چه چیزی «چه گوارا» را به چریک محبوب تبدیل میکند؟
تاریخ رسمی زندگی چه گوارا تقریبا در همه جا یکسان روایت شده است، البته روایتهای متعدد. اما بعضا با توجه به دیدگاههای فکری متفاوت چپگرایان و سوسیالیستهای ضد امپریالیستی او را در بالاترین سطح میستایند و امروزه نقش بستن چهره او بر تی شرتها و پرچمها یا دانشگاهها و لیوانهای قهوه و در و دیوار اکثر شهرهای دنیا دیگر شهرتی جهانی یافته است.
البته هرمنوتیک باید با کمی تنزل از مفهوم فلسفی آن باشد. مراد من این است که با استناد به معرفت هرمنوتیک به «فرآیند فهم یک اثر» بپردازیم و برای شناخت چه گوارا به عنوان یک اثر تاریخی به روش های متعدد برای بازیابی یک تاریخ و مولفه های متعدد و چند جانبه آن توجه کنیم؛ زیرا درباره چه گوارا نوستالژی عمیقی از آرمانگرایی مطلقی بر ذهن نسلی از انقلابیون و سپس جوانان و دانشجویان به ویژه دانشجویان و جنبش ۱۹۶۸ فرانسه نقش بسته است و این آرمانگرایی خستگی ناپذیر و تسلیم نشدنی امروزه اسطوره همه عدالت خواهان شده است.
شاید همین یک جمله او برای پایبندی اش به عدالت کفایت کند که باید همیشه آماده باشی تا در اعماق وجودت هر بی عدالتی را که بر هر فردی در هر نقطه ای از دنیا اتفاق می افتد حس کنی، این بهترین خصوصیت انقلابی است.
تاریخ رسمی زندگی چه گوارا تقریبا در همه جا یکسان روایت شده است، البته روایت های متعدد. اما بعضا با توجه به دیدگاه های فکری متفاوت چپگرایان و سوسیالیست های ضد امپریالیستی او را در بالاترین سطح می ستایند و امروزه نقش بستن چهره او بر تی شرت ها و پرچم ها یا دانشگاه ها و لیوان های قهوه و در و دیوار اکثر شهرهای دنیا دیگر شهرتی جهانی یافته است و لیبرال ها نیز از منتقدان جدی رفتار و کنش سیاسی او هستند و برخی نیز سکوت می کنند، گرچه عموما او را در پایبندی به باورهایش ستایش می کنند. مگر جهان چند اسطوره از این نوع به خود دیده و می شناسد؟
ارنستو چه گوارا از پدری ایرلندی و مادری اسپانیایی در ۱۴ ژوئن ۱۹۲۸ در «روزاریو» دومین شهر مهم و بزرگ آرژانتین به دنیا آمد. او در خانواده ای ممتاز از تبار اسپانیایی و ایرلندی با گرایش های سیاسی چپ بزرگ شد. «ارنستو» بزرگ ترین فرزند خانواده بود. در سال ۱۹۵۳ از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد و سپس سفر به دیگر کشورهای آمریکایی را آغاز کرد، سفری که نقطه عطفی در زندگی او بود.
«گوارا» در دسامبر ۱۹۵۶ از جمله مبارزانی بود که به منظور آغاز مبارزه چریکی از عرشه کشتی کوچک «گرانما» قدم به خاک کوبا گذاشتند. او که پزشک گروه بود همچون یک فرمانده ارتش شورشی ظاهر شد. در پی سقوط «باتیستا» در دسامبر ۱۹۵۶، چه گوارا یکی از رهبران حکومت تازه کارگران و دهقانان شد و پست های دولتی متعددی چون ریاست بانک مرکزی کوبا و وزارت صنایع به او واگذار شد. چه گوارا بارها به نمایندگی از کوبا در مجامع مختلف چون سازمان ملل متحد شرکت کرد.
