به مناسبت هفتاد و ششمین سالگرد درگذشت مرحوم میرزا طاهر تنکابنی
میرزا طاهر تنکابنی؛ سیاستمداری که طاهر ماند
یکی از چهرههایی که در دوران مشروطه فعالیت مؤثر و تأثیرگذاری داشت و البته کمتر از او یاد میشود، مرحوم میرزاطاهر تنکابنی است.
وی در صفحه آخر شرح قیصری بر فصوصالحکم ابن عربی (چاپ سنگی) که به خودش تعلق داشته و اکنون درکتابخانه مجلس شورای اسلامی قرار دارد، چنین نگاشته است: در 1299هجری قمری این بنده برای تحصیل علوم دینیه رسمیه به طهران آمدهام و ورودم در مدرسه معروف به کاظمیه بوده و در ششم محرم سنه مذکوره به منزل پسر عمویم مرحوم شیخ عنایتالله ابن آقا نصرالله (عنایتاللهخان پسر نصراللهخان فقیه نصیری) ـ رحمتالله علیهما ـ که در سال قبل از آن به طهران آمده بود و در آن مدرسه منزل داشت وارد شدم محض یادداشت نوشتم.
او در تهران در محضر درس معروفترین استادان هم چون آقا محمدرضا قمشهای اصفهانی (عالم، فیلسوف، حکیم، عارف ، مدرس و شاعر) و میرزای جلوه به تحصیل مشغول شد. اساتید وی در حکمت میرزا محمدرضا قمشهای و میرزا ابوالحسن جلوه و آقاعلی حکیم و درهیئت و نجوم میرزا عبداﷲ بودهاند. تنکابنی بواسطه ذکاوت فطری و عشق و علاقه مفرطی که در تعلیم و تربیت داشت سرآمد اقران گردید و مرحوم جلوه که استاد تنکابنی بود به فضلش معترف و محصلین را به استفاده از او توصیه میفرمود. میرزامحمد طاهر علاوه بر احاطه به فلسفه و حکمت در فقه و اصول و نجوم و ادبیات و ریاضیات نیز تخصص داشت . طب قدیم را مطلع و قانون بوعلی سینا را چندین دوره تدریس کرد و حواشی ذی قیمتی بر قانون نوشته است که در کتابخانه مجلس شورای ملی موجود است. آن مرحوم خط خیلی خوب مینوشت کتب و رسائل زیادی به خط وی در دست است . سالیان دراز در مدرسه سپهسالار مدرس معقول بوده و در مدرسه علوم سیاسی نیز تدریس میکرد.» (۳)
میرزا طاهر در کنار استادان دانشمند آن عصر به دلیل عشق و علاقه به فراگیری با سختکوشی و هوش سرشارش در فلسفه، ریاضیات، نجوم، طب قدیم، معقول و منقول، استاد زمان خود شد. قانون را تدریس میکرد، در نحو عرب، کلام و فقه شهرت یافت.
در طول حیات میرزا، شاگردان زیادی در محضر او پرورش یافتند. از جمله محمد علی فروغی(ذکاءالملک)، بدیع الزمان فروزانفر، دکتر موسی عمید، عبدالکریم تهرانی، محمد تقی مدرس رضوی، جلالالدین همایی، عبدالعظیم قریب، حسین پیرنیا (مؤتمن الملک) میرزا یدالله نظر پاک کجوری، میرزا هاشم آملی و محمود نجم آبادی. دکتر محمود نجم آبادی تعریف میکرد که علاقهمند به آموختن طب بوعلی شده بودم، همراه با برادرزاده میرزا طاهر(میرزا عبدالباقی فقیه) به نزد میرزا رفتیم در آنجا از ایشان خواهش کردم که نزدشان قانون بوعلی را بیاموزم...
«میرزا که در صراحت لهجه و حتی پرخاشگری در برابر نادانیها و کجرویها شهره بود به من گفت: این فضولی ها به تو نیامده. من عرض کردم که تحقیق کردهام و همه متفقالقولند که جز شما کسی در عصر حاضر بر قانون بوعلی احاطه ندارد. میخواستم خواهش کنم که هر چه می خواهید به من بفرمائید ولی این محبت را در حق من مرعی بدارید.میرزا خندید و گفت: مثل اینکه چیزی میشوی! بعد با نهایت حوصله قانون را به طور خصوصی به من درس دادند. تقریباً درس به نیمه رسیده بود که میرزا گرفتار سکته مغزی شد و بعد از آن من دیگر راه افتاده بودم. دکتر نجم آبادی همیشه میگفت: من هرچه دارم از میرزا طاهر است.» (4)
او در سه دوره اول، سوم و چهارم نماینده مجلس شورای ملی شد. در دوره اول مجلس شورای ملی، علما و طلاب تهران وی را به عنوان نماینده تهران انتخاب کردند و چون در تحولات جنبش مشروطیت، در صف آزادیخواهان و طرفدار آزادی بود، این وکالت را قبول کرد و تا به توپ بستن مجلس نماینده تهران بود. هر چند در این مدت نیز تعلیم و تعلم را رها نکرده و بهترین اوقاتش را به مطالعه میگذراند.
