برادرهای سینما و تلویزیون ایران
بهترین جمع برادرانه سینمای ایران در فیلم «مادر» علی حاتمی شکل گرفته است. جمعی با همه تضادها، حسادت ها، اختلافات و البته یک پیوستگی قطع نشدنی و فراموشی ناپذیر.
در این مطلب به سراغ برادرهای سینماگر ایرانی رفته ایم. اگرچه برادران سیاستمدار به اختلاف نظر مشهورند و برادران فوتبالیست را با قهرهای طولانی مدت می شناسیم اما در تلویزیون و سینما، آسمان رابطه برادرها آفتابی تر است و هر چقدر هم که محمد علیزاده با صدای بلند اصرار کند، باز هم باورمان نخواهد شد که برادر از برادرش سیر باشد!
خانواده آقای هاشمی
در تیتراژ ابتدایی سریال دوست داشتنی «روزگار قریب»، کیانوش عیاری ترتیبی داده بود که چهره همه سال های زندگی دکتر قریب به کمک بازیگرهایی که در این سریال نقش او را بر عهده داشتند، به نمایش دربیاید. از یک جایی به بعد، صورت ناصر هاشمی رفته رفته تغییر می کرد تا تبدیل به چهره مهدی هاشمی شود و با توجه به تفاوت های آشکار ناصر و مهدی در این سال ها، این تغییر، باورناپذیرترین بخش ماجرا بود.
برادران لنگرودی تلویزیون و سینمای ایران، تا امروز تنها یک بار در اثری مشترک ظاهر شده اند و هرگز در کنار هم روبروی دوربین یک کارگردان نرفته اند. این موضوع شاید به جنس انتخاب های متفاوت آنها برگردد. مهدی هاشمی قرمزی، برادر بزرگ تر خانواده هاشمی است. او در سال ۱۳۲۵ متولد شده. در آثار مهمی از سینمای ایران بازی کرده، دو بار سیمرغ گرفته و سه بار سیمرغ جشنواره فجر شده و هنوز هم حضور فعالی در آثار سینمایی و تلویزیونی دارد.
ناصر ۱۰ سال بعد از مهدی متولد شده و مثل برادرش به سراغ دنیای هنر رفته است. او را با آثاری فراموش نشدنی مثل سمندون و پدرسالار به یاد می آوریم و البته با جدیت منحصر به فردش، در طنزترین آثار. او هیچ وقت طنازی های برادر بزرگترش را نداشته و اگرچه به عنوان بازیگر شناخته می شود اما در زمینه کارگردانی، فیلمنامه نویسی و دوبله نیز فعالیت کرده است.
برخلاف مهدی هاشمی که قصد ندارد از دنیای پر هیجان بازیگری فاصله بگیرد و همچنان روی پرده یا روی صفحه تلویزیون با همان لحن و کلافگی همیشگی اش دلبری می کند، ناصر هاشمی در سال های گذشته و بعد از تلاطم های زندگی شخصی تا حدودی از هنر فاصله گرفته و کمتر در آثار تلویزیون و سینما دیده می شود.
کیایی ها
هفت سال قبل «بعدازظهر سگیِ سگی» مخاطبان سینمای ایران را کاملا غافلگیر کرد. کمدی جسورانه و متفاوت مصطفی کیایی با آن پایان بندی درجه یک، به خوبی دیده شد و زمینه را برای ورود جدی برادران کیایی به سینما آماده کرد. دو سال طول کشید تا فیلم بعدی آنها از راه برسد. این بار محسن در «ضدگلوله» مصطفی نقش پررنگ تری داشت و کاراکتر یکی از فرماندهان جنگ تحمیلی را بازی می کرد.
شیمی این دو برادر به اندازه ای جواب داده بود که حتی سعید آقاخانی برای سریال تلویزیونی اش در ایام نوروز از مصطفی به عنوان نویسنده و از محسن به عنوان بازیگر استفاده کرد. «خط ویژه» شروع روند تسخیر گیشه به دست کیایی ها بود. آنها در کنار هم جایزه مردمی جشنواره را به دست آوردند تا در سال های بعدی دیگر نگران پیدا کردن تهیه کننده و سرمایه گذار نباشند.