او در مقام یکی از رهبران جنبش 26 ژوئیه به برگزاری گردهمایی های گروه های سیاسی - که سرانجام در 1965 به بنیان گذاری حزب کمونیست کوبا انجامید - یاری رساند. گوارا در اوایل 1965 از همه مسئولیت ها و پست های دولتی کناره گیری کرد و به منظور کمک به پیشبرد مبارزه های ضد امپریالیستی و ضد سرمایه داری در دیگر کشورها، کوبا را ترک کرد و همراه با داوطلبانی که بعدها «بولیوی» به او پیوستند، نخست به کنگو «زئیر» رفت و در جنبش ضد امپریالیستی آن کشور به رهبری «پاتریس لومومبا» شرکت جست. از نوامبر 1966 تا اکتبر 1967 جنبش چریکی بولیوی را بر ضد دیکتاتوری نظامی آن کشور رهبری کرد. در هفتم اکتبر 1967 در عملیات رزمی ساخته سازمان سیا به دست نظامیان بولیوی زخمی و دستگیر و روز بعد از آن تیرباران شد.
این معرفی کوتاهی از زندگی بلند و سراسر فراز و نشیب چه گوارا است که ماهیتی جهانی دارد. گرچه تفسیرها از انقلابی بودن تا تروریست جهانی بودن او متفاوت است. اولین راهبرد چه گوارا در زندگی، عمل به انقلاب سوسیالیستی و سپس صدور آن به همه جای جهان تحت ستم بوده است.
چه، قدرت مسلط دنیا. چه، مرشد اخلاقی مردمان دارد اعلام می کند باید از ویرانه های انسان کهن، انسانی نو، انسانی بی منیت و با عشقی سوزان به دیگران، به هستی داد. چه، این مرد سودایی، انقلاب را وا می گذارد تا گرچه دچار بیماری آسم است، در جاهای دیگر نبرد را علیه ظلم و استبداد ادامه دهد.
برای آنها که هیچ گاه جا پای او نخواهند گذاشت و ضمنا خودشان را در دنیایی از بدبینی، منافع شخصی، و مصرفِ دیوانه وار گرفتار می بینند، هیچ چیز به قدر رویکردِ «چه» در تحقیر آسایش و رفاهِ دنیوی و امیال معمول و پیش پا افتاده انسانی نمی تواند همدلی برانگیزد و مایه خشنودی شان باشد.
من نمی توانم خیلی مطمئن باشم. مشکوکم جوانانِ عالم بفهمند مردی که پوسترش از روی دیوار نگاه شان می کند، نمی تواند این قدر آدم بی ربطی باشد، آن قدیسِ بی دینی که آماده مرگ است چون تحمل دنیایی را ندارد که در آن فرودستانِ زمین، آوارگان و واماندگانِ تاریخ، تا به ابد به انبوه حاشیه های دنیا تبعید می شوند.
حتی با این که دیگر به این نتیجه رسیده ام که باید احترام قهرمانان مُرده و وظیفه سنگینی که شهادت شان به دوشِ زندگان می گذارد، نگه دارم اما می خواهم به خودم اجازه دهم پیشگویی کنم یا شاید هشدار می دهم؛ همین الان روی این سیاره بیشتر از سه میلیارد نفر با درآمدِ زیر دو دلار در روز زندگی می کنند و هر روز که می گذرد چهل هزار کودک - بیشتر از هر ثانیه یکی - از بیماری هایی مرتبط با گرسنگی مزمن جان می سپرند.
دیدگاه های مشابه بسیاری از این دست درباره چه گوارا بیان شده است. فیدل گفت من از مرگ دو تن بسیار متاسف و اندوهگین شدم، مادرم و چه. ژان پل سارتر او را کامل ترین انسان عصر ما نامید. البته این گونه برداشت ها می تواند مبالغه آمیز نیز باشد اما برای عصری که فاقد اسطوره های بزرگ و بعضا اخلاقی است، وجود پدیده ای مانند چه گوارا نعمتی برای بشریت تلقی می شود فراتر از دیدگاه های موصوف.
