یک هفته و چند چهره؛ گربهی هانیه و نیکنامی سپنتا
خبر مرگ گربهی هانیه توسلی و اساسا مرگ حیوان خانگی یک آدم معروف، شاید یک دهه پیش در تصور عمومی نمی گنجید! اما حالا در دنیای نور،پاساژ، لمینت و انواع و اقسام ساکشن ها، اتفاقا مرگ یک گربه هم می تواند بحران خبری ایجاد کند.
خبر مرگ گربهی هانیه توسلی و اساسا مرگ حیوان خانگی یک آدم معروف، شاید یک دهه پیش در تصور عمومی نمی گنجید! اما حالا در دنیای نور،پاساژ، لمینت و انواع و اقسام ساکشن ها، اتفاقا مرگ یک گربه هم می تواند بحران خبری ایجاد کند. بحران خبری از این جهت که تیتر یک می شود. مردم نسبت به آن سمپات هستند. در همان ساعات یک اتوبوس در عراق واژگون شد و چند نفر از اعضای عرفان حلقه دستگیر شدند. در آن ساعات خیلی اتفاقات استراتژیک تری افتاد، اما گربه ی هانیه توسلی مهم تر بود.
نه! گمان نکنید از این قیاس ها می خواهیم به سرکوب و تحقیر جماعت برسیم، نه اتفاقا همین هم چراغی است که می تواند راه را روشن کند. اگر که به واکنش های هجوآمیز توئیتری محدود نماند.
اما میان این بد سلیقگی مردم و نفع رسانه ها حلقه ی واسطی باید باشد که مرگ گربهی یک سلبریتی را پیوند بزند به مسائلی عمیق تر؛ به این که شهرت لزوما کنجکاو برانگیز نیست و گاه یک قاتل زنجیره ای هم شهرت دارد و البته که ارزش گذاری هر فرد متاثر از مولفه های متفاوت و گوناگونی است که شهرت نمی تواند به تنهایی یک ارزش قلمداد شود. مقصود این که هانیه توسلی اگر بازیگر موفق و مشهوری است و دلیلی ندارد در دیگر حوزه های زندگی اش یک الگو یا پیشقراول باشد. حلقهی واسط باید یادمان بیاورد یک سلبریتی می تواند با معمولی ترین احساسات و متنقاض ترین واژه ها به استقبال مرگ گربه اش برود، و البته این نباید هیچ الگویی برای دیگران ایجاد کند، آن چه که طبقه ی غالب و صاحب رسانه به دیگر طبقات تجویز می کند، لزوما چیز درستی نیست.
این ها همان چیزهایی است که روشنفکران از پرداخت آن پرهیز می کنند و کسر شان می دانند که به قضایای خُرد وارد شوند، چه بسی همین پرهیزها در بزنگاه ها روشنفکران را با جمعیتی مواجه می کند که تصمیمات غیر قابل پیش بینی می گیرند و حتی به زعم همین روشنفکران پایه های فرهنگی ضعیف دارند. فرهنگ از اصلاح همین خُرده رفتارها و آگاهی سازی مردم شروع می شود. آن وقت می شود توقع داشت که امثال تتلو جریان ساز نشوند.
سپنتا نیکنام یا (بدنامی هفته)
سپنتا نیکنام برای دومین دوره ی متوالی با رای مردم به عضویت شورای شهر یزد در آمده، او دوره ی قبلی در جلسات این شورا شرکت می کرده و در این دوره با شکایت یکی از کاندیداهای شکست خورده از حضور در جلسات شورا منع شده است. حالا پس از این اتفاق کلی هیاهو به راه افتاده و تقریبا بزرگی از چپ و راست نمانده در این رابطه موضع گیری نکرده باشد. غالب نمایندگان, حقوق دانان و کارگزاران نظام عقیده دارند شاید می شود تصمیم دیگری گرفت اما فقهای محترم شورای نگهبان این موضوع را قابل بحث و مناظره نمی دانند. با این اوصاف چه شد که این شد؟
نوید محمد زاده یا (قاعدهی هفته)
«خفهگی» روی کاکُل نوید محمد زاده می چرخد و او چپ و راست در اکران های عمومی عاملی برای ترغیب مردم به تماشای فیلم است. در یکی از همین برنامه ها پوشش تقریبا خارج از عرف نوید محمد زاده سوژه رسانه ها شد.
