یک هفته و چند چهره؛ وعده های انتخاباتی و دورهمی لیلا اوتادی
دورهمی با حضور لیلا اوتادی یک بار دیگر وضعیت رقیق فرهنگی موجود در جامعه را نشانمان داد؛ وضعیتی سطحی و نه چندان اصیل که از پی به هم ریختن ساختارها حاصل شده است.
سوال این جاست که کدام عرصه ی سیاسی مثل مناظره ها، آنقدرعیان و شفاف است؟ کدام میتینگ و سخنرانی؟ کدام روزنامه و سایت می تواند جای پخش مناظره ها آن هم به صورت زنده از تلویزیون رسمی یک کشور را بگیرد؟ خب هیچکدام! چون مناظره ها ماکتی شبیه سازی شده از کل رفتارهای هر کاندیدا در چهار سال پیش رو خواهد بود. در مناظره شما می توانید کاندیداها را جور دیگری ببینید؛ هنگام عصبانیت چگونه اند؟ واژه هایشان به کدام نگاه نزدیک است؟ چه لباسی می پوشند و زبان بدنشان چه می گوید؟ در هنگام استیصال و درماندگی، چه راهکاری برای برون رفت از وضعیت دشوار دارند؟ مناظره ها خصوصا اگر زنده باشد، غافلگیری دارد و غافلگیری شدیدا افشاگر است و به مخاطب عیار آدم ها را نشان می دهد.
هیچ کدام از کانال های تلگرامی و ستادها چنین امکانی ندارد. این امکان، قدرت تشخیص بی بدیلی به رای دهندگان می دهد. نمونه اش همان «گاز انبری»دوره قبل، یک جمله تاثیر گذار که قدرت شگفت آوری در یک انتخاب کلان داشت. عده ای درست یا غلط همان دو جمله ی پینگ پینگی قالیباف و روحانی را معیار انتخاب قرار دادند. همین میل و مطالبه است که اصلا مناظره ها را تنظیم شده و محدود نمی خواهد. خب اگر قرار به تنظیم و تحدید باشد که این همه کانال های تلگرامی هواداری کاندیداها دائما برنامه ها و سخنرانی ها را به اشتراک می گذارند. هر کاربری می تواند در گوشی اش و در هر مکانی ویدئو و متن این برنامه ها را مشاهده کند، چه نیازی است که خودش را در قاعده ی کنداکتور تلویزیون قرار دهد و مناظره ای کارگردانی شده را ببینید. به عبارتی مناظره ها اگر زنده نباشد و اگر افشاگرانه و تقابلی نباشد، هیچ جذابیتی ندارد، چون هیچ چیزی اضافه بر دیگر امکان های تبلیغات ندارند.
مضاف بر این که وقتی شورای نگهبان با فیلترهای قدرتمند، جمعی غربال شده و مطمئن را پیش روی انتخاب کنندگان قرار داده، نباید نگران موج های کاذبی مثل سال ۸۸ باشیم. از این جمع شش نفره هیچ کدام از دسته بی گدار به آب زنندگان نیستند و همه ی این ها مصالح نظام و کشور را رعایت می کنند، باقی شور انتخاباتی است که برای هر جماعت در آستانه ی رای لازم است. بماند که در چنین مواقعی رسانه ملی به ماهیت اساسی یک رسانه نزدیک می شود و به واقع «رسا» می شود. همین معدود فرصت های دیده شدن صدا و سیمای در حال احتضار را نگیریم، این بازی سراسر برد است. تقاضای پخش زنده مناظره دقیقا مصداق یک مطالبه به حق عمومی است.
در این چند وقت اخیر که کری های پرسپولیس و استقلال به لطف رقابت تقریبا نزدیک دو تیم و تقویت کری خوانی در شبکه های مجازی پر رنگ شده، شکل های جدیدی از تعصب به تیم های رنگی را شاهدیم. طرفداران دو تیم رنگی پایتخت روی کوچکترین و بی اهمیت ترین اتفاقات مرتبط به تیم های مورد علاقه شان مانور می دهند. یک روز جواد خیابانی فحش می خورد و روز دیگر عادل فردوسی پور و ... ظاهر ماجرا کم اهمیت شمرده می شود اما در واقع پرده از واقعیات تلخی بر می دارد که در خودش حجم نگران کننده ای از تعصب ورزی و کنار زدن اصول زندگی متمدنانه را دارد. چرا و به چه حقی یک جمله ی کنایه آمیز در مورد ستاره های رنگی تحمل نمی شود؟
بله فوتبال است و تماشاچی فوتبال عوام است و نباید از آن ها توقع اندیشه ورزی داشت، اما این له کردن دریچه های ارتباط و گفت وگو به اسم علاقه مندی به یک تیم فوتبال، تا کجا می تواند اجازه رشد داشته باشد؟ اصلا همین میل کور فزاینده و پوچ به تیم های پایتخت، بستر خیلی سواستفاده های مالی در همین دو تیمی است که با بودجه عمومی گردانده می شود. این خیل جمعیت چه توقعی از یک گزارشگر دارند؟ فراموش نکنیم صدا وحس یک گزارشگر بی شباهت به نریشن یک مستند نیست! فوتبال هم مستند است؛ واقعیت یک مبارزه که به انضمام یک صدا و کلی احساسات که بر جذابیت آن مستند اضافه می کند، تفریحی دلپذیر می شود. گزارشگر فوتبال می تواند تا جایی که دچار افراط نشده، کنایه بزند و نمک بریزد و حتی هواداری کند! این که کدام بازیکن در کدام منطقه از زمین، چگونه پاس می دهد و توپ کجای زمین است را که دوربین ها نشانمان می دهند.
