نویسندگان دهه هفتاد ایران
کدام یک از نویسندگان معروف دهه هفتاد به کار خود ادامه دادند و کدام یک دست از کار کشیدند...
گلی ترقی
متولد ۱۳۱۸: تهران
اولین اثر گلی ترقی اواخر دهه ۴۰ منتشر شد اما دو کتاب مهم او در دهه ۷۰ چاپ شده اند: «خاطره های پراکنده» و «جایی دیگر». «دریا پری» را هم اواخر این دهه منتشر کرد. برای همین شهرت عام او را می توان به دهه ۷۰ نسبت داد. البته آثار متاخر گلی ترقی واکنش های خوبی به همراه نداشت. او بی شک مهم ترین نویسنده دهه هفتاد است اما سال ۹۳ دو کتاب چاپ کرد با عنوان «فرصت دوباره» و «اتفاق» که حال و هوای آثار پیشین او را نداشتند.
«اتفاق» در آن روزها به یک اتفاق در صفحات مجازی بعضی از نویسندگان و منتقدان تبدیل شد. تا جایی که بعضی از آنها به تندی آن را رمانی با کیفیت بسیار پایین ارزیابی کردند. برخی نیز از پایان این نویسنده بزرگ سخن گفتند. هر چند جملات بی راهی هم نبود. گویا ویراستار اثر، خانم مژده دقیقی هم دلش نیامده بود ضعف کار را به نویسنده بگوید چون به اعتقاد عده ای رمان جدید خانم ترقی پهلو به آثار عامه پسند می زد.
با این حال نباید سابقه گلی ترقی را نادیده گرفت. داستان «بزرگ بانوی روح من» از مجموعه «جایی دیگر» در سال ۱۹۸۶ میلادی به عنوان برترین قصه سال فرانسه (از میان قصه های غیرفرانسوی) برگزیده شد.
در سال 1380 داستان های «اناربانو و پسرهایش»، «بزرگ بانوی روح من» و «درخت گلابی» از همان مجموعه توسط داوران دوره اول جایزه هوشنگ گلشیری به عنوان داستان برگزیده انتخاب شدند.
در سال ۱۳۸۲ داستان های «آن سوی دیوار» و «گل های شیراز» از مجموعه «دو دنیا» توسط داوران دوره سوم جایزه هوشنگ گلشیری دوباره برگزیده شدند. فیلم «درخت گلابی» یکی از آثار تاثیرگذار داریوش مهرجویی براساس داستان او ساخته شد و...
زویا پیرزاد
متولد 1331: آبادان
زویا پیرزاد در زمان نوشتن رمان «چراغ ها را من خاموش می کنم» تحصیلات دانشگاهی نداشت و دیپلمه بود. پیش از آن البته «مثل عصرها»، «طعم گس یک خرمالو» و «یک روز مانده به عید پاک» را چاپ کرده بود. برای همین هم هست که او را جزو نویسندگان دهه هفتاد طبقه بندی کرده ایم. چون اولین کتابش را رد سال 1370 چاپ کرد (مثل عصرها). با این حال یک دهه بعد به شهرت رسید؛ زمان انتشار «چراغ ها...».
این رمان ماجرای زنی است در خانواده های ارمنی آبادان که تاریخ رویدادهای آن به دهه چهل بر می گردد. کتاب در سال ۱۳۸۰ چاپ شد و بعد از آن توانست جایزه ادبی مهرگان و کتاب سال جمهوری اسلامی را از آن خود کند.
او بعدها یکی از آثار مهم ادبیات جهان را نیز ترجمه کرد: «آلیس در سرزمین عجایب». هر چند که این رمان ترجمه های دیگری هم دارد.
با این حال هرگز نتوانست توفیق رمان اول را به دست آورد. «چراغ ها...» بعد از انتشار با دو رویکرد از جانب جامعه منتقدان مواجه شد؛ عده ای آن را رمانی عامه پسند در قالب روشنفکری معرفی کردند و عده ای هم آن را به خاطر زنانه نویسی اش ستودند. در هر حال هنوز درباره این رمان بحث و گفت و گو وجود دارد و برخی آن را رمان قابل ارزشی نمی دانند. اما مسئله اینجاست که رمان «عادت می کنیم» هرگز به پای «چراغ ها...» نرسید.
پیرزاد این رمان را در سال 83 چاپ کرد و شاید به خاطر اقبال کمتر آن بود که کم کم دست از نوشتن کشید. او فعالیت چندانی هم بین نویسندگان نداشت و اهل گفت و گو و مصاحبه و نوشتن مقالات نبود. در حال حاضر هم مدت هاست کتابی چاپ نکرده و شاید هم هرگز منتشر نکند. کسی نمی داند.
حسین سناپور
متولد ۱۳۳۹، کرج
حسین سناپور فارغ التحصیل رشته منابع طبیعی است اما از روزنامه نگاری آغاز کرد و بعد هم در ادبیات داستانی پیش افتاد. اول البته داستان هایی برای نوجوانان می نوشت؛ مثل «پسران دهکده» که آن را در سال ۱۳۶۹ منتشر کرد.
بعدها البته به کار نوشتن نقد فیلم در مجلات این حوزه هم پرداخت. بعد هم در روزنامه های همشهری، حیات نو و چند نشریه دیگر نوشت. با این حال شهرت خود را مدیون داستان نویسی است. به خصوص که در محضر هوشنگ گلشیری بود و کتابی نیز درباره او دارد با عنوان «همخوانی کاتبان».
جالب اینجاست، حسین سناپور با همان اولین رمان توانست جای پای خود را بین نویسندگان ایرانی محکم کند. او رمان «نیمه غایب» را اواخر سال هفتاد چاپ کرد. از این حیث به عنوان یکی از نویسندگان دهه هفتاد می توان او را طبقه بندی کرد. هر چند که هنوز هم به نوشتن ادامه می دهد و از معدود نویسندگان ایرانی است که به شکل حرفه ای به این کار مشغول است. رمان «نیمه غیب» در همان سال انتشار به عنوان بهترین رمان سال، جایزه مهرگان ادب را برد و در عرض یک سال به چاپ ششم رسید.
رمان دوم حسین سناپور نتوانست اقبال رمان اول را به دست بیاورد اما همچنان به لحاظ ارزش های ادبی، چیزی از هویت او کم نمی کرد. «ویران می آیی» در سال 82 چاپ شد و پس از آن نیز مابقی آثارش را چاپ کرد.
حسین سناپور را می توان یکی از فعال ترین نویسندگان دهه هفتاد دانست؛ نویسنده ای که کارش را اواخر دهه هفتاد آغاز کرد، در همان سال به شهرت رسید و تا همین حالا هم به کار خود ادامه داده است. دغدغه او در آثارش بیشتر زندگی طبقه متوسط و روابط متقابل بوده است.
شیوا ارسطویی
متولد 1340،تهران
یکی از مهم ترین نویسندگان دهه هفتاد است که برخی آثارش در دولت پیشین با مشکل مواجه بودند. به همین دلیل عده ای گمان می کردند، ارسطویی کمتر از گذشته می نویسد اما چاپ رمان های «خوف» و «من و سیمین و مصطفی» به فاصله یک سال از هم باعث شد نام او را دوباره در ویترین کتابفروشی ها ببینیم.
آثار ارسطویی تاکنون برنده جوایز مختلفی بوده که از جمله آن ها می توان به جایزه گلشیری و یلدا اشاره کرد. همچنین کتاب های «آمده بودم با دخترم چای بخورم»، «آفتاب مهر»، «من دختر نیستم» و رمان های «بی بی شهرزاد» و «افیون» از جمله آثار داستانی اش هستند.
ارسطویی سابقه بازیگری در چند فیلم کوتاه سینمایی را هم دارد. او در دوره جنگ مدتی را به عنوان امدادگر به جبهه رفت. به همین جهت بعدها در چند فیلم دفاع مقدس نیز به عنوان مشاور حضور داشت. برخورد مخاطبان در تقابل با آثارش دوگانه بود.
درواقع شیوا ارسطویی همیشه نویسنده مخاطبان خاص است و شاید خودش هم هرگز سودای فتح کتابفروشی ها را نداشت. او مثل نویسندگانی چون فریبا وفی نتوانست مخاطبان عام را با خود همراه کند اما به عنوان یکی از چهره های این دوره نام خود را ثبت کرد.
مولفه غالب اما در آثار او نوعی ذهنی نویسی متعلق به دهه هفتاد است. رمان یا داستان بیش از آنکه بر عینیت متمرکز باشد یا راوی صرفا به روایت مشاهدانش بپردازد، ذهنیت راوی هم در جریان درگیر است و ما با بیان افکار او ماجرا را پی می گیریم، این افکار گاهی پریشان و مشوش هستند و نویسنده درواقع تلاش می کند از دل این پریشانی به نوع انسجام ساختاری یا معنایی در کلیت اثر خود دست یابد.
رضا امیرخانی
متولد ۱۳۵۲، تهران
رضا امیرخانی بدون شک یکی از مهم ترین نویسندگان دهه هفتاد است. او نخستین رمانش را با عنوان «ارمیا» در سال ۱۳۷۴ منتشر کرد؛ رمانی که درباره واپسین روزهای جنگ است. با نوشتن این رمان توجه خیل کثیری از نویسندگان متعهد و همچنین علاقه مندان چنین آثاری به رضا امیرخانی جلب شد. جوایزی را هم برای نوشتن «ارمیا» به د ست آورد که گام موفقی بود در جهت ترقی نویسنده و پیشرفت و کسب شهرت در حوزه ادبیات داستانی.
پیش از این البته دو مجموعه داستان به نام های «هفت سپهر» و «ناصر ارمنی» چاپ کرده بود. مجموعه ای دیگر هم مشتمل بر برگزیده داستان هایش منتشر کرده بود، با این حال شهرت خود را با اولین رمان به دست آورد و پس از آن با نوشتن «منِ او» خود را به عنوان یکی از مطرح ترین نویسندگان ادبیات متعهد تثبیت کرد.
اهمیت «منِ او» به یک موضوع دیگر هم بر می گردد؛ اینکه نویسنده ای متعهد توانسته بود تکنیک های داستانی را که در آن دوره مطرح بود، در کار خود پیاده کند. این رمان با دو زاویه دید نوشته شده بود، در حالی که در آن زمان کمتر نویسنده متعهدی بود که با فنون نویسندگی و تکنیک های روایی آشنایی کافی داشته باشد.
رضا امیرخانی درواقع به عنوان یک نویسنده مذهبی توانسته بود در کنار جریان روشنفکری خود را مطرح کند. به همین جهت هم پدیده ای بود که به سرعت با اقبال جریان های هم سو مواجه شد و با انگیزه ای بیشتر به کارش ادامه داد.
او یکی دیگر از مهم ترین آثارش با عنوان «بیوتن» را در دهه هشتاد چاپ کرد؛ کاری که همچنان با چاپ های پی در پی از محبوبیت آثارش بین علاقه مندان حکایت داشت. بعدها هم «قیدار» را چاپ کرد. چند سفرنامه و کار پژوهشی هم دارد و از نویسندگان فعال ادبیات داستانی به شمار می رود.
شهریار مندنی پور
متولد 1335، شیراز
شهریار مندنی پور بدون شک یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین نویسندگان دهه هفتاد ایران است. نخستین مجموعه داستانش با عنوان «سایه های غار» در سال 68 منتشر شد و تحسین نویسندگان و منتقدان را به دنبال داشت. همه از نویسنده ای سخن می گفتند که در به کارگرفتن زبان، چیره دست است و با بهره گیری از این مهارت، توجه تمام مخاطبان حرفه ای ادبیات داستانی را به خود جلب می کند.
سه سال بعد او «هشتمین روز زمین» را نوشت؛ مجموعه داستانی که همچنان می توان آن را ادامه «سایه های غار» دانست. با این حال در سال ۷۵، به یکی از پخته ترین مجموعه داستان ها در سبک خود رسید؛ «مومیا و عسل». مندنی پور همچنان با قدرت، زبان پردازی می کند و در این مجموعه هم زبان را مثل موم در دست خود دارد.
سال 76 «ماه نیمروز» را چاپ کرد و سال 78 هم به مجموعه داستان «شرق بنفشه» رسید که یکی از زیباترین داستان های عاشقانه فارسی را دارد. مندنی پور البته در رمان نویسی چندان شهرتی به دست نیاورد.
«دل دادگی»، رمانی حجیم و دو جلدی بود که آن را در سال ۷۷ چاپ کرد اما نتوانست مثل داستان های کوتاهش موثر باشد. او بعدها هم همچنان نوشت و در دهه هشتاد آثاری همچون «آبی ماورای بحار»، «ارواح شهرزاد» و... را منتشر کرد. با این حال مندنی پور مدت هاست که در خارج از کشور زندگی می کند. فعالیت هایی کم و بیش در فضای مجازی دارد و با یکی از معروف ترین ناشران خارجی زبان نیز کار کرده است. او قطعا یکی از نویسندگان جریان ساز دهه هفتاد است. بسیاری از علاقه مندان ادبیات داستانی در استفاده از عنصر زبان، از او تقلید کردند.
ابوتراب خسروی
متولد 1335، شیراز
ابوتراب خسروی با انتشار مجموعه داستان «دیوان سومنات»، شور و هیجانی در واپسین سال های دهه هفتاد بین علاقه مندان ادبیات داستانی به راه انداخت. مخاطبان حرفه ای چنین قلمی را ستودند و منتقدان درباره درخشش چهره ای کم نظیر در ادبیات داستان ایران سخن گفتند.
همین امر سبب شد جایزه مهرگان ادب را از آن خود کند. او پیش از این مجموعه، اولین داستان هایش را در سال ۱۳۷۰ با عنوان «هاویه» منتشر کرده بود. منتها «دیوان سومنات» محصول هفت سال کار و تلاش بود. این مجموعه در سال ۷۷ چاپ شد و نویسنده ای قدرتمند را در عرصه زبان و رسیدن به فضای بکر و تازه نشان داد.
رمان «اسفار کاتبان» او نیز سال 1379 چاپ شد که بحث ها و گفت و گوهای فراوانی به دنبال داشت. حتی عده ای این رمان را در آن سال ها با «بوف کور» هدایت مقایسه کردند و تا این حد این رمان را جریان ساز پیش بینی کردند. هر چند گذشت زمان نشان داد که استفاده از تکنیک های این چنین شاید تنها به کام خاص پسندان خوش بیاید. ابوتراب خسروی درواقع همین است؛ نویسنده ای که هرگز تمایل عوام قصه خوان را به دنبال نداشت و همواره مورد توجه علاقه مندان حرفه ای داستان نویسی در ایران بود.
او در دهه هشتاد هم کار خود را ادامه داد و با نوشتن رمان «رود راوی» جایزه گلشیری را از آن خود کرد. در سال های بعدی کتاب های دیگری هم از او چاپ شد؛ از جمله «کتاب ویران»، «حاشیه ای بر مبانی داستان نویسی» و «ملکان عذاب».
فعالیت او در این سال ها بی وقفه ادامه داشته است و در جوایز مهمی چون جایزه جلال آل احمد نیز داوری کرده است. ابوتراب خسروی در کنار تسلط به ادبیات کلاسیک، پای فضاهایی جدید را به ادبیات داستانی ایران گشود.
مصطفی مستور
متولد ۱۳۴۳، اهواز
مصطفی مستور با چاپ اثری در مجله کیان کار خودش را آغاز کرد. ماجرا بر می گردد به سال ۱۳۶۸. ولی اولین کتابش را سال ۱۳۷۷ چاپ کرد. مجموعه ای بود با عنوان «عشق رو پیاده رو» که توجه بعضی از علاقه مندان ادبیات داستانی را به خود جلب کرد. با این حال هنوز نام و نشانی کسب نکرده بود. چون تمام شهرت مستور به انتشار کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» مربوط است. او این رمان را سال ۱۳۷۹ چاپ کرد و به همین جهت، صرفا به علت سال چاپ، باید او را جزو نویسندگان دهه هفتاد طبقه بندی کرد والّا بیشترین فعالیت او مربوط به دهه هشتاد است. اما باید توجه داشت در هر حال این «روی ماه خداوند را ببوس» بود که توجه اقشار مختلف مردم را به دنبال داشت.
برخی جریانات خاص داستان نویسی این رمان را فاقد ارزش های ادبی دانستند اما باید توجه داشت که رمان مستور در هر حال پاسخ به نیازمندی های قشری از جامعه بود که کمتر به آن توجه می شد؛ نسلی با باورهای مذهبی که دوست داشت پاسخ سوالاتش را در جهان بینی مختص خودش جست و جو کند.
ماجرا درباره چالش های روحی و پرسش های مذهبی دانشجویی بود در حال ازدواج که نمی توانست با وجود این سوالات و دغدغه ها تصمیم بگیرد؛ سوالاتی درباره چرایی زندگی، علت رنج بشری و مرگ بعضی انسان ها. قصور انسان و این که چرا عده ای از دیگران به ظاهر بالاتر هستند.
بخشی از رمان صرفا مکالمات کاراکترها درباره این دغدغه هاست اما در هر حال مورد علاقه عموم مردم قرار گرفت و در حال حاضر نیز به چاپ های متعدد رسیده است. او بعدها آثار فراوانی چاپ کرد که البته هیچ کدام به شهرت «روی ماه خداوند را ببوس» نرسیدند.
نظر کاربران
فقط بانو زویا پیرزاد
خوب بود
خیلی کتاب ایرانی نمیخونم ولی نثر ابوتراب خسروی واقعا متفاوت و زیباست
فهیمه رحیمی ،تو دبیرستان ما کسی درس نمی خواند ،تو کشوها همش کتابای فهیمه رحیمی بود ،یادش بخیر بانوی جنگل !!!
کتاب او کی بود نوشته یا ترجمه ی احمد سالک رو میخوام چطوراینترنتی تهیه ش کنم