چهار جنبه از حیات «حسین فاطمی»
پژوهش و نگارش درباره زندگی و کارنامه دکتر حسین فاطمی (۱۲۹۶-۱۳۳۳ ش) کار آسانی نیست. گرهخوردن نام فاطمی با نهضت ملیشدن صنعت نفت و دو دوره دولت دکتر محمد مصدق و سرانجام تراژیک زندگی و اعدام او پس از حوادث ۲۸مرداد ۱۳۳۲شرایطی را رقم زد که بهسادگی نمیتوان درباره فاطمی نوشت
یک. روزنامهنگاری، دوران تشکیل جبهه ملی و نهضت ملی، دوران دولت مصدق و دوران اختفا، دستگیری و اعدام
حسین فاطمی روزنامهنگاری را نخست در سالهای نوجوانی، پس از ورود به اصفهان و آغاز تحصیلات دبیرستانیاش، با مجله و روزنامه برادر بزرگترش، نصرالله سیفپورفاطمی آغاز کرد. در این دوره، حسین فاطمی عمدتا در مسائل ادبی، اجتماعی و فرهنگی قلم میزد؛ نه فاطمی در آن زمان مرد میدان سیاست و جسارت مطبوعاتی بود و نه محدودیتهای شدید مطبوعاتی و انتشاراتی دوران رضاشاه پهلوی مجالی برای عرضاندام سیاسی به این روزنامهنگار جوان جویای نام و دیگر همتایان او میداد. موسسه «باختر» نیز در این دوره از حیات خود عمدتا در اختیار منویات حکام محلی اصفهان بود، چندان از اعتبار و استقلال رأی برخوردار نبود و طبیعتا فضای چندان جدی را برای رشد، فعالیت و عرضاندام فاطمی جوان نیز مهیا نمیکرد.
با این همه، در سال ۱۳۱۶ و با عزیمت فاطمی به تهران در آستانه ۲۰سالگی و آغازبهکارش در روزنامه «ستاره» به مدیریت احمد ملکی، بهتدریج شرایط برای فاطمی جوان تغییر کرد. در آن زمان روزنامه «ستاره» نیز همانند دیگر نشریات عصر ۲۰ساله امکانی برای انتشار مطالب و اخبار سیاسی مستقل از منویات پهلوی اول نداشت، ولی با آغاز جنگ جهانی دوم و تا ورود دامنههای آن به ایران، بهتدریج فضای سیاسی ایران نیز دچار دگرگونی شد و اقتدار بیخلل حکومت رضاشاه بهکندی ولی به طور فزایندهای خدشهپذیر شد.
در اواخر سال 1319 و با انتصاب سیفپورفاطمی به عضویت انجمن شهر و سپس انتخابش بهسمت شهردار شیراز، سیفپور از برادر کوچکش خواست تا به اصفهان آمده و مسئولیت اداره روزنامه «باختر» را بهعهده گیرد. مجله و روزنامه «باختر» از 1314 تا 1320ش در اصفهان و از 1321 تا 1325 ش در تهران انتشار مییافت. پس از تعطیلی مجله «باختر» در 1314ش، روزنامه «باختر» به مدیریت سیفپورفاطمی بلافاصله منتشر شد. این روزنامه ابتدا هفتگی و پس از مدتی هفتهای سه شماره منتشر میشد. پس از عزیمت سیفپور به شیراز، از اواخر 1319، مدیریت روزنامه به برادر کوچکتر او، حسین فاطمی 23ساله محول شد. با این همه، حوادث شهریور 1320، اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، کنارهگیری رضاشاه از قدرت و بازشدن فضای سیاسی مطبوعاتی کشور، موجب شد حسین فاطمی اصفهان و «باختر» را رها کرده، مجددا عازم تهران شده و با روزنامه «ستاره» همکاری کند. پس از عزیمت حسین فاطمی به تهران، در شهریور 1320، مدتی روزنامه تعطیل شد.
