گفتوگوی منتشرنشده با افشین یداللهی
افشین یداللهی، نامی است که تلخی سال نحس ١٣٩٥ را برای مردم ایران کامل کرد. او در آخرین روزهای سال که هموطنانش خود را برای تحویل سال جدید و فراموشی رنج و غم فراق و مصیبتهای ریزودرشت آماده میکردند، در یک سانحه تصادف چشم از جهان فروبست.
آفتهایی که به جان ترانه افتادند
بهنظر میآید در شرایط کنونی هر کسی نمیتواند در قواره یک ترانهسرا ظاهر شود. شما هم اشاره کردید که گاهی با ترانههایی مواجه میشویم که بخش دوم آن ناقض بخش نخست خود است.
گاهی اینطور است که یک ترانهسرا، ترانه را میگوید و میبینید دو جا از این ترانه همدیگر را نقض میکنند و مخالف همدیگر هستند. این درحالی است که اتفاقا ترانهسرا و حتی فردی که ترانههای خوبی هم تا به حال گفته است، وقتی که با چند خواننده معروف، کار و جایی برای خودش پیدا میکند، دیگر دقت ندارد که این کار قابل مقایسه با کارهای گذشته او نیست و آنچنان افت کرده است که یک ترانه خودش را نقض میکند.
نگاه افشین یداللهی به وضع ترانه در سالهای اولیه بعد از انقلاب
میخواهیم بحث را با بررسی ترانه پس از انقلاب آغاز کنیم. درحالحاضر وضع ترانه را چگونه ارزیابی میکنید؟ زبان سطحی که امروز بهعنوان ترانه ارایه میشود، چه تاثیری بر جان ترانه گذاشته است؟
در مورد وضع ترانه بعد از انقلاب باید بگویم که پس از وقفه چندساله در ترانه و آغاز دوباره ترانه در موسیقی پاپ، هنرمندانی کار میکردند که افرادی متعهد بودند. آنها کارشان را بلد بودند و میخواستند کار خوبی ارایه دهند. شاید بعضی از آنها از ادامه راه همان ترانهسراهای قبلی شروع کردند و به نوعی دنبالهروی پیشینیان خود بودند، اما بعد مسیر و زبان خودشان را پیدا کردند و دیگر به تکرار گذشتهها نپرداختند. همینطور که پیش میرفت اتفاقهای خوبی هم میافتاد. کارهایی منتشر میشد که لایههای مختلف و کلام منسجمی داشت و سعی میکرد حرفی برای گفتن داشته باشد و تصویر، اتفاق و زبان تازهای را شکل دهد. بعد از مدتی یکسری از ممیزیها نسبت به بعضی تصاویر، کلمات، مضمونها و موضوعات ایجاد و باعث شد به آن مسائل پرداخته نشود. از طرف دیگر پرداختن به نقد اجتماعی هم اصلا وجود نداشت.
درواقع معتقد هستید که همان واسوخت رخ داده است؟
نه، واسوخت نیست. اینکه بگوید «تو رفتی من مُردم و بعد از تو دیگر من زندگی ندارم.» اینها به دفعات گفته شده است. خود من اگر یک ظهر تا شب بنشینم میتوانم نزدیک به ١٥ترانه به این شکل بگویم. قافیهکردن کلمات و بلدبودن وزن هم که کاری ندارد، بنابراین میشود کلی از این ترانهها گفت.
عرصه برای نقد تنگ است
افرادی مانند شما که تخصصتان ترانه است، گاهی ترانه فردی را نقد میکنید، اما طرفداران آن فرد به شما حمله میکنند. با این وضع چه باید کرد؟بله. به شکلی که گاهی یک دارودسته راه میافتد، یعنی یک حرکت پوپولیستی و لمپنی. در عرصه هنر، فضا بهگونهای است که وقتی نقدی را نسبت به کسی انجام میدهید، اعتراض سرسپردگان شروع میشود. مثلا اینکه «شما در حدی نیستید که نقد کنید، شما به موفقیت او حسادت میکنید، تو که هستی که اظهارنظر میکنی، در حدی نیستی و...» یک عده هم میگویند که «ایشان هر چه بگوید ما قبول داریم، اگر شما میتوانی برو و طوری کار کن که چنین طرفدارهایی داشته باشی!» این میشود حمایت از هنر و هنرمند، این میشود پشتیبانیکردن ما از کسی که دوستش داریم و کارهای خوبی داشته است. در فضای زرد تمام چیزها، نقض غرض است و همه چیز دفرمه میشود و بر عکس خودش است.
آریایی نیستی اگر لایک نکنی!
شما پزشک متخصص در حوزه روانپزشکی نیز هستید. اگر بخواهید از این زاویه به ماجرا نگاه کنید، شرایط را چگونه میبینید؟
در رابطه با روانشناسی هم ممکن است من صحبتهایی داشته باشم و شما عنوان «دکتر» را بگذارید، به این خاطر که حرفهایی که میزنیم ممکن است به روانشناسی هم مربوط باشد. نه اینکه به عنوان کار داشته باشم، اما اگر فقط بحث ترانه بود نباید اسم «دکتر» زده میشد، ولی چون ممکن است در مورد موضوعات اجتماعی هم صحبت کنیم و این حرکت، صرفا در باب ترانه و شعر نیست و حرکتی اجتماعی برای همین رفتارهاست، میتوان از زوایای دیگری هم به موضوع نگاه کرد.