احمدکسروی درباره افتتاح نخستین دوره مجلس شورای ملی مینویسد: روز یکشنبه چهاردهم مهر (18 شعبان) مجلس گشاده خواستی بود، تا آن روز برگزیدن نمایندگان را به پایان رسانیدند کسان پائین برگزیده شدند: از شاهزادگان ... از علما و طلبهها : آقامیرزا محسن (برادر صدرالعلما) حاجی شیخ علی نوری ، میرزاطاهر تنکابنی و حاجی سیدنصراﷲ اخوی. (5) در دوره سوم مجلس شورا، دوباره نماینده تهران شد و در مجلس به حزب دموکرات پیوست.
«در دوره سوم مجلس شورای ملی نیز از تهران به نمایندگی برگزیده شد. در سال ۱۲۹۴ هجری شمسی، در جنگ بینالمللی اول که مهاجرت آزادیخواهان پیش آمد وی نیز با آزادیخواهان مهاجرت کرده و مدتی را در اماکن مقدسه عتبات مشرف بود و چندی را در موصل بسر برده و در محاورات با علمای آنجا که اهل تسنن بودند خاطرات جالب توجهی از خود گذاشته و فوقالعاده مورد تجلیل و احترام واقع گردید.» (۶) سلیمان میرزا اسکندری در خصوص مهاجرت در نطق مجلس در دوره چهارم چنین گفت : «.... همین قدر میتوانم عرض کنم که یک مرتبه دیگر هم قشون یکی از همسایگان به همدان آمدند و مهاجرین برگشتند به کرمانشاهان باز مجدداً ترتیبات دیگر پیش آمد و بغداد سقوط کرد این دفعه ترتیبات طوری پیش آمد که دیگر نتوانستند در کرمانشاهان بمانند یک قسمت به طرف موصل رهسپار شدند و از موصل باز دو قسمت شدند یک قسمت هشت نفره که بنده و آقای مساوات و آقای تنکابنی و آقای خلخالی و بعضی دیگر بودند در موصل ماندیم مابقی آقایان تشریف بردند به اسلامبول و حلب... »(۷)
در روزهایی که او در تهران نبود و در عراق بسر میبرد، مردم تهران، بار دیگر او را به وکالت دوره چهارم مجلس شورای ملی انتخاب کردند. انتخابات این دوره در سال 1298 برگزار شد. اعتبارنامه میرزا طاهر در تاریخ 28 ربیع الاول سال 1338 مصادف با 30 آذر سال 1298 به تصویب رسید. در زمان ورود میرزا و دیگر همرزمانش به تهران با استقبال پرشور مردم وارد این شهر شدند.
در شب کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ به دستور سید ضیاءالدین طباطبایی، میرزا طاهر و نزدیک به یکصد تن از فعالان سیاسی دستگیر شدند. پس از آزادی برای آخرین بار (۳۰ مرداد ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۲ هجری شمسی) وکیل مجلس بود و همزمان از سال ۱۳۰۱ در مدرسه علوم سیاسی تدریس میکرد.
به دستور علیاکبر داور، وزیر وقت دادگستری مدتها رئیس دادگاههای شهرستان بود و در نهم اردیبهشت ۱۳۰۶ با رتبه قضایی به سمت ریاست کل استیناف مرکز تعیین شد و تا سال ۱۳۰۹ مستشاری دیوان عالی کشور را به عهده داشت و از قضات دیوان عالی شد. در زمان ورود به دستگاه قضایی با تغییر لباس، خودخواسته از کسوت روحانیت بیرون آمد.
در سال 1309 هجری شمسی پس از دستگیری بزرگان فامیل فقیه نصیری بدون احکام قضایی به تجویز وزارت مالیه به دلیل مبارزات آنان در مشروطه از قبیل میرزا عبدالغنی فقیهنصیری و میرزا عبدالعلی فقیهنصیری برادر میرزا طاهر(معتضدالسلطان) نیز دستگیر و اموال و املاک آنان توسط رضا شاه غصب شد.
نصرت الله امینی از زبان میرزا چنین نقل میکند: «کراراً از ایشان شنیدهام که میفرمودند من همیشه با عبدالحسین تیمورتاش ملقب به سردار معظم خراسانی در موقعی که هر دو نماینده مجلس بودیم بحث و مجادلهای داشتیم راجع به وجود صانع و خالق متعال. تیمور تاش میگفت هزار و یک دلیل دارم که خدا نیست. پس از سالها که او بر اریکه قدرت تکیه داشت روزی عصازنان به در خانه او که قصر مانندی بود در شمال تهران، رفتم و تمایل خود را به ملاقات خود با او به مأمورینی که دم خانه او بودند گفتم.
بله جناب میرزا خدا هست خدا هست....»(9)
«وقتی میرزا در زندان بود، رابیندرانات تاگور شاعر، فیلسوف و برنده جایزه ادبی نوبل در سال ۱۹۱۳ میلادی، اهل بنگال هند به تهران آمده بود و تقاضای ملاقات با میرزا طاهر را کرد.
فروغی به رضا شاه گفت تاگور کسی را میخواهد ببیند که در زندان است !!!