ایپزود اول: برخورد اول با محمد زاده به لطف رضا درمیشیان بود. او بود که در «عصبانی نیستم» ستاره ای رو کرد که بی شباهت به مدل بازیگری اگزجره و عصبیت زده حامد بهداد نبود و اما چیزی دیگر بود؛ کمی نحیف تر و البته کمی جدی تر. هر چقدر که بهداد در اوج عصبیت هم نیمچه مشنگی ای با خودش دارد، عصبانیت نوید محمد زاده ترسناک نشان می داد، در عصبانی نیستم و در آن حال و هوای ۸۸ نقش و داستان و غلو آمیز نمایی بازیگر ایلامی حسابی دلبری می کرد. میخش را کوبیده بود و اما انگار تقدیر او با عصیان رقم خورده بود. بله! جایزه را در خاص ترین جشنواره فجر تاریخ از او گرفتند و به دیگری دادند. اتفاقا این جنس محرومیت او را توی چشم ها آورد و نوع پوشش او و همیشه کنار باران کوثری بودن و این داستان ها... شمایل او را ویژه تر می کرد. او در همان گام اول هم با پوشش خاص مراسم معارفهی خودش را برگزار کرد. پس امتداد این مدل رفتاری یک اتفاق نیست و انگار برنامه ای در سر داشته.
ایپزود دوم: رفته رفته شکل های بازیگری او متنوع تر شد و اصلا چیزی فراتر از حامد بهداد و نمونه های مشابه نشانمان داد. محمد زاده حالا مشتاق بازی های درونی تر شده بود و می خواست هنر تئاتری اش را ثابت کند. از قضا به صحنه تئاتر هم برگشته بود و در همین تهران چند کار موفق و پرفروش داشت. از آن طرف نمونه هایی مثل «ناهید» و همین «خفهگی» توانایی های او را ثابت می کرد و او قرار نبود فقط محبوب دلِ دخترهای جوان بماند. حالا از منتقدان سخت گیر هم دلبری می کرد. محمد زاده البته حتما گذشتهی استارهای سینما را دیده بود و می دانست که روزگار وفا ندارد. حتی یکی دهه محبوبیت هم فراموش شدنی است. او با نگاه به اَکتورهای آن ور آب به درستی دریافته بود که اَکتورهای وطنی و نمونه های موفق اما کوتاه مدت، چه کم گذاشته اند؟ پس تلاش کرد، چیزهایی داشته باشد و مطابق قواعد روز استارها پیش برود. منظور از نمونه های سابق وطنی کسانی مثل محمد رضا فروتن هستند که با «دوزن» و «قرمز» و از نیمه دهه هفتاد تا نیمه دهه هشتاد در اوج قرار داشتند، اما افول آن ها زود تر از حد تصور فرا رسید. محمد زاده آن ها را دیده بود و آن بخش «هان دل عبرت بین» وجودش کار را به اینجا رساند.
ایپزود سوم: «اینجا» در بازیگری محمد زاده همان جایی است که او دریافته برای خوراک رسانه ها بودن و اصولا برای تثبیت خودش فقط نیاز به تکنیک های بازیگری و کارنامه ی پر و پیمان نیست. حالا بازیگری کانسپتی از مجموعه ی رفتارهاست. از جمله این رفتارها چگونگی حضور در گردهمایی های هنری است. یعنی دیگر چشم جامعه به دنبال اَکتور شَق و رق و اتو کشیده نیست. اساسا نمایش هنرمند بودگی خودش حکایتی مفصل شده است. اگر زمانی علی نصیریان بودن و آن شمایل جدی و کت و شلواری نماد و نشانه ی هنر بازیگری بود، حالا تکثر زلم زیمبوها و اصلا تلاش برای خاص جلوه کردن، شمایل مورد پذیرش تری از هنرمندی و در این جا بازیگری است. چون رسانه ها هم این جزئیات قابل بحث را بهتر می توانند خوراک کنند پس نه در مدح نصیریان ها و در نکوش محمد زاده و صرفا جهت توصیف و قیاس دیروز و امروز، پوشش نوید محمدزاده با آن شلوار شاید عجیب و آن بالا پوش های کمتر دیده شده، نه نشانه ی پر رویی است و نه حکایت خودنمایی و فقط تن دادن به قاعده ی بازی است.
