یک هفته و چند چهره؛ نگارِ رامبد و دورهمی اعدام
خندوانه به انتها رسید و برنامه ی آخر با حضور نگار جواهریان اجرا شد. فصل پر فراز و نشیبی از این برنامه که با بحران نبود جناب خان شروع شد و با اضافه شدن چند عروسک ناکام ادامه یافت و با اجرای چند مسابقه طراوت یافت و جایگاه خودش را تثبیت کرد.
چند لحظه ی درخشان از گزارش بازی پرسپولیس - الاهلی نشان می دهد که چرا عادل فردوسی پور مورد خاص گزارشگران فوتبال در ایران است؛ تصاویر را با چند لحظه تاخیر دریافت کرده ایم، دوربین صحنهی آهسته موقعیت تیم الاهلی را نشان می دهد، عادل می گوید: «بازی شروع شده و همین اول کار یه موقعیت برای الاهلی» آهنگ صدایش در آن لحظه حس جمعی از هوادارانی را دارد که با دریافت با تاخیر تصاویر بازی کمی از شروع طوفانی الاهلی بهت زده اند. عادل موفق می شود حس مخاطب را با دکوپاژ لحن و صدایش متناسب کند و این برگ برنده ی اوست. این که با یک همذات پنداری دائمی در تمام لحظات تمام بازی هایی که گزارش کرده به ناخودآگاه جمعی فوتبال دوستان نزدیک می شود.
از آن طرف یکی را هم داریم مثل سرهنگ علیفر که نقطه مقابل عادل قرار دارد. اگر فرض کنیم عادل می تواند کم جاذبه ترین بازی ها را با گزارش هایش جذاب کند، علیفر در نقطه مقابل می تواند حساس ترین بازی های را کاریکاتوریزه کند و اصلا حالی از مخاطب و شنوندگان صدایش بسازد که از خود بپرسند این فوتبال چه چیزی دارد که تماشایش می کنیم؟
به عبارتی اگر عادل با این همانی صدای همه ی بینندگان می شود و به ما لذت بازتاب می دهد، علیفر دقیقا متکلم وحده است و یک «من» پر رنگی با خودش دارد که آن فوتبال و هر فوتبالی را که گزارش می کند تبدیل به مایملک خودش می کند و بعد از چند دقیقه حرص خوردن حس می کنی اشتباه آمده ایم و اصلا نباید این فوتبال را ببینیم، چون گزارشگر- کارشناس پر حرفی پشت میکروفون قرار گرفته که دائما قضاوت می کند و نوسان صدایش کلا فالش است و مثل یک بچه ی نه چندان مودب در میان جمع به دنبال خودنمایی است مثل گل گفتن هایی که با تاخیر و آهنگی غریب بیان می شود.
سرهنگ فارغ از هر دیسییلینی خودش را برای مخاطب لوس می کند و وجودش را فراتر از فوتبال و حواشی آن قرار می دهد. اگر فردوسی پورِ گزارشگر به موقعیتی رسیده (فارغ از عملکردش در برنامه ی نود) فقط به دلیل کیفیت کاری است که ارائه می دهد و اگر علیفر مضحکه عام و خاص می شود، دقیقا بازتاب عملکرد خودش را می گیرد. یک بار باید باور کنیم که هر موفقیتی پشت پرده ندارد و هر ناکامی هم آمیخته با حق خوری نیست.
داروغه زاده یا (رفع توقیف هفته)
اتفاقات چند وقت اخیر وزارت ارشاد مبارک است. جمعه صبح بود که داروغه زاده خبر از رفع توقیف فیلم های «عصبانی نیستم، پارادایس، آشغال های دوست داشتنی، خانه دختر و خانه پدری» داد. باید اهل سینما باشید که متوجه شوید وجود گونه های متنوعی از سلایق و علایق در فضای فکری جامعه چقدر می تواند موجب همبستگی و امنیت شود. در نگاه اول شاید مساله رفع توقیف با مساله غامضی چون امنیت بی ربط به نظر برسد، اما سینما چگونه به امنیت ارتباط پیدا می کند؟
واقعیت موجود این است که سینما دو یا سه سالی است که به سبد فرهنگی خانواده ها برگشته و اقبال عمومی به سالن ها آبرومندانه است. فیلم ها موج ایجاد می کنند. مردم حداقل آثار سینمایی را در شبکه نمایش خانگی دنبال می کنند و این اقبال عمومی یعنی این که سینما در افکار عمومی تاثیر گذار است. و حالا در چنین شرایطی هر مدل از تکثیر به زنده نگه داشتن گونه های مختلف فکری و دلبسته نگه داشتن آن ها به سیستم موجود کمک می کند.