فاطمی مدتی کوتاه در تهران اشغالشده با «ستاره» و چند روزنامه دیگر همکاری کرد، ولی پس از قطع همکاریاش با احمد ملکی، مدیر روزنامه «ستاره»، به فکر ادامه انتشار «باختر» در تهران افتاد و اولین شماره دوره جدید آن در ۱۴ تیر۱۳۲۱ به صاحبامتیازی نصرالله سیفپورفاطمی و سردبیری حسین فاطمی انتشار یافت. لحن و مشی روزنامه بهطورکلی با دورههای پیشین متفاوت بود و در اغلب سرمقالهها، به قلمِ حسین فاطمی، به مسئولان دولتی، بهویژه در دو بعد اختناق سیاسی و فساد اقتصادی شدیدا حمله میشد.
روزنامه «باخترِ» چاپ تهران، در حدود چهارسالی که منتشر میشد (14 تیر 1321ـ12 فروردین 1325) چندینبار توقیف شد و طولانیترین مدت توقیفهای آن یکی از 30فروردین تا 11خرداد 1322 و دیگری از 27خرداد تا 2 دی 1322 بود. سرمقاله و گزارشی بسیار هتاکانه ضد نخستوزیر وقت، علی سهیلی و دولت او که در آنها نهتنها به انتقاد سیاسی بلکه به مسائل کاملا خصوصی و خانوادگی سهیلی نیز پرداخته شده بود، موجب توقیف اخیر روزنامه شد.
«باختر» که صبحها منتشر میشد، پس از رفع توقیف، در دیماه ۱۳۲۱، بهروزنامه «عصر» تبدیل شد. پس از پایان دوره چهاردهم مجلس شورای ملی و مهاجرت سیفپور به اروپا و آمریکا، «باختر» کاملا در اختیار حسین فاطمی قرار گرفت. در دورههای توقیف روزنامه، گاهی روزنامه «تجدّد ایران» با امتیاز محمد محیططباطبایی بهجای آن منتشر میشد. روزنامه «باختر»، بهدنبال سفر حسین فاطمی به اروپا برای ادامه تحصیل، در فروردین ۱۳۲۵ بهکلی تعطیل شد.
در دوره انتشار «باختر» تهران، مناسبات فاطمی جوان با محمد مسعود، شاخصترین عنصر روزنامهنگاری سیاسی، جسورانه و بیپروا آغاز شد و گسترش یافت. مشی «باختر» در دوره جدید خود، بیش و کم تحتتاثیر روزنامهنگاری جسورانه، هتاکانه و بیمحابای محمد مسعود و «مرد امروز» بود. این دوستی و تشابه خطمشی تا جایی پیش رفت که در برخی منابع ادعا شده که در زمانه تنگدستی حسین فاطمی بهدلیل نرسیدن به سهمالارث خود از ماترک پدر روحانی خود، سیفالعلما نایینی، ازسوی برادران ثروتمند و بزرگترش، این محمد مسعود بود که به فاطمی جوان یاری رساند تا در سال 1325 برای ادامه تحصیل در رشته روزنامهنگاری و علوم سیاسی عازم اروپا شود.
دو. فاطمی سیاستورز و روزنامهنگار اپوزیسیون
بهدنبال بازگشت فاطمی به ایران در آغاز سال ۱۳۲۸، روزنامه «باختر امروز» از ۹ تیر۱۳۲۸ بهصورت پیششماره و از ۸مرداد همان سال با شماره مسلسل انتشار یافت. عنوان سرمقاله نخستین شماره رسمی «باختر امروز» بهقلم فاطمی، گویای مشی این روزنامه جدید او بود: «یا مرگ یا آزادی». فاطمی در سرمقاله خود نوشت: «باختر امروز» با همان تهور دیروز «باختر» با همان جسارت و بیپروایی از مصالح علفخورها، پابرهنهها، گرسنهها و بیکفنها دفاع خواهد کرد. این روزنامه مال میلیونها مردمی است که در اثر ضعف و ناتوانی در شرایط زندگی قرون وسطا باقی ماندهاند و از دنیای قرن بیستم خبری ندارند. شعار ما این است: «یا مرگ یا آزادی.»
در فاصله سالهای ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۰ که دکتر مصدق به نخستوزیری رسید، «باختر امروز» به سبب مقالههای سیاسی تندش چندبار توقیف شد. در ایام توقیف «باختر امروز»، روزنامه «سرگذشت» به مدیریت محمدعلی مصطفوینایینی و «باختر» به مدیریت خودِ حسین فاطمی به تناوب بهجای آن منتشر میشد.