در «عصر یخبندان» و «بارکد» یک تیکی تاکای برادرانه بین آنها شکل گرفت. محسن ایده ساخت فیلم را می پروراند و در نگارش، اجازه نمی داد تنبلی همیشگی مصطفی جلو نوشته شدن اثر را بگیرد. آنها در کنار هم به استودیوی برنامه خندوانه رفتند و یکی از جذاب ترین قسمت های این برنامه را با اعتراف های شان در مورد هم ساختند. در همین برنامه تلویزیونی بود که محسن درباره مصطفی گفت: «اگر من نبودم، برادرم تا امروز نهایتا یک فیلم ساخته بود!»
حالا در خانواده کیایی، مصطفی یک کارگردان خوش فکر و مستعد است که البته کمی به سمت سینمای تجاری رفته و محسن، بازیگری که روز به روز پیشرفت می کند. هر جا مصطفی هست، نشانی از محسن هم پیدا می شود اما برادر کوچک تر به عنوان بازیگر آزادی عمل بیشتری دارد و جدا از برادرش با چند سریال و چند پروژه سینمایی نیز همکاری کرده است.
بازی او در نقش یک روحانی جوان در سریال پرده نشین، نشان داد که او تنها به خاطر برادرش شانس بازی در آثار سینمایی و تلویزیونی را به دست نیاورده و استعداد قابل توجهی برای قرار گرفتن روبروی دوربین دارد.
سلوک برادرانه!
در هنر و ورزش، تقریبا همیشه این برادرهای بزرگ تر هستند که گل می کنند، مورد توجه قرار می گیرند و راه را برای برادرهای کوچک ترشان هموار می سازند اما در خانواده سلوکی، این روند کاملا برعکس بود. مهدی به عنوان برادر کوچک تر خانواده یک دهه قبل تبدیل به محمدرضا گلزارِ تلویزیون شد.
حضور او در نقش جوان اول خوش تیپ، کافی بود تا هر سریالی به یک اثر هیت در جامعه تبدیل شود. مهدی سلوکی معمولا نقش کاراکتر جوانی را بازی می کرد که یک جایی از داستان فریب می خورند و به خانواده پشت می کنند اما سرانجام پشیمان می شوند و با کشفِ کلید اسرار، گذشته را جبران می کنند.
در روزهایی که اینترنت تنها به کمک کارت های چند ساعته و با سرعت دایال آپ کار می کرد، هر روز حرف و حدیث های تازه ای در مورد این بازیگر جذاب به گوش می رسید. در روزهای پخش سریال نرگس حتی مدل عجیب و غریب موهای او، در بین جوان ترها به مد تبدیل شده بود اما تلویزیون رفته رفته تمایلش به استفاده از تیپ شخصیتِ سلوکی در سریال ها را از دست داد و سینما نیز هیچ وقت فرصت فوق العاده ای برای او به وجود نیاورد.
همزمان با قرار گرفتن مهدی در سراشیبی، برادر بزرگ تر او به شکل غیرمنتظره ای کشف شد. محمد در حالی که برای تماشای بازی برادرش به پشت صحنه یکی از کارهای او رفته بود، مورد توجه عوامل فیلم قرار گرفت و در پروژه دیگری به عنوان مجری با همان تیم همکاری کرد.
دایره وسیع کلمه ها در کنار خوش پوشی، از او یک مجری مسلط ساختند که مراسم و برنامه های مهم زیادی را اجرا کرده است. سلوکی بهمن ماه ۹۴ در کنار بهرام رادان مجری اختتامیه جشنواره فیلم فجر نیز بود. او به بازیگری هم علاقه داشت و یک بار تا آستانه انتخاب شدن به عنوان بازیگر اصلی فیلم سنتوری پیش رفته بود اما مهرجویی تنها نقش کوچکی به او داد و تصمیم گرفت علی سنتوری را به یک بازیگر حرفه ای بسپارد. شاید بازی در آن نقش، می توانست مسیر کاری سلوکی را عوض کند اما همه بر این باور هستند که او همین حالا در درست ترین نقطه ممکن قرار گرفته است.
