درباره رفاقت كامبيز دیرباز، پژمان بازغي و سام درخشانی
داستان ما سه تفنگدار
ما ۳ نفر يك گروه نرمال و عادي هستيم و اگر اين براي بعضيها عجيب است ايراد به آدمهايي است كه غيرعادي رفتار ميكنند و نميتوانند با هم رفيق باشند. ما جاي يكديگر را در دنياي بازيگري سينما تنگ نكردهايم و براي همه در اين زمينه نقش هست و بايد ديد قسمت چه كسي است تا آن را بازي كند
دوستان خوبم در ايدهآل از من خواستند كه مصاحبهاي داشته باشم در راستاي مصاحبه رفقاي عزيزم سام و كامبيز اما ترجيح دادم تا قالب مصاحبه دو نفري شان باقي بماند و من بسنده كنم به نوشتن مطلبي كوتاه من باب رفاقت.
خيليها در سينما و شايد خيليها كه علاقهمند به پرده نقرهاي و جعبه جادويي هستند، ميدانند كه در سينما من، سام و كامبيز، ۳يار جدانشدني هستيم و اين دوستي تنها برميگردد به عنصر پنجم انسان بعد از باد، خاك، آب و آتش به نام «عشق.» ما ۳ نفر فقط و فقط سعي ميكنيم عاشقانه با هم دوست باشيم و بهحريمها و حرمتهاي مادي اين جهان كه بعضا جداييهايي را رقم ميزنند، فكر نكرده و نكنيم. برتري برايمان نه در فروش فيلمها يا سريالهايمان باشد؛ برتري چيزي جز انسانيت و دوستي در بين ما وجود ندارد.
اصولا زيباترين واژهاي كه از زبان دختر كوچكم بيرون ميآيد، نام اين دو دوست به نامهاي «عمو سامي» و «عمو سبيل» است و صدالبته دوستان خوب ديگري دارم كه از ديد « نفس» دختر كوچكم، به اسامي ديگري گفته ميشود اما وقتي اين كلمات با عشق بيرون ميآيد و وقتي دخترم بعد از چند روزي نديدنشان دلتنگ آنها ميشود و از مادرش ميخواهد با تلفن با آنها صحبت كند، به اين نكته ميرسم كه حتما آن دو هم جزئي از زندگي ما هستند و مانند ۲ عموي واقعياش دوستشان دارد كه جاي بسي خوشحالي است. در پايان از خدا ميخواهم كه تمامي دوستيهاي دنيا را حفظ و براي موفقيت دوستانم آرزوي قلبي دارم.
ما ۳ نفر (من و كامبيز و پژمان بازغي)، از يك نسل و از يك سبك كار هستيم كه خيلي با هم رفيقيم. يك بار در عرض نيمساعت، يك نقش به ما ۳ نفر پيشنهاد شد كه دست بر قضا هر ۳ نفرمان داشتيم با يك ماشين جايي ميرفتيم و من بهعنوان نفر سوم با خنده جواب تلفن را دادم. اين مسائل مثلا رقابت روي دوستي ما تاثير نميگذارد چون يكي از دلايل ثبات اين رفاقت اين است كه ما زندگي حرفهاي مان را وارد زندگي خصوصيمان نكردهايم و هركدام از ما تعريف خاصي از بازيگري داريم كه آن را به ديگري تحميل نميكند يا در باور ديگري نسبت به بازيگري دخالت نميكند. شايد بتوان گفت در اين زمينه هم خيلي وقتها گذشت هم داشتهايم مثلا نقشي بوده كه من يا كامبيز فكر ميكرديم مناسب ما بوده است ولي آن يكي آن را بازي كرده و ديگري كوتاه آمده اين يعني براي ما رفاقت بر كار ارجح است. حالا هم ما ۳ نفردوست هستيم و از هم تاثير ميگيريم و ميآموزيم. شما نمونه اين تاثير را ميتوانيد در بازي و رفاقت من و كامبيز در مجموعه «نابردهرنج...» ببينيد. شايد اگر ۲بازيگر ديگر اين نقشها را بازي ميكردند اين رفاقت اينگونه ديده نميشد. در بخشهايي از سريال من و كامبيز ۲نفري مجموعه را پيش ميبريم و شخص ديگري هم نيست.
