گفت و گو با استاد «محمود فرشچیان»، نقاش نام آشنای ایرانی
محمود فرشچیان نقاش نام آشنای ایرانی است كه كارنامه درخشان و پربارش بر هیچكس پوشیده نیست. او آثار مشهوری را خلق كرده كه با نگاهی عمیق میتوان آن را بخشی از هویت مشترك فرهنگی مردم ایران دانست...
محمود فرشچیان نقاش نام آشنای ایرانی است كه كارنامه درخشان و پربارش بر هیچكس پوشیده نیست. او آثار مشهوری را خلق كرده كه با نگاهی عمیق میتوان آن را بخشی از هویت مشترك فرهنگی مردم ایران دانست. تابلوهایی چون «عصر عاشورا»، «انتظار»، «ابراهیم در گلستان» و... البته او در این سالها با طراحیهای منحصر به فرد خود برای ضریح امام رضا(ع) و امام حسین(ع) فصل دیگری در زندگی هنریاش گشود.
آقای فرشچیان امروز كه شما در آستانه ۹۰ سالگی هستید میخواهم یكبار دیگر شما را به كودكیتان فرابخوانم.
كار را سخت نكنید.(میخندد)
شما قبل از ورود به مدرسه نقاشی كردن را آغاز كردهاید. چه اتفاقی افتاد كه در شما كششی نسبت به نقاشی كشیدن بهوجود آمد و آن را یافتید؟
خوشبختانه من در نصف جهان چشم به جهان گشودهام. شهری هزار رنگ و هزار نقش. كودك كه بودم زمانی كه با پدرم به میدان نقش جهان میرفتیم، از همان دور با دیدن گنبد مسجد شیخ لطفالله و بعد مسجد امام(ره) شگفتزده میشدم. از پدرم میخواستم كه آزادم بگذارد تا كمی به تماشای این كاشیها بنشینم. نگاه كردن به این نقش و نگارها انگار كه چیزی را درونم بیدار كرد. آن زمان پنج سال بیشتر نداشتم و همان پنج، شش سالگی بود كه با اصرار پدرم نقاشی كردن را شروع كردم. البته نقوش قالی هم این تأثیر را برای من داشت و من یادم میآید در همان سنین روی فرش مینشستم و گلها را نقاشی كردم.
آن زمان پیش استاد خاصی به تحصیل مشغول شدید؟
من اساتید زیادی نداشتم و رویهم رفته زیرنظر استاد تعلیم ندیدم. در واقع خودم جستوجوگر بودم و خودم طراحی میكردم. پدرم كه این علاقه را دید مرا به كارگاه نقاشی حاج میرزا آقا امامی برد و چند سالی را پیش او گذراندم. بعدتر به واسطه یكی از نزدیكان پدرم به استاد بهادری معرفی شدم. ایشان از افرادی بود كه من نظیر و نمونهاش را ندیدهام. من طراحیهای خودم را میكردم و پیش استاد میبردم و او نظرمیداد. هیچ وقت خودش در كارهایم دست نبرد. میگفت از روی هرچه كشیدی خودت برو و با آن مقایسه كن. ایراد كار دستت میآید. استاد بهادری معروف بود كه جز دو كلمه حرفی دیگر ندارد. یا میگفت خوب است یا میگفت بد است.
وسایلی كه بیشتر با آنها كار میكردید در آن زمان چه بود؟
مداد و زغال. همیشه هم در عالیقاپو، مسجد امام و مسجد شیخ لطفالله بودم. از صبح تا شب بعد هم كارم را میبردم و استاد نظر میداد و بالاخره كار به یك نقطهای میرسید.
این شیوه برخورد استادتان چه تأثیری روی نگاه شما داشت؟
من امروز البته این را میگویم كه آموزش زمانی تكمیل میشود كه هنرجو خودش برای تصحیح كارش تلاش كند. این كار هنرجو را به سمت پژوهش و كاوش در امور میكشاند. من میگویم هنرجویان باید بروند و تحقیق و پژوهش كنند و هیچگاه قانع نشوند.
شیوه برخورد اساتید با شما در خارج از ایران چگونه بود؟ چون شما از یك مقطعی برای تحصیل هنر به خارج از ایران رفتید.
به چه صورت تأثیر گذاشت؟
همانطور كه گفتم خیلی كار كردم. باید تمرین كرد. هنر حاصل مطالعه، تمرین، ممارست و نوعی ریاضت شیرین عاشقانه است كه باید آن را تحمل كرد. راضی نبودن مهم است. میخواهم بگویم من نه از قلم خاصی استفاده میكنم و نه رنگ جادویی دارم. قلممو، رنگ و این چیزها اصلا مسئله نیست. این مسئله را من همیشه میگویم كه در واقع همان «آب كم جو تشنگیآور بهدست تا بجوشد آب از بالا و پست»، است.كسی كه میخواهد كار كند باید آنقدر آگاهی و دانشش را بالا ببرد و در دستش توانایی ایجاد كند كه با هر چیزی بتواند به راحتی كار كند. موسیقی رنگ و رقص خطوط میتوانند تا بینهایت تغییر شكل پیدا كنند.
