۵۷۵۵۵۸
۱۵ نظر
۵۰۳۱
۱۵ نظر
۵۰۳۱
پ

یک هفته و چند چهره؛ کابینه‌ی مردانه و کنسرت ناسازگاری

کنسرت شهرام ناظری را در قوچان لغو کردند و اوضاع کنسرت در دیار خراسان پیچیده تر شد. این بار کنسرت یکی از بزرگان موسیقی اصیل ایرانی لغو شده و بدتر آن که در آستانه اجرا چنین اتفاقی افتاده و خب باید منتظر چنین حجمی از پرسشگری می ماندیم.

برترین ها - ایمان عبدلی:
شهیندخت مولاوردی یا (احقاقِ حق هفته)

«زن ملکه ای است و مملکت کوچکی دارد که ما آن را خانه می نامیم. شاید شما از این تشبیه تعجب کنید اگر درست فکر نمایید و در فلسفه اجتماع صاحب نظر دقیق باشید، این شباهت را تصدیق خواهید کرد. اگر بخواهید قدر و منزلت زن را بدانید و از تاثیرات او در هیئت اجتماعیه بشر آگاه شوید به خانه نگاه کنید»- مجله بهار - حدود صد سال قبل

بحث ماندن و نماندن شهیندخت مولاوردی، محل حرف و حدیث های بسیاری شده. شهیندخت مولاوردی دانش آموخته حقوق است و سال هاست در زمینه دفاع از حقوق زنان تجربه کار اجرایی و مشورتی داشته. از طرف دیگر او در دولت اصلاحات هم در راس پست های مدیریتی زنانه بوده و به عبارتی حضور یا عدم حضور او از دو جنبه مهم است؛ یکی این که به هر حال حضورش به عنوان یک زن آن هم با این سوابق به نوعی ارضا کننده خواسته های طرفداران حقوق زن است. از طرف دیگر او یک مشارکتی است و ماندنش، روحانی را وفادار به اصلاحات نشان می دهد.

با مساله ی اصلاحات و نسبت آن با روحانی کاری نداریم. دو هفته گذشته در بخش عارف به تفصیل از آن نوشتیم. مساله‌ی‌‌ اصلی زن ها و پست های بالادستی است. آیا صرف وجود یک وزیر زن نشان از ترفیع جایگاه زنان دارد؟
یک هفته و چند چهره؛ کابینه‌ی مردانه و کنسرت ناسازگاری

مساله این جاست که هر کنشی برای زنان چون آن ها را دسته بندی می کند مستبدانه است و اصلا آن ها را منزوی می کند. به عبارتی وقتی کمپینی در فلان زمینه با پسوند زنانه فعال می شود در واقع جایگاه زنان را به اسم حمایت از زنان تقلیل می دهد. مساله مهم تر این است که زن ها هم با چنین روندهایی به قرائت مسلط مردانه دامن می زنند و این شکل منکوب غیر مستقیم، هم وزن همان نگاه جملات نقل قول شده اول متن است که به هر حال به زن ها نگاهی آشپزخانه ای دارد.

از همین رو ماندن یا نماندن مولاوردی در ترکیب دولت روحانی و درخواست بیانیه و ...شاید جنبه‌ی نمادین مثبتی داشته باشد، اما در نهایت موقعیتی اجاره ای را برای زنان فراهم می کند. بر فرض محقق شدنش هم موقعیت پایدار و امیدوارکننده ای نخواهد بود. زنان هنگامی از اقلیت و سرکوب در می آیند که تاریخ مردانه آن ها را روایت نکند و کسی «برای» آن ها جریانی راه نیندازد. آن ها نه یک اقلیت قومی مذهبی اند، نه یک صنف و دسته و شغل اند. آن ها همان اندازه اند که مردان هستند، با نقاط کمرنگ و پر رنگی که کاملا متفاوت از زیست مردانه است.