حالا مثلا خیابانی به ستاره های استقلال بنازد و عادل، منصوریان را دست بیاندازد،مگر چه می شود؟ آیا قرار است از ستاره و مربی و بازیکن هم قدیس بسازیم؟ نباید نزدیک این ها بشویم؟ به نظر که این شکل از هواداری دایره ها تنگ تر می کند و اصلا خفقان آور است. چه بهتر که خودمان به خودمان اجازه تنفس بدهیم. والا که فوتبال بدون این کنایه ها و بالا و پایین ها هیچ لطفی ندارد! حداقل فوتبال وطنی به آن کیفیت نرسیده که بدون افزودنی های مجاز(مثل مزه های گزارشگران)، نمک داشته باشد. این قضاوت ها حاصل تنگ نظری جمعی پریشان احوال است.
پی نوشت: حساب برخی گزارشگران شهرستانی شدیدا متعصب جداست که آن ها مثل تیفوسی های سکونشین غیرقابل تحمل هستند.
دورهمی با حضور لیلا اوتادی یک بار دیگر وضعیت رقیق فرهنگی موجود در جامعه را نشانمان داد؛ وضعیتی سطحی و نه چندان اصیل که از پی به هم ریختن ساختارها حاصل شده است. به واقع در چنین وضعی هر کس می تواند با قاب کردن یک افاده یک موقعیت به ظاهر فاخر را مدعی شود.
لیلا اوتادی بازیگر فیلم هایی چون: اخراجی ها، چهار انگشتی، چپ دست و آثاری از این دست، که در خوشبینانه ترین حالت متعلق به سینمای بدنه است، ادعا می کند جزو ده بازیگر برتر سینمای ایران است و دیگرانی هم ادعای های دیگری می کنند؛ کاندیدایی از رای میلیونی حرف می زند و فلانی از استقبال چند ده هزار نفری در سفر های خارجی، مردم در اینستاگرام ادعای خوشبختی و فرهیختگی را توامان دارند و این چرخه مریض همین طور از فردی به فرد دیگر منتقل می شود.
مساله محدود به اوتادی و چهار متوهم دیگر نیست، هر گوشه اش را که نگاه بیندازید با مردمی ناراضی و ریا کار مواجهیم که در کوتاه ترین و سریعترین حالت پی افاده ای هستند که ندارند و می خواهند داشته باشند. پس نشانه هایش را بر می دارند، به مرور چنین مرضی عادت زندگی هایمان می شود. ما با خودمان رو دررو نمی شویم و کم کم باور می کنیم که مثلا روشنفکریم، چون چند بار قهوه ی تلخ خورده ایم و حتی عکس هایش را هم به اشتراک گذاشته ایم! ما باور می کنیم با تب روز و شب دنیا همراهیم و عقب نمانده ایم و ال کلاسیکو باز شده ایم! مهم نیست واقعا چقدر از فوتبال لذت می بریم، مهم تر افاده ی هواداری مسی و رونالدو است.
ما باور می کنیم اهل سینماییم، چون در صف فیلم های جشنواره ایستاده ایم و استوری هم گذاشته ایم! ما با خودمان دائما در تضادیم و این وضعیت کمترین آسیبش افزایش نارضایتی از خودِ واقعی است. یعنی عصبی تر و کم حوصله تر، این ارائه حقه بازانه از چیزی که نیستیم و صرفا دوست داریم باشیم، حتی به مذهب و مناسک آن هم رسیده و شاید از همان ریشه گرفته باشد و باقی تکرار مکرارت است. گاهی باید توقف کنیم، کجای ذهنمان را بوتاکس کرده ایم؟ کجای وجودمان را با افاده های بی اصالت زیبا نشان می دهیم؟ میل به چیز دیگری بودن، همه ی عرصه ها را در نوردیده و با کلی آدم بدون اصالت طرفیم هوای مه آلود و تشخیص های غلط، می تواند همان معدود جمعیتی که با اصالت هستند و به دنبال حقیقت اند را به اشتباه بیاندازد.
