وب سایت 7 فاز : زماني براي همه فيلمهايي که ميديدم پروندهاي داشتم، طي سالهاي ۱۹۵۲ تا ۱۹۷۰. در آن دوران ارنست لوبيچ، کارگردان بزرگ لهستاني/آلماني جزو کارگردانهاي محبوبم نبود. پس امروز ستارهها و نظراتم درباره فيلمهايش مهمتر و بيشتر شده است، چون طي سالها به يکي از هنرمندان محبوب تمام عمرم بدل شده است.
به نظرم درک او از زندگي و انسانيت عميقتر از آن بود که من بتوانم آن را در سنين 12 الي 30 سالگي بفهمم. پيش از اين درباره او در نيويورک آبزرور به صورت مفصل نوشتهام. همچنين بخشي به نام ارنست لوبيچ در کتاب چه کسي اونو ساخته؟ (1997) هست. نوشتهاي که ميخوانيد شامل اين 10 يادداشت - از 28 فيلم لوبيچ - است.
نخستين فيلم، که براساس نسخهي 1924، Forbidden Paradise، ساخته شده؛ به دليل اولين سکتهي قلبي (از سه سکته)، توسط خود استاد کارگرداني نشد. به همين دليل اتو پرمينجر را جايگزين خودش کرد، احتمالا به اين خاطر که اتو آلماني صحبت ميکرد. اين فيلم شمارهي 17 در بين هزاران فيلمي که (در 1952) ديده بودم، بود.
A ROYAL SCANDAL 1945; d: Otto Preminger; p: Ernst Lubitsch
1952: تالولا بانکهد در نقش کاترين بزرگ و ماجراهاي عشقهاي خيالياش، خيلي بامزه است.
افزوده شده در ۱۹۶۲: خيلي خوب - ۱۰سال و همينطور ديدن ۲۱۶۲ فيلم در اين ميان تاثيرگذار است. اين يک هجونامهي زيبا، بيعيب و نقص و شيک دربارهي روسيه، کاترين دوم و به صورت نامحسوس، دربارهي فيلمهاي عصر پادشاهيست. اگرچه با مهارت تمام توسط پرمينجر کارگرداني و نوشته شده است، فيلم به طور آشکار طعم و شخصيتپردازي لوبيچ را داراست. بخشي از زيبايي و درخشانيِ لوبيچ جايگزين چشم چرانيهاي بيغرض پرمينجر شده است.
THE MARRIAGE CIRCLE ۱۹۲۴; d: Ernst Lubitsch
۱۹۵۸: خيلي خوب - کمدي اجتماعيِ سرزنده، خندهآور و پرمايهاي که با ظرافت تمام به سبک اصيل لوبيچ کارگرداني شده در کنار بازيهاي ماهرانهِ منجو، ماري پروست، مانتي بلو، فلورانس ويدور؛ در کنار بهترين کارهاي خاص لوبيچ و شايد بهترين اثر صامتش.
افزوده شده در ۲۰۱۳: اين احتمالا امروزه ارزشي شگرف دارد، بهعنوان يکي از بهترين کمدي صامتهاي لوبيچ. کار او با فيلمهاي صامت فوقالعاده بود. اين اولين سري از کار هجويههاي بومياي بود که کارگرداني کرده بود. سرانجام همين داستان را به عنوان موزيکالي حيرتانگيز به نام One Hour with You - ۱۹۳۲ بازسازي کرد.
THE LAST COMMAND ۱۹۲۸; d: Josef von Sternberg; story idea: Ernst Lubitsch
۱۹۵۸: استثنايي - داستان يک سياهي لشکر هاليوودي که پيش از اين فرماندهي ارتش روسيه در زمان سزار بوده، که به طرز شکوهمندانهاي کارگرداني و اجرا شده است. سياه، عبوس، به زيبايي فيلمبرداري شده و با بازيهاي شيواي اميل جنينگز، ويليام پاول و اولن برنت. فيلم بينش و استايل خاص خود فون اشترنبرگ را دارد.
افزوده شده در 1964: اثري تکاندهنده و برجسته، عميقا شخصي، که در دستان يک نابغهي هنرمند ساخته شده است.