از زمان تاسیس جبهه ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق، «باختر امروز» عملا منعکسکننده دیدگاهها و مواضع آن بود.
«باختر امروز» در این دوره از انتشار خود با اقبال خوانندگان روبهرو شد؛ علت این اقبال، بیشتر سرمقالههای تند حسین فاطمی بود که لبه تیز حملات آن متوجه شرکت نفت ایران و انگلیس و دولتهای وقت و فساد اداری و نابسامانی اجتماعی و سیاسی بود. در این روزنامه مطالب متنوع و جالب هم چاپ میشد و چندنفر از دانشجویان ایرانیِ خارج از کشور نیز گزارشهای روزانهای از اروپا میفرستادند. تفسیرهای سیاسی داخلی و خارجی و خبرهای کامل و دقیق مجلس از دیگر بخشهای جالبتوجه روزنامه بود.
در این دوره فاطمی با مشارکت فعال در جبهه ملی از بدو تاسیس تا تشکیل دولت دکتر مصدق، روزنامه خود را بهعنوان ارگان جبهه ملی تثبیت کرد. این در حالی بود که چندین روزنامه ملی دیگر همسو با مشی جبهه ملی در همان زمان منتشر میشد. مسئله تقلب در برگزاری در انتخابات، آزادیهای سیاسی و ملیشدن صنعت نفت و رهایی از بریتانیا، مهمترین محورهای مشی سیاسی «باختر امروز» در این دوره بودند.
در این روزگار، «باختر امروز» را میتوان هم از نظر کیفیت رسانهای، هم از جهت میزان جذب مخاطب عمومی، هم از نظر گستره نویسندگان و همکاران و تنوع مطالب آن و هم از نظر تاثیرگذاری بر سپهر سیاسی ایران، یکی از نمونههای مهم تاریخ مطبوعات ایران ارزیابی کرد. در این دوره، «باختر امروز» توانست تا حدی از روش جسورانه و هتاک قبلی «باختر» خارج شود و بهعنوان یک روزنامه جدی و تاثیرگذار و نه صرفا احساسبرانگیز فعال باشد.
پس از تشکیل دولت مصدق و انتخاب فاطمی بهسمت معاونت نخستوزیر و سخنگوی دولت و سپس وزیر امورخارجه، «باختر امروز» بهصورت غیررسمی عملا سخنگوی دولت مصدق و نشریه جبهه ملی ایران به شمار میرفت. در همین زمان به گفته مصدق، فاطمی پیشنهاد ملیشدن صنعت نفت ایران را به شورای مرکزی جبهه ملی داد؛ البته روایات دیگر و متفاوتی درباره نخستین پیشنهاددهندگان ملیشدن صنایع نفت ایران نیز وجود دارد.
سه. فاطمی بر سریر قدرت: از سخنگویی دولت و معاونت نخستوزیر تا وزارت امورخارجه
با رویکارآمدن دولت دکتر محمد مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۰، با شعار اجرای قانون ملیشدن صنعت نفت و اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای ملی، دکتر حسین فاطمی بهسمت سخنگوی دولت و معاون نخستوزیر انتخاب شد. در این دوره، فاطمی هم بهعنوان سیاستمدار و هم بهعنوان روزنامهنگار در امر مبارزه با استعمار خارجی فعال بود، ولی پس از تقریبا یکدهه تجربه مخالفت با دولتها، اینبار خود در دولت حضور داشت و جایگاه و نقش متفاوتی یافته بود.
فاطمی در این دوره توانست نقش خود را بهعنوان هماهنگکننده مواضع و بیانکننده برنامههای دولت ایفا کند و ضمنا به دشمنان خود در این مسیر بیفزاید. در همین زمان بهدلیل جوانی، جسارت، محبوبیت و دامنه و عمق نفوذ فاطمی در افکار عمومی و نویسندگان و روزنامهنگاران، شاه و دربار در چند مرحله تلاش کردند او را فریفته و راهش را از مصدق و جبهه ملی جدا کنند، ولی فاطمی در هر حال به مصدق وفادار ماند و به راه خود ادامه داد.