زن ها دلبرانی شایسته اند، آن ها لطافت روزگارند و در پست های متفاوت اجتماعی هم کنش مندند. چیزهایی بیشتر از راننده 206 آلبالویی و یا منشی فلان شرکت و سیندرلای مانتو جلو باز و... هستند. اجازه دهیم جریانی سیال آن ها را در رقابت هر چند نابرابر با مردان قرار دهد. کما این که زور و تلاش مقطعی صرفا در دنیای نماد ها و در بازه ای کوتاه مدت لذت دارد و ماندگاری نه! احتمالا فردای پایان کار این دولت چیزی عوض نشده و زنان این جامعه همچنان در دنیای قضاوت و تنگ نظری نفس می کشند. یک دوچرخه سواری ساده را با نگاه سنگین تحمل می کنند، خنده های بلندشان وقیح قلمداد خواهد شد و در رانندگی تحقیر می شوند و همچنان برای مطالباتی معمولی و پیش پا افتاده مثل حضور در استادیوم باید التماس و لابه کنند .خلاصه که شاید بهتر است بیشتر از آن که از تصاحب وزارتخانه معاونت خوشحال شویم از تلقین نگاهی کمتر جنسیتی در کتاب های درسی و رسانه های رسمی خوشحال شویم به امید نسلی نو و نگاهی تازه نه معاونتی چهارساله...

شهرام ناظری یا (لغو و توقیف هفته)

کنسرت شهرام ناظری را در قوچان لغو کردند و اوضاع کنسرت در دیار خراسان پیچیده تر شد. این بار کنسرت یکی از بزرگان موسیقی اصیل ایرانی لغو شده و بدتر آن که در آستانه اجرا چنین اتفاقی افتاده و خب باید منتظر چنین حجمی از پرسشگری می ماندیم. واضح است که تمام کنسرت های حاشیه شهر مشهد با سیل کثیری از علاقه مندان مواجه می شود که چون در مشهد امکان تماشای اجرای زنده ندارند به نزدیکترین شهرهای ممکن نظیر قوچان و نیشابور و حتی بجنورد پناه می برند. این که کدام نهاد و جریان از این اجرا جلوگیری کرده را کاری نداریم. بهتر است خودِ موسیقی را دوره کنیم.

گاه موسیقی به خاطر جلوه های احساسی اش ما را به خطا می اندازد و گمان می کنیم که فقط طیف هایی از احساسات رنگارنگ است و فراموش می کنیم که موسیقی در نهایت اسلوب شکل می گیرد. بیراهه‌ی سلیقه ای کردن یک هنر تخصصی را ما با همین فرض غلط باز کردیم. با تاکید بر جنبه هایی از موسیقی که سطحی و دم دستی هستند، ویترینی از این هنر آسمانی ساخته ایم که خیلی ها را به غلط در قضاوت های سیاه از درک ساز و آواز انداخته. البته که موسیقی در تعارف مدیران محافظه کار درمانده شده! کنسرت ها هم دائما در معرض تهدیدند.

همه را می دانیم و می دانیم کدام ریشه فکری چه قضاوتی می کند. اما ما چه کاری برای ایجاد یک فضای امن هنری کرده ایم؟ تعارف که نداریم! حتی همین میل انبوه والدین مشتاق به یادگیری فرزندان در آموزشگاه های موسیقی گونه ای از مد و پیروی از تب همگانی است. یعنی ما خودمان هم دقیقا به عمق نرفتیم و اصلا چگونه از چیزی دفاع می کنیم که از عمقش نچشیده ایم؟!
یک هفته و چند چهره؛ کابینه‌ی مردانه و کنسرت ناسازگاری

همین موسیقی ناظری و حتی شجریان، سال ها پیش در صدا و سیما آن قدر تکرار می شد که عموم مردم دلزده اش شده بودند. موسیقی اصیل و سنتی ایرانی آن زمان ژست مخالفت را در خودش نداشت. چون در تریبون های رسمی جای زیادی داشت. در ایران مدها و به قولی پرسپکتیوی که شنونده بودن آن موسیقی از ما می سازد ما را شنونده آن می کند. همین ده روز پیش خواننده ای از لینکین پارک فوت کرد و مثل فوت کوهن، در اتفاقی غریب همه شنونده اش بودیم!

