نظر کاربران
ای بابا ! چه زندگی پر رمزو رازی دارن این خارجیا!!
چه مطلب جالبی ممنون
چه زندگی مزخرفی داشته بیچاره.
آهنگاش حرف نداره خوراکه شبای بارونیه. خدابیامرزتش
آخر خوشگل ها هم باشي ، آخرت همين چهره ي پوسيده است ... دو روزه دنيا و اين زرق و برق هاش باعث نشه كه ما خدا و مقصد اصلي مون رو از ياد ببريم.
پاسخ ها
گل گفتی اقامیلاد.....
درسته آقا میلاد...آحسنت!
هالیوود همین گَنده اینقدر ادم رو بزرگ میکنن ازش اسطوره میسازن طرف با اسم خودش هم نمیتونه کنار بیاد تو تنهاییش اخر میمیره
خدابیامرزدش.
عجیب به نظر میاد سرگزشتش.........
من به سینمای کلاسیک و بازیگران دوران کلاسیک علاقه زیادی دارم خیلی از بازیگرای اون دوران سرگذشت های جالبی دارن مرلین مونرو هم یکیشونه
خدا بیامرز خیلی خوشگل
من یکی از طرفدارای پروپاقرص
خیلی خشکله به نطر میاد کشتنش
خیلی باهاله
واقعازن جالبیه جالب ترازهمه اینه که اون باوجودعدم اعتمادبه نفسش به همچین جایی رسیده.ممنون ازسایت خوبتون
به نظرم یکی از زیباترین انسانهایی بوده که تا حالا آفریده شده شاید جزو 10 تای اول کاش زندگیش هم مثل خودش زیبا بود
مریلین مونرو,, عشق من, با تمام وجودم دوستش دارم,,یک بانو بینهایت مهربان,,که با وجود غم عظیم و گذشته و حال دردناک و غمبار ش,,همواره لبخند بر لب داشته,,روح این عزیز دل شاد,,,
من عاشقشم خدا رحمتش كنه
خیلی خوشگله ولی زندگیش تا اخر مثل یه راز می مونه خدا رحمتش کنه
به طعنه روزی مورنو به انیشتن گفته بود اگر ما با هم ازدواج کنیم و فرزندی به زیبایی من و هوش تو بدنیا بیاید دنیا را تکان خواهد داد، انیشتن در جواب گفته بود اگر بر عکس این اتفاق بیافد فاجعه ای بشری روی می دهد، فرزندی به زشتی من و کودنی تو!!!!!!!!
پاسخ ها
خ
تو حسودی و جوکایی که میسازنو باور میکنی
مریلین نابغه بود و شعر میگفت
صددرصد کشتنش فقط ببینید اف بی آی تو سال 1962 چه امکانات پیشرفته ای داشته که وقتی مرلین مونرو رو میکشن با این که مینیرال تو بدنش با کالبد شکافی کشف میشه هیچ نشانه ای از جای تزریق سوزن و هیچ نشانه ای بجا نزاشته.....ولی وقتی سرگذشت زندگیشو خوندم خیلی ناراحت شدم خدا رحمتش کنه خیلی زیبا و خوب بود.....
عشق بود عشق...
من همین الانم دیوونشم...
اونایی که با تنهایی آشنا هستن میدونن من چی میگم...