یک خانواده ارجمند
آخرین فیلم زندگی انوشیروان ارجمند در روزهایی اکران شد که عنوان «زنده یاد» در تیتراژ ابتدایی اش به نام این بازیگر چسبیده بود. بزرگ خاندان ارجمند در سال ۹۵ سینما و تلویزیون ایران را با یک فقدان بزرگ روبرو کرد و آنقدر زنده نماند تا «یتیم خانه ایران » را در سالن های سینما تماشا کند.
انوشیروان و برادر کوچک ترش داریوش ارجمند بخشی از تاریخ مجسم هنر ایران بودند. آنها در کنار هم در فیلم های مشترک زیادی بازی کردند و بارها در آثار ماندگار و فراموش نشدنی از سینما و تلویزیون ایران حاضر شدند. داریوش معمولا نقش قهرمان تنومند و مقتدر داستان را بازی می کرد و انوشیروان به جای عضله ها، از ذهنش کمک می گرفت تا کاراکتر رند و حیله گر ماجرا را بسازد و مسیر داستان را با نقشه هایش عوض کند.
ارجمندها در کنار همه موفقیت های زندگی هنری، در زندگی شخصی نیز کاملا موفق بودند. برادر کوچک تر، امیریل ارجمند را به تلویزیون و البته به موسیقی معرفی کرد و برادر بزرگ تر، برزو و بهار ارجمند را در دنیای هنر پرورش داد تا خانواده ارجمند به عنوان یکی از هنرمندترین خانواده های ایرانی شناخته شود. شاید هنری که در انوشیروان بود و در داریوش هست، به نسل های بعدی این خانواده دوست داشتنی هم برسد.
نوابغِ پشت پرده
از اولین سال های آغاز فعالیت هنری، فیلم ساختن همیشه دغدغه درونی پیمان قاسم خانی بوده و این نویسنده حالا با «خوب، بد، جلف» بالاخره اولین تجربه فیلمسازی در سینمای ایران پشت سر گذاشته است. در فهرست بازیگران این فیلم، نام برادر پیمان نیز دیده می شود تا متفاوت ترین دوگانه قاسم خانی ها در «خوب، بد، جلف» شکل گرفته باشد.
پیمان با نویسندگی آثاری اجتماعی مثل «دختری با کفش های کتانی»، «مارمولک» و «نان، عشق و موتور هزار» توانایی هایش را ثابت کرده بود. سرپرست نویسندگان بهترین آثار مهران مدیری به شمار می رفت و مهراب نیز همیشه به عنوان یکی از اعضای تیم نویسندگی با برادرش همراهی می کرد.
مردان خوش ذوق خانواده قاسم خانی بعد از جدایی از گروه مهران مدیری با «سن پطرزبورگ» در سینما و با «ساختمان پزشکان» و «دزد و پلیس» در تلویزیون کولاک کردند تا ثابت کنند بدون نام مدیری نیز توانایی خلق آثار درجه یک طنز را دارند. مدیری اما بدون آنها هرگز نتوانست به سطح ایده آل گذشته برگردد.
داستان پردازی های خلاقانه پیمان و دیالوگ های جالب مهراب، از آنها یک تیم درخشان در دنیای کمدی ساخت. در آغاز فعالیت، قاسم خانی ها چندان شناخته شده نبودند اما در عصر سلطنت شبکه های اجتماعی، هر دو دیگر با نویسندگی اقناع نشدند. پیمان به سراغ بازیگری و فیلمسازی رفت و مهراب نیز خجالت همیشگی را کنار گذاشت و مجری چند برنامه اینترنتی و البته تحلیلگر مسائل روز در اینستاگرام شد.
زندگی خانوادگی آنها هم همیشه سوژه ای جالب برای رسانه ها و مردم بود. پیمان با بهاره رهنما و مهراب با شقایق دهقان، یک گروه جذاب طنز ساخته بودند. این روزها البته فقط یکی از این دو زوج، هنوز هم زوج هستند.