در واقع واکنش های ما مردم شنونده موسیقی هم در تقلیل جایگاه هنر وزین و گرامی موسیقی کم تاثیر منفی نگذاشته. دائما آن را آمیخته با خواسته های دیگرمان کرده ایم، نه که بخواهم صدای زمانه بودن موسیقی را دست کم بگیرم و از این قابلیت هنر بگذرم، اما در واقع ما متاثر از فضای چپ زده دهه سی و چهل خورشیدی هنر را زیادی متعهدش کردیم و همین نگاه، گوش تخصصی را از موسیقی گرفت و حتی شنیدن موسیقی اصیل گاه نماد روشنفکری شد، گاه نماد عقب ماندگی!

وقتی فضا این گونه شد هر کسی از ظن خود یار می شود و در چنین خلائی کلی خزعبل به اسم موسیقی در میان مردم رواج پیدا می کند. سال ها موسیقی را با چیز های دیگر ترکیب کردیم. عده ای منصب دار هم که در واقع روی دیگری از ما بودند هم همین کار را کردند و به این جا رسیدیم هیچ وقت کیفی و نکته بینانه شنونده نبودیم.

یادآوری این نکته بد نیست که دستگاه های موسیقی برای بیان احساسات به کار می روند، یعنی در ابتدا دستگاهند و بعد وسیله ای برای بیان. عنوان سوم ماژور بیانگر شادی است، سوم مینور معمولا ملازم اندوه است، فاصله چهارم به خاطر صدای ناهنجارش تجلی اهریمن است و الی آخر. امر تکنیکی را به راحتی نمی شود از صحنه حذف کرد و اما احساس را یک باران هم می شورد و می برد. کم ترشدن لغو و توقیف در گرو جدی تر گرفته شدن موسیقی در لایه های گوناگون مردم است.

حمید بقایی یا (هرج و مرج هفته)

احمدی نژاد و بقایی، احمدی نژاد و مشایی، احمدی نژاد و بقایی و مشایی، گاهی در ترکیب های دو نفره گاهی در ترکیبی سه نفره، کارهایی می کنند که هوش از سر می برد. آن ها چه زمانی که در قدرت بودند و چه حالا که چند سالی است ردای بر قدرت بودن را تن کرده اند به یک روش عمل می کنند. در واقع اتاق فکر آن ها با زیر سئوال بردن هر گونه ساختاری سعی در ایجاد نوعی ایدئولوژی دارد که خودش را از تمام کاستی ها گذشته بری نشان بدهد. اصلا وزن و اعتبار احمدی نژاد و اطرافیانش در لوای واژه هایی مثل: عدالت و برابری و مبارزه با فساد اتخاذ می شود که یک ژست کاملا سلبی است.

آن ها دائما زیر سئوال می برند و نقد می کنند (کاری که روحانی هم در سطحی خیلی ضعیف تر و در پاره ای موارد انجام می دهد) این بری نشان دادن خود از وضعیت فعلی و موج سواری روی نارضایتی های مردمی و از موضع اپوزیسیون برخورد کردن، بدعت عجیب و تازه ای است که فراگیر شده و سرآمد آن ها هم همین مثلث جنجالی است.

رفتارهایشان را مرور کنید؛ روزی مشایی را رو می کنند، اما پس از دریافت پالس های نه چنان مثبت کمی عقب نشینی می کنند. می دانند گذشته مساله برانگیزی دارند و فضا برای حضورشان مهیا نیست، با این حال دست به جنگ های رسانه ای می زنند، دائما بیانیه می دهند، دائما به توده ای بی شکل مبهم گمنام تکیه می کنند و تاکتیک های موقتی خود را به اسم مردم سوار رسانه ها می کنند.
یک هفته و چند چهره؛ کابینه‌ی مردانه و کنسرت ناسازگاری