این موضوع به وفور در فضای مجازی یافت میشود. اشعاری که حتی با نام حافظ و مولانا دستبه دست میشوند، اما متعلق به آنها نیستند...
حتی ذرهای به خودمان زحمت نمیدهیم که اگر مطمئن نیستیم شعر برای کیست، بهراحتی هر حرفی را نپذیریم. وقتی زیر شعر نوشتهشده فلانی و از طرفی فردی که مطلب را برای ما ارسال کرده هم فردی نیست که بتوانیم به صحبتش استناد کنیم، لااقل ابتدا مطمئن شویم و سپس آن را باز نشر کنیم. شعرهای زیادی از فریدون مشیری منتشر میشود که هیچکدام برای او نیستند. یا مینویسند از خواندن این شعر فلانی مست میشوید و شعر را میخوانیم که ضعیف است و اصلا شعر نیست. این فرهنگ سطحیگرایی مثل ویروس فراگیر میشود. پیامی برای ما در فضای مجازی میآید و بلافاصله برای دیگری ارسال میکنیم. یا شعری برای شاعری است که زحمتکشیده و گفته است، اما به نام او اهمیت نمیدهند و همینطور فقط منتشر میکنند.
فکر میکنید ریشه این مسأله را در کجا میتوان یافت؟
اصلا به هیچچیز اهمیتی نمیدهیم، حتی همانطور که اشاره کردم پستها را در فضای مجازی نخوانده لایک میکنیم. حالا برای اینکه طرف مقابل هم ما را لایک کند یا اینکه مثلا اسم طرف برای ما مورد توجه است، او را لایک میکنیم، درحالیکه همیشه یک نفر ممکن است خوب نباشد و کارش افتوخیز داشته باشد. این فضا همینطور دستبهدست هم میدهد. هیچ تفکری نمیکنیم و به دیگران هم این ویروس را سرایت میدهیم و همینطور این پیامهای غلط و اشتباه را باز نشر میکنیم. گاهی شده در فضای مجازی گفتهام این شعری که مینویسید، اسم شاعرش را پیدا کنید، اما میگویند چه اهمیتی دارد؟
شمشیر نقد یا قلم نقد
در مورد موسیقی پاپ یک مثال میزنیم و میخواهیم آن را به بحث اصلیمان ارتباط دهیم. بعضی از آثار موسیقی پاپ هستند که ماندگاری دارند. یک روز میآیند و فردا فراموش میشوند. شاید فضای مجازی و نوع استفاده برخی از مردم ایران از این شبکهها در این موضوع موثر است. بهنظر میرسد شمشیر نقد شما هم به سمت این دسته از افراد است.
البته بگویم که شمشیر نقد من به سمت کسی نیست، بلکه قلم نقدم به سمت این دسته از افراد است! چون ما نمیخواهیم کسی با کسی دربیفتد و فقط میخواهیم فضا روشن شود تا بفهمیم در چه فضایی زندگی میکنیم. من خودم هم بری از این نقد نیستم و در قسمتهایی درگیر این مسأله هستم. معتقدم قرار هم نیست که افراد همیشه بدون رگهای از زردبودن یا سرگرمی کار کنند. من معتقد نیستم سرگرمی یعنی زردبودن یا کاری که به قول شما فراگیر میشود و بعد فراموش میشود. این هم بخشی از نیاز جامعه است و مهم این است که این کار در ژانر و استانداردهای خودش درست انجام شود. خیلی از کارها وجود دارد که فراگیر شده و حرف خاصی هم نمیخواسته بزند و فقط میخواسته مخاطب را سرگرم کند و حس خوبی برای آنها داشته باشد، نه اینکه لزوما حس عمیق و تاثیرگذار آنچنانی داشته باشد، ولی این کار را خوب انجام داده است.
نظر کاربران
"تلخی"!! "سال نحس"!! خیلی جالبه که خودمون برچسب ها و القابی رو میزنیم که از بنیاد، اشتباه ست.
حتی اگر هم بخوایم که بر فرض دو قطبی هایی نظیر تلخی و شیرینی، زیبایی و زشتی، نحس و میمون، و... قبول داشته باشیم، در همه دوران و در همه لحظات به نسبت مساوی وجود خواهند داشت.
دوست عزیزمون ۱۴:۰۹ خیلی خوب گفته تو همه لحظات برا هر کدوممون حتی٬دوست نداشتنی و دوست داشتنی با همه. اما من خوش بینانه تر میگم دوست داشتنیا بیشتره٬ اما گاهی ازش غافل میشیم. بیشتر از همه م با این غفلت به خودمون سخت میگذره.
چقدر خرافاتی هستید بابا
سال نحس و طالع نحس
خیلی عقب افتاده فکر می کنید و افکار واهی خودتون رو به خورد مغز مردم میدین!
از ما ایرانی ها خرافاتی تر خدا خلق نکرده
انگار پدید آوردنده خورشید و ماه و زمین و آسمون، ماه و سال جادوگره و سال 95 رو هم با جادوش نحس کرده! بردارید بابا این همه خرافات رو