مرلین یه اسطوره بود نه فقط بخاطر زیبایی بلکه بازی بسیارزیباش و زندگی غم انگیزی که داشته...زندگی که خودش تو اتفاقای بدی که از کودکی براش افتاد دخالتی نداشت
مطلب جالبی بود......وزندگی سراسرغم واندوهی داشته است...من هیچ فیلمی ازاو ندیده ام......خیلی عجیبه؟؟........باتشکرموسوی ازمشهد
چقدر دروغ قاطیش کرده بودید,همه چیزو سیاسی میکنید,
به نظر من مارلین خود کشی کرده چون او زنی بی همتا از لحاظ قیافه و چهره بود او بیش از حد باهوش بود او میخواست در زندگی قبل از اینکه چروک های پیری صورت پرطراوتش را بگیرند از دنیا برود او میخواست مانند عاشقانه هایی باشد که در اوج زیبایی به هم زده میشوند او بیش از حد باهوش بود اما متاسفانه مردم به کسی که بیش از حد باهوش باش . میگویند دیوانه
چه زندگی داشته!!!! من فکر میکنم خودکشی بوده، چون مشکلات روانی هم داشته. ولی هرچی بود من خیلیییییی دوسش دارم!!! خیلیی هم زن زیبایی بوده! ولی واقعا خیلی بده هنرمندانی امثال مرلین مونرو به دلیل استفادهی بیش از الکل و قرص، زندگی خودشونو از بین ببرن. به هر حال من طرفدار پرو پا قرصشم و بنظرم بسیار جذاب و زیبا بوده
پاسخ ها
روانی نبوده عزیزم افسرده بود
اگه قرار بود خودکشی کنه تو دوره ی نوجوونی که سختی کشیده بود میکرد
اون در اوج معروفیت مرد برنامه برای زندگی زیاد داشت
امروزه همه در آمریکا می دانند که مرلین مونرو به دست برادر جان اف کندی، یعنی رابرت کندی (معروف به بابی کندی) و همچنین روانپزشکش کشته شد. چرا؟ مونرو بیش از حد راجع به جان اف کندی و سیاستهای آمریکا میدانست و از طرفی جان اف کندی به او قول داده بود از همسرش (جکی کندی) جدا شود و با او ازدواج کند اما جکی زنی نبود که آرام بماند. بنابر این مونرو به رابرت کندی دل خوش کرد اما او هم زیر قولش زد. مونرو خانواده ی کندی را تهدید کرد که تمام اسرارشان را در یک برنامه ی رسانه ای فاش می کند و همان شب رابرت کندی با هلیکوپتر به لس آنجلس رفت و به کمک روانپزشک مونرو و با استفاده از داروی خواب وی را به قتل رساند. آن چه اهمیت داشت دفترچه ی خاطرات قرمز رنگ مونرو بود که تمام اسرار وی در آن بود و محافظان هرچه گشتند آن را پیدا نکردند. بعدها جان اف کندی خودش قربانی شد و در اقدامی مشکوک که بسیاری معتقدند همسرش در آن نقش داشته است کشته شد. و حدود یک سال بعد رابرت کندی هم در سالن غذاخوری دانشگاه توسط یک فلسطینی تبار کشته شد. هم جان اف کندی و هم رابرت کندی از ناحیه ی سر مورد اصابت گلوله قرار گرفتند.
خلاصه اینکه: مرلین مونرو، جان اف کندی و رابرت کندی هر سه به قتل رسیدند و سازمان اطلاعات آمریکا تا به امروز ابدا اجازه ی فاش شدن جزئیات آن را نمیدهد.
معلوم نیست هیچ چی.
ولی این خانوم می تونست یک زندگی بی دغ دغه ایی داشته باشه.
آینده ما طرز فکر حال ماست
به علی برو عامو خلی انگار بچه
خیلی عجیب بود سرگذشتش...ولی بالاخره قطعی نشد علت مرگ چون بعداز کالبد شکافی اثری از قرص توو معده ش هم ندیدن
ولی گفته اند که مونرو خودش نوشته کسی به دنبال قاتلم نگرده من بد بخت ترین زن دنیایم وخودشو می کشه
چه خوشگلع
بنده خدا مشکل روانی داشته خودکشی کرده
خیلی دوست دارم مرلین جان، کاش میتوانستم بیایم سر مزارت . اما نمیشود . مرلین جان من بهت قول میدم که هر وقتی اومدم آمریکا، بدون غرب شهر لس آنجلس مزار وست وود و سر خاک شما بزرگوار . تا آن موقع صبر میکنم و از اینا برایتان فاتحه میخوانم . خدا بیامرزتتون.