بله! اوتادی به بازیگر بدنه بودن راضی نیست و گمان می کند جزو ده بازیگر برتر است و این حکایت در حوزه های گوناگون ادامه خواهد داشت. اصلا از این به بعد هر که را دیدید خیلی مستقیم در دوربین خیره شد و محکم حرف زد، حساب کار دستتان بیاید که اصیل نیست! اصیل ها این روزها یا در خانه اند و یا اگر هم جلوی دوربین بیایند، گونه هایشان از غربت و شرم سرخ شده و سری به پایین دارند. مثل این که هنوز هم زمستان است و سرها در گریبان و زمین دلمرده.
زادروز امین پور بهانه ای است که از او بنویسیم. او که از آغازگران آشتی میان فرم و محتوا در گونه ی هنر انقلابی و متعهد بود. از اولین ها و جدی ترین های گروهی بود که در دهه اول انقلاب انگشت شمار بودند و حالا راهشان را امثال فاضل نظری در شعر و محمد حسین مهدویان در سینما ادامه می دهند. وقتی پس از سال ها شانتاژ تبلیغاتی، باور عمومی همنشینی هنر و مذهب و انقلاب را باور نداشت، دسته ای از راه رسیدند که متوجه بودند، شعارگرایی و ذهنیت ایدئولوژیک نفوذی ندارد و نمی تواند حرف مذهب و انقلاب را در قالب هنر به مخاطب القا کند، آن ها به فرم بها دادند ویکسره محتوا نبودند.
امین پور از همان دسته است؛ همو که در شعرش با زبانی ساده و روان و زلال از نگرشی قطعیت گرا و جزمی و به نگرشی نسبی و جهان شمول رسید. او در شعرهایش از عواطف انسانی، از فلسفه و از ایده آل ها و آرمان هایش نوشت اما هر چه گذشت، بیشتر از زبان شعاری و زننده فاصله گرفت و به همین دلیل هم هست که حالا از او کلی شعرهای دلچسب و گوارا به یادگار مانده و به جرات برخی مضامین فلسفی را هیچ کس به اندازه او قدرتمندانه وارد شعر پارسی نکرده. (حداقل طی دو دهه اخیر).
هنرمند یگانه و پیشرو، می تواند اتفاقا انقلابی و و آرمان گرا هم باشد و این فرضیه ای بود که با وجود امثال قیصر امین پور به اثبات رسید. کسی که در نهایت جدیت و وسواس و البته برخواسته از مکتب حوزه هنری و سازمان تبلیغات هیچ وقت کپی دیگران نشد و در راه خودش قدم زد. گفته بود سه شنبه ها کم حوصله است و سه شنبه رفت. بعد تو آیا؟ بعد تو هرگز؟
اما چرا/ آهنگ شعرهایت/ و رنگشان تلخ است؟/ وقتی که بره ای/ آرام و سر به زیر/ با پای خود به مسلخ تقدیر ناگزیر/ نزدیک می شود/ زنگوله اش چه آهنگی دارد؟
نظر کاربران
من واقعا از قلم شما لذت می برم.
عاشقتم عبدلی... همیشه منتظر این پست هستم...از بهترینهاست...همه چیزهایی که از دریچه چشمان شما دیده میشه کاملا ملموس و گویاست.
مطلبتون در مورد اوتادی کاملا درست بود و،،واقعیت تلخ جامعه ما همین است که گفتین،،خیلی دلم گرفت
تحلیل زیبایی داشتید.بسیار تامل برانگیز بود.ممنون
واقعا درد جامعه گفتی کاش راجب بزرگا هم بشه نظر داد
مثل همیشه عالی،هرپنجشنبه منتظر یه هفته هفت چهره و البته پیشنهادهای فرهنگی آخر هفته شمام آقای عبدلی،همیشه همینجور خوب بمون
من اصلا اوتادی رو نمیشناسم ! ازون فیلماشم فقط اخراجی ها رو دیدم اونم اصلا یادم نیست اوتادی کدومش بود
تحصیلاتم زیبا و دلنشینه
گاهی باید توقف کنیم، کجای ذهنمان را بوتاکس کرده ایم؟
احسنت
جامعه ما دچار دوگانگی شخصیتی و بلاتکلیفی فرهنگی شده
در دین . در زندگی . در شغل. در خانواده.
جالبه این ۶ تا نظر اول هیچکدوم غیر از تعریف از آقای عبدلی حرفی نداشتن. یعنی اصلا خوندن اینا رو؟
منم با این مطالب موافقم٬اما نه تا ایـــــــــــــــــــــــــــــن حد!!
البته راستش همشو نخوندم ی قسمتاییشو خوندم.
پاسخ ها
تو که نخوندی برای چی واکنش منفی نشون میدی؟
واقعا نمی دونم چرا غالب مردم دوست دارند خودشون رو بهتر از اون چیزی که هستند نشون بدند اون هم به قول شما با افاده هایی که ندارند. تازه جالب تر از این افراد یه گروه دیگه هستند که خیلی ژست تواضع به خودشون می گیرند ، اما طوری رفتار می کنند که انگار انیشتن و نیوتن هستند.
چه عجب امروز همه ازنويسنده راضي بودين!!!
كجاي مغزتون رو بوتاكس كردين؟؟
ببين آقا اگه جانبدارانه ننويسي همه باهات موافقن
با نظرتون درباره ی فوتبال شدیداااااا موافقم...واقعا متاسفم برای فوتبالی که انقدرکورکورانه و بی منطق هوادارانش رفتارمیکنن...خیلییییی بحثهای استقلال پرسپولیس توهمه جا چه فضای مجازی چه تو جامعه بی مزه و دلزده و خسته کننده وچندش آورشده
والا اوتادي خيلي پرمدعا ظاهر شد ولي بيراهم نگفته اوضاع سينما زياد جالب نيست طوري كه تعداد بازيگراي زن خوب سينما واقعا از ده نفر كمتره و ميشه حتي اوتادي و قريشي رو در بين ده تا قرار داد
پاسخ ها
آب که سربالا میره قورباغه ابوعطا میخونه! درسته وضعیت جوری هست که خوب ها کم شدن و یا کمرنگ. ولی دلیلی نداره ما سطح سلیقه مون رو در حدی بیاریم پایین که حتی
راضی بشیم بازیگری کسی که اعتقادی بهش نداریم رو جزو ده تای اول بذاریم. جایی که بانو معتمدآریا هستن واقعا میشه اصلا کار خانم اوتادی یا قریشی رو با ایشون مقایسه کرد و فقط ۹ پله بینشون اختلاف گذاشت؟ این خانومها اصلا کاندید بازیگر خوب نباید بشن.
این گزارشگرای شهرستانو خیلی خوب اومدی...دمت گرم...
مهموناى دورهمى خيلى جالبن
بهشون ميگه ويژگى خوبتون؟ميگن باهوشيم صادقيم و...
ميگه ويژگى بدتون؟ميگن زيادى مهربونيم...
يعنى همه ى هنرمندا فرشته هاى الهى هستن فقط ما بديم؟
همشون با کلاس و همه چى تمومن فقط ما گناهکاريم
اى کاش يکم خاکى و ساده بودن
در مورد خانم اوتادی
نویسنده محترم خیلی راحت توهین میکنی
نقد با توهین و غیبت فرق میکنه
اندکی انسانیت خوبه
با نظراتت راجب اوتادی و گزارشگرا کاملا موافق و قلمتو خیلی دوست دارم همین جوری محکم به کارت ادامه بده مرسی
مطلب خیلی خوبی بود. پارگراف آخر بخش اوتادی خیلی خوب بود.
قیصر امین پور: درد نام دیگر من است من چگونه خویش را صدا کنم؟
خستهام از آرزوها، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی، بالهای استعاری
لحظههای کاغذی را روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی، زندگیهای اداری
آفتاب زرد و غمگین، پلههای رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین، آسمانهای اجاری
با نگاهی سرشکسته، چشمهایی پینهبسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشمانتظاری
صندلیهای خمیده، میزهای صفکشیده
خندههای لب پریده، گریههای اختیاری
عصر جدولهای خالی، پارکهای این حوالی
پرسههای بیخیالی، صندلیهای خماری
سرنوشت روزها را روی هم سنجاق کردم
شنبههای بیپناهی، جمعههای بیقراری
عاقبت پروندهام را با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی، باد خواهد برد باری
روی میز خالی من، صفحهی باز حوادث:
در ستون تسلیتها نامی از ما یادگاری
@فرياد
شما ده تا بازيگر خوب زن از نظر خودت رو نام ببر كه در طي اين سالهاي فعال بودند و حداقل سالي يه فيلم بازي كرده باشند. بشخصه نه از قيافه ي اوتادي خوشم مياد نه زياد فيلماشو ديدم ولي نميشه كه از يك تا ٥ شمرد بعد از سيصد شروع كرد تا بين معتمداريا و اوتادي فاصله زياد باشه
کاربر محترم ۱۵:۱۵ من کجای واکنشم منفی بود؟ قسمت اول حرفم ٬صحبت از نظرات بود نه نوشته های مقاله.
مثل همیشه چرت