آلن دلون؛ ستارهای که سینما به دنبالش آمد
اگر ژان پل-بلموندو همراه با ژان لوک-گدار موج نوی فرانسه را با «نفسبریده» در سال ۱۹۶۰ بدعتگذاری کردند، دلون همراه ژان پیرملویل با «سامورایی» (۱۹۶۷) این موج را از نو تعریف کرد! هرچند که هیچگاه ملویل خود را از مسلک موج نو نمیدانست. در همان سالها دلون را با جیمز دین مقایسه میکردند.
اگر ژان پل-بلموندو همراه با ژان لوک-گدار موج نوی فرانسه را با «نفسبریده» در سال ۱۹۶۰ بدعتگذاری کردند، دلون همراه ژان پیرملویل با «سامورایی» (۱۹۶۷) این موج را از نو تعریف کرد! هرچند که هیچگاه ملویل خود را از مسلک موج نو نمیدانست. در همان سالها دلون را با جیمز دین مقایسه میکردند. اما جذابیت گرم ژان پل بلموندو با جیمز دین قابل قیاستر بود چراکه در نقشآفرینیهای خویش برونریزی احساسات داشت. دلون نه تنها بیتفاوت بود بلکه میتوانست سرد باشد. دلون متولد هشتم نوامبر سال ۱۹۳۵است. هفتهایی که گذشت او هشتادو دو ساله شد. به همین بهانه گفتگویی را که خبرنگاری به نام روی مارتینز پس از دریافت جایزه یک عمر دستاورد هنری در شصت و پنجمین جشنواره لوکارنو در سال ۲۰۱۲ با این ستاره فرانسوی انجام داد، میخوانیم.
از فیلمهای اخیر، فیلمی بوده که دلتان میخواست در آن نقشآفرینی میکردید؟
اخیرا فیلمی را به نام «دستنیافتنیها»(الیور ناکاشه) دیدم که دلم میخواست در آن بازی میکردم.
میل به بازیگری در شما از کجا نشات گرفت؟
روزی در دفتر دوستی بودم که بعدها کارگردان نخستین فیلم من شد. در دفتر او فیلمی از ساشا گیتری را تماشا کردم، آنجا بود که حس کردم میخواهم در سینما فعالیت داشته باشم. هیچچیز از سینما نمیدانستم تازه ارتش را ترک کرده بودم. وقتی شنیدم که دوستم میگوید بازیگر سینما بودن بخاطر چیزی که به دیگران ارایه میدهد زیباترین حرفه در دنیاست، باخودم فکر کردم و تصمیم گرفتم بازیگر سینما شوم.
باوجودی که شما در فیلم «آستریکس» نقشآفرینی کردهاید اما هرگز بهعنوان بازیگر کمدی شناخته نشدهاید. چرا؟
چون سبک من، شیوه من و ژانرم نیست. همیشه مثال میزنم قطاری وارد ایستگاه میشود پشت یک پنجره ژان پل بلموندو است و پشت پنجره دیگر آلن دلون. وقتی پنجره بلموندو از مقابل جمعیت میگذرد همه میخندند اما زمانی که پنجره دلون میرسد هیچ کس نمیخندد. بنابراین من کمدی را به بلموندو واگذار کردم.
از پیری میترسید؟
خیر، نمیترسم. از مریضی میترسم. به احترام جامعهایی که در این سالها من را دیده، ساخته، دوستم داشته و پیگیرم بوده تصمیم گرفتم هرگز خودم را چروکیده واز ریخت افتاده به نمایش نگذارم. اگر آن شکلی به لوکارنو میآمدم، شما آقایان تمایلی نشان نمیدادید و ارج و قربی قائل نمیشدید. روزی فرا خواهد رسید که دیگر من را نخواهید دید. من از سن و سال ترسی ندارم.
به لحاظ سیاسی آلن دلون چه مسلکی دارد؟
چیزی که در زندگی متوجه شدهام این است که تنها دو قشر بازنشسته نمیشوند :سیاستمداران و بازیگران. مختصر بگویم. علاقهایی به سیاست ندارم. اما حقیقت دارد که با رئیس جمهور سابق فرانسه دوست هستم. همیشه طرفدار جناح راست بودهام و فعال اجتماعی نیستم.