نوع نگاهی که «خانه پدری» به مساله غیرت و ناموس دارد و یا نوع نگاه «خانه دختر» به مناسبات یک خانواده و تعریفی که از پدر خانواده دارد و حتی روایت و نگاه «عصبانی نیستم» همه سرچشمه هایی در اجتماع دارد که با انکار، ضعیف و نیست نمی شوند. بلکه به دنبال مامن و ماوایی به رسانه هایی از جاهای دیگر پناه می برند. در چنین شرایطی شبکه های بی سر و اصحاب ماهواره ای قد علم می کنند و هر چه که نباید را به خورد مخاطب می دهند. بعد از چندی گلایه می کنیم که چرا رفتارعای عموم جامعه مطابق با سبک زندگی اتوپیایی که ترسیم کرده ایم، نیست و تعلقات سیستم بیشتر شعار و نصیحت به نظر می رسد.
غافل از این که تخم این مهاجرت فکری عامه را خودمان کاشته ایم. وقتی که محصولات فرهنگی را در یک کانال باریک و لاغر قرار داده ایم و هر چه از این نوار بیرون زد را انکار و توقیف کرده ایم، به هوای انکار چیزهایی که هست و نمی خواهیم باشد. عصبانی نیستم، اگر دیده نشود آن پتانسیل اعتراضی نسبت به حوادث ۸۸ به کانال دیگری هدایت می شود و انرژی ای را که می توانستیم با یک فیلم و داستان کم خطر دفع کنیم. به اجبار با هزینه ای گذاف کنترل می کنیم. چون نه در خانه خودی بلکه در خانه ی غریبه ها ماوا یافته و امثال شبکه های معاند من تو و بی بی سی هر چه راست و دروغ هست را میکس می کنند و آن موقع فریاد واحسرتا فایده ای هم نخواهد داشت. با این حساب باید دعا کنیم که این رویه ادامه دار باشد. فکر کنم پاسخ، پرسش پاراگراف اول را گرفته ایم!
علی مرادی یا (مجری هفته)
در روزگار و زمانه پر رونق شهرت طلبی، شاید بتوانیم برای یک کودک گمنام (امیر عباس) دلایل کافی در ذهن داشته باشیم، اما برای یک مجری تلویزیونی چه می توانیم بگوییم؟ کدام دلیل باعث می شود افراطی ترین و زشت ترین شعارهای استادیومی را به تلویزیون بیاورند و یا به اسم زدن یک کارگردان و یک جریان سینمایی اهداف دیگری(شهرت طلبی) را دنبال کنند؟
کسی که رفتاری خلاف عادت می کند، آن هم مقابل دوربین تلویزیون،احتمالا طلب دیده شدن دارد، منچستر انگلیس امممم ...پرسپولیس! چنین واژه هایی را چگونه جلوی دوربین تلویزیون عنوان می کنید؟ اشتباه نشود، شما می توانید علاقه های رنگی داشته باشید و البته چه بهتر که علاقه هایتان را هم مطرح کنید. هم برنامه جذاب می شود و هم کاراکترسازی می کنید، اما با فحاشی آیا؟!
تعصب که کور می کند و فرض می گیریم در مورد استقلال رگ غیرتتان بالا زده! در مورد آن کارگردان چی؟ آیا این اسم رمز نبوده؟
خیلی ها قبل تر از شما این پروسه ها را اجرا کرده اند. موفق شده اند اما فقط در کوتاه مدت! بماند که موج فرهادی در سینما و آن چیزی که احتمالا انتقاد از ژانر نکبت مورد نظر شما هست. ربطی به فرهادی ندارد. کاش یکی بیاید بگوید که فرهادی چه گناهی دارد؟ وقتی بیشمار فیلسمازان کم خلاقیت و کپی و کار و تهیه کننده های کم ریسک نسخه ی او را الگو قرار داده اند؟ اصلا چه زمانی فرهادی ادعا کرده، نفر اول سینمای ایرانی است؟ وقتی بیضایی و کیارستمی و نادری و.. این ها را داریم.