THE LOVE PARADE 1929; d: Ernst Lubitsch
1958: عالي - در زمرهي اولين موزيکالها، با کارگرداني و نويسندگي و اجراي درخشان. داستان عاشقانهي شوخ و طنزآميزي دربارهي ملکهي سيلوانيا و ازدواجش با سفير عياش فرانسوياش که در نتيجه ميشود شاهزاده کانسرت. سبکمدار و زيبا انجام شده. از نخستين کلاسيکها و بدون شک لوبيچ در بالاترين حالت هميشگي خود.
افزوده شده در 1965: سراسر شادي. تا اندازهاي به دليل تکنيکهاي صداي ابتدايي، کمي گوشخراش است. اما با زيبايي توسط موريس شوليير، جنت مکدونالد، لوپينو لين، ليليان راث اجرا شده است. تماما يک کار شخصي و ويژه لوبيچ است.
افزوده شده در 1966: Monte Carlo و The Smiling Lieutenant عميقتر و ماهرانهتر هستند اما اين هنوز هم يک شگفتيست.
افزوده شده در 2013: باز هم، امتياز امروز آن "استثنايي" خواهد بود زيرا به يکي از فيلمهاي محبوبم بدل شده. احتمالا اولين فيلم تمام ناطق، تمام موزيکال و سراسر آوازيست که در هاليوود ساخته شده و لذت ناب است. افسونگرياش صداي به اصطلاح گوش خراشاش را جبران ميکند.
DESIRE 1939; d: Frank Borzage; p: Ernst Lubitsch
1959: کمديِ سرزندهي جذاب سنجيدهاي که به طرز فوق العادهاي با سبک لوبيچ توسط بورزيگي کارگرداني شده؛ با بازيهاي زيباي مارلنه ديتريش و گري کوپر. داستان يک دزد جواهرِ پاريسيِ زيبا و يک آمريکايي طراح ماشين در اروپا (من از اينکه برانسون 8 رو سوار شدم در پوست خود نميگنجم!) با سکانس آغازين بامزهاي که در آن ديتريش براي دزديدن يک رشته مرواريد خود را همسر يک روانشناس معروف به جواهرفروش جا ميزند و سپس خود را پيش روانشناس زن جواهرفروش معرفي ميکند؛سکانس با مشاجرهي دو مرد که هرکدام او را زن ديگري ميداند خاتمه مييابد.
افزوده شده در ۱۹۶۵: خيليخوب - از آنجا که طرح و پروژهي لوبيچ است، نمي توان کاملا اثر بورزيگي ناميد و با کارگرداني بورزيگي، جاي خاليِ سرخوشي و سرحالي لوبيچ حس ميشود.
افزودهشده در ۲۰۱۳: خب، پايان فيلم بيشتر به اثري از بورزيگي بدل شده است تا لوبيچ - بيشتر رمانتيک است تا شوخ و شنگ. اما با اينحال هنوز هم يک گنج است.
TROUBLE IN PARADISE ۱۹۳۲; d: Ernst Lubitsch
۱۹۶۰: استثنايي - يکي از بهترين کمديهاي درخشان جذاب لوبيچ. اثري خيرهکننده، ماهر و شوخ دربارهي يک جفت دزد جواهرات جذاب با بازيهاي زيباي هربرت مارشال و ميريام هاپکينز و غلبه بر يکي از افراد طبقهي مرفه به نام کي فرانسس. شاهکاري با درجهي بالايي از کمدي با همراهي درخشان ادوارد اورت هورتون و چارلي راگلز.
افزوده شده در ۲۰۱۳: چند سال پيش، ويدئو - مقدمهاي به خاطر پخش دي وي دي کرايتريون اين شاهکار انجام دادم و حتي بهتر از قبل بود. و اين اثريست که فقط يک فيلم شايسته توجه نبود، بلکه زمان خودش مخاطب عظيمي را جلب خود کرد. پس چه بلايي سر امريکا آمد که اين نوع کارکشتگي ديگر کارگر نيست؟ و Trouble in Paradise يک فيلم مربوط به دوران pre- Code (از اواخر دهه ۱۹۲۰ و پيدايش صدا تا اواسط دهه ۳۰ و دستورالعملهاي جديد سانسور) است، بدون هيچ موعظهي اخلاقياي در باب قهرمان غيراخلاقياش. آنها به خاطر هيچکدام از دزديهايشان محکوم نميشوند و اوضاع برايشان بهترين شکل ممکن است. جاي تعجب نيست که بيلي وايلدر هميشه در دفتر کارش نوشتهاي تحت عنوان "اگر لوبيچ بود چطوري انجامش ميداد؟" داشت.