پس از چندی از مشایی مساله دار به بقایی می رسند. جوری رفتار می کنند که انگار نه انگار که اصلا خود بقایی هم به دلیل ابهامات گذشته اش شانس کمی دارد، آن ها در انکار بی نظیرند و در واقع با اتخاذ شیوه ای هرج و مرج طلبانه در واقع منادیان آنارشیسم در ایران هستند. مکتبی که مثل هر ایدئولوژی، تئوری و فلسفه، برای اجرا در ابتدا به مجریانی قوی و توده هایی مطیع نیاز دارد. این که به اسم عدالت در اجرا هرج و مرج ایجاد کنیم و زمین بازی را بسوزانیم به هیچ تئوری ربطی ندارد. کسی که جلوی دوربین نام احمدی نژاد را روی برگه رای می نویسد و کلیت انتخابات را زیر سئوال می برد، چگونه می تواند ادعای سیاست ورزی داشته باشد؟ احمدی نژادی که مثل قیصرِ کیمیایی با قانون شکنی و دار و دسته راه انداختن حوالی بیمارستان پرسه می زند، بقایی که پس از آزادی برای هر چه که هست خط و نشان می کشد، دیگر نمی تواند مجریان یک آنارشیسم منطقی (احتمالا ایده آل ذهنی دولت بهاری ها) و آرام باشند.

همان طور که حکومتی مدعی آریستو کراسی (انتخاب بر اساس شایستگی، نخبه سالاری) می تواند تبدیل به حکومت الیگارشی (انتخاب بر اساس ثروت، اشراف سالاری) تبدیل شود مدعیان عدالت و برابری هم می توانند تبدیل یه مجریان هرج و مرج شوند. این سیر تحول بدون هیچ غرض و مرضی نشان از یک انحراف در جریان دولت بهار دارد.

زینب موسوی یا (منتقد هفته)

حضور زینب موسوی در خنداننده شو بازتاب زیادی داشته. او تیپ ساز موفقی است که با استفاده از لهجه قمی محبوبیتی نسبی کسب کرد و از جایی به بعد در بازی رسانه های اصولگرا و اصلاح طلب افتاد. به عبارتی همان دوقطبی همیشگی او را هل داد که مشهور تر شود.

کنایه ی او به رای حلال و حرام رئیسی از همین قسم فضا سازی ها بود که رسانه های اصولگرا را عصبانی کرد و اصلاحاتی هم از آن استقبال کردند. رسانه ها نقش خودشان را ایفا کردند و از سوژه های مورد توجه مردم تا جایی که میشد بهره برداری کردند. این روند برای موسوی هم منفعت داشت تا دو ماه پیش در حد همان امپراطور اینستاگرامی شناخته می شد و حالا قاطبه ی وسیعی از مردم او را می شناسند. اما قضیه از همین جا به بعد پیچ می خورد. این که فکر می کنیم شهرت دلیل کافی برای اظهار نظر در مورد هر پدیده ای است. یعنی صرف این که شهرت داریم و پس جامعه شناسیم و سیاست مداریم و...
یک هفته و چند چهره؛ کابینه‌ی مردانه و کنسرت ناسازگاری

قطعا هر کسی می تواند نظر خودش را اعلام کند، اما این که مانیفست صادر کند چیز دیگری است. چند مثال مرزهای باریک این فضاها را نشانمان می دهد. یکی مثل ترانه علیدوستی سلیقه اش را اعلام می کند؛ یک خطی و در توئیتر و بدون ادامه دار کردن رفتارهایش، یکی هم مثل کیانیان علاقه اش را در جهت نفع مردم جاری کرده. اما یکی هم مثل پرویز پرستویی است که دامنه ی وسیعی از موضوعات را در بر می گیرد و بعضا با ادبیاتی متنقاض و عصبانی، تیشه به ریشه خودش می زند. حد اعلای چنین رفتاری را تتلو دارد! این ها نمونه های همگنی نیستند. مثال هایی هستند برای این که به تحلیل رفتار زینب موسوی برسیم، از آن غوره نشده های که هوس مویز شدن در سر دارد. در واقع پایی که او فراتر از گلیمش دراز می کند و مردم را بی فرهنگ قلمداد می کند، فارغ از درستی و نادرستی گزاره ای که مطرح می کند، فعلا مورد پذیرش نیست.