در گروه 3 نفره ما هيچ كس رئيس نيست و همه با هم رفيقند. نميشود گفت، چه كسي تاثيرگذارتر است چون هر كدام از ما در زمينهاي تاثيرگذار است يكي از نظر عاطفي قويتر است و يكي از نظر روحي و... مثلا اگر بخواهند درد دل كنند، ميآيند پيش من، اگر بخواهند آرام شوند، ميروند پيش كامبيز و اگر بخواهند كاري انجام دهند، ميروند پيش پژمان. اگر بخواهند آرام شوند پيش من بيايند بدتر داغان ميشوند چون من خيلي رك هرآنچه نميخواهند بشنوند را به آنها ميگويم. ولي كامبيز خيلي خوب آنها را آرام ميكند بدون آنكه ناراحت شوند و پژمان هم كار راهانداز گروه است. يعني اگر كسي بخواهد كارش راه بيفتد ميرود سراغ او.
ما معمولا پشت سر هم حرف نميزنيم ولي اگر هم شخص سوم يا چهارمي چيزي راجع به هركدام از ما از زبان ديگري بگويد آنقدر صادق و رو راست هستيم كه به هم بگوييم. چون اگر اين اتفاق نيفتد باعث ميشود بين ما كدورت پيش بيايد مثلا خيلي اوقات حرفي را كه شنيدهايم ميتوان با يك جمله رفع و رجوع كرد تا كدورتي پيش نيايد. اين موضوع شايد از بيرون مهم باشد ولي از درون و بين خودمان اين قدر اهميت ندارد. ما ۳ نفر همديگر را ميشناسيم و ميفهميم به همين دليل اين مشكلات برايمان پيش نميآيد و دليل ديگر اينكه ما حرفهمان را به زندگي شخصيمان وارد نميكنيم. مثلا در طول بازي در فيلم دوئل لحظهاي فكر نكردم من بايد جاي پژمان بازي كنم يا اينكه آن نقش حق من بوده و او به جاي من بازي ميكند يعني نه تنها به هم حسادت نكرديم و رقابت نداشتيم بلكه يكديگر را براي انجام بهتر كار هل داديم. معمولا رفاقت سينماييها هميشه اين طور بوده كه حين كار ۲نفر باهم دوست ميشوند و اين دوستي تا پايان كار ادامه پيدا ميكند و بعد تمام ميشود اما جالب اين است كه ما ۳ نفر طي اين ۶، ۷ سال باهم بازي نكرده ايم و خيلي هم دوست داريم كه با هم بازي كنيم.
ما 3 نفر يك گروه نرمال و عادي هستيم و اگر اين براي بعضيها عجيب است ايراد به آدمهايي است كه غيرعادي رفتار ميكنند و نميتوانند با هم رفيق باشند. ما جاي يكديگر را در دنياي بازيگري سينما تنگ نكردهايم و براي همه در اين زمينه نقش هست و بايد ديد قسمت چه كسي است تا آن را بازي كند. در دنياي فوتبال شايد بتوان گفت كه يك تيم يك دفاع راست فيكس ميخواهد و 3 رفيق نميتوانند همزمان بهعنوان بازيكن اصلي در تيم حضور داشته باشند ولي براي ما اينطور نيست. بهنظر من يك آدم سالم و عادي بايد دوست و رفيق داشته باشد و فقط آدمي كه طبيعي و نرمال نيست رفيق ندارد. اگر از نظر تايم و زماني كه باهم ميگذرانيم بخواهيد حساب كنيد چون در اين يك سال من و سام زمان بيشتري باهم گذراندهايم و پژمان هم گرفتاري خاص خودش و خانوادهاش را داشته به هرحال ما 2 نفر بيشتر كنار هم بودهايم ولي اگر از نظر رفاقتي بخواهيم درنظر بگيريم تفاوتي نيست و هر 3 نفر به يك اندازه رفيق هستيم.
نظر کاربران
سلام خیلی جالب بود منک ه بسیار از خواندن این مطلب راضی هستم زیرا موضوع جالب و غیر منتظره ای در تاریخ بازیگری بود.
سلام
خوش به حالتون كه با هم صادق هستيد توي اين دوره خيلي كم پيش مياد
سلام خیلی گفتگوی جالبی بود بین سه دوست من خیلی لذت بردم کسی تا به حال با این سه دوست گفتگو نکرده بود. ممنون از شما
سلام
خیلی جالب بود ممنونم
خیلی قشنگ و جالب بود لطفا بیوگرافی بازیگران فیلم نابرده رنج بزارید ممنونم
خیلی جالب بود.این 3نفر به چیزای ساده و مهمی اعتقاد دارن که اکثر ما انجام نمیدیم.با تشکر
خوشحال شدم که هر سه شون علاوه بر بازیشون توی رفاقتشونم یه دونه اند.بعد از مجموعه نابرده رنج که هنرنمایی نهان آقایون درخشانی و دیرباز رو دیدیم این گفتگو کوچیک تداعی اون اثر بیادماندنیشون شد ممنون.
وای من عاشق این سه تا بازیگر هستم مخصوصا سام درخشانی