فاطمی یکی از معدود اطرافیان و یاران مصدق بود که به ضرورت تغییر وضعیت جبهه ملی به یک حزب حاکم سیاسی پی برد و در این مسیر تلاش جدی کرد. به عقیده جورج میدلتون، کاردار سفارت بریتانیا در تهران، فاطمی بهدنبال تغییر جبهه ملی بهشکل گروهی مانند ترکهای جوان در ترکیه در راستای مبارزه با فساد، بیعدالتی در توزیع ثروت و سوءمدیریت بود، ولی این تلاشها به دلایل مختلف، ازجمله بیاعتنایی جدی مصدق ناکام ماند. مخالفان مصدق نیز نخستوزیر را متهم میکردند که تحتتاثیر دیدگاههای تند و افراطی فاطمی و طیف او است و عملا فاطمی دولت را اداره میکند. همین شهرت و جایگاه سبب شد خواست عوامل راستگرای فداییان اسلام بهدست یک نوجوان ۱۵ساله تحقق یابد و به جان فاطمی در بهمن ۱۳۳۰ سوءقصد شود.
در زمانی که مصدق و هیئت همراهش در مراجع بینالمللی در حال مبارزه برای تثبیت حقوقی ملیشدن نفت ایران بودند، فاطمی یکی از ارکان مهم و فعال این چالش جهانی بود و در عمل بهعنوان نفر دوم جبهه ملی نام و جایگاه خود را تثبیت کرد. همین مسئله تا حدی حساسیت و حسادت شماری از اعضای ارشد و میانه جبهه ملی را برانگیخت که چطور یک جوان 34ساله توانسته به چنین جایگاهی در دولت و حکومت دست یابد.
با پیشآمدن حوادث ۲۵ تا ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و استعفا و سپس بازگشت قدرتمند دولت مصدق، دوران اختلاف و جدایی میان مصدق و کاشانی و دیگر سیاستمداران فعال در نهضت ملیشدن نفت بهطور جدی آغاز شد؛ البته اختلافنظر تا قبل از ۳۰تیر نیز وجود داشت، ولی این ماجرا موجب شد از یکسو، حامیان مصدق چنین به نخستوزیر بقبولانند که در دوران جدید، دولت قوی شده و به حمایت امثال کاشانی نیازی ندارد. از سوی دیگر، نیز مخالفان دولت بر این باور بودند که مصدق کنترلناپذیر شده و چون خواهان قدرت فراقانونی و کامل برای خود است، خطر نفوذ کمونیسم و شوروی و اتحاد مصدق و حزب توده و تبدیل مصدق و دولتش به یک نظام خودکامه جدی است و لذا راهی جز ساقطکردن دولت به هر قیمتی باقینمانده است.
کمتر از سهماه پس از 30تیر 1331 و بازگشت مصدق به قدرت، با انتصاب فاطمی به سمت وزیر امورخارجه، هم قدرت سیاسی فاطمی در درون دولت افزایش یافت، هم حساسیتهای مخالفان داخلی دولت شدت گرفت و هم در عرصه خارجی وضعیت چالش دیپلماتیک ایران به شکل دیگری ادامه یافت. فاطمی در این دوره همچنان بهعنوان یک سیاستمدار معترض چالشگر و یک روزنامهنگار انقلابی تندرو عمل میکرد. حال آنکه شرایط دشوار و سرنوشتساز ایران نیازمند یک برنامه دیپلماتیک برای برونرفت از بحران جدی جهانی بود و ریاست موفق دستگاه دیپلماتیک کشور نیز با اقدامات تند و بیمحابای قبلی فاطمی ممکن نبود.
دستگاه دیپلماتیک ایران گرچه در دوره نخست حکومت مصدق از اردیبهشت ۱۳۳۰ تا تیر ۱۳۳۱ کاملا قاطع و موفق نبود، بهطور نسبی توانست با مدیریت بحران و گفتوگو با دولتهای آمریکا، ژاپن، ایتالیا و دیگر دوستان بریتانیا، جامعه بینالمللی را نسبتبه مواضع برحق ایران آگاه و تا حدی از لندن جدا کرده و در کل، در نبرد برای فتح قلوب و اذهان جامعه جهانی موفق شود. این در حالی بود که در دوران ۱۰ماهه وزارت امورخارجه فاطمی، جامعه بینالمللی بهتدریج توجه خود را از مسئله ملیشدن صنعت نفت ایران کم کرد و بهسمت موضع و ادعای لندن و سپس واشنگتن، مبنیبر مذاکرهناپذیربودن دولت مصدق و قریبالوقوعبودن اتحاد مصدق و نیروهای چپ و تفوق شوروی بر ایران پیش رفت.