چگونه رابطهایی با لوکینو ویسکونتی داشتید؟
اولا من فقط با لوکینو ویسکونتی همکاری نداشتم. در ابتدا رابطه من با ویسکونتی محتاطانه، محترمانه و فرمانبردارانه بود. چون ویسکونتی استاد بود، بیشتر کارگردان اپرا بود تا سینما. باید تصریح کنم که پیش از همکاری با ویسکونتی« آفتاب سوزان» را در سال ۱۹۵۹ با رنه کلمان کارکردم. با دیدن «آفتاب سوزان» بود که ویسکونتی تصمیم گرفت من «روکو»( در فیلم روکو و برادران) باشم. برای من دوره مهمی بود. در ایتالیا با آنتونیونی و چند کارگردان دیگر فیلم کار کردم. این مرحله از کارم خیلی اهمیت داشت. واز آنجایی که مرد جوانی بودم بعدها کشف کردم که چه شانس و امتیازی داشتم. و به همین خاطر میگویم که امروزسینما مانند سابق نیست.
آیا رجحانی برای تراژدی قائل هستید؟
تراژدی به زندگی شخصی من نزدیکی بیشتری دارد. به قول پاسکال ژاردن تراژدی اشکهای دوران کودکی من است چون زندگی من تراژیک بود تا اینکه با شروع کارم در سینما تراژدی به فیلمها منتقل شد. کودکی سختی داشتم. کمسن بودم که به ارتش ملحق شدم هفده سال داشتم. در هجده سالگی به هندوچین رفتم. و پس از بازگشتم انواع کارهای مختلف را انجام دادم شاید الان نباید زنده باشم. و به طور معجزهوار و به شیوهایی نادر سینما به دنبال من آمد. چرا؟ اساسا برای چهرهام. اما این پاسخگوی افکار یا درونیات من نبود. شاید این رابطه من با تراژدی را توجیه کند. به هر حال من یک مورد کمیاب هستم که سینما دنبالم آمد من به دنبال سینما نرفتم.
امروزه دلتان برای سینما تنگ میشود؟
خیر،چون سینمایی که من شناختم کامل با آن زندگی کردم. شاید کسانی که با فیلمسازانی همکاری نداشتهاند که من در طول بازیگری با آنها همکاری کردم چیزی را از دست داده باشند. امروزه ترجیح میدهم با خاطرات فیلمهایم زندگی کنم تا مقابل دوربین بروم.
چرا در آمریکا فیلم بازی نکردید؟
من عاشق سینما و دوربینام، فرقی برایم ندارد. دو فیلم در آمریکا بازی کردم. بهم گفتند اینجا بمان ستاره بزرگی خواهی شد. اما در آمریکا نمیتوانستم بمانم. زندگی در آمریکا را دوست نداشتم. باوجودی که سینمای امریکا را دوست داشتم. به شدت دلم برای پاریس و فرانسه تنگ شده بود. به آنها گفتم هر زمان که خواستید بامن همکاری کنید تماس بگیرد. و به فرانسه برگشتم در ایتالیا فیلم بازی کردم . پسرم آنتونی متولد آمریکاست.
همکاری با برت لنکستر(در یوزپلنگ) چطور بود؟
مانند همکاری با ژان گابن. هردو استاد بودند. برت لنکستر یکی از الگوهایم بود. الگوی دیگرم جان گارفیلد بود. گارفیلد به مارلون براندو گفته بود که دلش میخواهد کنار او فیلمی بازی کند حتی اگر در یک سکانس نقش یک سرباز را داشته باشد. هیچگاه شانس همکاری با گارفید پیش نیامد.
نظر کاربران
جذاب و دوست داشتني است. خيلي دوستش دارم ياد فيلم سامورايي كه از تلويزيون ملي پخش شد بخير
اقای الن دلون مردی بسیارشریف وباوقار.بااحساس وراست منشه که ذاتادراخلاق مداری معنوی بسیارحساس ومسولیت پذیروغیرتیه ونسبت به چیزهای بی ارزش وپوچ دنیایی بی تفاوت.درکل خیلی مردبزرگ وفروتنیه