علی اشرف درویشیان یا (نویسنده هفته)
مرگ نویسندهی کرمانشاهی یک نقطه عطف در روزگار ادبیات ایرانی است. چهارم آبان ماه پایان نسل متعهدها بود. امروز متعهدها را می شود نقد کرد و تفکرات چند دهه ی پیش آن ها را کهنه و پر از اشتباه دانست. از این دیدگاه که هنر را آن قدر دغدغه مند و متعالی می خواستند و «هنر برای هنر» از نگاه آن ها کلا رد شده بود. نمی دانم شاید آن قدر فشار آن روزگار زیاد بوده که نمی توانستند از هنر جز برای مردم استفاده کنند. امروز شاید با فراغ بال بشود حکم داد و دِمُده، چپ، توده ای و سوسیالیست یا هر برچسب دیگری بهشان زد اما خب! امروز روزگار دیگری است و شاید در آن زمان واقعا درست ترین شیوه همین بوده.
صمد بهرنگی، احمد شاملو، احمد محمود، محمود دولت آبادی و... خیلی های دیگر که در دهه چهل هنر متعهد را به اوج رساندند حالا جایشان خالیست. نه که فرم هنری شان را کسی امروز بخواهد (شاید هم بخواهند اما اندک هستند) ، اما جای آن ها از این لحاظ خالی است که آن ها ملموس ترین تجربیات زندگی هاشان را از سر اعتقاد، قلمی می کردند و این تفاوت بزرگ نسل امروز ادبیات فارسی با آن نسل چپ زده اما درخشان اشرف درویشیان و دیگران است.
برای درویشیان و هم نسل هایش آن چه که می نوشتند واقعا دغدغه ذهنی بود و ادا و اطواری پشتش نبود. به عبارت دیگر با مشاهدهی غالب امروزی ها (و نه همه) هر چند تلاش برای تجربیات جسورانه دیده می شود اما تکنیک زدگی و استفاده از نشانه های آکادمیک روح را از آثار گرفته و حتی دلسوزی و ترحم فلان نویسنده برای اقشار پایین دست و بهمان نویسنده برای آزادی های اجتماعی- سیاسی به دل نمی چسبد، چون گویی مولف تصمیم گرفته که دلسوز و یا دغدغه مند باشد و آن چه که نسل شاملو داشت تصمیم نبود و سر ریز افکار مغشوشی بود که نسبت به جامعه اش احساس دِین می کرد.
شاید از ادبیات نوشتن برای مخاطب این حا خیلی جذاب نباشد، اما مرگ علی اشرف درویشیان یک پایان بود، سوگِ این پایان را در بازار کساد کتاب فروشی ها سال هاست که به عزا نشسته ایم. کتاب فروشی های خلوت، خودش جنجالی ترین اتفاق است، حتی اگر کسی تیتر یک نکند.
نظر کاربران
عکس زشت تر از این نبود از هانیه بذاری؟
اغلب اینایی که هانیه رو مسخره می کنن به گربه ش حسودی شون میشه و آرزو دارند جای گربه ی هانیه باشند:))))
خود شماهم دارین مردم رو توی تمسخر کردن تشویق میکنین.
هانیه توسلی بخاطر از دست دادن حیوون خویش ناراحت بود و این ناراحتیش رو مثل تمام احساسات دیگش تو صفحه ی مجازیش ابراز کرد.
ولی تعجبم ازینه که چرا اخه مسخره کردن ؟ چرا از همین یه پست ساده ی توسسلی هزار و یک متن و خبر و تیتر میزنین ؟ مگه یه ادم نرمال و عادی نمیتونه احساس ناراحتی بکنه ؟
مگه ماهایی که بخاطر کشته شدن اینهمه مردم تو کشورای جنگ زده ناراحت میشیم ، باید بیان مسخرمون کنن ؟
خب از دست دادن یه حیوون خونگی که ادم بهش وابسته ست ، یه امر عادیه.
اما اونایی که میخوان بهش بخندن یا هزار و یک توهین بهش بکنن ، اونا غیر عادین
پاسخ ها
حیوون خویش رو خوب اومدی مرمر
سلام...یکم فکر کنید لطفا بعد نظر بذارید،حسووووودی؟؟؟؟به گربه؟
احترام به حیوانات و حقوق آنان حرف عقلانی و حتی حرف دینمونه و کسی منکر علاقه پیش اومده بین یه حیوون خانگی نیست،ایشون دوست داشتن گربشونو...