در دوره حدودا 15ماهه پس از 30تیر 1331 و بهویژه دوره 6ماهه پس از نهم اسفند 1331 تا 28 مرداد 1332، سیاست خارجی دولت مصدق تحت ریاست فاطمی، عملا بهجای مدیریت دیپلماتیک بحران و تنش، درگیر فوتبال سیاسی داخلی شد و به بریتانیا و آمریکا مجال داد توفیقات ایران در دوره نخست نهضت ملی نفت را به شکست کشانده و با طراحی یک شطرنج پیچیده سیاسی، دستاوردهای جنبش ملی نفت را به شکست بکشانند.
مواضع تند سیاست خارجی ایران با رهبری فاطمی موجب شد دولت مصدق بهطرز غیرواقعی درباره غیرممکنبودن حذف نفت ایران از چرخه انرژی فکر کرده و اتحاد لندن-واشنگتن در راستای مقابله با دولت ایران را ناممکن فرض کنند، در حالی که در فاصله اسفند ۱۳۳۱ تا مرداد ۱۳۳۲، دولتهای آمریکا و بریتانیا، پس از چند مرحله مذاکره نافرجام از راههای مختلف، کمکم بر سر ناممکنبودن دسترسی به توافق با مصدق و جبهه ملی متحد شدند.
در همین مدت تغییر ناگهانی آرایش سیاسی در سه کشور شوروی، آمریکا و بریتانیا، بهیکباره ورق سیاست بینالمللی را علیه ایران برگرداند و دستگاه دیپلماسی ایران هم نتوانست در برابر رویکارآمدن جمهوریخواهان در آمریکا، محافظهکاران در بریتانیا و آغاز جنگ قدرت در شوروی پس از مرگ استالین موضع درست و بهموقعی اتخاذ کند. در حادثه نهم اسفند 1331 و تلاش نافرجام محمدرضاشاه برای خروج از ایران هم، گرچه مسئله بهصورت پیروزی مصدق و فاطمی تلقی شد، در عمل پیامی مهم به غرب فرستاد که دولت مصدق قابلمذاکره و توافقپذیر نیست.
از سوی دیگر، بهدنبال نافرجامماندن کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲، سرمقالههای آتشین، جسورانه و نامتعارف فاطمی در «باختر امروز» و نطقهای کوبنده و ساختارشکن او در میتینگهای سیاسی، گرچه از او یک چهره ماندگار انقلابی بهجا گذاشت، در عمل نشانگر اقدام نابجای بالاترین مقام دیپلماتیک دولت در بهکرسینشاندن دیدگاه نیروهای مصمم به سرنگونی دولت مصدق بود. اگر فاطمی در قدرت و دولت حضور نداشت، قضاوت تاریخ در این مورد میتوانست بهگونهای دیگر رقم بخورد، ولی این مقالات و سخنرانیها و تشویق به تغییر نظام سیاسی به جمهوری، از سوی یک مقام ارشد دولتی، عملا به ضعف و توجیه سرنگونی دولت مصدق کمک کرد.
چهار. فاطمی از سرنگونی دولت مصدق تا فرجام
معلوم نیست اگر فاطمی نیز همانند مصدق و شمار دیگری از یارانش، در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و روزهای پس از آن دستگیر شده بود، چه سرنوشتی پیدا میکرد، ولی فرار فاطمی و اختفای تقریبا ۶ماهه او بهدست دو نفر از اعضای سازمان مخفی افسران حزب توده، سرنوشت او را از بقیه همقطارانش جدا کرد.
پنهانکردن فاطمی در این دوره در خانه دکتر محسنی، از اعضای سازمان مخفی نظامی حزب توده، با دستور رهبری وقت حزب، تا حدی شائبه ارتباط حزب توده در ماههای پایانی دولت مصدق را تقویت کرد؛ در واقع، این ارتباط از حدود نهم اسفند 1331 جدی شد، ولی چنانکه از اسناد تازه آزادشده آمریکایی برمیآید، این ارتباطات نهادینه و گسترده نبود؛ البته در مواردی چون دکتر فاطمی، این ارتباط جدیتر مینمود.