نژادِ داوودنژادها
یک دوربین، یک ویلا در شمال و تمام اعضای خانواده؛ این همه چیزی است که علیرضا داوودنژاد برای ساخت فیلم به آن نیاز دارد. در فیلم های متفاوت این کارگردان که خانوادگی ترین آثار سینمای ایران هستند، برادرش همیشه نقش پررنگی دارد. علیرضا داوودنژاد مدر سال ۱۳۵۴ در حالی که فقط ۳۲ سال داشت، اولین اثرش را کارگردانی کرد. دهه ۶۰ سال های اوج فعالیت او بود و این کارگردان با ۸ فیلم در طول ۱۰ سال، همیشه از پرده سینمای آن سال های ملتهب سهمی داشت. او در ۶ سال اخیر با «مرهم»، «کلاس هنرپیشگی» و «روغن مار» مورد توجه قرار گرفته اما هنوز هم «مصائب شیرین» یکی از فیلم های فراموش نشدنی این کارگردان است.
او در مقام نویسنده فیلمنامه یکی از پرفروش ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران یعنی «عروس» بهروز افخمی را نیز نوشته است. محمدرضا داوودنژاد ۴ سال بعد از علیرضا متولد شد و ۶ سال بعد از او به دنیای سینما قدم گذاشت. جالب اینجاست که ورود او به سینما با فیلمی از برادرش نبود و محمدرضا داوودنژاد با یکی از ساخته های فرشید فلک نازی تبدیل به بازیگر سینما شد. یک سال بعد اما همکاری برادر با برادر ممکن شد و در «خانه عنکبوت»، علیرضا از محمدرضا به عنوان یکی از بازیکنان فیلمش استفاده کرد؛ اتفاقی که حالا دیگر مدام تکرار می شود.
آنها حالا هفتمین دهه زندگی شان را سپری می کنند و به این پختگی رسیده اند که کم کارتر باشند و کارهای شان را با آرامش و طمأنینه بیشتری انتخاب کنند. هر کدام از مراوده های این روزهای علیرضا و محمدرضا داوودنژاد با هم ممکن است در سالن های سینما به نمایش دربیاید!
امین و امید
امید اولین فرزند سیاوش زندگانی استاد برجسته ویولن بود و ۴ سال بعد از تولد او، امین زندگانی متولد شد. از همان دوران نوجوانی ،امین و امید هیچ انتخابی به جز هنر را برای آینده در نظر نداشتند. هر دو آنها مدیوم های هنری مختلفی را محک زدند و بعد از مدتی به سراغ بازیگری رفتند. امید زودتر از برادر کوچک تر در قاب تلویزیون دیده شد و سیمای یک بازیگر مستعد را به نمایش گذاشت اما بازیگر شدن امین اتفاق هیجان انگیزتری به نظر می رسید و به خاطر چهره او که بیشتر از برادر بزرگ تر به گریم های مختلف واکنش نشان می داد، مطبوعات نیز بیشتر او را تحویل گرفتند.
آنچه بین برادران زندگانی اتفاق افتاد شاید همان داستان تکراری برادرها در یک خانواده بود. برادر بزرگ تر دغدغه های مالی بیشتر داشت و به جای انتخاب های خوب و طی کردن روند آرام بازیگری، به سراغ اجرای برنامه های رادیویی و تلویزیونی رفت و بارها به این موضوع اشاره کرده که اجرا، روند بازیگری او را تحت تاثیر قرار داده و اساسا آرزوهای تبدیل شدن او به یک بازیگر درجه یک، قربانی کارنامه اش در کار اجرا شده است.
امین اما به عنوان برادر کوچ تر فرصت انتخاب های معقولانه تری داشت و حداقل در تلویزیون در ابعاد یک ستاره بزرگ شد . او این روزها به کمک همسرش الیکا عبدالرزاقی، یک موسسه بازیگری هم دارد و امیدوار است چهره های تازه نفسی را به سینما و تلویزیون معرفی کند. زندگی مشترک شاد امین و الیکا در کنار هم، آنها را تبدیل به سوژه برنامه های تلویزیونی زیادی کرده است.