و سرانجام در بازگشت به بررسی نقش کارگزار و فرهنگ با استناد به اریک سلین گزاره هایی خواهم داشت: بر اساس فرض او میراث فعالیت انقلابی در آمریکای لاتین بیش از همه بیانگر مکان ها، تاریخ ها و مهم تر از همه قهرمانان است. توپاک آمازو، توسن لوورتور، خوزه مارتی، امایلیانو زاپاتا... چه گوارا از اولین مخالفت ها علیه غاصبان اسپانیایی بودند و نسل های بعدی انقلابیون درصدد بوده اند با توسل به این شخصیت ها و ایده آل ها به مبارزات انقلابی خود قدرت و احترام بخشند. برعکس مردم به دنبال این بودند که مبارزات خود را از طریق اسطوره ای که حول این شخصیت ها ایجاد شده بود معنا و درک کنند.
کیش انقلابی قهرمانان در بسیاری از جاها به ایجاد فرهنگ سیاسی عمومی مقاومت، شورش و انقلاب انجامیده است. گزاره اصلی سلین این است که یکی از اجزای مهم پتانسیل انقلابی هر جمعیتی این است که رهبران انقلابی از نوع ادراک مردم در خصوص گزینه های پیش رو اطلاع داشته باشند. این گزینه ها منبع عمل جمعی یا جعبه ابزاری از سمبل ها، سرگذشت ها، آیین ها و جهان بینی ها را تشکیل می دهد. منبع عمل جمعی منابع لازم را برای ایجاد استراتژی ها اقدام و نحوه برخورد با جامعه در اختیار بازیگران انقلابی قرار می دهد. بر این مبنا او نقش کارگزار را بسیار حیاتی می داند زیرا رهبران انقلابی برای بسیج مردم از مفاهیم جاودانه مانند عدالت و آزادی، برابری و دموکراسی و رهایی از فقر و رنج استفاده می کنند.
استدلال سلین البته ماهیتی عام دارد و او بیشتر چارچوبی را ارائه می دهد که لاجرم تمام نیروهای نخبه انقلابی با پوششی از این مفاهیم کسب قدرت سیاسی را دنبال می کنند و جامعه مشروعیت لازم این هدف را در اختیار آنها قرار می دهد. اما درباره چه گوارا و معدودی از رهبران مانند گاندی یا ماندلا - که البته استثنا هستند - شاید نتیجه گیری تلاش برای سوء استفاده از قدرت صرف مصداق نداشته باشد، زیرا آنچه اینها را ماندگار و جاودانه یا محبوب کرده است، رعایت اخلاق انسانی در مناسبات سیاسی و توجه به حاشیه نشینان و محرومان و فقرای جهان است و البته پدیده نابرابری مهم ترین نگرانی آنها برای بشریت و مهم تر این که عمل و منش سیاسی در پیوند با اخلاق قرار می گیرد.
نظر کاربران
با سلام. خیلی ممنو که در مورد با چه گوارا مطلب گذاشتید.من خیلی دوسش دارم یجورایی الگو زندگیمه . شما فکر کنید یه نفر خانواده خیلی ثروتمندی داشته باشه و پزشک هم باشه در واقع همه چی داشته باشه ولی تمام خوشی های دنیوی اش رو ول کرد و رفت مردم یه کشور دیگه رو از ظلم نجات داد. این آدم قطعا کم آدمی نیست. بهتون پیشنهاد میکنم کتاب من «چه» هستم رو بخونید. یادت گرامی« ال چه »بزرگ...