سام فال، دبیر شرقی سفارت بریتانیا، که در زمان ماموریتش در تهران افسر رابط سازمان امنیت خارجی بریتانیا (ام.آی.سیکس) با مخالفان دولت مصدق بود، اندکی پس از ۲۸مرداد ۱۳۳۲، در سیام سپتامبر ۱۹۵۳، در یادداشتی به کریستوفر گاندی، یکی از اعضای هیئت دیپلماتیک بریتانیا در تهران، قبل از قطع روابط با ایران درباره فاطمی نوشت: «اعدام بی رحمانه، صرفنظر از غیرانسانیبودن آن، ممکن است درباره مصدق عاقلانه نباشد، ولی شاید برای فاطمی، اگر دستگیر شود، بهترین راهحل باشد. تا زمانی که این قبیل افراد زنده باشند و در ایران زندگی کنند، همواره خطر ضدکودتا وجود خواهد داشت. در این مورد شدت عمل ضروری است.» (FO ۳۷۱/۱۰۴۵۸۴ آرشیو ملی بریتانیا)
دستگیری تاثربرانگیز فاطمی در اسفند 1332 و حادثه سوءقصد به او و خواهرش، در راه دادگستری به ضرب چاقوی شعبانعلی جعفری (معروف به شعبان بیمخ) و همدستانش، وضعیت فاطمی را از بقیه زندانیان سیاسی جدا کرد.
شـدت تاثیرگذاری رفتار حکومت نظامی و قوه قهریه دولت نظامی با فاطمی به حدی در افکارعمومی حتی مردم غیرسیاسی بود که این برخوردها و همچنین شایعه کشتهشدن فاطمی در این حادثه، در ادبیات و حماسه آن روزگاران نیز جایی برای خود یافت. محمدابراهیم باستانیپاریزی، معلم و دانشجوی محتاط و جوان آن روزگار و نویسنده و استاد نامدار تاریخ، در آن زمان در اشعاری در اینباره چنین سرود:
«صبا برگو به روشنفکر این قوم / ببین رفتار چرخ آدمی کش / چه بندی در آن خاک و زمینی / که بیمخپرور است و فاطمی کش»
در جریان دستگیری، بازجوییها و شکنجههای دکتر فاطمی در فاصله هشتماهه منتهی به 19 آبان 1333 و روز اعدام او، چهره بهجا مانده از فاطمی یک انقلابی مصمم، بااستقامت، شکستناپذیر و وفادار به آرمانهای ملی است.
تا زمان انتشار نامههای خصوصی فاطمی به آیتالله سیدرضا زنجانی در زندان، اطلاع چندانی از روحیات فاطمی در زندان وجود نداشت، ولی انتشار این اسناد بههمت سازمان انتشارات نهضت آزادی بارقه گستردهای را از موقعیت درخشان فاطمی در زندان و تحت شدیدترین فشارها به محققان نشان داد. درواقع، اعدام فاطمی در عمل نهتنها فرجام او را از همه اعضای جبهه ملی و یاران مصدق جدا کرد، بلکه نام او را در کنار مرتضی کیوان بهعنوان تنها اعدامشدگان غیرنظامی حوادث پس از ۲۸ مرداد در تاریخ جاودان کرد.
چنانکه گفته شد، دخالت نیروهای خارجی در حوادث 28 مرداد 1332، فرجام خونین حسین فاطمی و مرگ قهرمانانه و مظلومانه او، راه بررسی منصفانه و بیرحمانه زندگی، زمانه و کارنامه او را بسیار دشوار کرده است. با این همه باید تلاش کرد ابعاد و ادوار مختلف و متناقض زندگی فاطمی را بهطور مجزا و ضمنا موازی و متصل به هم، در مسیر طولانی زندگی کوتاه و پرماجرا و پایان تراژیک حیات 37ساله او را بدون حب و بغض و با استفاده از منابع نویافته و مهم، مورد بررسی و دقتنظر قرار داد.
نظر کاربران
درود خدا بر سید شهید فاطمی ودوستاران او