او بارها اعتراف کرده که از سینمای امثال مهرجویی تاثیر گرفته و حالا بسته به شرایط مورد توجه محافل معتبر سینمایی قرار گرفته، نمی توانید که تمام توجهات را به اتفاقات سیاسی گره بزنید. به هر حال او واجد کیفیتی است که در سینمای ایران با او شروع شده. چه کسی غیر از او این گونه به تلاطم های ذهنی کاراکترهایش نزدیک شده؟ اصلا جناب، شما به این ها فکر هم کرده اید؟
روحانی یا (پلتیک هفته)
اجلاس سالانه سازمان ملل، انگار که اسکار سیاسیون است. فرصت حضور در این نشست علی رغم همه ی ایرادات و نقدها فرصت بی بدیلی است که چندلایه و پیچیده است و نباید فریب ساده انگاری های برخی رسانه ها در تحلیل این فرصت را بخوریم. قطعا تامل و تحمل و صدای منطق، بیشتر متقاعد کننده به نظر می رسد.
مجمع، محل خط و نشان کشیدن نیست و آن هایی هم که مثل نتانیاهو توهین آمیز و احمقانه رفتار می کنند در شرایطی دیگر هستند و اصلا موجودیت شان زیر سئوال است. کنش سلبی از آن ها بعید نیست. اصلا اگر که سلبی رفتار نکنند که چیزی برایشان نمی ماند. تاریخ و تمدنی که نیست و خرید کالایی به نام تاریخ هم با هزار و یک حمایت هم کار دشواری است. نتانیاهو و ترامپ دست در دست هم نمی توانند برای اسرائیل تاریخ بسازند و این میزان عصبیت و رفتارهای متناقض تجلی آن عصبیت حاصل از ناکامی است.
شرایط ما اما متفاوت است؛ هرگاه با پرستیژ رفتار کرده ایم، ورق را برگردانده ایم و آن میزان تعقل حاضر در نظام های سیاسی دنیا را به سمت خودمان کشانده ایم. مخلص کلام این که شکل موضع گیری روحانی در مقابل دشمنانی مثل آمریکا و اسرائیل را نمی شود با دیدگاه دعواهای ناموسی قیاس کرد.
اینجا بیشتر شبیه یک نمایش است و شبیه همان اسکار و گرمی! نوع پوشش و شکل رفتار و حرف هایی که زده می شود، مورد قضاوت قرار می گیرد. همان طور که فلان لباس، فلان ستاره ی سینمایی می تواند او را محبوب تر و حتی معقول تر کند، فلان جمله ی سنجیده یک رئیس جمهور هم می تواند موقعیت یک کشور را ارتقا بدهد. این استیج و این شوی رسانه ای را باید در قالب خودش قضاوت کرد و بعدتر در مذاکرات و پشت میزها از حق و حق ستانی گفت. حساب این جا حساب یک سالن بزرگ نمایش است که باید به اندازه کافی دلبری کرد. نتیجه این که روحانی با بیانی منطقی و به درستی و به اندازه ترامپ و نتانیاهو را سرجایشان نشاند و رفتاری فراتر از این به دام افراطی گرایی افتادن است و کمتر از این هم عقب نشینی ذلت بار است. والسلام.
نظر کاربران
آقای عبدلی سپاس از شما بابت مطالبتون.
خسته نباشید.
مرسی عبدلی
با همش موافقم عالی بیان کردی.این هفته واقعا گل کاشتی
با نظر شما مخالفم،اقای علی مرادی حرف درستی زدند،بماند که لحنشون خیلی تند بود و نباید یه چیز هایی رو میگفتن،ولی درباره سیاه نمایی کاملا موافق هستم،مثلا اتفاقاتی که در فیلم فروشنده افتاد توی ایران ما کاملا درسته که از این اتفاقات هم میوفته،ولی وقتی قراره یه فیلم به عنوان نماینده یه کشور فرستاده بشه، و در اخر چهره ایران رو از اینی هم که هست در سطح بین الملل خراب تر میکنه
ممنون آقای ایمان عبدلی مثل همیشه خوب و پر محتوا
در مورد این جوجه مجری که هنوز سر از تخم در نیاورده میخواد قاطی بزرگان بشه بسیار زیبا گفتید و حرف دل مردم رو زدید ممنون
درمورد مرادی مخالفم باهاتون،فیلم فروشنده فرهادی پربود ازسیاه نمایی،من توهمین شهر،همین کشورزندگی میکنم،چهره شهرمن اینقدر کثیف نیست،کجا توتاکسی های مااینقدر ناامنی هست!کجافضای شهراینقدر ناامنه،که اگه ناامن بود ماجزوامن ترین کشورهانبودیم،دخترای مابه راحتی کارمیکنن ،دانشگاه میرن،قطعا موارد بد هم پیدامیشه،اما نه اونقدرزیاد که فیلم بشه،بعد بخاطر جایزه مجبور باشیم تصویر بدی که ازکشورمون نشون دادن رو تایید کنیم!