چه دلیلی داره تو فضای مجازی اعلام کنن؟چه دلیلی داره به این نحو بیان کنن؟
امثال خانم توسلی باید بدونند نگاه های بیشتری چشمشون به اوناست و این قبیل حرکات درست نیست و کسی که پیام و پست های تسلیت خواننده محبوب رو زیاده روی میدونه،عزادار گربه اش رو گرفته،اونم انقدرررررر مادرانه؟
مادری بزرگترین و زیباتربن وظیفه است....
بنظرم فکر کنید یکم...بزرگ باشید یکم....
ارزش و اعتبار بدیم به خودمون و بدونیم در چه جایگاهی هستیم....
در پناه خدا،به امید چند ثانیه تفکر
پاسخ ها
همچین هم خواننده محبوبی نبود والا.هرچند با حیوون پرستی مخالفم ولی اون کارش خوب بود.
چی بگم از کسانی که مرگ گربه یه نفر،صحنه تصادف یه هموطن، صحنه اعدام یه مجرم براشون میشه اسباب هجو وهزل وجکهای زشت،فقط میتونم بگم از این صحنه ها خسته ام و حیوانم آرزوست.
احتمالا معنا و مفهوم «محبوب» رو نمیدونین شما....!!!!
آقا یا خانم بی نام محترم!؟
نظرت خودتو به دیگران تعمیم نده برا تو محبوب نبوده دلیلی نیست فکر کنی برا بقیه هم اینجوری بوده بری عکس ها و دعا هاو حرفاو نگرانی های هموطن ها رو موقع بیماری شون و بعد دلگرمی و حضور مردم زمان فوت و دفنشون ببینین بعد نظر بدین
برات متاسف که ارزش یه جوون یه ادم حالا از هر صنفی !بالاخره پسر یه مادر بود با یه گربه یکی میدونی
خدایا ب اونایی که عقل ندارن عقل بده، به اونایی که عقل دارن صبر بده که بی عقلها رو تحمل کنن...
اولا بازیگرهای ما که سلبریتی نیستند جز اندک شماری
دوما متأسفانه بازیگرها دچارغربزدگی شدند بیچاره ها از سلبریتی های اونور ابی تقلید میکنند فکر میکنند خوشتیپ شدن
به کجا چنین شتابان میرویم
به جهنم میرویم
@امین
منظورم خودش بود :))))
مرگ انسان وگربه یکیه؟کسی نمیگه چراتوسلی حیوون نگهداشته میگیم انقدابرازاحساسات مسخره اس اینکه برای حیوون مادرباشی مسخرس اینوبفهمید
نمیدونم این ملت چجوری بزرگ میشن گیر دادن ب گربه ول نمیکنن خب خودتون باعث بزرگ شدن این موضوع شدین با نظر دادن های بی مورد خب معلومه که هرروز ازش خبر منتشر کنن چون خوب میفروشه بعدم من خودم ترکمنم طعم نژاد پرستی رو خوب چشیدم اونم به اصطلاح کشورم که دیگه نیست
عزیزم اونم به اصطلاح کشورم که دیگه نیس یعنی چی
اقليت هاي مذهبي ترسو اند و از همه ترسوتر، زرتشتي ها هستند. از من بپرسيد! همشون يا مهاجرت كردند يا خودشون رو زدند به نفهمي.