کما این که اصلا آسیب شناسی های این چنینی کار امثال او نیست. راه دور نرویم، در همان فضای خنداننده شو آدم ته نشین شده ای چون حسن معجونی حضور دارد که در مقام استادی زینب و دیگران است. او نقدش را در هنر می ریزد. در نمایش های سه خواهر و ماجرای مترانپاژ عرضه می کند. با این روش حیات موسوی کوتاه می شود، شاید زود به اوج برسد، اما زود هم فرود خواهد آمد.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • رطب خورده منع رطب چون کند

    زینب موسوی بیشتر یه امپراطور تلگرامی هست با بیش از 100 هزار عضو در کانالش! درواقع شمار فالوئرهاش در ایسنستا قابل مقایسه با تلگرام نیست! بعدهم شما خودت بیشتر از زینب هوس مویز شدن در سر داری و در همه ی مسایل نظر میدی باز زینب اعلام می کنه که در این زمینه ها تخصص نداره ولی امان از شما! تازهمثل شما نیست که زیرپوستی و به بهانه ی بحث کارشناسی سعی در دفاع از جناح مورد نظر خودت رو داری به هر طریقی

  • مرجان

    مثل همیشه عالی و مفید مخصوصا مورد زینب موسوی

  • مهدی

    چرا اینقدر تفسیر بی مورد دارین اونقدر یه مطلب رو می پیچونید که خواننده حوصله اش سر میره ادامه مطلب رو بخونه...ودر مورد لغو کنسرتها اونقدر ترسو هستین که حاضر نیستین مقصر رو معرفی کنین

  • بدون نام

    فعلا که افراد مشهور مملکت ما شدن :بدل مسی,تتلو .زینب موسوی که تو همه امور هم نظر میدن

  • بدون نام

    ما زنان مجبور به اعاده وپیگیری حقوقمون هستیم .چه بسا با وزیر زن این صدا رسانه ای تر شود

  • بدون نام

    احمدی نژاد ودار ودسته اش به تاریخ پیوستند. آن هم از نمونه های منفی شخصیتهای تاریخی

  • بدون نام

    بعضی از واژه ها رو تو پرانتز معنی کرده بودین. کار جالبی بود ممنون

  • صوری

    در مورد موضوع زنان٬من شخصا فکر میکنم نگاه از هر دریچه ای (خودتون به مواردش فکر کنین٬چون نمیتونم بنویسم)به زن یا مرد٬ کلا در حداکثر پیشرفتش نگاه نصفه ای میشه. اگه بخوایم درست نگاه کنیم باید حتما انسانی نگاه کنیم.هر نگاه چه مردانه چه زنانه ناقص و احمقانس.
    در مورد موسیقیم که واقعا من اطلاعاتم راجع بهش صفره. فقط تشخیص میدم از این موسیقی خوشم میاد یا نه.تازه اونم تغییر پذیره.
    در کل بین مردم ما مرسومه که کاملا از همه چی باخبر باشیم٬باخبر نه کارشناس مطلق باشیم.تو جمع خونوادگی یا دوستانه یا حتی مجازی اگه بگی نمی دونم٬خوش بینانش اینه که فکر میکنن قهر کردی.اصلا نمیدونم با همین معنی برا ما تعریف نشدس.
    خصوصیات دیگه مسوولین و کلا نظام٬کاملا مثل فرهنگ و رفتار عمومیمونه.ی چیزایی دوس داریم...

  • بدون نام

    بعضی وقتا تحلیلتون خیلی طولانی وفلسفی میشه واز اشتیاق برای خوندن ادامه مطلب کم میکنه چون بیش ازحد از جملات طولانی وسنگین ونامفهوم استفاده میکنید اما مخاطبی که کامنت اولو‌ گذاشته با اسم رطب خورده... اولا این صفحه کلا درباره مسائل وبحث هفته هست ونویسنده از اول تاالان نظراتشو گفته اما یکی مثل زینب موسوی امپراطور؟؟؟؟؟؟شده بنظر شما؟؟؟تا دیروز هم محلی هاشم اونو نمیشناختن حالا چه کار مثبت کرده که میتونه درباره هرچی نظر بده اصلا کی هست که صدهزار ممبر داره چرا مردم‌ما اینقدر الکی یکی رو مشهور میکنند یه روز کچلیک یه روز دیگه دنیا ویه روز فلان کس چرا اینقدر الکی یکی رو‌بالا میبرن که زینب موسوی به خودش اجازه بده اظهار نظر بکنه یا کچلیک کیه که مدیر برنامه داره یا اون یکی بدل مسی چه اهمیتی داره که‌این همه ملت ما دنبالش میکنند وبزرگش میکنن