اجراي شب آخر خندوانه واقعا هوشمندانه و عالي بود. يه جورايي بعد از حواشي ازدواج آخرش دل مردمو بدست آورد و كلي كامنت خوب و آرزوي خوشبختي از طرف همون مردمي گرفت كه يه زماني قضاوتش كرده بودن...
تو قسمت "عادل فردوسي پور يا گزارشگر هفته" هدف تمجيد از فروسي پور بود يا تخريب عليفر؟؟ اگر قراره از كسي تعريف و تمجيد بشه ديگه چرا اين وسط يكنفر ديگه تخريب ميشه؟!! معلومه خيلي تو دلتون مونده بود اين حرفارو بزنيد ولي موقعيت فراهم نميشد!همه ميدونن كه عليفر چطور فوتبال گزارش ميكنه نيازي به تخريب به اسم تعريف از كس ديگه اي نبود...
پاسخ ها
یعنی میخای بگی عادل تو ایران بهترین و باسوادترین گزارشگر نیست؟استاد دانشگاه و مجری مسلط
اما علیفر چی؟فک کنم چندین بار درباره گزارشاش تو این چند سال شنیدی
چه ربطي به باسوادي عادل داره؟؟در عالي بودن فردوسي پور هيچ شكي نيست ولي حرف اين بود كه نبايد به بهانه تعريف از كسي يكي ديگه تخريب بشه
دورهمی اعدامش کو؟
در پاسخ به مهتا باید بگم بله تو ناامنی وجود داره. تو تاکسی ها این طرز نشستن وجود داره و غیره، اگه شما منکرش بشی که از بین نمیره خیلی از خانم ها صرفا به خاطر آبروشون سکوت میکنن، فیلم هایی مثل فروشنده، هیس دخترها فریاد نمیزنن باید ساخته بشه تا چشم و گوش مردم باز بشه
بین این جماعت خشونت دوست وعاشق دیدن صحنه اعدام بی شک قاتلانی بالقوه وجود داره که جنایتهایی رو در آینده نزدیک رقم خواهند زد وگرنه چرا باید شب تا صبح برا دیدن لحظه جان دادن حتی یه مجرم رختخواب پهن کنن وبچه های کوچیک رو هم به تماشا بیارن.چه کسانی از دیدن جان کندن یه نفر لذت میبرن وقاتل درونشون رو با این صحنه ها ارضا میکنن انگار خودشون میکشن؟؟
دوستی که فرمودن«دورهمی اعدام کو» متن قبل از رامبد رو بخونید.
منظور،جمع شدن مردم برای دیدن اعدامه(که به نظرم خود این کار زمینه ایجاد و عادی کردن خشونت توی جامعه هست.)
حتی بچه های کم سن و سالم می رن تماشا می کنن.اگه روزی رسید که حتی یک نفر هم برای دیدن اعدام نرفت،اون موقع میشه به سری مسائل خوشبین بود.
اینم که میگن اعدام در ملا عام بخاطر جنبه عبرت و ...هست هم به نظرم حرف مسخره ایه. این کار هیچ بازدارندگی نداره.
در این مورد هم بیشتر تحت تاثیر جو و شرایط این کار و کردن.
ممنون جناب عبدلی.
آينده ات روشنه نويسنده
موفق باشي
علی مرادی همچین میگه خدا لعنت کنه فیلمسازی که سیاه نمایی میکنه انگار که ما تو کشورمون فقر و فساد و بیکاری و....نداریم!!قطعا هر جامعه ای مشکلاتی داره،مشکلات جامعه ایران هم کم نیست!اتفاقا این رسالت یک فیلمسازه که از این مشکلات فیلم بسازه،در غیر این صورت به ملتش خیانت کرده و اون وقته که باید بهش لعنت فرستاد!ای کاش یکی به این آقا بفهمونه وقتی که انتقاد میکنی مراقب ادبیاتی که به کار میبری باش و انصاف رو رعایت کن!!مشهور شدن به چه قیمتی آخه؟!شهرتی که با تنفر مردم همراه باشه چه ارزشی میتونه داشته باشه؟!