پاسخ ها
این آدم کشت و کشتار زیاد کرده و به بی گناهای زیادی ظلم کرده
قاتلی با ایدئلوژی کمونیستی بیش نبوده فقط چون خوش تیپ بوده عکساش باحال در میاد وگرنه استالینی بوده واسه خودش
جوانهای جو گیر ایرانی جذب چهره فتوژنیک و عکس مشهور او با کلاه چریکی ستاره دار میشن. بدون اینکه زندگی و کارهایی که کرده رو مطالعه کنن. توصیه میکنم برید کارنامه ش رو مطالعه کنید تا بدونید این اقای به اصطلاح ازادی خواه چجوری مخالفانش رو در افریقا و امریکای لاتین قلع و قمع میکرد. آش به قدری شور شد که حتی فیدل کاسترو ، چگورا رو از خودش دور کرد. بت سازی از انسان ها جاهلانه ست
تیپ، قیافه و ژست های خاصی که داشت
یه شیاد کمونیست بود که مردمش رو به بدبختی کشاند
بیشتر به نظرمیاد یک ادم ناارام بوده که هیچ جا بندنمیشد. یکی نبود بگه کشورها توسط مردم خودشون باید تغییرکنند نه توسط یه چریک ودوستانش ازکشوری دیگر.
از کسایی که عکس پروفایلشون چگواراست متنفرم
پاسخ ها
منم همینطور...یه عده جوگیر به خاطر سنشونه
ترو خدا در اینستایچهره های خارجی رو بزارید زودتر
تاریخ هیچوقت فراموشت نمیکنه
پاسخ ها
وحشی گری هاشو فراموش نمیکنه؟؟
اخه تو چی میفهمی
یجوری چگوارا چگوارا میکنید انگار مثلا چه شخص شخیصی بود.....یه آدم عوضی و وحشی و دیکتاتور که بخاطر چهره ژست های مثلا خاصش شده الگوی جوونای جوگیر امروزی بدون اینکه هیچچچی ازش بدونن
من نمیفهمم یک زندگی آرام و بی دغدغه و حالا گیرم با معیارهای غربی چقدر بده که یه عده تمام زندگیشون رو میذارن رو مبارزه با امپریالیسم و غرب و این حرفا
معمولا هم به جایی نمیرسن
بنظرم این آدمها هیجان شون زیاده و فقط دنبال راهی برای تخلیه انرژی هاشون هستن واسه همین دنبال جنگ و دعوا با یکی ان
با نظرات منفی که از این متن خوندم. متاسفانه از این روحیه این مردم ظاهربین نامید شدم. لیاقت این افراد ساده لوح همین وضعه. میگن چگوارا کشت کشتار زیاد کرده. خب ببینین اوونایی که کشته شدن کی بودن. اگه معیاراتون اینه پس این همه توی تاریخ دین و کشورمون هم از ائمه بگیر تا سرداران و سپاهیان کلی ادم رو از دم تیغ گذروندن پس باید بگیم بی رحم بودن؟
امیدوارم همیشه به هر موضوع تاریخی از بهترین زاویه نگاه کنیم و نیمه پر را ببینیم.
تو ایران کسی نمیدونه چریک یعنی چی اصلا فقط بخاطر قیافه و ژستاش اینجا محبوب شد اینجا فقط ظاهر میشناسن والا
مردم بزرگی بود همه جای دنیا ازش ب نیکی یاد میکنن
فرمانده چه گوارا مرد فوق العاده خوش قلب و پاکدست و درستکاری بوده ، درسته که آدمهای زیادی رو کشته ، منتها کار درستی انجام داده ، بیشتر آدمها موجودات بدی هستند و نبودن شون به نفع دنیا هست ، در هر صورت فرمانده چه گوارا مرد خوشنام و محترم و محبوبی خواهد موند ، درود به روان پاک و دوست داشتنی اش
کسانی که میگن یه عده جوگیرطرفدارچگوارا هستند واززندگی وآرمانش وکارهاش چیزی نمیدونند به نظرم خودشون یه مشت خرفت ترسو هستند
من خودم زمانی که با شخصیت چه آشنا زیروبم همه ی کارها واقداماتش رو درآوردم وتااونجای که تونستم سعی کردم همه نظرهای مثبت ومنفی درباره ی ایشون روبدون پیش داوری بخونم
ایشون شخصیتی بی نظیر وقاطع وظلم ستیز داشت که به نظرم بسیار خصلت بی نظیری برای یک انسان است
چه سرشارازناب ترین احساسات پاک ومخلصانه بود
روحش شاد...