چقدر برامون سخته به احساسات آدما احترام بذاریم. چند نفر هستن که تو زندگیشون با مسخره کردن آدما به خاطر احساساتشون و از بالا نگاه کردن به اونا باعث شدت که آدم ها احساساتشون رو سرکوب کنن . وقتی یکی عاشق میشه اولین حرفی که بهش میزنن اینکه خوشی زده زیر دلش یا عشق هوسه وقتی یکی برای گربه اش گریه میکنه براش تاسف میخورن که چقدر جاهله وقتی مثلا یه بچه میگه از لولو میترسم بهش میخندن و میگن لولویی نیست خنگه.فکر میکنید خیلی آگاهید خیلی از توسلی جلو هستین باید بگم نه اونفدر جاهلید که تنها کاری که یاد گرفتین اینه که رو احساسات آدم ها برچسپ خوب و بد بزنید چون ابن خیلی راحتر از اینکه خودتون رو جای آدما بذارید و از دید اونا به یک پدیده نگاه کنید.اصلا چند نفر هستن که بدون سرکوب احساسات یه آدم چه پیامدهای شخصی و حتی اجتماعی رو میتونه داشته باشه.فقط یاد گرفتیم که آدمی رو نمیتونیم درکش کنیم و بکوبونیم .باریکلا چقدر ماها عقبیم چقدر ذهنامون بسته است
بحث تمسخر نیست، چیزی که آزاردهنده است مردمی نبودن هنرمندانی است که به وسیله همین مردم به شهرت رسیده اند، مردمی که غالبا دغدغه ها و نگرانی هاشون بسیار متفاوت از دغدغه ی این روزهای هنرمندان است. مشایخی ها و انتظامی ها یا پرویز پرستویی و شهاب حسینی و امثال اینها همیشه همدرد مردم بوده اند. در روزگاری که مردم دلخوشی کم دارند، همدرد باشیم.
تفسیرتون از تیپ نوید محمدزاده واقعا مسخره بود . قاعده بازی!!!
وای خدا ،داراکولا چن سالته .کاش یکم بزرگ شی جونم .کسی نمیگه ابراز احساسات بد هست ش ولی تا این حد .دیگه ی نوع تبلیغ خئودشهو خیلیم موفق بوده الان چنر روزه حرفشعه.پس اگه حرفاش راسته وقتی پدر مادرش یا ی فامیل درجه یکش مرد باید خودشو حلق اویز کنه .پس این ادم مشکل روحی داره یا خلا داره .یکم امریکایی ساده نباش .
دراکولا مگه با احمدی نزاد رابطه داری اخه اونم میگفت علم غیب داره .خیلی بچه نه نهای .حالا با این طرز فکر دوس داری جواب سوالم بدی .راهنمایی که شما میکتی اخرش معلومه دانا!!!!!
نوشته خدا دیگه هیچی ازت نمیخوام .مگه میشه مگه داریم .کسی ظهمور امام زمان و مرگ داعش رو از خدا نخواد خخخخخخخخخخخ
دارکولا اون جا چی کارهای.هر جا ی نظری میدی باحالو منطقی !!!!!!!!!!!
امیدوارم خودتم باور کنی که خیلی بی منطقی.همین
ایمان چان تفسیرای این هفته ی جوری بود،خوشمان نیامد!
من رو بايك كاربر ديگه اشتباه گرفتيد! يعني هر كي پرچم امريكا داره، دراكولا هست؟! موقع خوندن كامنتها و جواب دادن دقت كنيد!خواهشا!
تنها كامنت من راجع به اقليت هاي مذهبي بود!
"سلام...یکم فکر کنید لطفا بعد نظر بذارید،حسووووودی؟؟؟؟به گربه؟"
شما هم یه کم فکر کن بعد شاکی شو! اگه هم کلا با مقوله ی شوخی و کنایه بیگانه ای حتما به یه پزشک مراجعه کن چون یه بیماریه
اخه عزیز من ساعت کامنتتون نزدیک هم بود گفتم شاید اسم مبارکتون و خیلی مسخرهتون رو فراموش کردید .نظرتون در مورد اقلیت فوق العاده مضحک بود .شما هم دقت کنین که چی از ذهن مبارکو بی مغزتون تراوش می کنه.از خود متشکر
وا! نظر دراکولا که توهین بود رو منتشر می کنین ولی نظر من که هیچ توهینی نداشت رو منتشر نمی کنین؟ خب مگه دروغ میگیم ....
کلا دراکولا به همه می گه ترسو !!!به آقای عبدلی هم یه بار گفت ترسو !!
کاش یه کم از این احساسات هانیه به یه گربه رو خانواده و اطرافیان اهورا داشتن ،اونوقت طفل معصوم الان زنده بود ،بچه ی بینوا تو بی تفاوتی اطرافیانش چقدر مظلومانه مرد ،
تا روزی که بمیرم یادم نخواهد رفت ،به قدری قلبم به درد میاد با یادش که خدا می دونه .
اهورا بی گناه بی دفاع ستمدیده ای خداااااااااااااااااا
براتون متاسفم كه نظرات رو نصفه نيمه منتشر مي كنين..... انتظار بيشتر از اين نميره