برای چی نظر بدم وقتی ارزشی قائل نیستن برای مردم کشور
برعکس نویسنده من معتقدم علت تجمع مردم برای اعدام و ... خشن بودن آنها نیست ، این مردم دور دوربین صدا و سیما هم جمع می شوند ، دور دعوا و درگیری هم جمع می شوند و...
من فکر می کنم علت، عدم پی بردن آنها به ارزش حرمت نفسشان است فکر می کنید اگر من پی ببرم که شخصی هستم با حرمت نفس بالا (که قطعا همه هستند) ، شغل و منسب اجتماعی بالا دارم، حقوق ماهانه 30میلیون تومانی دارم، باز هم بالای درخت میروم مثلا فوتبال ببینم؟!
یا از یک ماه قبل بلیط جایگاه ویژه را برایم ارسال می کنند و من پاره می کنم؟
(کاری که برای اداره ما می کردند و من بعنوان رئیس دفتر انجام می دادم)
يه نگاه به کشور بکنى ميفهمى همه چيز گل و بلبل نيست.تو شهراى کوچيک واقعا امنيت کمه
تو راه مدرسه براى دختر خواهر ده ساله ى من مزاحمت ايجاد ميکنن اونم مرداى بالاى چهل سال(منظورم اينه پسراى نوجوون نيستن ک بگى بخاطر سنشونه)
جريان آتنا رو فراموش کردين انگار
پاسخ ها
اصلا انگار مردای متاهل بدترند
مهتا جان واقعا تو این کشور زندگی می کنی و همچین چیز هایی ندیدی پس خوشبحالت من یکی دیگه نمیدونم چی بگم زن باشی تو ایران باشی و همچین چیزایی ندیده باشی تهران هستم چادری هستم و حتی برام اتفاق افتاده که به خاطر مزاحمت از تاکسی پیاده بشم چون آدمی نیستم که سر و صدا راه بندازم وقتی مزاحمتی میبینم سعی می کنم از اونجا فرار کنم سیاه نمایی نیست یه گوشه کوچک و خیلی کمرنگ از جامعه مون نشون داده شده بهتون توصیه می کنم سری به بخش حوادث بزنید ببینید چه خبره
مهتا خانم میگه کجا تو تاکسیهای ما ناامنی هست؟!!!یعنی نیست؟؟؟ شما کجا زندگی می کنید؟حتما مرفه بی درد هستین وهر روز با شاسی بلند وراننده مخصوص بیرون میرید.ما که جرأت نشستن رو صندلی عقب تاکسی کنار یه مرد رو نداریم،ما اگه بخوایم از یه کوچه خلوت بگذریم هزار بار میمیریم وزنده میشیم،ما که هر روز خبر کشته شدن کودکی وربوده شدن زنی رو میشنویم واسترس میگیریم.شما واقعا کجا زندگی میکنید؟؟؟
رامبد جوان به دل شما می نشینه؟! از نظر ما که بسیار نچسب و بی معنیه .بیشتر از استعداد هم چیز دیگری داره که بنویسم سانسور می کنید!
نگار انگار ناراحت بود، برق نگاه آدمای خوشبخت تو چشماش نبود
اول تبریک و تشکر از ایمان عبدلی که بعد از مدتها مطلب یک هفته چند چهره رو بسیار خوب و عالی نوشت.
دوم درباره علی مرادی دوستانی که ازش دفاع میکنن متوجه نیستن اصل مطلب درباره سبک اجرا و نحوه جلب توجه کردن این دست مجری های تازه کار و کم مایه هست در واقع چون کمترین سواد و تکنیک "اجرا" رو ندارن سعی می کنن اینجوری مخاطب جذب کنن هرچند درمورد سینمای فرهادی هم صد درصد با آقای عبدلی موافقم.
فکر کنم درست ندیدی برنامه رو پس..من پرسپولیسی شیش اتیشه ام از حرفاش درمورد پرسپولیسم ناراحت شدم ولی چیزایی که درمورد سبک فرهادی گفت کامل اونارو جبران کرد و گفتم دمش گرم..اون گفت لعنت به کسی که سبک خیانت و اورد اصلا اسم نیاورد از فرهادی یا کسی دیگه...شما مثل اینکه دوست دارید تو دنیا متجاوز و بدبخت نشون داده باشید..
نگار از خداشم باشه که با رامبد اذدواج کرده مگه داریم از رامبد جذاب تر مردی که همیشه جوان می مونه وپر جنب و جوششه من خودم یه دختر همه چیز تمومم پزشکی می خونم وکلی هم خواستگار دارم آ رزومه که با مردی مثل رامبد اذدواج کنم