آقای فرشچیان شما چرا ایران را ترك كردید و در آمریكا سكنی گرفتید؟
باور كنید به واسطه یك اتفاق ساده.
چه اتفاقی؟
در آمریكا نمایشگاهی از نقاشیهای هنرمندان ایرانی بود كه من برای تماشای آن به نیویورك رفته بودم.در راه بازگشت به ایران بودم كه فردی در همان سالن نمایشگاه گیرم انداخت و به واقع كار دستم داد. (میخندد)البته پسر من هم آن زمان در آمریكا زندگی میكرد.
اوقاتتان در آمریكا به چه كارهایی میگذرد؟ آنجا همچنان مشغول كار هنری هستید؟
وقتی نگاه میكنم احساس میكنم در عالم نقاشی كاری را كه باید انجام میدادهام، صورت گرفته است. البته در نیوجرسی كلاسهای هنری دارم هم بهصورت آزاد و هم در برخی از دانشگاههای عالی آنجا، برای همین است كه فقط گاهی میتوانم به ایران سفر كنم و سریعا به آمریكا برمیگردم.
شاید این سؤال كلیشه بهنظر برسد اما آرزوی شما در این سن چیست و آیا كاری بوده كه دوست داشتید انجام دهید اما موفق به انجام آن نشدهاید؟
من اعتقاد دارم كه خداوند متعال است كه مسیر را برای هر فردی تعیین كرده و انسان به فرمان الهی است كه كاری صورت میدهد. اما اگر حضرت زینب(س) عنایت كند و شرایطی پیش بیاید كه بتوانم كاری كنم، دوست دارم ضریحی برای این ساحت شریف طراحی كنم و بسازم. واقعیتاش آنجاست كه در فرازهای زندگی هنریام، همواره دلم را به خدا و اهلبیت(ع) سپردهام. آنچه از محمود فرشچیان میبینید، زاده دست او نیست، بلكه عنایت خاص حضرت حق است كه به این كمترین عرضه شده و امیدوارم كه لایق باشم اما به عقیده خودم هر كای را دوست داشتم؛ انجام دادهام.
همه میدانند ساخت ضریح امام حسین(ع) و ضریح امام رضا(ع) بهدست شما صورت گرفته. چه تفاوتی میان این كار شما با نقاشیهایتان وجود داشت؟
ما در فرهنگ و هنر خودمان از اصالت عظیمی برخورداریم و فكر نمیكنم لازم باشد، دست نیاز به نقاط دیگر دنیا دراز كنیم. آنچه مسلم است، نقاشان و هنرمندان ایرانی كه در این راه قدم میگذارند لازم است نسبت به آنچه در دنیا میگذرد، بیاعتنا نباشند و چیزهایی را كه در هنر دیگر ممالك جهان است، یاد بگیرند و در هنر خود مستحیل كنند، نه اینكه هنر خود را در هنر دنیا بیرنگ كنند.
محمود فرشچیان در ۸۸سالگی خود را چگونه میبیند؟
حقیقت آنجاست كه از زندگی هنری خود بسیار راضی هستم. من در تمام عمرم تلاش كردم كه چیزی یاد بگیرم.من جستوجو كردم و سعی كردم نگاه اصیل ایرانی را از دل فرهنگم پیدا كنم. به سهم خودم با برگزاری نمایشگاههایی در نقاط مختلف دنیا، سعی كردهام تا حد امكان این هنر و اصالت فرهنگی را به افرادی كه علاقهمند به شناخت آن هستند، بشناسانم و مهمتر از هر چیزی تلاش كردم انسان خوبی باشم. بسیار خشنودم كه توانستم با درك فرهنگ خودم زبانی جهانی بهدست بیاورم و هنر كشورم را در جهان معرفی كنم. من خداوند را شاكرم.
نظر کاربران
حیف که نمیتونیم از چنین شخصیت ارزشمندی در کشور استفاده کنیم
واقعا چرا؟؟؟
انشالله سالم باشه همیشه♡
بیشتر شبیه کردهاست
سلام اگه میشه شماره ای از ایشون به ما بدید تا ما هم بتونیم ازشون استفاده کنیم
لطفلا شما رشون رو بدین زود باشین باردارم بچم به دنیا بیاد می می رم اخ اخ اخ بچمممممم به دنیا امد محمو محمو فرشچیان بیا عاشقتم ازدوا ج کنیم