برخلاف امین که ماجراهای زندگی خصوصی اش همیشه سروصدای زیادی در رسانه ها به راه انداخته، امید ترجیح داده رازهای زندگی اش را سر به مهر نگه دارد. شاید این یکی دیگر از دلایل کمتر دیده شدن برادر بزرگ تر این خانواده نسبت به برادر کوچک تر باشد.
زندگانی ها مثل پدر، به وادی موسیقی هم وارد شده اند. امید چند ساز مختلف می نوازد و امین صدای خوبی دارد و در چند همکاری موسیقایی از رنگ های مختلف این صدا رونمایی کرده است. بین این دو نفر، فقط یکی از آنها مدرک بین المللی غواصی در آب های آزاد دارد. این هنر هنوز از امید به امین نرسیده است.
عمرانی ها
«جراحت» یک سریال تلویزیونی تلخ بود که تجربه شیرین همبازی شدن دو برادر را رقم زد. در این سریال علی عمرانی و محمد عمرانی نقش های متفاوتی را بر عهده داشتند و تنها در یک سکانس مشترک با هم ظاهر شدند. علی یکی از شناخته شده ترین و بهترین بازیگران حال حاضر تئاتر به شمار می رود که در آثار درخشان زیادی حاضر شده و با وجود شخصیت گوشه گیر و خجالتی اش، بارها مورد تحسین قرار گرفته است.
محمد را اما بیشتر با سریال های تلویزیونی عبرت آموز به یاد می آوریم. محمد عمرانی در مورد این همکاری و بازی برادرش در آن، نظر صریحی دارد: «من معتقدم بزرگی به سن و سال نیست. من از علی بزرگ ترم اما بدون شک او بازیگر بهتری است و من در این سال ها تلاش کرده ام چیزهای زیادی از بازی او یاد بگیرم.»
هدایتِ علی
ناصر و مهدی، تنها برادران هاشمی بازیگر در ایران نیستند. هدایت هاشمی نیز در سال های گذشته همکاری های هنری مشترکی با برادرش داشته است. برخلاف آنچه تصور می شود، نام این برادر افشین هاشمی نیست. هدایت هاشمی و افشین هاشمی، به جز خانواده بزرگ هنر در هیچ خانواده دیگری قوم و خویش نیستند. برادر کوچک تر بازیگر نقش اوس موسی در سریال پایتخت، علی هاشمی است. او ۱۲ سال از هدایت کوچک تر است و لیسانس تئاتر دارد.
علی یک بازیگر در تئاتر بوده و با نمایش مرد برهنه و مرند فراک پوش به دنیای کارگردانی قدم گذاشته است. هدایت نیز به عنوان تهیه کننده در این کار از برادرش حمایت کرده است. هدایت هاشمی تا امروز نقش های جذاب و متفاوتی را در سینما و تلویزیون تجربه کرده است؛ از روحانی فیلم «لطفا مزاحم نشوید» تا کاراکتر جذاب و غمگین فیلم «یه حبه قند». مهم ترین نقش این روزهای او اما هدایت برادرش در دنیای هنر است.
نظر کاربران
فقط قاسم خانى هارو عشقه
کدومشون طلاق گرفته؟؟
برادران پاکدل هم هستند
عاشق کیایی ها هستم بارکدشون فوق العاده بود
اي كاش مهران مديري و قاسمخاني ها دوباره باهم كار كنند
سلطان طنز+قاسم ها
عالييييييييييييي ميشه
برادران غزالی هم فراموش شدن
یکی اززوجهای پیمانخانی دیگه زوج نیستن یعنی چی؟؟؟؟؟
خواهران بازیگرهم معرفی میکردین
خوب بود به سابقه رادیویی برادران عمرانی هم اشاره میکردید ..سالهای سال در نمایشهای رادیویی بازیهای عالی داشتند
ملیکا ومراوه شریفی نیا