LADY WINDERMERE'S FAN ۱۹۲۵; d: Ernst Lubitsch
۱۹۶۱: جالب توجه اما فقط نسخهي صامت موفق متعادلي از نمايشنامهي درخشان هجوآميز اسکار وايلد است. جدا از اين، تا قبل از به وجود آمدن صدا لوبيچ به کارايي و حد خود نرسيده بود.
افزودهشده در 1966: خوب - برخلاف آنچه گفته شد، اين اثري موشکافانه و گيرا از نمايشنامه است، که با هر لحظه به اوج رسيدنش، بيشتر بدل به يک هجونامهاي اجتماعي ميشود و بيشتر انساني. چند لحظهي زيباي لوبيچي در فيلم وجود دارد - مخصوصا در جشن پاياني - و بازيها خيلي خوب است. دستاوردي جذاب و تا حدودي شخصي.
TO BE OR NOT TO BE 1942; d: Ernst Lubitsch
1961: خيلي خوب - هجويه کمدياي با لحظات اغلب قهقههآميز که در زمان اشغال لهستان توسط نازيها ميگذرد و گروه بازيگران ورشو در اين پيکار شرکت کردهاند. با بازيهاي عاليِ کارول لومبارد و جک بني در کنار کاراکترهاي محشري که آنها را تثبيت ميکند.
افزودهشده در 2013: نه، يکبار ديگر امتياز آن امروزه بايد استثنايي باشد؛ اين يک شاهکار شجاعانهِ خارقالعاده است، که پر است از شوخيهايي دربارهي شخصيت بازيگران و نازيهايي که با بيرحمي توسط استاد به تصوير کشيده ميشوند.
THE SHOP AROUND THE CORNER 1940; d: Ernst Lubitsch
1961: عالي - يکي از بهترين آثار، با هجو ملايم، اميدبخش و کاملا لذتبخش اوست. کمدي عاشقانهاي که به زيبايي کارگرداني، نوشته و اجرا شده، دربارهي مغازهاي در بوداپست و يک جفت کارمند که از طريق نامهنگاريهاي ناشناس عاشق يکديگر ميشوند اما در مغازه تحمل يکديگر را ندارند. بازيهاي دقيق و ماهرانهي جيمز استوارت، فرانک مورگان و مارگارت سولوان در فيلمي که بهراستي خاطرهانگيز و همراه با حسي انسانيست.
افزودهشده در ۲۰۱۳: استثنايي - بسيار ارزشمند! يکي از بهترين فيلمهاي امريکايي تمام دوران، شاهکاري محض، پر از شوخي و درک و تشخيص انسانيت. هر کاراکتر به روشني داراي حس دلسوزي و عشق است. باعث خنديدنتان ميشود و ميتواند به گريه هم بياندازدتان. در اصل ضيافتيست براي آدمهاي "معمولي". اگر هنوز اين فيلم را نديدهايد، وسعت و عمق لوبيچ در بهترين کارش را درک نکردهايد.
NINOTCHKA ۱۹۳۹; d: Ernst Lubitsch
۱۹۶۲: بهترين کار لوبيچ نيست، اما باز هم اثريست لذتبخش و با شگفتي انجام گرفته است. کمدي رمانتيکي دربارهي شکوفايي يک بانوي مامور اهل شوروي هنگام ماموريتي در پاريس، که در آنجا با مرد روس جذابي آشنا ميشود. گاربو بهتر از اين نبوده است - بدونشک خوشسيماترين بازيِ اوست - و از طرف ديگر بازيگران پشتيبانيِ خوبي ميشود.
افزوده شده در 1966: خيلي خوب - شايد کمي طولاني باشد و به اندازههاي کارهاي خوب ديگر لوبيچ شخصي نيست اما با اين حساب فيلميست دوست داشتني، با شايستگي انجامشده، به زيبايي نوشته شده و البته اينکه تاريخ مصرفدار نيست براي فيلمي با اين تعداد شوخيهاي سياسي کمي عجيب است.
افزودهشده در ۲۰۱۳: نخستين باري که فيلم نمايش داده شد با اين جمله تبليغ شده بود: "گاربو ميخندد." و به راستي هم سکانس از بين رفتن حس جدي و سرد زن کمونيست، لحظهاي به يادماندني است. گرتا گاربو در تمام مدت خارقالعاده است؛ شوخي با تصوير خودش به عنوان يک خويشتندار دلسرد.
ارسال نظر