رضاشاه گفت چه کسی را ؟
فروغی گفت میرزا طاهر را...
رضا شاه گفت میرزا را از تهران دور کنید و بگوئید او در تهران نیست.»(۱۰)
میرزا پس از دو ماه زندانی به همراه همسرش به کاشان تبعید میگردد. او در دوران تبعید در باغ نراقی اقامت داشت. خانواده نراقی از محبت و خدمت به او دریغ نکردند. پس از یک سال تبعید در کاشان با وساطت فروغی، میرزا آزاد شد و به تهران بازگشت ابتدا در مدرسه کاظمیه به تدریس پرداخت سپس به مدرسه سپهسالار مجدداً دعوت شد. براساس نامه محرنامه رضا شاه به شماره ۹۰۵ مورخ ۱۴/۶/۱۳۱۴ به ریاست وزرا مبنی بر اخراج فامیل فقیه از ادارات دولتی و ابلاغ به مدرسه عالی سپهسالار در تاریخ ۱۷/۶/۱۳۱۴ طی نامه شماره ۷۷۷ به کار وی در مدرسه عالی سپهسالار خاتمه داده میشود.
بدین ترتیب میرزا به درس خود در مدرسه عالی سپهسالار ادامه داد، تا اینکه از ورود ایشان به مدرسه نیز جلوگیری کردند و ورود ایشان را به مدرسه ممنوع میکنند. در این زمان او کلاس خود را در حجرههای بیرون مدرسه دایر میکرد. با رسیدن زمستان درس را به منزل خود در خیابان ری منتقل کرد. علاقهمندان به منزل ایشان میرفتند و به درس او گوش میدادند. میرزا طاهر حدود 50 سال درمدرسه عالی سپهسالار به تحصیل و سپس به تدریس مشغول بود.
زندگی میرزا پس از دستگیری برادرش و غصب املاکشان از سال۱۳۱۰ هجری شمسی تا زمان وفاتش بسیار سخت بود. از سال ۱۳۱۸ بشدت بیمار شد. مرحوم میرزا طاهر تنکابنی پس از تحمل تبعید خانواده، مصادره اموال و اخراج از دستگاه قضایی و مدرسه عالی سپهسالار در اواخر عمر با تنگدستی روزگار میگذراند و در اواخر عمر با فروش بخشی از کتابهای خود به کتابخانه مجلس زندگی میکرد. اواخر آبانماه بیماری وی شدت یافت و در بیمارستان نجمیه تهران (موقوفه خانم نجمالسلطنه مادر مرحوم دکتر مصدق) بستری شد.
«نصرت الله امینی مینویسند: روزهای آخری که میرزا در بیمارستان نجمیه بستری بود شبی به من فرمودند صبح زود بیا من با تو حرفی دارم. صبح زود به بیمارستان رفتم. گفتند من قریب 20 روز است در اینجا بستری هستم و بیش از پنج روز دیگر نخواهم بود. نمیخواهم از اینجا مقروض بروم. تو میدانی من مطلقاً مال و نقدینهای ندارم برو از کتابخانهام هر چند کتاب لازم است بردار و به کتابخانه مجلس بفروش پولش را برایم بیاور که به بیمارستان بدهم ....
۱- بر اساس یادداشتهای شادروان، مسعود فقیه نوه مرحوم میرزا طاهر تنکابنی که در اختیار بنده است.
2- بر اساس یادداشتهای مسعود فقیه
۳- فرهنگ لغات دهخدا
4- بر اساس یادداشتهای مسعود فقیه
۵- تاریخ مشروطه ایران ص ۱۶۸
6- فرهنگ لغات دهخدا
۷- مشروح مذاکرات دوره چهارم مجلس شورای ملی جلسه هفتم به تاریخ سه شنبه ۲۷ ذیقعده ۱۳۳۹ مطابق ۱۰ مرداد ۱۳۰۰ شمسی
8- مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی ۳۱ اردیبهشت ۱۳۱۲ نشست ۱۵
۹- مقاله دکتر نصرتالله امینی که پس از فوت میرزا طاهر ابتدا در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید و سپس به صورت مفصلتر در راهنمای کتاب به صاحب امتیازی احسان یارشاطر و مدیر مسئولی ایرج افشار فروردین - شهریور سال ۵۳ سال هفتم شماره های ۱الی۶ به چاپ رسید. (زنده یاد نصرتالله امینی در بهار ۱۲۹۴ خورشیدی در خانوادهای صاحب تبار در شهر اراک دیده به جهان گشود. امینی در حالی که کمتر از ۳۰ سال داشت، بهعنوان جوانترین قاضی کشور به امر خطیر قضاوت پرداخت. امینی در تمام دوران زمامداری و زندگی دکتر مصدق، مشاور نزدیک و خدمتگزار او بود. امینی در سن ۹۴ سالگی در ۳۱ فروردین سال ۱۳۸۸دیده از جهان فروبست.)
10- یادداشتهای مسعود فقیه
۱۱- مقاله نصرتالله امینی - راهنمای کتاب شهریور ۵۳
ارسال نظر