  • بدون نام

    احمدی نژاد از نام مردم استفاده میکنه ولی فقط به فکر منافع سیاسی واقتصادی خودش هست

  • بدون نام

    خانم مولاوردی گر چه سابقه مدیریتی داره ولی وزارت متفاوته وبه نیروهای زبده تر نیازه

  • رویا

    چقدر تحلیل اول بد بود. درخواست وزیر زن اساسا و در عمقش درخواستی مبتنی بر شایسته سالاریه چون نصف این جامعه رو زنان تشکیل میدن و قطعا زنان شایسته و توامند زیادی وجود دارن که بتونن از عهده پست مدیریتی بر بیان پس چرا ازشون استفاده نمیشه؟ اینجور کمپینها در حقیقت دفاع از شایسته سالاری در مقابل جنسیت زدگی و مردسالاریه نه دفاع از زن در مقابل مرد. متن مجله بهارم نگاه آشپزخونه ای نداره داره دفاع میکنه از مدیریت اجتماعی زنان با تشبیهش به مدیریت خونه به مثابه یه سیستم اجتماعی.
    در مورد موسوی هم فارغ از اینکه در چه سطحی از نبوغ و استعداد و مهارته حرفی که در مورد فرهنگ مردم میزنه درسته ما هنوز که هنوزه یه چیزی مثل مترو سوار شدن که ساده ترین نوع تعامل شهروندیه بلد نیستیم. چند وقت پیش یه متن طنزی درباره ی تحریم اسکار از طرف ترانه علیدوستی و در حمایت از او تو روزنامه شهروند کار شده بود. حدود 400 تا کامنت تو اینستاگرام شهروند بود اکثرش به نویسنده متن بد و بیراه گفته بودن که چرا به علیدوستی توهین کرده!!! ما از درک ساده ترین متونم عاجزیم و در برابر این عجز فحاشی میکنیم چه جوری رومون میشه از فرهنگ حرف بزنیم. درسته زینب موسوی با اینجور صحبتها منفور میشه خودشم میتونه حتی احتمالا با این شکل از منفور شدن از صحنه هنر خود به خود حذف شه ولی به نظرم لازمه یه جایی یه کسی به جای حلوا حلوا کردن مردم و مردم خوب و نازنین و فیلان یکم مردمو با خود واقعیشون رو به رو کنه.

  • بدون نام

    منظور از آدم ته نشین شده رو متوجه نشدم.اگه این مطلب برای عوام نوشته می شه لطفا از واژه های توصیفی استفاده کنید که همه متوجه بشن.

  • بدون نام

    @رويا
    دمت گرم! بيگ لايك

  • بدون نام

    ما اصلاً مردم فهیم و مهربون و با فرهنگی نیستیم. یه کمی به دور و برم من دقت کنیم اینا می فهمیم. نیاز به هوش بالایی ندارد. ما بسیار ریاکاریم و خدارا شکر با اومدن فضاهای مجازی یکی یکی تشت رسوایی ما داره می افته. زینب موسوی هم همین را گفت که شمای ریاکار خوشت نیومد. فرهنگ ما همون دو میلیون فحشی بود که به مسی دادیم. نشانه فرهنگ ما، جوبهای خیابون ولیعصره، فرهنگ ما کودکان و زنان کار میدون ونک و چهار راه ولیعصره.
    فرهنگ ما .......
    اگه عقل نداریم، چشم که داریم باز کنیم کمی اطرافمان را با دقت نگاه کنیم.

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج