سعید شهروز: در میان مشهورها گم شدم...!
با وجود فراز و نشیبها و دوری دو ساله سعید شهروز از استیج، کنسرت او روز ۲۲ تیر در فضای باز کاخ نیاوران برگزار میشود و در جریان گپی که با هم داشتیم، او نکاتی درباره این اجرا هم بیان کرد. این گفتگوی مفصل را حتماً تا پایان بخوانید.
با وجود فراز و نشیبها و دوری دو ساله این خواننده از استیج، کنسرت او روز ۲۲ تیر در فضای باز کاخ نیاوران برگزار میشود و در جریان گپی که با هم داشتیم، او نکاتی درباره این اجرا هم بیان کرد. این گفتگوی مفصل را حتماً تا پایان بخوانید.
در برخی مطالبی که درباره شما نوشته شده، خواندم که ظاهراً پدرتان با فعالیت موسیقایی شما مخالف بودند. درست است؟
بله، پدرم صدای زیبایی داشت ولی با موسیقی من مخالف بود. چون موسیقی جایگاه خوبی در جامعه نداشت و همیشه مورد سوال قرار میگرفت. من هم علاقه ذاتی داشتم و وقتی که دید انگیزه زیادی دارم، خودش مشتاق شد. پس از انتشار آلبومها هم نظرش عوض شد و حامی و طرفدار من شد. اما مادرم از همان ابتدا مشوق و پشتیبان اصلی من در راه موسیقی بود و بیشترین حمایتها را از من کرد. همینجا از زحمات پدر و مادرم قدردانی و تشکر ویژه میکنم. بارها به خاطر موسیقی و خوانندگی از خانه قهر کردم! گاهی اوقات هم وقتی که پدرم سرِ کار بود، دوستانم را به خانه میآوردم و موسیقی کار میکردیم. مشکلات زیادی هم برای مسائل آموزش موسیقی داشتیم ولی بالاخره توانستم مسیری که دوست دارم را دنبال کنم.
شما در دوران جنگ به جبهه رفتید. بعضی از هنرمندانی به جبهه میرفتند، از هنرشان برای کارهای فرهنگی و تفریح رزمندگان استفاده میکردند. شما هم این کار را انجام میدادید؟
من آن زمان حدوداً ۱۴ سال سن داشتم و با دستکاری شناسنامهام به جبهه رفتم. دلیل اصلی من هم این بود که ما ساکن کرج بودیم و با شهید فهمیده هممدرسهای بودم. آنقدر به شهید فهمیده علاقه داشتم که در سریال «بچههای بهشت» که راجع به او بود هم بازی کردم. زمانی هم که به جبهه رسیدم در برخی مراسمها میخواندم. آن زمان برای بچههای شهرستانها قطعات لُری هم میخواندم و دوست داشتند. به خاطر حُزنی که در صدای من وجود داشت، در جبهه که میخواندم مورد استقبال واقع میشد.
گویا در جبهه جانباز هم شدید ولی روی این مسئله مانوری ندادید. از امکاناتی که طبیعتاً برایتان بوده در زمینه موسیقی استفاده کردید؟
با وجود اینکه همیشه در این مورد سوال پرسیده، اما زیاد نخواستم صحبت کنم و موضوع را باز کنم. راستش را بخواهی الان هم کمی برایم سخت است در این زمینه صحبت کنم. وقتی شما بگویید که جنگ بودم با تبصرهای برایتان اتفاقی رخ میدهد و شاید اغماضی در حقتان کنند. هیچ وقت نخواستم از حضورم در جبهه رانتخواری کنم چون نمیخواهم از آن فضای پاک و پرافتخار برای خواندن یک تیتراژِ بیشتر یا اجرای چند کنسرت بیشتر سوءاستفاده کنم. آنقدر خاطراتم از جبهه و جانبازی برایم مقدس است که با هیچ کنسرت و آلبوم و تیتراژی عوضش نمیکنم. تا الان هم سعی کردم در هیچ جا صحبتی از این مسأله به میان نیاورم.
در میان خوانندههای پاپ، هیچکس شرایط من را ندارد چون دردهای زیادی از جبهه در بدن دارم. برای اولینبار میگویم که از لحاظ روحی و اعصاب مشکلاتی دارم و واقعاً یکی از دلایل کنسرتهای کم و آثار کم من همین است. این موارد به غیر از ترکشی است که در بدن دارم. ولی فقط با توکل به خدا زندگی میکنم. هیچ وقت این را نگفتم که بعد از خواندن روی صحنه، حالم چطور میشود. با سیلی صورت خودم را سرخ نگه میدارم. کلاً هم دوست ندارم خاطرات واقعیام از جبهه و جانبازی را با واقعیتهای مجازی و بیارزش الان عوض کنم.
ولی جالب است که بین خوانندههای پاپ، همیشه شوختر و با انرژیتر از بقیه هستید.
من همه چیز را درون خودم میریزم و کلاً هم اهل این نیستم که قیافه بگیرم. از خدا میخواهم همه در برخورد اول از من انرژی بگیرند تا خاطره خوب از من داشته باشند. این دیدگاه را آن زمان که معروف شدم هم داشتم چون معروفیت ما واقعی بود. شاید من آنقدر ساده با شهرت برخورد کردم که در میان مشهورها گم شدم!
شاید به دلیل همین سابقه دفاع مقدس و تفکراتی که داشتید هیچ وقت از ایران نرفتید.
از نفرات اولی بودم که پیشنهادات خیلی زیادی برای اجرای خارج از کشور داشتم و هنوز هم پیشنهاداتی دریافت میکنم. خارج از ایران برایم جذابیت ندارد ولی کلاً با نوع برگزاری کنسرتهای خوانندههای پاپ در خارج از ایران مخالف هستم. این موضوع هم دلایلی دارد که نمیتوانم عنوان کنم.
طی بیست سال اخیر فقط ۴-۵ بار به تلویزیون رفتهاید و کلاً آثارتان را بسیار کم پخش میکنند. دلیل خاصی دارد؟
تلویزیون از روز اول ساز ناکوک با من زد. قرار شده بود آلبوم «پسرای مشرقی» بعد از عید منتشر شود. پیش از نوروز به صدا و سیما رفتم و خواستم یکی از قطعات را پخش کنند. یک روز قبل از نوروز ساعت ۱۲ به من گفتند همین امروز اگر بخشی که میگوییم را ویرایش کنی، آهنگت را پخش میکنیم. من در آن شلوغی شب عید به استودیو پژواک رفتم و کار را انجام دادم و وقتی برگشتم حدود ساعت ۴ عصر بود و دیدم که همه رفتهاند. آنقدر ناراحت شدم که خستگی بر تنم ماند.
در عین حال اگر تلویزیون نبود برای بسیاری از خوانندههای هم نسل من اتفاقی رخ نمیداد. همه آنها مورد حمایت بودند و اتفاقات خوبی برایشان رخ داد. آن خوانندهها از طریق تلویزیون برای خودشان کنسرتها و برنامههای ارگانی متعدد میگرفتند و اگر الان هم سرمایهای دارند بهاین دلیل است که با پول با ارزش آن دوره درآمد داشتند. من هم دیدم که از در راهم نمیدهند تصمیم گرفتم از پنجره وارد شوم! دیدم چه سبکی در موسیقی پاپ کم است و با تجربیات خودم و محبتهای «بهنام ابطحی» تصمیم گرفتیم کار بزرگی انجام دهیم. آلبوم «پسرای مشرقی» منتشر شد و یکی از معدود کارهای پاپ بود که مجوز «الف» گرفت و میتوانست اتفاقات بزرگی برایش رخ دهد و اغلب قابل پخش از تلویزیون بودند ولی یک کار را هم پخش نکردند و حمایتی صورت نگرفت. بحث تیتراژ سریال «نرگس» هم که بعدها به وجود آمد و در نهایت اجازه ندادند کار پخش شود.
با این وجود «پسرای مشرقی» هم بازخورد خوبی داشت.
یک روز برای گرفتن چند نوار به شرکت «همآواز آهنگ» و نزد آقای سلطانی رفتم. ایشان گفت نمیخواهی آلبوم تولید کنی؟ من هم گفتم که این آلبوم زیر نظر حوزه هنری و برای شرکت «آوای برگ» بود و دستمزدی نگرفتم. آلبوم با ارکستر کامل و تنظیمهای بهنام ابطحی تولید شد ولی آنها با من همین یک قرارداد را داشتند. با آقای سلطانی صمیمی شدم. ایشان به من گفت سرمایهای برای کار داری؟ من هم گفتم که اگر سرمایه داشتم بدون دستمزد آن آلبوم را نمیخواندم! آقای سلطانی از کشوی میزش پنج میلیون تومان پول درآورد و به من داد و گفت که سرمایه آلبوم جدیدت است. چون ایشان با دل جلو آمدند، من هم با دل کار کردم و به همراه بهنام ابطحی کار را شروع کردیم و آلبوم «غزلک» تولید شد و در بین پرفروشترینها قرار گرفت. به خاطر معرفت آقای سلطانی، با عشق در کنار ایشان ایستادم و ۸ آلبوم با شرکتشان کار کردم.
درباره میزان فروش غزلک صحبتهای زیادی هست. یک جا به نقل از شما خواندم که پرفروشترین آلبوم تاریخ موسیقی بوده است. این اثر دقیقاً چقدر فروخت؟
آلبوم غزلک تیراژ خیلی بالایی داشت و برای اینکه حساسیت ایجاد نشود عدد نمیگویم اما در بین پرفروشترین آلبومهای تاریخ موسیقی ایران قرار گرفت.
کلکل زیادی هم با آلبوم «دهاتی» شادمهر عقیلی از لحاظ میزان فروش داشت!
در آن زمان همه ما دوست بودیم و این قبیل حرفها را نداشتیم. خوانندهها در دهه هفتاد برای همدیگر خوب میخواستند و با هم خاطره میساختند. اما سالها است که نمیتوانیم در این فضای موسیقی خاطرهای بسازیم.
یک نکته جالب درباره شما، روند سریع انتشار آثارتان است. کارها با فاصله کم منتشر میشدند. چطور با این سرعت میتوانستید آلبوم منتشر کنید؟ چون شنیدهام که آلبوم «پسرم» را در دو هفته تعطیلات نوروز جمع کردید!
زمانی که تولید آلبومها را شروع کردیم پر از ایده بودم و ملودیهای مختلفی به ذهنم میرسید و شب و روزم را برای موسیقی گذاشتم. برنامه دیگری هم نداشتم و تمام فکرم روی تولید بود. قضیه کنسرتها مثل الان نبود که خوانندهها هر شب درگیر اجرای تهران و شهرستان باشند. عادت من هم این بود که چند روز پس از پخش آلبوم، سه یا چهار شب کنسرت در سالن میلاد نمایشگاه برگزار میکردم و سراغ آلبوم بعدی میرفتم. من در آن سالها فکر نمیکردم که باید از راه خوانندگی پولدار شوم. فقط عشق در کارها داشتیم و به مسائل اولیه زندگیام فکر میکردم. اگر یک مقدار در آن دوره چرتکه میانداختم، شاید الان خیلی پولدارتر بودم! آلبوم «پسرم» در سال ۸۴ منتشر شد و شرکتی که همیشه با آن کار میکردم خواست تا تغییری در سبک و سیاق کارها ایجاد کنم. ۳ سال فاصله افتاد و در سال ۸۷ آلبوم «بیخوابی» را منتشر کردم.
احتمالاً یکی از دلایل سرعت بالای کارتان، درک متقابل شما و بهنام ابطحی بود. این تنظیمکننده آن سالها سرش خیلی شلوغ بود و با خیلی ها کار میکرد ولی چطور همدیگر را اینقدر خوب پیدا کرده بودید؟
در دهه ۷۰، «لالهزار» قیمت و تیراژ یک آلبوم را تعیین میکرد. چند نفر از جمله آقای سلطانی در بازار لالهزار بودند که آلبومها را میخریدند و میگفتند اگر سرکاست فلان آلبوم اسمی از بهنام ابطحی باشد من آلبوم را میخرم. اصلاً شرایط طوری شده بود که حتماً باید در سرکاستها یک کار از بهنام قرار میگرفت. اما شرایط کاری ما اینطور بود که من تحمل بالایی داشتم و او اغلب اوقات بیخیال بود. باید سعی میکردم بهنام را جمع و جور کنم! حتی سعی میکردم مدیریت آلبومهای دیگرش را انجام دهم تا کارهای آلبوم خودم هماهنگ باشد! (خنده)
من و بهنام ابطحی اول رفاقت کردیم و بعد همکار شدیم. آشنایی ما هم خیلی خندهدار بود! یک روز که برای خواندن اتود یک اثر به شرکت دارینوش رفته بودم، بهنام را دیدم. در مسیر برگشت با هم دوست شدیم و به خانهاش رسیدیم. من هم سعی کردم آدرسش را یاد بگیرم تا دوباره سراغش بیایم! چند مرتبه تلفن خانهاش را گرفتم و حالا نمیدانم خودش بود یا شخص دیگری که جواب میداد و میگفت بهنام نیست! (خنده) یک روز زنگ زدم و فکر کنم خودش بود اما گفت بهنام جامجم است! همان روز به خانهاش رفتم و در زدم و ناگهان خودش در را باز کرد و گفت: «از جان من چه میخواهی؟! بیا تو کُشتی من را!» (خنده) و همین باعث شد که ابتدا رفاقت کنیم و بعد سبک و سیاق همدیگر را درک کردیم. بهنام همه فن حریف بود و هنوز هم اگر حوصله کار داشته باشد به نظرم میتواند موفق باشد.
یعنی اگر الان هم کار کنید میتوانید قطعه موفقی تولید کنید؟
به غیر از تواناییهای بهنام و شناختی که از هم داریم، حضور من و او در کنار هم نوستالژیک خواهد بود. گاهی اوقات صحبت میکنیم ولی زمان سریع میگذرد و نمیتوانیم کار را انجام دهیم.
به نظر من بیانگیزگی خوانندههای دهه ۷۰ به تنظیمکنندههای آن دوره هم سرایت کرد.
نمیدانم چه بلایی سر نسل اول موزیسینهای پاپ آمد. وقتی جشنوارهای برگزار میشود و هیچکدام از چهرههای فعال آن دوره را دعوت نمیکنند، نشان میدهد که خیلی زود نسل ما را فراموش کردند. همین میشود که هیچکدام از آن افراد انگیزهای برای کار نداشته باشد. وقتی فراموش میکنند یک روز این صنعت پس از سالها سکوت به دست چه کسانی راه افتاد و حتی در یک مراسم رسمی دعوت نمیشوند، دیگر چه انگیزهای باقی میماند؟ در دنیا بیشترین احترام برای پیشکسوتان است ولی در ایران آخرین نفر که آمده محترمتر است! حضور ماهواره و اینترنت هم در شرایط کنونی بیتأثیر نیست. در آن زمان حتی دسترسی به موبایل هم کم بود. همین روند پیشرفت تکنولوژی هم باعث شد که نوجوانان طیف تأثیرگذاری در میان مخاطبان موسیقی باشند. با همه این مسائل مدیران میتوانستند عزت نسل اول پاپ را حفظ کنند ولی کوتاهی کردند.
یکی از نکات در مورد کارهای سعید شهروز این است که شادمهر در دو آلبوم برایش آهنگسازی کرد. در حالی که او پیش از آلبومهای شما کارهایش را منتشر کرده و معروف شده بود.
شادمهر عقیلی و بهروز صفاریان قبل از من با برادرم بابک دوست بودند. آنها آن زمان مشغول آلبوم مسافر بودند. ابتدا قرار بود من با بهروز صفاریان همکاری کنم ولی شرایط مهیا نشد و با بهنام ابطحی کار را شروع کردم. من با شادمهر ابتدا به خاطر نوازندگی در آلبوم پسرای مشرقی آشنا شدم که این ارتباط در استودیو برقرار شد. پس از آن در کنارهم دوست و همکار بسیار خوبی بودیم. شادمهر آهنگ «غزلک» را به من داد و کارهای خوبی برایم ساخت. زمانی که مشغول تولید این آلبوم بودیم، او گفت که من یک ملودی با شعر یغما گلرویی دارم. با یک ضبط کوچک به خانهاش رفتم و او با گیتار برایم زد. هنوز هم نوار اولین اجرای این کار را دارم. مجوز شعر را گرفتیم و بهنام کار را تنظیم کرد. دیدیم که غزلک اسم قشنگی است و برای عنوان آلبوم انتخابش کردیم.
کارهایی که در آن زمان منتشر کردید از لحاظ ترانه هم مورد توجه قرار میگرفت و مردم حفظ میکردند. روند انتخاب ترانهها چطور بود؟ و نکته جالب برای من این است که اکثر ترانههایتان در عین سادگی، مفهوم مثبت و عاشقانه داشتند.
در آن زمان نوع نگارش جدیدی از ترانه بین مردم بازتابهای زیادی داشت. مثلاً یغما گلرویی در دهه هفتاد سبک جدیدی از ترانه را آغاز کرد که با آلبومهای «عشق است» و «دوستت دارم» ناصر عبداللهی شروع شد و به «غزلک» رسید. من هم همیشه سعی میکردم علاوه بر ملودیها، ترانههای خوب و پرمعنی در عین حال راحت را انتخاب کنم. در آن زمان میتوانستم تشخیص دهم که چه ترانهای موفق میشود.
در حقیقت خودتان پرودیوسر کارهایتان بودید.
دقیقاً همینطور است. آقای سلطانی هم در این زمینه من را قبول داشت و تنظیمکننده کار هم بهنام بود. هیچ وقت هم برای کارها کم نمیگذاشتم و همیشه بهترین نوازندهها و بهترین آهنگسازها و ترانهسراها را میآوردم. سلیقه و سبک من هم مورد تأیید آقای سلطانی بود.
گفتید که آقای سلطانی پس از آلبوم «پسرم» از شما خواست که تغییری در سبکتان ایجاد کنید. همین موضوع باعث شد که سه سال بعد در آلبوم «بیخوابی»، خودتان را کاملاً در اختیار تیم بهروز صفاریان و روزبه بمانی و مهدی یراحی قرار دهید؟
من تنها خوانندهای هستم که با یک تنظیمکننده، هفت آلبوم کار کردم و در ایران چنین چیزی وجود نداشته و ندارد. این مشخص است که من و بهنام ذائقه مخاطبان را پیدا کرده بودیم. آقای سلطانی پس از آلبوم «پسرم» گفت که هفت کار به من دادهای، اجازه بده من تصمیم بگیرم و باید سبک و سیاقت تغییر کند و نظر ایشان هم بهروز صفاریان بود. من در آن زمان بهروز را میشناختم و با روزبه هم دوستی دوری داشتم و با مهدی هم از طریق بهروز آشنا شدم. تیم بهروز و مهدی و روزبه با من شرط کردند که تا الان خودت همه کارها را انجام میدادی اما این بار همه چیز را به ما بسپار.
خیلیها میگویند «بیخوابی» از بهترین آلبومهای بعد از انقلاب است و سال ۸۷ در اغلب نظرسنجیها به عنوان بهترین آلبوم سال انتخاب شد. اما چرا نتوانست فروش خیلی خوب آلبومهای قبلی شما را تکرار کند و بین عامه مردم نفوذ پیدا کند؟
خیلیها برنامهریزی کردند تا رگ آلبوم «بیخوابی» را بزنند و کل مجموعهاش شکست بخورد. در حقیقت برخی دوستان و همکاران آقای سلطانی ایشان را دور زدند و این آلبوم اصلاً پخش خوبی نداشت. مثلاً چند مرتبه با شرکت پخش تماس گرفتم و گفتم که شما میگویید در فلان مغازه آلبوم را توزیع کردهایم ولی من همان جا هستم و آلبومیدر کار نیست! آن زمان هم امکانات تبلیغ فضای مجازی نبود و باید از طریق پوسترها و پخش قوی آلبوم را به گوش مردم میرساندند و پخش مویرگی هم وجود نداشت. نکته دیگر این بود که دو آلبوم از خوانندههای نسل جدید به موازات آلبوم من در نوبت پخش وجود داشت و کار من را فدای آنها کردند. همین الان هم اگر آلبوم «بیخوابی» را گوش کنید، حس میکنید که همین دیشب کارها را ساختهاند و اگر به گوش مردم میرسید حتماً میتوانست جایش را بین تمامی مخاطبان باز کند.
پشیمان نیستید که تصمیمگیری را در اختیار آقای سلطانی و آن تیم قرار دادید؟ مثلاً نگفتید اگر خودم کارها را دست میگرفتم شرایط فرق میکرد؟
وقتی آلبوم خوب است و هنوز هم پس از ۹ سال بازتاب خوب از آن کار دریافت میکنم، هیچ پشیمانی ندارم. پشیمانی من فقط این است که ای کاش آن آلبوم به شکل دیگری پخش میشد. ای کاش آن زمان با آلبوم «بیخوابی» دشمنی نمیکردند و با شرایط بهتری کار را پخش میکردیم.
مهدی از دوستانم است و نظرش برای من محترم است. اما از طریق این رسانه به او میگویم که مهدی یراحی عزیزم، شما هیچ اشتباهی نکردید و کارتان هم خیلی خوب و درست بود. دوست خوبم مطمئن باش که بحث درباره کار تو یا من نیست، میخواستند این اتفاق برای بیخوابی رخ دهد. هرجا که دست چند نفر در کار باشد، وای به حال خفتهای که بیداری در پیاش باشد. آلبوم ما هم که بیخوابی بود و در بیخوابی ما هر بلایی که خواستند سرش آوردند. هیچ اشکالی در کار مهدی یراحی، روزبه بمانی و بهروز صفاریان نبود و تقدیر بیخوابی اینطور بود که حالا حالاها ماندگار شود.
اینکه میگفتند شما بعد از انتشار این آلبوم افسرده شدید درست است؟
تولید آلبوم بیخوابی خیلی زمان برد. برای هر بخش برنامه دقیق داشتیم ولی بار بزرگ خستگی روی دوش ما باقی ماند. چون بی صدا قربانیاش کردند. همین ظلمها واقعاً افسردگی میآورد. چون خسته بودم و حتی پس از بیخوابی تصمیم گرفتم که کار نکنم. کلاً قصد داشتم کار نکنم ولی بازگشت من به موسیقی به خاطر خواست زیاد هواداران عزیزم و همچین پسرم شهداد بود. چون او داشت بزرگ میشد و کنسرتی از من به خاطر نداشت ولی میدانست که یک زمان من چه کنسرتها و چه آلبومهایی داشتم. کنسرتهای سال ۸۹ و ۹۲ و ۹۴ را برگزار کردم و در اواخر سال ۹۴ آلبوم «۷۹» را منتشر کردیم. ضمن اینکه در این ۹ سال بیش از ۳۰ تک آهنگ منتشر کردم. ۲۲ تیرامسال هم برای اولین بار در فضای باز کاخ نیاوران اجرایی در تهران خواهم داشت که کاملاً فضای متفاوتی با کنسرتهای مرسوم پاپ خواهد داشت. امیدوارم این کنسرت در فضای باز راه جدیدی در کنسرتهای پاپ باز کند.
شما کارهای موفق زیادی در کارنامه دارید. میخواهم نظرتان را در مورد چند قطعه هیت این سالها که متعلق به دیگران است بدانم. از جمله «دنیا دیگه مثل تو نداره» بنیامین.
این کار با سبک و سیاق من همخوانی نداشت.
«خوشگل عاشق» فریدون آسرایی.
روزی که بهروز صفاریان مشغول کار روی این اثر بود، آن برای ما گذاشت و نظرمان را پرسید. به او گفتیم که یکی از این کارها برای ما هم بساز! «خوشگل عاشق» با صدای مخملی و ناز فریدون آنقدر خوب اجرا شده که فکر میکنم به صدای ما نمیآید. ولی کل آن پکیج را دوست دارم.
«دلقک» محمد اصفهانی.
اگر این کار برای من بود، میخواندمش و دوستش داشتم.
«جز تو» محمد علیزاده.
این کار شعر و ملودی قشنگی دارد و کار خوبی است و شاید میخواندمش.
اگر همین الان بخواهید یک آلبوم تولید کنید، از بین چهرههای جدید به سراغ چه کسانی میروید؟
من در سال ۹۴ این کار را کردم و آلبوم ۷۹ را با حضور هنرمندان جوان عرصه آهنگسازی و تنظیم تولید کردم و ترانهها هم از سرودههای محمد کاظمی بود.
انتخاب افراد در آن مجموعه بر عهده خودتان بود یا محمد کاظمی؟
من تصمیمی برای انتشار آلبوم نداشتم ولی محمد کاظمی زحمات زیادی را متحمل شد و رابط من و آن دوستان بود. من توان و حوصله مدیریت یک آلبوم را نداشتم. محمد انگیزه زیادی در من به وجود آورد و در آن برهه زمانی باید یک آلبوم جمع میکردم.
از تجربه آلبوم «۷۹» راضی هستید؟
در آلبوم ۷۹ دو سه قطعه هیت داشتم که چند وقت بعد شنیده شد. از جمله همین قطعه «آره عاشقتم» که چندی پیش ویدئوی آن را هم منتشر کردیم. قطعه «جونم به چشات» با ملودی خودم هم بازتابهای زیادی برایم داشت. در کل من از آلبوم ۷۹ راضی هستم ولی شاید برخی افراد این مجموعه را در مقام مقایسه قرار دهند...
این مقایسه خیلی زیاد بود و همین باعث شد که انتقاداتی زیادی هم به ۷۹ وارد شود.
به نظر من باید هر اثر را در زمان خودش بررسی کنند. شاید اگر امروز آلبومی شبیه به غزلک تولید کنم با این انتقاد مواجه شوم که کار قدیمی انجام دادهام. اما من در آلبوم ۷۹ تصمیم داشتم مخاطبان کم سنتر را با خودم همراه کنم و این تغییرات را در ترانه و ملودی و تنظیم لحاظ کردم. در این زمان شرایط میطلبید که چنین آلبومی را منتشر کنم. خودم در مقام مقایسه قرار نمیدهم و از همکاری با افراد جدید و متنوع راضی هستم. این نکته را لحاظ کنید که من ۷ سال هیچ آلبومی نداشتم و نمیتوانم کار سنگین منتشر کنم و توقع داشته باشم علاوه بر حفظ هواداران خودم، مخاطبان تینایج هم با کارهایم ارتباط برقرار کند. سعی کردم با موسیقی روز هماهنگ باشم و از ملودی و تنظیمهای مدرنتر هم استفاده کنم.
درباره بحث کنسرتهای سعید شهروز، سوالی که همیشه برای من بوده این است که با وجود موفقیتهای غزلک و آثار دیگر که اغلب پرفروش و پرمخاطب بودند، قاعدتاً باید خیلی بیشتر کنسرت برگزار میکردید. اما به جز مواردی که ذکر کردید دیگر چه دلایلی برای این آمار پایین وجود دارد؟
بعضی از خوانندههای پرفروش و پرکنسرت این روزها، همیشه میپرسند که چرا سعید شهروز با آن تعداد کار هیت، کنسرت یا برنامه ارگانی اجرا نمیکند؟ من هر سال بعد از آلبومهایم کنسرت برگزار میکردم و دلیل اینکه اجرای ارگانی کمی داشتم این بود که در آن زمان تلویزیونی نبودم. چون در نسل من اجراهای ارگانی فقط مختص خوانندههای تلویزیونی و تیتراژها بود. در کنسرتهای تهران هم اسپانسر نداشتم و اغلب کارها را خودم انجام میدادم. اما از سال ۸۸ یا ۸۹ اجراهای زنده موسیقی ناگهان مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. زمان انتشار آلبوم «غزلک» شما نمیتوانستید مثلاً ۱۰ شب کنسرت برگزار کنید. چون اگر در طول یک سال دو بار مجوز میگرفتید، دیگر بار سومیدر کار نبود. اما زمان ما بعضیها ، ۱۰ شب هم برنامه برگزار میکردند. ولی شرایط نسبت به من تفاوت داشت. الان هم از شهرستانهای مختلف پیشنهاد دارم. همین مسائل باعث شد که آمار کنسرتهایم زیاد نباشد.
آخرین اجرایتان دو سال پیش برگزار شد و اکنون قصد دارید پس از دو سال در تهران روی صحنه بروید. دلیل این وقفه چه بود؟
اوایل سال ۹۵، مسئولین سالن میلاد نمایشگاه به من قول دادند که روز ۱۶ اردیبهشت که مصادف با تولدم است را برای برگزاری کنسرت در اختیارم بگذارند. اما وقتی به سالن رفتم دیدم روزها را تا یک سال بستهاند. درهای برج میلاد تازه به روی موسیقی پاپ باز شده ولی سالن میلاد بهترین روزها را در اختیار برخی شرکت ها گذاشته بود و عملاً هیچ روز مناسبی نداشتند. بنابراین تصمیم گرفتم ۲۲ تیر برای اولین بار در فضای باز کاخ نیاوران اجرا داشته باشیم.
چه برنامههایی برای این کنسرت دارید؟
این اجرا در فضای متفاوت حیاط هنر کاخ نیاوران برگزار میشود و اولینبار است که این بخش از مجموعه نیاوران به کنسرت اختصاص مییابد. برای اجرای ۲۲ تیر رپرتوار پرخاطرهای را تدارک دیدهایم. البته قطعات آلبوم ۷۹ و سایر تکآهنگهای جدیدمان را هم در این برنامه اجرا خواهیم کرد. ضمن اینکه علاوه بر فضای متفاوت این کنسرت و نوع اجرای کارها، زمان کنسرت هم طولانیتر از کنسرتهای مرسوم است و از ساعت ۲۱ تا حدود ۲۴ ادامه دارد. قصد دارم از این کنسرت دوباره شروع کنم و به شهرستانها هم سفر کنم. چون باید به شهرهای زیادی از استانهای لرستان، یزد، اصفهان و فارس بروم و پیشنهادات زیادی دارم. میخواهم دوباره به صحنه برگردم و حضور مداوم داشته باشم. در کنسرت ۲۲ تیر رهبر ارکستر من «میلاد مجذوب» است و سرپرست ارکستر برادرم بابک شهروز است.
با توجه به امکانات و فضای کمیکه برای تبلیغات داریم، هواداران عزیزم میتوانند جزئیات بیشتر در مورد برگزاری کنسرت و نحوه فروش بلیت را از طریق صفحه اینستاگرام من به آدرس saeidshahrouz_official و همچنین از طریق سایت ایران کنسرت دریافت کنند.
برای سال جاری قصد انتشار آهنگ یا آلبوم جدید دارید؟
من کارهای قوی و شنیده نشده زیادی دارم. موزیک ویدئوی «آره عاشقتم» را اخیراً منتشر کردم که بازخورد خیلی زیادی برایم داشت. به همین دلیل علاوه بر انتشار تکآهنگ به فکر ساخت ویدئو هم هستم. قصد دارم قطعاتی از آلبوم 79 و بیخوابی و شاید برخی کارهای قدیمی را به تصویر بکشم تا آن دسته کارهایی که کمتر شنیده شدند اما خوب بودند را به گوش مخاطبان برسانیم.
طی چند سال اخیر خواننده جوانی بوده که کارش توجه شما را جلب کند؟
بعضی از همکاران ما در صحبتهایشان میگویند که ما کارهای داخلی را گوش نمیکنیم، ولی دروغ است. چون گوشی خود را که بر میدارید امکان ندارد در یک لحظه حداقل 5 آهنگ جدید به چشمتان نیاید. فکر میکنند اگر از کسی اسم ببرند آن طرف بزرگ میشود. ولی باید طبع و ظرفیت خودمان را بالا ببریم. قطعاً آهنگهای جدید را گوش میکنم و خوشحال هستم که خیلی از خوانندگان نسل جدید کارهای با کیفیتی ارائه میکنند و موفق هستند.
بعید میدانم رفاقتی که با خوانندههای نسل جدید داشته باشید.
اتفاقاً با چند نفر از این عزیزان هم دوست هستم و دلیلی بر عدم رفاقت با خوانندگان نسل جدید پاپ نمیبینم. محسن یگانه، حمید عسکری، علی عبدالمالکی، شهاب رمضان، میثم ابراهیمی، سامان جلیلی و مسعود سعیدی از جمله دوستانم هستند و خودشان و کارهایشان را دوست دارم.
نظر کاربران
اقای شهروز هنوزم محبوب هستن
من با اهنگ غزلک و خورشید خانم شون خاطره دارم،هنوزم بهشون گوش میدم برام دوست داشتنی هستن...
دردت تو سر این قرطی های عشق مدلینگ جدید
تو سر خودت
بی فرهنگ